مرحله کیفیتا نوین در تقابل کمونیزم کارگری با رژیم اسلامی

مرحله کیفیتا نوین در تقابل کمونیزم کارگری با رژیم اسلامی

در حاشیه ناله های رژیم اسلامی در برابر فعالیتهای حزب کمونیست کارگری ایران

مقدمه:
یکی از دستاوردهای جنبش انقلابی مردم ایران بر علیه رژیم اسلامی، به جلو رانده شدن گفتمانی از اپوزسیون این ؤزیم بود که بیش ازسه دهه خودش را درون گفتمان کمونیستی ، بنام کمونیزم کارگری داشت سازمان می داد. پیشروی و رادیکالیزه شدن جنبش انقلابی مردم، طبعا می بایست خودش را در پیش آمدن جنبشی که بتواند این جنبش را نمایندگی سیاسی کند همراه باشد.
وقتی از ما می پرسند که علائم انقلابی بودن جنبش مردم ایران چیست؟ و چرا ما معتقدیم که این انقلاب در اشکال مختلف دارد راه خودش را باز می کند، یکی از جوابها اینست که گفتمان انسانی و آزادیخواهانه و رادیکال در اپوزسیون دست بالا را پیدا کرده. اگر ضد انقلاب پیروز می شد و براستی انقلاب از نفس می افتاد، بر عکس ما باید شاهد بودیم که راست در اپوزسیون قوی شود.
در شرایط حاضر راست پروغرب در اپوزسیون کاملا بی زبان شده و در گیجی شکست پروژه سازهای سبز در خودش فرو رفته. حرفی برای گفتن ندارند اینها. منتظرند ببیند باد از کدام طرف می وزد!
قلب تحرک اپوزسیونی پابپای تعمیف و ژرفش انقلاب، بیشتر و بیشتر در سینه کمونیزم کارگری و روایتی از آن که حزب کمونیست کارگری ارائه داده می تپد.
سالها پیش، وقتی کسی از اپوزسیون رژیم اسلامی حرف می زند، دو گرایش اصلی این اپوزسیون را همه فرقه مجاهد می دانستند و “سلطنت طلبها”! “چپها” البته در محافل کوچکشان غوغائی بودند اما در بیرون و صحنه واقعی جامعه کسی حسابشان نمی کرد. برای ناظری که از بیرون به ماجرا نگاه می کرد، “اپوزسیون رژیم اسلامی” دست کمی از خودش نداشت! همان متدهائی که رژیم اسلامی را مشخص می کرد در فرقه مجاهد قابل شناسائی بود و “سلطنت طلبان” هم که یکبار بطور رسمی با انقلاب مردم به پائین کشیده شده بودند و با سرکوب و زندان اوین و کمونیست کشی و کارگر ستیزی دوران معاصر ایران را ساخته بودند.
اینطور بود که این ناظر ما که انتظار داشت، نمایندگی سیاسی اپوزسیون رژیم ، از بعد صلبی و اثباتی آن نباشد که رژیم اسلامی هست، سرخورده و افسرده به این نتیجه می رسید که پاسخی سیاسی برای وضع موجود نیست و رژیم اسلامی با “اپوزسیونش” فرق چندانی نمی کند!
زمان و نیاز برون رفت از این معضل، کار خودش را کرد و کمونیزم کارگری در مرحله اول بصورتی تئوریک و در مرحله بعد در شکل سازمایافته تر حزبی و سیاسی روی میز سیاست ایران قرار گرفت. مدیای آلترناتیو(نلویزیون ماهواره ای و اینترنت) بتدریج کار خودش را کرد تا اینکه رسیدیم به خرداد سال پیش و عروج جنبش اعتراضی مردم بر علیه رژیم اسلامی.
عروج جنبش انقلابی ، پله کیفیتا نوینی، کمونیزم کارگری را به مرکز سیاست نزدیک کرد. علتش این بود که این جنبش می بایست “سر سیاسی خودش را داشت” و نمی توانست از گفتمانهای لیبرال رفرمیستی و پروغرب یا جریانات سیاسی که مدعی اپوزسیون بودن رژیم را داشتند برای خودش این رهبری را بسازد.
فرقه مجاهد که بر اساس ایدئولوژی اسلامی- شیعی قرار است دروازه های نظام سرمایه داری را در ایران برای نظام سرمایه داری بگشاید یا آلترناتیوش در گرایشات پروغرب که بر حفظ تاج محمد رضا شاهی بر سر فرزند “اعلیحضرت” پای می فشارند، نمی توانستند نمایندگی سیاسی این جنبش رو به عروج باشند. “چپ حاشیه ای” هم که همه دیدند همچنان جونیور ماند و از بیرون گود تلاش کرد که “تحلیل بکند ” و به آسمان نگاه کند ببیند که آماده است برای “حاکمیت طبقه کارگر”!
لذا از دید من، خود قوانین عینی تکامل تاریخ ، همانطور که قانون جاذبه عمل می کند، به این نقطه کیفی رسیدند که رابطه حیاتی بین جنبش و نمایندگی سیاسیش برقرار شود.
صحنه هائی که ما در طی یکسال گذشته و خصوصا چند ماه گذشته به شکل کشاکش تلاش برای سنگسار سکینه آشتیانی و یا اعدامش از یکسو و سازماندهی کمپین جهانی نجات دادن او داریم مشاهده می کنیم، عرصه های واقعی و عینی تثبیت گفتمان کمونیزم کارگری است بعنوان اپوزسیون واقعی رژیم اسلامی بطور اخص و کلیت وضع حاکم در ایران بطور اعم.

