خانواده مادرسلار و بدون پدر در بین مردم “موسو” در کشور چین

قوم “موسو” در ایالت “یونان” در کشور چین رابطه بین زن و مرد و خانواد ه را برخلاف بقیه کشور چین و برخلاف تمام دیگر مردم جهان طور دیگری سازماندهی کرده اند که می تواند حتا از نظر زنان به اصطلاح بی دین و مارکسیست نیز نوعی از فحشاء تلقی شود و قابل قبول نباشد! در بین مردم “موسو” خانواده فقط متشکل از مادر و فرزند است و پدر، وجود ندارد! در بین مردم “موسو” زنان به معنی واقعی کلمه مستقل و مسئول تعیین نوع زندگی خود هستند. در بین این مردم مردها فقط بنا به تقاضای زنان آنان را حامله می کنند و بعد از آن هیچ رابطه ای با زن مربوطه ندارند و بدین ترتیب، بچه ها پدران خود را نمی شناسند.  چندی پیش وقتی که مشغول دیدن یک فیلم مستند از بی بی سی بودم هنگامی که مایکل پی لین در سفر خود به چین و تبت به منطقه سکونت اهالی “موسو” در ایالت “یونان” وارد یک منطقه بسیار زیبا در اطراف دریاچه لوگو شد و با خانم “نامو” که یک دختر زیبا از اهالی موسو بود ملاقات کرد چیزهایی را شنیدم که برایم باور کردنی نبود. خانم “نامو” که یک دختر سرشناس و مرفه بود و مرتبأ می خندید از دوران کودکی به عنوان خواننده و رقاص به پکن رفته بود و مدتی را در آمریکا و سویس نیز زندگی کرده بود با گشاده رویی و ذوق زده به عنوان راهنما و میزبان تیم بی بی سی آنان را به خانه خود برد و در مورد قوم خودش چنین توضیح داد: در بین مردم موسو نوعی از ازدواج رایج است که به زبان انگلیسی به آن ” واکینگ مریج” می گویند و بر اساس آن وقتی که یک زن از مردی خوشش می آید دست او را می گیرد و به آرامی کف دست او را می خاراند و این عمل بدین معنی است که من از تو خوشم آمده است و می خواهم که از تو بچه دار بشوم و از آنجا که همه دختران قوم موسو وقتی که به سن بلوغ می رسند اطاق مستقلی را برای یک چنین روزی مهیا می کنند، دختر، مرد مورد دلخواه خود را شب به خانه نزد مادرش می برد و وقتی که شب مادرش رفت که بخوابد، دختر، مردش را به اطاق خودش می برد و آنان تا صبح با هم هستند و مرد، صبح خانه دختر را ترک می کند و شاید دیگر هرگز بر نگردد ( به گفته خانم نامو در این مورد در فرهنگ مردم موسو آهنگهای زیادی ساخته شده است و او با یک صدای بسیار لطیف قطعه کوتاهی را خواند). خانم نامو که مرتبأ می خندید کفت که مادران نحوه رفتار و آمیزش جنسی را به دخترانشان یاد می دهند و او می گفت که مادرش به او گفته است که امیزش جنسی برای پوست مفید است. وقتی که بچه متولد شد، برادر دختر به خواهرش در مورد نگهداری از بچه اش کمک می کند. آنطور که خانم نامو می گفت در بین مردم موسو بندرت تجاوز جنسی یا دعوای بین زن و مرد وجود دارد و مردم جامعه بشدت با همدیگر هماهنگ هستند. بدینترتیب در بین مردم “موسو” ازدواج، عقد، حلقه ازدواج و پدر به عنوان رئیس خانواده وجود ندارند و زنان مطلقأ ارباب خویش هستند. درضمن  در سپتامبر امسال در کنگره ای که در کشور لوکزامبورگ با شرکت نمایندگانی از کشورهای: آمریکا، انگلیس، سوئیس، استرالیا، چین، فرانسه و حتا ترکیه (ایران غایب بود!!) در مورد “مادرسالاری” برگزار شد و یکی از مباحث این کنگره مربوط به زنان “موسو” بوده است.
