ناسیونالیست های کرد در صف پذیرش جمهوری اسلامی

علاوه بر مذاکرات پشت پرده جریانات ناسیونالیست کرد با ماموران محلی جمهوری اسلامی در کردستان عراق، چندی پیش جناحی از حزب دمکرات کردستان و متعاقبا حزب حیات آزاد کردستان (پژاک) اعلام کرده اند که می خواهند در صورتی که جمهوری اسلامی بپذیرد به آن بپیوندند. به همین منظور پژاک بیانیه ای صادر کرده است.
جوهر بیانیه پژاک این است که، جمهوری اسلامی دچار بحران اقتصادی، سیاسی وفرهنگی و امنیتی است و در سطح بین المللی هم به انزوا کشیده شده و مشروعیتش زیر سوال رفته است. و از نظر پژاک این وضعیت رژیم،  شایسته خلق های ایران وساختار سیاسی این سرزمین نیست. بنا براین باید با استفاده از ساختار پرتنوع اتنیکی، ملی، آیینی و زبانی درون ایران، عظیم ترین امکان را در همه عرصه های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی آفرید و ایران را در سطح خاورمیانه و جهان به کشوری قدرتمند تبدیل کرد.
برای هر کسی که الفبای سیاست را بلد  باشد، روشن است که این بیانیه ی حل مساله ملی در کردستان نیست. بلکه پژاک نگران از بحران اقتصادی، سیاسی و فرهنگی جمهوری اسلامی و برای رشد و توسعه اقتصادی، پیشنهاد می کند که رژیم از ساختار اتنیکی ، ملی ، آیینی و زبانی “خلق” های ایران برای حل بحران اش استفاده کند. و اعلام آمادگی وکسب اجازه می کند که او هم بطور مسالمت آمیز در این پروسه شرکت کند. پژاک البته چند مطالبه ای را هم چاشنی بیانیه خود کرده است که به نسبت اهدافی که بیانیه تعقیب می کند کاملا بی ارزشند.
پژاک با صدور بیانیه ای آستین بالا زده است که میخواهد بیاید و جمهوری اسلامی را درحل بحران اش کمک کند. می خواهد به تولید سرمایه داران بیفزاید، در سرکوب مبارزات کارگران جمهوری اسلامی را یاری دهد و می خواهد سنی گری را در خدمت شیعی گری جمهوری اسلامی قرار دهد.
 این که با شریک شدن پژاک در قدرت هم حساب “خلق” کرد با رژیم پاک می شود و هم  بحران اقتصادی وسیاسی و اداری جمهوری اسلامی تخفیف یافته و یا حل می شود، یک شوخی و یک ادعای خنده دار است. جمهوری اسلامی ۳۰ سال است در بحران زندگی می کند و سرکار مانده است و راه حل بحران هایش را به خوبی می شناسد.

راه حل بحران اقتصادی جمهوری اسلامی در بی حقوق کردن طبقه کارگر، دستمزد نازل و کار ارزان تر، حذف یارانه ها و باز گذاشتن دست سرمایه داران دولتی و  خصوصی در استثمار وحشیانه طبقه کارگر و در اخراج و بی حقوق کردن کارگران است. و این کار را با قدرت تمام انجام داده است. راه حل بحران سیاسی رژیم هم تداوم سرکوب مبارزات کارگران، جوانان و زنان است.
پژاک و دیگر قوم پرستان وناسیونالیست های کرد، خواب  شریک شدن در قدرت را می بینند. آنها کدخدایی یک روستا تا ریاست  پاسگاه های ژاندارمری را در کنار جمهوری اسلامی،  بر موقعیت فعلی خود ترجیح می دهند. این آرزوی دیرینه همه شان است. و برای آن به هر کاری دست می زنند، خود را به آب و آتش می زنند و نهایتا  بیانیه و برنامه آشتی صادر می کنند.
اما هیچکدام از این تلاشها، ربطی به منافع کارگران ومردم زحمتکش کردستان ندارد. حتی از اینگونه برنامه ها آبی برای  بورژوازی کرد هم گرم نمی شود. منافع بورژوازی کرد را جمهوری اسلامی تامین کرده است. سرمایه داران کردستان  در اقتصاد صنعتی وتجاری و تولید و بازار سرمایه داری ایران کاملا شریک اند و از قبل کار ارزان و بی حقوقی کارگران کرور کرور سود به جیب خود سرازیر می کنند.
جمهوری اسلامی از مدیران وروسای اداری وسیاسی و نظامی در میان بورژوازی کردستان کم نیاورده است. به تجمع کردهای مقیم مرکز، جبهه متحد کرد، نمایندگان کرد زبان مجلس نشین و صدها و هزاران مدیر کارخانه و اداره و پاسگاه و غیره نگاه کنید. مشکل پژاک و دیگر فدرالیست ها و قوم پرستان اپوزسیون کرد جمهوری اسلامی این است که  بهر دلیل این شانس را هم از دست داده اند که برگردند و به عنوان کاندید نمایندگی مجلس اسلامی و یا فرماندار و  استاندار و  مدیر دوایر دولتی و پلیسی و نظامی در خدمت جمهوری اسلامی قرار بگیرند.

