کودکانی که قانون و مذهب، تجاوز جنسی به آنها را مجاز میداند

آخرین آمارهای رسمی در ایران حکایت از این دارد که بیش از ۹۵۰ هزار کودک “متاهل” در کشور وجود دارد که ۸۵ درصد آنها دختر هستند. قوانین جمهوری اسلامی سنین کودکی را زیر ۱۱ سال در نظر گرفته است. قانون همزمان سن قانونی “ازدواج” را  ۹ تا ۱۳ سال اعلام کرده است.  اما آنجا که مربوط به حق کار کردن است کاملا متفاوت است و سنین مابین ۱۵ تا  ۱۸ سال را سن آمادگی به کار در نظر گرفته است. جمهوری اسلامی کودک زیر ١٣ سال را که برای “ازدواج” بزرگسال تلقی کرده، در جامعه آنها را فاقد توانایی تفکر، ‌تعقل و تصمیم گیری برای انتخاب کردن و انتخاب شدن در پروسه “انتخابات” ها و شرکت در دیگرعرصه های سیاسی و اجتماعی محسوب میکند. طبق قانون مدنی و جزائی جمهوری اسلامی، سن کودک برای “رابطه جنسی”، کار، حقوق مدنی و مجازات های جزائی، متفاوت است و به فراخور “نیاز” و مقتضیات سیاسی و اقتصادی، تغییر میکند.  دختر ۹  تا ۱۳ ساله میتواند  تحت نام “ازدواج” مورد سواستفاده جنسی قرار گیرد، “بچه داری و خانه داری” کند، در صورت نافرمانی مجازات اسلامی شود و شلاق و تغزیر نصیب اش شود و کودک ۱۵ ساله رسما به کار حرفه ای کشانده شود. 

قاعدتا این شعبده بازیها  و قوانین ضد انسانی از نظر هر کسی با درجه متوسطی از عقل و شعور باید متناقض و عجیب بنظر برسد، که هست. اما در واقع اگر به هدف ها و نیازها ی پشت صحنه آن قوانین نگاه کنیم میبینیم نه، از دید قرآن و اسلام،  که نظام سرمایه داری نیز آنرا باز تولید میکند،عینا منطبق با نگاه ضد انسانی مذهب به کودک و جاده یکطرفه عشق ورزی است که از دیر هنگام مذاهب برای جامعه بشری به ارمغان آورده و این امتیاز و حق انتخاب و عبور را همیشه به مرد و روسای اسلامی داده است.

آمار فوق تکان دهنده است اما بی تردید چند برابر آن رقمی است که اعلام شده است. با الهام  از قوانین و فرهنگ مذهبی  و مرد سالارانه بطور روزمره و گسترده به روح و جسم و حقوق کودکان بیگناه تجاوز میشود. آمار این جنایت متداول  سر به میلیونها میزند. و این در ضدیت با هر قانون و مناسباتی است که بوئی از بشریت و انسانیت برده باشد. جمهوری اسلامی و قوانین شرعی آن منطبق با محمد و قران و الهام گرفته از آن دوره قرون وسطی است، اما قاعدتا نظاره گران امروز نظاره گران آن دوره جاهلیت که نباید باشند. اگر در دوره شتر و محمد و مکه و شمشیر زنی کسانی پیدا میشدند که عایشه ٩ ساله را به عنوان”همسر” و همبستر  با یک  پدوفیل عیاش ۵٠ ساله بپذیرند، در ایران  و جهان  امروز که باید چنین رفتاری با کودکان را به عنوان جنایت و تجاوز جنسی به کودک و پدوفیلیسم به حساب آورد. اما درست در قرن بیست و یک که سوء استفاده جنسی از کودکان نه فقط عرفا و اخلاقا بلکه قانونا هم جرم محسوب میشود و ورود این مجرمین به محیطهای کودکان ممنوع است، در کشورهای اسلام زده و واتیکان و کلیسای کاتولیک سوء استفاده و تجاوز جنسی به کودکان قابل تحمل، رایج و” قانونی” است.