آخرین جامعه مادرشاهی در چین
مردم “موسو” که بخشی از قوم بزرگتر “ناکسی” تلقی می شوند در ایالات “سیچوان” و “یونان” با جمعیتی بالغ بر پنجاه هزار نر در اطراف دریاچه “لوگو” زندگی می کنند. این مردم علاوه بر زبان موسو با زبان “ماندارین” که زبان رسمی چین است نیز صحبت می کنند. مردم موسو پیرو دو مذهب هستند، یکی مذهب “دابا” که هزاران سال است مذهب رسمی آنان است و شامل پرستش نیاکان و “خدای مادر” است و آنان تنها قومی هستند که دارای خدای نگهبان مادر هستند و در سالهای اخیر مذهب بودایی از کشور تبت نیز در بین بخش بزرگی از مردم موسو پذیرفته شده است. قوم موسو تنها قوم با نظام مادرشاهی در کشور چین هستند و حتا ممکن است که در مواردی بچه ها ندانند که پدر آنان کیست و هر خانواده از طریق مادر هویت خود را مشخص می کند و وقتی که یک فامیلی دارای یک زن سرپرست نیستند تا نفش رهبری خانواده را بعهده بگیرد ممکن است که انان زن دیگری را از خانواده دیگری به عنوان سرپرست عضوگیری کنند. اگرچه زنان موسو در زنگی از آزادی کامل برخوردارند اما بندرت پیش امده است که یک زن همزمان با چند مرد ارتباط جنسی داشته باشد و هیچگاه مردان با زنانی که با آنان ارتباط دارند زندگی نمی کنند. ( ژان پل سارتر فیلسوف اگزیستانسیالیست فرانسوی و خانم سیمون دو بوار نیز یک چنین رابطه ای داشته اند). وقتی که یک دختر موسو به سن بلوغ می رسد طی مراسم ویژه ای این تحول برگزار می شود و او از آن به بعد دارای یک اطاق مستقل می شود که به اصطلاح ما به آن اطاق زفاف می توان گفت. بر اساس تشخیص خودش وقتی که یک دختر از یک مرد خوشش آمد او را به اطاق خودش می برد تا از او بچه دار شود اما صبح باید مرد خانه دختر را ترک کند و هیچگاه با او زندگی نمی کند و هیچ ازدواجی در کار نیست. گفته می شود که هنوز نود درصد زنان موسو اینطور زندگی می کنند و نقش زن فقط به خانه داری محدود نیست و آنان در مشاغل دیگر نیز فعال هستند و نگهداری از بچه ها و دیگر امور خانواده یک مسئولیت عمومی در خانواده مادرسالار است. بدون شک رابطه زن و مرد و خانواده مادرشاهی در بین مردم موسو ناشی از ضرورتها و شرایط ویژه آن منطقه است اما آنچه که مهم است این است که حتا در عصر کنونی جوامعی با وسعت پنجاه هزار نفر هنوز تحت نفوذ پدرسالاری در نیامده اند و آنطور که مارکسیستها و فمینیستها تبلیغ می کنند می توان بجای سیاسی کردن مسئله زن و برانگیختن تنفر زن از مرد، یک راه حل واقعی ارائه داد که زن و مرد در صلح و صفا با هم زندگی کنند و این راه حل لزومأ کپی برداری از قوم موسو نیست. اما من فکر می کنم که مارکسیستها و فمینیستها نمی توانند و نمی خواهند نه تنها مشکل زنان بلکه هیچ مشکل دیگری حل شود زیرا آنان با دامن زدن به این مشکلات تغذیه می کنند و هدف اصلی آنان کسب قدرت سیاسی است و نه حل مشکلات مردم! تشکیلات و دولتهای مارکسیستی که عمومأ توسط مردها کنترل می شوند هیچگاه پا را از شعار دادن و وعده سرخرمن دادن فراتر نمی گذارند و در مورد رهایی زنان، انان هیچگاه قادر نخواهند بود تا بر حسودی جنسی غلبه کنند و زنان خود را از اسارت خود آزاد کنند و زنان مارکسیست نیز محافظه کارتر از آن هستند تا از اتهام خوردن نهراسند و بتوانند سرنوشت خود را بدست بگیرند. در شرایطی که مارکسیستها حتا جرأت و شهامت صحبت کردن در مورد مسائل جنسی را ندارند و خود را چهار دست و پا به گذشته آویزان کرده اند اما سرمایه داری در حال بپا کردن یک انقلاب جنسی است و در حال از هم فروپاشیدن نظام خانواده است. بدون شک سرمایه داری از مارکسیسم انقلابی تر است و نظام سرمایه داری دولتی مارکسیستی، در هیچ عرصه ای حتا یک ارزش جدید را ارائه نکرده است و هیچ تغییری ایجاد نکرده است. بطور مثال کشور چین که تحت اسارت مائوئیستها است در حالیکه در زیر دماغ دولت مائوئیستی و در یکی از استانهایش، حتا رادیکالتر از وعده مارکسیستها یعنی در بین مردم موسو زنان از آزادی و حق تعیین سرنوشت، برخوردارند اما مائوئیستها همان نظام پدرشاهی را در تمام چین اعمال و تداوم می بخشند!!
http://rahaii.weebly.com/