(۱)”شخصی شدن” نبرد رژیم اسلامی با حزب کمونیست کارگری چه معنی می دهد؟

اینکه جنگ تبلیغاتی رژیم اسلامی با حزب کمونیست کارگری وارد مرحله نوینی شده ، دیگر فقط ادعای ما نیست. سوال اینست که چه مرحله کیفیتا نوینی در این ماجرا قابل رویت است؟ مگر قبل از عروج کمونیزم کارگری ، رژیم اسلامی “اپوزسیون” نداشت؟
دورانی بود که فرقه مجاهد یک نیمچه ارتشی را با کمک رژیم عراق و حکومتهای غربی در کنار مرزهای ایران سازمان داده بود و مدیای رژیم اسلامی هم شب و روز بر علیه این فرقه بعنوان “دشمن اصلی خودش” سینه زنی می کرد. الان هم این رژیم اسلامی برای جنگهای تیلیغاتیش همین برگهای بازنده و مرده “اپوزسیون” را که به جهت محتوی تفاوتی با خود رژیم ندارند هنوز لانسه می کند. همانطور که دورانی هخا را هم لانسه می کرد تا نشان دهد و مردم را متقاعد کند که “آلترناتیوش با خودش فرقی ندارد”.
من مدعی هستم که یکی از ابزارهای موثر جنگ روانی رژیم اسلامی برای خنثی کردن جامعه و جلوگیری از پیوستن جامعه به اپوزسیون اینست که نشان دهد که “اپوزسیون رژیم مثل خود رژیم است”. وقتی جامعه به این نتیجه برسد که “سگ زرد برادر شغال است” دیگر لازم هم نیست مستقیما برای رژیم تبلیغ شود!
این را یک متد بسیار موثر جنگ روانی رژیم از زمان به قدرت رسیئنش می توان دانست.
لذا “شخصی شدن نبرد رژیم اسلامی” با حزب کمونیست کارگری را باید در چهارچوب این تاریخ و در چهارچ.ب فضائی ناشی از نبرد طبقاتی بعد از خردادماه و به هم ریختگی و ریزش دائمی رژیم جستجو کرد.

