دردهای مرا فریاد کن ( ‎به مناسبت ٢۵ نوامبر روز جهانی مبارزه‌ علیه‌ خشونت بر زنان )

دردهای مرا فریاد کن
چه جرم بزرگی مرتکب شدم
آن دم که با نیمه خود جفت شدم
و شتابان راهی دروازه حیات شدم
و خود ندانسته، زن شدم

چه جرم بزرگی مرتکب شدم
آن دم که به محبس تیره دنیا وارد شدم
و ندانستم که در این دنیا
زاده بی سهم منم
که همچون سگ هار
مورد کینه و نفرت منم
ارزانتر از خار بیابان منم
خردتر از خاک منم
خردتر از خاک منم
٭٭٭٭٭
که  در هر خانه  و هر شهر
بر سر هر جاده و در هر باغ
خون گرمم چون چشمه ها جاریست
 از اعماق چاهها و از زیر سنگها
از زیر زمینها و از سیاه چالها
صدای گریه ها و ناله هایم
با گل و سنگ و خاک زمین قاطیست
 بر دیوار اتاقها و نقش قالیها
بر سر سفره های غذا و تخت خوابها
آثار آخرین چنگهای تمنایم
برای حفظ بقا باقیست
٭٭٭٭٭
ای هر آنکه از دیدن ظلم و تباهی بیزاری
این ذرات وجود من است که اینچنین تباه می شود
حال تو ای وجدان باقی مانده از انسان
دردهای مرا فریاد کن
گریه های مرا فریاد کن
ناله های مرا فریاد کن
که در میان شعله های مهیب آتش
هیچکس صدای دردهای مرا نمی شنود
و در پشت میله های آهنین دستان قاتلا نم
هیچکس صدای گریهایم را نمی شنود
و در اعماق چاههای خاکی
هیچکس صدای ناله هایم را نمی شنود
دردهای مرا فریاد کن
ای هم درد من
که به جرم بزرگی مرتکب شدی
و به محبس تیره این دنیا وارد شدی
و ندانستی که در این دنیا
زاده بی سهم توئی
همچون سگ هار مورد کینه و نفرت توئی
ارزانتر از خار بیابان توئی
خردتر از خاک توئی

دردهای مرا فریاد کن ای همدرد
فریادی به ارتفاع زمین تا  آسمان
فریاد بلندی که تخت زمین را واژگون
و سقف آسمان را ویران کند
و آفتاب را برای قضاوت بر زمین فرا خواند

دردهای مرا فریاد کن ای همدرد
چرا که درد من و تو یکیست
درد من و تو یکیست
ناهید وفائی                                                     ‏سه شنبه‏، ۲۰۱۰‏/۱۱‏/۲۳