نباید اینرا به هیچ وجه پذیرفت که  کودکان، از جمله آن ٩۵٠ هزار کودک را به عنوان “متاهل” نام برد و این جنایت را از جمهوری اسلامی و قوانین ضد کودک آن پذیرفت. جامعه ای که این را به پذیرد و در کنارش رد شود جامعه  بیماری است.  جمهوری اسلامی نه فقط به این شکل که در ابعاد به مراتب وسیعتری به نابودی کودکان دست برده است و  خود را از اعتراضات اجتماعی بزرگ در این مورد”واکسینه” کرده است. این آن بیماری خطرناکی است که نباید گذاشت دامن کل جامعه را بگیرد.” تاهل” نامگذاری کردن چنین پدیده جنایتکارانه ای بیش از خود آن پدیده جنایتکارانه تر است. هیچ یک از آن ٩۵٠ هزار کودک  زیر سیزده سال”متاهل” خود تصمیم به “متاهل” شدن نگرفته اند، و اگر هم چنین بوده باشد، بر جنبه ضد انسانی بودن چنین فرهنگ و قوانینی که کودک را به این مسیر نابودی حول میدهد کاسته نخواهد شد.  اینها همه کودکانی بوده و هستند که در رویای شیرین کودکی خود بسر میبرند که ناگهان مجبور به ازدواج شده اند. تازه بعد از تجربه تلخ و ضد انسانی تجاوز جنسی  است که میفهمند در باتلاق” متاهل” و خانه داری گرفتار شده اند. اینجا است که آنها رسما و قانونا به کودکان برده و محکوم به همبستری با کسی و عموما  با مردان بزرگ سال شده و مجبور میشوند که  دنیا زیبای کودکی خود، دنیای رشد  جسمی و روحی خود، دنیای عشق ورزیدن به دوستان خود در مدرسه و بازی در کوچه و با اسباب بازی خود در منزل را به فراموشی بسپارند.این تنها سوء استفاده جنسی نیست، این نابود کردن و به تباهی کشیدن زندگی یک انسان به تمام معنی و همه ابعاد انسانی آن در دوران کودکی است.

کودکانی که در جنگ هشت ساله با کلید بهشت شان روی میدانهای مین فرستاده شدند و کرور کرور به کشتن شان دادند، کودکانی که مسلح شان کرده و میکنند و برای عملیات انتحاری میفرستند، کودکان خیابانی که در ابعاد میلیونی  سرگردان و به کار خیابانی و سوه استفاده جنسی کشیده میشوند، کودکانی که در سم مرگبار قرآن خوانی و خزعبلات آخوندی غرق میگردند، کودکانی که تحت عنوان دختر “باکره” از جانب سرمایه داران  و دلالان به عنوان “هدیه” به شیوخ عربستان در انگلیس و کشورهای دیگر برده میشوند، دختران خردسال فراری، طبق آمار رسمی جمهوری اسلامی در سال گذشته تنها در تهران روزانه بیش از ١٠٠ دختر خردسال و نوجوان از خانه فرار میکنند، همه و همه جنایت هولناک اجتماعی است که سازمانیافته و آگاهانه و بنا به فشار فرهنگی و قوانین حاکم مستقیما از جانب حکومت اسلامی و سران آن صورت گرفته و به کودکان و کل جامعه تحمیل شده است.

اولین قدم در محو چنین قوانین و فرهنگ ارتجاعی و ضد کودکی نابودی دولتی است که سازمانده، حامی و مسبب این وضعیت است. با سرنگونی جمهوری اسلامی و جارو کردن کلیه جنایتکاران سبز و سیاه رنگ شریک در این جنایت هولناک، قبل از هر کسی  میلیونها کودک نازنین و دوست داشنی هستند که انسانیت و احترام خود را باز خواهند یافت. مرگ جمهوری اسلامی و مناسبات حاکم در ایران  برابر خواهد شد با شادی و تولد و رشد کودکان ما.

کمونیستها، کارگران، نهادهای مدافع حقوق کودک در ایران باید در راس مبارزه علیه این قوانین، علیه دولت مدافع این قوانین و در راس مبارزه برای ایجاد یک دنیای انسانی برای کودکان باشند! این جنایت هولناک و فرهنگ و قوانین  ضد کودک را تحت هیچ پوشش و شرایطی نباید تحمل کرد!
۱۶ آبان ۸۹
۲۰۱۰-۱۱-۰۷
منبع: اکتبر شماره ۵۰