(۲)عبور از سرنگونی طلبی رژیم به سرنگونی طلبی انقلابی کلیت نظام سازمانده آن

قبل از عروج کمونیزم کارگری و بمیان آمدن حزبش در صحنه سیاست، مفهوم سرنگونی طلبی بطور عمده و عملی در سطح خواست پائین کشیدن سازمان سیاسی رژیم اسلامی مطرح بود. اگر فرقه مجاهد می خواست رژیم سرنگون شود قرارش نبود که اسلام سیاسی و حکومت ایدئولوژیک پایان یابد. قرارش این نبود که نظام سرمایه داری ، اعدام و سرکوب سیاسی به اتمام برسد. همه شواهد بر عکس دلالت دارد که همین فرقه حتی در دوران “حکومتش بر پادگانهایش” از سرکوب مخالف و زندان و شکنجه کردن مخالف استفاده می کرد!
آنسوی “اپوزسیون” هم جریانات سلطنت طلب را داشتیم که حتی اگر بخشی شان سرنگونی طلب بودند (که حالا حداقل حزب مشروطه و شخص رضا پهلوی اینطور نیست!) بیشتر از این نمی خواستند که کاخ پدر تاجدارشان برگردانده شود، هزار فامیلشان برگردند سر سفره مردم و “نظم و قانون” به کمک زندان و شکنجه و اعدام جاری شود.

انقلاب ایران البته چهره های ظاهاری این “اپوزسیون” را تغییر داده و اینها تلاش کرده اند یک بزک ظاهری بکنند تا در بازار خریدار پیدا کنند. مثلا فرقه رجوی رنگ دامنها و روسریهایش را از سیاه به آبی و سبز و غیره تبدیل کرده یا از چیزی بنام “جمهوری دموکراتیک اسلامی” حرف می زند. سلطنت طلبها هم امروزه “دموکراتیک شده اند” و شاید چند ماهی هست که برخی از جناح هایشان از لغو مجازات اعدام و پایان دادن به زندان سیاسی حرف می زنند! اینها را باید اثرات فشار جامعه به “اپوزسیون” دانست!

کمونیزم کارگری و حزب نماینده اش یعنی حزب کمونیست کارگری ایران، با به صحنه آمدنش ، شعارهایش و پراتیک روزمره اش توانست چیزی بیشتر از مفهوم سرنگونی طلبی را در فرهنگ جامعه نهادینه کند.
با دست گذاشتن روی مسائل ساده و بدیهی زندگی انسان، سیاست را از دعوای سیاستمداران و “لابی گریهایشان” به امر تودها تبدیل بکند. پیامش این بود که هدف سیاست نباید “کسب و حفظ قدرت” بلکه پاسخگوئی به مردم و خواستهاشان باشد. مسائل مبرم جامعه ایران را بدرستی مسئله سرکوب و اعدام و شکنجه دانستیم و ریشه اینها را نه در حکومت چند “آخوند” بلکه در خود نظام اقتصاد سیاسی حاکم یعنی نظام سرمایه داری دانستیم.
این شد که جامعه در حال انقلاب دارد متوجه می شود که مسئله ما، صرفا کسب قدرت سیاسی نیست. مسئله ما حل نهائی و رائیکال مسئله انسان است.
با اینکار فرهنگی نو و آلترناتیوی جدی برای رژیم اسلامی پا گرفته که اسمش سوسیالیزم و جامعه انسان محور است. این آلترناتیو جدی است چرا نه فقط با شکل رژیم اسلامی بلکه با ماهیت روابطش در همه سطوح فرهنگی و اجتماعی مرز بندی دارد و جامعه را فرا می خواند که بجای انقلاب برای سرنگونی یک شکل معین از حکومت اسلامی ملی سرمایه داری برود دنبال راه حل رادیکال.
با عروج کمونیزم کارگری معیارهای فعالیت سیاسی برای همیشه تغییر کرد. ارزشها و شیوه ها و اهداف کار سیاسی دگرگون شد. جامعه متوجه شد که اگر همه فعالیتها و شعارها و فریادها به حل مسئله انسان منجر نشود ، ول معطل است.
جا و خواستگاه سیاست و گفتمان سیاسی بعد از عروج کمونیزم کارگری ، به حمایت از “غیر سیاسیونی بی نام” مثل سکینه محمدیها کشده شد. به کارگرانی که نان روزانه شان ازشان دریغ می شود، به زنی که تحقیر و نابرابری اسم وسطش شده و به کودکی که “درس محبتش” کتک خوردن تعریف شده!