اما این گونه بیانیه و برنامه سازی های قوم پرستان کرد، ممکن است اقشاری از خرده بورژوازی را بفریبد و آنها را به سرباز و گریلای خود تبدیل کند. جوانان زحمتکشی که به خاطر برنامه نژادی، مذهبی (سنی گری) و قوم پرستانه  پژاک جان خود را از دست می دهند، در واقع قربانی سیاستی اند که هیچ ربطی به منافع شان ندارد. جوانانی که  مشکل شان نه  نژاد و  لباس و سنی گری و زبان کردی، بلکه فقر و تباهی ای است که جمهوری اسلامی به جامعه تحمیل کرده است. کسانی که در واقع از فرط استیصال و ناامیدی، مانند غریقی به هر پر کاهی دست می آویزند و این اتفاقی است که نباید گذاشت بیفتد.
پژاک ودیگر قوم پرستان در بلوچستان و خوزستان و آذربایجان و غیره سنگ خلقهای بلوچ و عرب و ترک و کرد و غیره را به سینه می زنند. برنامه فدرالی که در واقع نسخه جنگ قومی است را می پیچند . و همه این تلاش ها در حقیقت برای آشتی با جمهوری اسلامی و شریک شدن در سود سرمایه ها و در، به قول خودشان “مدیریت خلق ها” است.

از نظر کارگران کردستان یک معیار قضاوت وسنجش وجود دارد. آن هم رفاه و آزادیهای سیاسی و اجتماعی و در نهایت لغو کار مزدی است. در هیچ بیانیه و  برنامه  ناسیونالیست های کرد حرفی از دستمزد کارگر به تناسب تورم و برا ساس نیاز خانواده های کارگری وجود ندارد. حرفی از بیمه بیکاری برای همه بیکاران یا از آزادیهای بی قید وشرط سیاسی، آزادی بیان و اجتماعات و تحزب و تشکل کارگری در میان نیست. و از خواست برابری کامل زن و مرد و عدم دخالت مذهب و قوانین شرعی اسلامی شیعی و سنی و غیره در زندگی مردم خبری نیست.
   چشم اسفندیار جمهوری اسلامی طبقه کارگر است. این رژیم و بطور کلی سرمایه داران در سراسر ایران از فارس و ترک و عرب و کرد و بلوچ به خوبی می دانند دشمن واقعی شان کیست. می دانند که اگر طبقه کارگر، این غول خفته بپا خیزد پایان عمر رژیم و نظامشان فرا می رسد. گورکنان سرمایه داری و دولتشان در بیخ گوششان قرار دارند.
طبقه کارگر به هر زبانی حرف بزند و یا در هر منطقه ای زندگی کند و هر آیینی داشته باشد، یک طبقه است. منافع مشترک دارد و هم سرنوشت است. اولین گام در پیشروی طبقه کارگر تکاندن خود از هر گونه نشان قومی و مذهبی و نژادی و غیره است. کنار زدن این عوامل تفرقه در میان خود است. فدرالیسم و قوم پرستی و برنامه های از نوع بیانیه پژاک از جمله عوامل و آثار تفرقه و عقب ماندگی است که با موقعیت و منافع طبقه کارگر هیچ سنخیتی ندارد. این راه حل ها و برنامه ها را باید به زباله دانی ریخت.
جمهوری اسلامی باید سرنگون شود. تنها با سرنگونی جمهوری اسلامی است که طبقه کارگر شانس رهایی از استثمار و نزدیک شدن به قدرت، زنان شانس برابری کامل زن و مردم و جامعه شانس نفس کشیدن در آزادی و برابری و رفاه و حفظ حرمت انسانی شان دارند
راه حل های ناسیونالیست ها از بلوچستان تا خوزستان و آذربایجان و  کردستان و یا راه حل جنبش سبز در خدمت حفظ نظام جمهوری اسلامی است. راه حل حفظ نظام سرمایه داری است. این ها جنگ و صلح و قهر و آشتی های خودشان را دارند. جنگ طبقه کارگر مبارزه طبقاتی، سرنگونی جمهوری اسلامی و برقرای حکومت کارگران و ایجاد جامعه ای آزاد و برابر است. طبقه کارگر برای رسیدن به این هدف، به  خودآگاهی طبقاتی، تشکل شورایی و سندیکایی و مجامع عمومی کارگری و به کمونیسم و حزب طبقاتی خود نیاز دارد.
آبان ۱۳۸۹