نگاهی به اوضاع جاری، یکسال پس از خیزش توده ها! / ع.شفق

جامعه تحت سلطه ما متعاقب یک فوران مبارزاتی خودبخودی و عظیم در یکسال گذشته، در شرایط ملتهب و حساسی بسر می برد. از زمره سوالاتی که این روزها در میان نیروهای سیاسی مطرح می باشد این است که اوضاع فعلی منعکس کننده چه روندی ست؟ آیا جمهوری اسلامی با سرکوب اخیر تداوم سلطه دراز مدت خود را حفظ کرده است؟ و به قول خامنه ای تبهکار، نظام حاکم را واکسینه نموده؟ آیا این رژیم با جنایات بسیار وحشیانه خود در حق مردم، قادر شده است که مردم را از پا در آورده و آنها را به تسلیم در مقابل خویش وادارد؟ ایا دلایل و ریشه های مادی خیزش حق طلبانه توده ها با سرکوب دژخیمان از بین رفتنی است؟ توده های مردم از خیزش اخیر عملاً چه تجربه ای گرفته و در حال حاضر چگونه عمل می کنند؟ با نگاهی به بعضی رویدادها و اخبار مربوط به شدت گیری تهاجم رژیم به مردم و عکس العمل توده های مبارز در قبال دژخیمان و اعمال ددمنشانه و ارتجاعی آنان، پاسخ سئوالات فوق را به راحتی می توان از دل خود واقعیات دریافت.

جمهوری اسلامی ناتوان از پاسخ گوئی به نیازهای جامعه، در اوضاع و احوال اجتماعی جدیدی که پس از خیزش عظیم توده ای یک سال گذشته در جامعه ایران بوجود آمده، نتوانسته است جز توسل باز هم هر چه شدیدتر به سرکوب و تشدید اعمال جنایتکارانه اش در حق مردم، به چاره ای دست یابد. به همین دلیل است که آنها به سیاست زهر چشم گرفتن هر چه بیشتر از توده های مبارز روی آورده و بساط دار و شکنجه را با شدتی بیشتر از گذشته در کشور پهن کرده اند. روزی نیست که خبری از اعدام و یا تایید حکم اعدام  یک یا چند زندانی به دلائل گوناگون و گاه حتی علنا تحت عنوان “اقدام بر علیه امنیت ملی” و “ایجاد اغتشاش” و … در بلندگوهای تبلیغاتی حکومت پخش نشود.  اعدام بیش از صد نفر زندانی تنها در زندان وکیل آباد مشهد در ماه های اخیربدون اعلام رسمی اتهامات آنها و چرائی اعدام مخفیانه شان، و صدور و تایید روزمره  احکام اعدام  زیر اسم “محاربه” با نظام، شلاق زدن علنی ۴ متهم در میدان اصلی شهر گنبدکاووس در انظار خشمگین مردم در تاریخ ۲۶ مهر به جرم “اغتشاش”، تنها نمونه هایی از  چنین وحشی گری ای ست.

از سوی دیگر، در هفته های اخیر رژیم ددمنش بر ابعاد دستگیری و زندانی کردن و فشار بر فعالین سیاسی  و دانشجویی و کارگری، بطور چشمگیری افزوده است. این خود در شرایطی است که برغم گذشت ماه ها از دستگیری صدها تن از جوانان و مردم مبارزی که در اعتراضات خیابانی بر علیه رژیم شرکت کردند، بسیاری از این زندانیان از محل دستگیری خود بطور مخفیانه به شهر های دیگر منتقل شده و هیچ خبری از وضعیت آنها از سوی مقامات رژیم منتشر نمی گردد. در این حال فشارهای روحی و روانی بر خانواده های دستگیر شدگان ادامه یافته و هنوز بسیاری از خانواده ها نه از عزیزان خود و نه از سرنوشت و محل نگهداری آنها خبری ندارند.

 همانطور که دیده می شود، رژیم ضد خلقی حاکم که بدلیل ماهیت ضد خلقی خویش از پاسخ به کوچکترین نیازها و مطالبات توده های ناراضی و تحت ستم ما ناتوان است، این بار نیز همچون ۳۰ سال گذشته در اوضاع بحرانی خویش به نمایش قدرت سرکوب و تلاش برای مقهور کردن توده ها برخاسته است. به همین جهت است که از تاریخ ۸ آبان سال جاری در تهران طرح سرکوبگرانه “امنیت محلات” در ۸۰۰ محله به راه افتاده و حضور کم سابقه نیروهای انتظامی جمهوری اسلامی در سر هر کوی وبرزن بمنظور نمایش قدرت دیکتاتوری حاکم به توده های خشمگین و ناراضی به یک واقعیت برجسته تبدیل شده است. اما خود دست اندرکاران جمهوری اسلامی هم می دانند که با چنین اقدامات ضد خلقی قادر نخواهند بود که مردم مبارز ایران را به تکمین در مقابل خود وادارند و این اقدامات نتیجه عکس داده و عزم توده های ستمدیده را برای سرنگونی جمهوری اسلامی هر چه قوی تر خواهد ساخت.             