این بود که حالا شاهدیم که مرحله کیفی نوینی در افق سیاست ایران پدیدار گشته. وجه اصلی این مرحله اینست که سیاستمدار کمونیزم کارگری از سوی جبهه دشمنش یعنی رژیم اسلامی مورد شناسائی قرار می گیرد و به رسمیت شناخته می شود و خود این رژیم با اینکار در وافع به تبلیغ ما مشفول می گردد!(۱)

(۳)تقویت صد چندان پتانسیل  برای براندازی و کسب اتحاد سیاسی

عروج این آلترناتیو جدید که آلترناتیو ماهوی و بنیادی رژیم اسلامی و طبقه حاکمه در ایرانست، دو وجه برنده استراتژیک را در خود دارد:

الف: پتانسیل براندازی رژیم را بسیار افزایش می دهد. چرا که نیروی بسیار وسیعتر اجتماعی را می تواند حول ساده ترین و بدیهی ترین حقوق انسانی گرد هم جمع کند. پیامش به جامعه ، این نیست که دنبال “رهبر بیفتد و در او حل شود”. پیامش به جامعه اینست که برای حقوق خودش بمیدان بیاید و در میدان بماند.

ب: این نوع آلترناتیو در عین حال پتانسیل اینرا دارد که پایه اتحاد بشود. اتحاد نه بر سر “هزمونی یک حزب” بلکه اتحاد بر سر موضوع و مسئله انسان. اتحاد بر سر اینکه اعدام نباشد، حبس ابد نباشد، نابرابری زن و مرد و تحقیر کودک نباشد و اتحاد بر سر اینکه دستاوردهای زندگی انسانها ازشان بنام سرمایه داری دزدیده نشود.
اتحاد بر سر آزادی مطلیق اندیشه و بیان و تشکب و فعالیت سیاسی. اتحاد بر سر پذیرش قانون رقابت همیشگی بین اندیشه ها و احزاب و برنامه هاشان. اتحاد بر سر انسان محور بودن جامعه. اتحاد بر پذیرش اینکه افکار و ایدئولوژیها و طرح ها و نقشه ها می آیند که بپای انسان فدا شوند و نه برعکس!

این دو وجه اصلی است که آلترناتیو رزیم اسلامی را بمروز زمان حتی بدست خود رزیم اسلامی جا خواهد انداخت. خود رژیم اسلامی گورکن خودش را به جامعه معرفی می کند که کرده است!
گورکن رژیم اسلامی آلترناتیوی است فرای حزب معین. یک جنبش با گفتمانی است که فرای حزب معین باید انقطاب خودش را با تاریخ گذشته اعلام کند و راه فردا را با اتکا به لغو مناسباتی که نابرابری و دیکتاتوری را در هر شکلش توجیه کند، باز می کند.

این نوشته ام را به مینا احدی تقدیم می کنم و همه فعالینی که شب و روز، خستگی ناپذیر و سنگر به سنگر در راه پیروزی آلترناتیو واقعی رژیم اسلامی می کوشند. به حاکمان و هواداران رژیم اسلامی باید گفت:” این هنوز نشانه سحر است!”
زنده باد نبرد برای آزادی ، برابری و سوسیالیزم!

منابع دیگر:

(۱)کلیپ برنامه صدا و سیمای جمهوری اسلامی در مورد فعالیت مینا احدی بر علیه مجازات سکینه آشتیانی
http://www.youtube.com/watch?v=ObXVUOZb7w8
شوی تلویزیون جمهوری اسلامی علیه سکینه و دستگیر شدگان این پرونده(کمیته بین المللی علیه اعدام)
http://www.azadi-b.com/J/2010/11/post_136.html

اصغر کریمی: جمهوری اسلامی ضد کمونیست و مینا احدی کمونیست
http://rowzane.com/fa/articles-archiev/41-asqar-k/4864-1389-08-28-07-14-12.html
پیام مینا احدی درمورد نمایش تلویزیونی جمهوری اسلامی علیه سکینه، سجاد، هوتن و خبرنگاران آلمانی
http://rowzane.com/fa/annonce-archiev/62-edam/4837-1389-08-25-19-52-06.html
سعید صالحی نیا: “فراری ضد انقلاب ما” و اراذل حاکم بر ایران! در حاشیه دستگیری سجاد ، وکیل سکینه آشتیانی و دو تبعه کشور آلمان
http://rowzane.com/fa/articles-archiev/80-saeed-salehi/4431-1389-07-23-05-21-07.html