متد و سیاست منصور حکمت در برخورد به سقوط بلوک شرق

( بخش دوم و پایانی  نوشته “لنین وانقلاب اکتبر، منصور حکمت و فروپاشی بلوک شرق”)

هفت دهه بعد از انقلاب اکتبر، با فروپاشی شوروی و بلوک شرق، آوار شکست سرمایه داری دولتی در مقابل سرمایه داری بازار آزاد بر سر کمونیسم، انسانیت و آزادی خواهی فرو ریخت. بعکس انقلاب اکتبر که نسیمی از سوسیالیسم، آزادی خواهی و عدالت طلبی در اقصا نقاط جهان به حرکت در آمد و کمونیسم و آزادی خواهی جان تازه ای در کالبدش دمیدن گرفت، این بار با سقوط دیوار برلین دنیا به قهقرا برگشت و آنچه بویی از کمونیسم و انسان دوستی داشت مورد تعرض قرار گرفت، راست ترین جناح سرمایه داری به رأس قدرت سیاسی پرتاب شد، پایان کمونیسم و ابدیت سرمایه داری با استفاده از کل امکانات تبلیغی جار زده شد.

بشریت در قرن بیستم  شاهد دو دوره تاریخی سرنوشت ساز بود .یکی نوید بخش و پیام آور رهایی انسان از هر نوع ستمی و دومی پیام آور جنگ، کشتار و فقر و تباهی بخش بزرگی از جوامع بشری بود. در دل این اتفاق، که دنیا را دچار تشویش و بلاتکلیفی کرد و بر ویرانه های سرمایه داری دولتی که بهر حال چندین دهه قطبی را در مقبل سرمایه داری بازار ساخته بود، و قلاده بر دهان هارترین جناح سرمایه زده بود، اینبار قلاده پاره شد و ارتجاعی ترین باورها شکل گرفت. دریایی از شقاوت و بی رحمی و رعب وحشت جهان را در کام خود فرو برد و بی شرمانه ترین پروپاگاند توسط دستگاهای تبلغاتی سرمایه داری در قلمداد کردن شکست سرمایه داری دولتی بنام شکست کمونیسم در ابعاد باور نکردنی برای باوراندن این شرلاتانیسم به مردم جهان شروع شد و نه تنها جنبش های چپ و کمونیستی در آن دوره زیر منگنه قرار گرفتند، بلکه ایده آلهای انسانی که در جهت اندکی بهبود زندگی در جامعه تلاش میکردند عقب رانده شدند. دوره یاس و نامیدی و سردر گمی آغاز شد.

 در سیاهترین دوره تاریخ معاصر که کمونیسم توسط راست ترین جناح سرمابه داری به تمسخرگرفته شد و انسان های بسیاری آرمان های سابق خود را با پیوستن به اردوی دمکراسی به فراموشی سپردند. پرچم مارکس و لنین در دستان منصور حکمت نه تنها خم نشد بلکه محکم تر از سابق آنرا در مقابل جامعه گرفت. در دل رایج شدن انتی کمونیسم دفاع شورانگیزی را از کارگر و کمونیسم به عهده گرفت. و با حدادی کردن ابزارهای تئوریک و تشکیلاتی و تبین همه جانبه تر کمونیسم کارگری آنطور که جوابگوی دوره جدید باشد و همچنین توان ایستادگی در مقابل هجوم وحشیانه هارترین جناح سرمایه داری جهانی را داشته باشد. افقی جدید و امیدوار کننده ای به روی کمونیست های زیادی باز نمود، تا آنرا قطب نمای فعالیت کمونیستی خود در دوره جدید قراردهند. او که از قبل، شکست سرمایه داری دولتی و عواقب آنرا پیش بینی کرده بود، تلاش خود را برای به خط کردن و آماده نمودن حزب کمونیست ایران جهت مقابله با شرایط جدید و تلاطماتی که به دنبال خواهد داشت شروع کرد.

در تمام این دوره منصور حکمت یک لحظه هم منفعت کارگر و دفاع از کمونیسم را فراموش نکرد و بر سر آن حتی با حزبی که در رأس آن قرار داشت و جزو بانیان اصلی اش بود به کوچکترن سازشی تن در نداد. نوشته های آندوره حکمت گوشه هایی از تلاش او را در این راستا منعکس می نماید. علاوه بر این  جلسات متعدد، نامه نگاری به رهبران و کادرها، جواب به سئوالات و ناروشنی و دل نگرانی اعضا و کادرها، فکر کردن، قاطعیت و به موقع تصمیم کرفتن، تئوری دادن و سیاست اتخاذ کردن، سازمان دادن و تاسیس حزب متناسب و خوانا با دوره جدید و… را نیزباید اضافه کرد.