درست به این دلیل است که که کروبی و موسوی که برغم تمامی مخالفتهای شان با دار ودسته احمدی نژاد، نشان داده اند که خدمتگزار صدیق نظام حاکمند از ترس به همپالگیهای خود در مورد تشدید سرکوب هشدار داده و می گویند” “ایجاد رعب و وحشت باعث از بین رفتن مشروعیت نظام می گردد و بدون مشروعیت هیچ نظامی دوام نمی آورد”. (رجوع کنید به گزارش دیدار ۱۰ آبان بین موسوی و کروبی)

 تمامی این نمایش قدرت و تلاش برای سلطه مطلق اختناق تنها یک روی تصویر موجود است. در سوی دیگر این صحنه ظاهرا تحت “کنترل” رژیم جمهوری اسلامی، توده هایی قرار گرفته اند که گرچه هنوز زخم های سرکوب ددمنشانه شورش حق طلبانه شان را بر روح و تن خود با خود حمل می کنند، اما از پا نیفتاده و سر تسلیم در مقابل دژخیمان حاکم فرو نیاورده اند. اعتراضات کارگری برغم خفقان وحشتناک ادامه دارد و کارگران نساجی قایمشهر با تجمع در مقابل فرمانداری این شهر به رژیم مسبب “بدبختی” خویش اعتراض می کنند. دانشجویان بی اعتنا به خفقان موجود، همچنان در مقابل زور حاکم می ایستند و دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی با شعار “رهبر ۵۰ تومنی نمی خوایم نمی خوایم” (۱۲ آبان) ولی فقیه جمهوری اسلامی  و سمبل دژخیمان حاکم را به سخره می گیرند. هم اکنون دیوارهای شهر تهران مملو از شعارهای ضد رژیمی ست. جوانان پیکار جو بر دیوارها خطاب به خامنه ای و هم پالگیهایش که مردم به پاخاسته را “میکروب” می نامند، می نویسند که “میکروب فقط خودتی!” رییس جمهوری برگزیده متقلبین حاکم یعنی احمدی نژاد مظهر تنفر از کلیت رژیم و دستمایه جوکهایی ست که مردم هر روزه در تمام گوشه و کنار تهران و شهرهای بزرگ بر علیه جمهوری اسلامی می سازند.

 برغم حضور گله وار مزدوران جمهوری اسلامی در نقاط مختلف و مثلا در محلهای تجمع جوانان در شهرکهای اطراف تهران برای ایجاد جو یاس و نا امیدی، هنوز هم در این شهرکها شب نامه ها و شعارهای ضد رژیم پخش می گردد.

اینها واقعیاتی ست که نشان می دهند جلوه های مقاومت در اشکال توده ای خاموش نشده هر چند جنبش موقتا سرکوب شده و عقب نشسته است. برعکس مشاهده سرکوب مطلق العنان رژیم و رفتار وحشیانه حکومت در برخورد با خواستهای حق طلبانه توده ها، گرایش به روشهای قهر آمیز مبارزه را در بین جوانان وسیعا تشدید نموده است.

 

 یکی از بزرگترین آموزشهایی که جنبش یکسال گذشته برای توده های به پا خاسته و بویژه جوانان انقلابی در بر داشت، تاکید دوباره بر این واقعیت بود که دیکتاتوری و اعمال قهر عریان، ذاتی رژیم جمهوری اسلامی برای مقابله با اعتراضات مردمی ست. و هر جنبش اعتراضی ای برای پیشروی و امکان حصول به خواستهای خود باید خود را به همان اندازه، توانمند ساخته و  آماده استفاده از قهر انقلابی کند. اتفاقاً مشاهده سرکوب مطلق العنان رژیم و رفتار وحشیانه حکومت در برخورد با خواستهای حق طلبانه توده ها، گرایش به روشهای قهر آمیز مبارزه را در بین جوانان وسیعا تشدید نموده است.  بیهوده نیست که این روزها در تهران و شهرهای بزرگ، ضرورت مسلح شدن و چگونگی دست یابی به سلاح به یکی از بحث های بخشی از جوانان مبارز و آگاه تبدیل شده است تا آنجا که گسترش بازار  خرید و فروش اسلحه در بین جوانان در برخی از مدارس مطابق گزارشات برخی از رسانه ها (رجوع کنید به سایت پرچم که در چارچوب مقررات خود رژیم فعالیت می کند) به عامل نگرانی مقامات این رژیم تبدیل شده است. واقعیت این است که گرایش مطلق بالاییها به سرکوب هر صدای مخالفی خود به عاملی برای جستجوی راه های مقابله و خنثی کردن این گرایش  بدل گشته  و چشم اندازهای جدیدی در مقابل جوانان گشوده است.  