روش منصور حکمت در بر خورد به حزب کمونیست سابق ایران

سیاست منصور حکمت از دست دادن ساده حزب کمونیست ایران نبود که در ساختن آن بیش از همه سهم داشت. حزبی رادیکال که در آن دوره از اعتبار، نفوذ و خوشنامی زیادی به نسبت دوره کوتاه تشکیل ش که چند سالی بیش نبود، بر خوردار شده بود. تلاش او در وهله اول حفظ حزب کمونیست ایران از طریق هم خط و هم جهت کردن رهبران حزب و ایجاد صفی توانا و باورمند از گرایش چپ، نسبت به افق کمونیسم کارگری جهت رهبری حزب و سوق دادن آن به سمت طبقه کارگربود. مبارزه سیاسی و نظری با خطوط فکری و سنت های سیاسی در درون حزب کمونیست ایران، نقد افق حاکم بر قیام مردم کردستان عراق و نقد و افشای ناسیونالیسم کرد، ترسیم خط کمونیستی و افق متمایز از رهبران حزب کمونیست و تلاش برای ایجاد صفی محکم و توانا از چپ در درون حزب و متحد نمودن کمونیست های عراق، وجه دیگر بود از وجوه متد و سیاست کمونیستی در برخورد به تحولات منطقه از زاویه کمونیسم کارگری و در دفاع از منفعت کارگر که تحت تاثیر اوضاع محلی به حاشیه رانده می شد. ولی سرعتی که تحولات جهانی به خود گرفت فرصت کلنجار رفتن بیش از این را با حزب از منصور حکمت گرفت، بویژه قدرت گیری ناسیونالیسم در کردستان عراق بر متن حمله امریکا به عراق و متاثر شدن رادیکال ترین و بزرگترین جریان کمونیستی آندوره از این واقعه، به افزایش شکاف و رویارویی میان گرایشات در درون حزب منجر شد. ناسیونالیسم که تا آن دوره ساکت بود و حاشیه ای ترین گرایش درون حزب کمونست ایران را تشکیل میداد سر از لاک خود در آورد و شروع به تحریکات نمود. چپ نیز در آن وقت با وجود پیشروی سیاسی و در دست گرفتن ارگان ها و مسئولیت های کلیدی حزب هنوز از انسجام سیاسی و فکری و آمادگی لازم برای رهبری حزب بر خوردار نبود. با وجود این منصور حکمت تا زمانی که روزنه ای جهت هم خط وهم فکر نمودن رهبران حزب و کومه له وجود داشت برای تحقق این امر تلاش کرد. سرعت تحولات جهانی و تغییر معادلات منطقه، امکان پیشروی در این زمینه را بشدت کاهش داد. در نتیجه منصور حکمت ترک حکا و تشکیل حزب دیگری را جهت انسجام و اتحاد کمونیسم در آن دوره، به صرفه تر تشخیص داد.  نقد و مبارزه بدون تخفیف با ناسیونالیسم در دل آندوره جزئی مهم و تفکیک ناپذیر از تقابل و ایستادگی در مقابل تحولات دنیای بعد از فروپاشی بلوک شرق بود. سیاست و افقی که صدها کمونیست با تجربه و توانا را از سموم ناسیونالیسم بر حذر داشت و راه افتخار آمیز کمونیسم پراتیک را جهت انتخاب پیش پای آنها قرار داد.

درک دیالکتیکی و پراتیک منصور حکمت از مارکسیسم در برخورد به هر پدیده ای همراه  با در نظر داشتن زمان و موقعیتی بود که زمینه لازم جهت اتخاذ تصمیم و دست زدن به اقدام عملی در مورد آن فراهم شده باشد. تصمیم جهت شروع و به سر انجام رساندن کاری بر محاسبات و بررسی همه جانبه شرایط و خطی استوار بود که سریع قادر به تشخیص مسائل و اقدام عملی بود.  نگاه و نگرش منصور حکمت قبل هر چیز دیدن واقعیت منتج از ریزش کمونیسم بورژویی و تلاش برای برافراشته نگاه داشتن پرچم کمونیسم به روایت مارکس، کم تاثیر کردن این شرایط بر کمونیسم متشکل و پراتیک، ترسیم افق جهت گذر از این دوره با کمترین تلفات ممکن و سازمان دادن مقاومت در مقابل کمونیسم ستیزی آن دوره بود.

. تشکیل حزب کمونیست کارگری ایران و به فاصله کوتاهی حزب کمونیست کارگری عراق و نوشتن برنامه یک دنیای بهتر، ابزار و افق جدیدی جهت تضمین مقاومت و عبور از این برزخ بودند. این احزاب روزنه هایی بودند جهت ممانعت از غلبه و گسترش تاریکی کامل بر جهان، نور آنها بر دو کشور ایران وعراق پرتو انداخت و به عنوان افق رهای انسان از این سیاهی و تباهی به کانون گرد آمدن کمونیست های زیادی تبدیل شدند. کمونیستهایی که در پرتو روشنایی آن به پیشروی های چشم گیری دست یافتند. و این احزاب به امید انسانهای زیادی تبدیل شدند.

شاهکار حکمت ایجاد کانون های متشکل کمونیستی در شرایط کمونیسم گریزی رایج در سطح جهان، سازمان دادن مقاومت کمونیستی در مقابل انتی کمونیسم جهانی، تبیین کمونیسم کارگری و کاربست واقعی مارکسیسم به اوضاع دنیای بعد از فروپاشی سوسیالیسم بورژوایی بود. عظمت این کار کمتر از کار لنین در اکتبر نبود. تفاوت تنها در شرایط بود.

   ۲۰۱۰-۱۱-۲۰