در چنین اوضاع و احوالی ست که سردمداران رژیم  یورش سرکوبگرانه جدید و پردامنه تری را به توده های تحت ستم سازمان داده اند. اما صرف این تهاجم بخودی خود نه بیانگر قدرت، بلکه بیانگر هراس و ضعف دیکتاتوری حاکم و شدت نیاز آنها در مهار انرژی مبارزاتی توده هاست. واقعیت این است که رژیم ضد مردمی جمهوری اسلامی، زخم خورده از قدرت توده های به پاخاسته، برای اطمینان از کنترل مردم است که موج وسیع و هیستریکی از بگیر و ببند و زندان و شکنجه و اعدام مردم به جان آمده و مخالفین اش را به راه انداخته است.

 

واقعیت های فوق در عین حال بیانگر شدت تضادها و بحرانی بودن اوضاع در جامعه ماست. این وضع، تضادهای درونی جمهوری اسلامی را باز هم تشدید نموده است، به گونه ای که دامنه سرکوب دولتی، گریبان مخالفان درونی رژیم و بخشهایی از طبقه حاکم را نیز گرفته است. دستگیری برخی از اصلاح طلبان  و صدور احکام سنگین برای برخی از فعالین شناخته شده آنها به جرم “مشارکت در تجمعات غیر قانونی و توهین به رهبر و تبلیغ بر علیه نظام” و بالاخره شاخ و شانه کشیدن های روزمره نشریات و عوامل دارو دسته احمدی نژاد بر علیه رقبا و تهدید به دستگیری و محاکمه “سران فتنه” از جلوه های این واقعیت است.

برخورد عینی با اوضاع جاری نشان می دهد که پس از یکسال اعتراضات و جنگ و گریز خیابانی بین مردم با رژیم تا بن دندان مسلح و جنایتکار جمهوری اسلامی، جنبش توده ای مردم فداکاری که با تمام وجود خواهان برافکندن سلطه منحوس جمهوری اسلامی بودند، در نتیجه سرکوب وحشیانه این رژیم جنایتکار و خلاء یک رهبری انقلابی مجبور به عقب نشینی شد. اما در همان حال واقعیات عینی جامعه ما موید آن می باشند که این وضعیت به هیچ رو نشانه تمکین توده ها به دیکتاتوری حاکم نبوده است. رژیم ضد خلقی جمهوری اسلامی به هیچ رو نتوانسته است اوضاع را به حالت “سابق” یعنی به پیش از مقطع انتخابات ۱۳۸۸ بازگرداند. این واقعیت بقدری عیان است که حتی موسوی فریبکار نیز که تاکید کرده در صدد حفظ نظام ارتجاعی موجود و بازگشت به دوران خمینی جلاد است در دیدار ۱۰ آبان خود با کروبی با افسوس می گوید که ” شیوه مدیریتی این آقایان بلایی بر سر کشور چه در اقتصاد و حوزه های دیگر آورده که امکان برگشت به وضعیت ۶سال گذشته هم خیلی سخت شده است.”

 در یک کلام باید گفت که در شرایطی که جمهوری اسلامی ضد خلقی، از پاسخ به کوچکترین مطالبات اقتصادی و سیاسی توده ها که منجر به خیزش میلیونی آنها شد، ناتوان است، دلایل مادی محرک این خیزش، یعنی فقر و فلاکت و بیکاری و سرکوب عریان در جامعه به قوت خود باقی مانده و حتی تشدید شده است. در همین حال سرکوب وحشیانه توده ها گرچه بروز اعتراضات توده ای آنها را محدود کرده ، اما منجر به تسلیم مردم و در هم شکسته شدن روحیه مبارزاتی آنها و سکوت جامعه نشده است. بدون شک این یک دوران موقت و گذراست و تداوم وضع جاری، تنها زمینه های موجود و دلایل مادی برای بروز یک شورش خونین تر و وسیع تر توده ای بر علیه کل نظام را در خود می پرورد. تضادهای جاری در جامعه تحت سلطه ما با تمام وجود فریاد می زنند:” هر که باد بکارد، طوفان درو خواهد کرد!”

  آبان ۱۳۸۹