لنین وانقلاب اکتبر، منصور حکمت و فروپاشی بلوک شرق

 متد و سیاست مشابه دو رهبر کمونیست در دو دوره متفات تاریخی

انقلاب اکتبر و سقوط بلوک شرق،  اولی پیام آور صلح، آزادی و برابری و نوید بخش رهای بشریت از بردگی مزدی بود، دومی پیام آور جنگ و ترس و بیم بود، و هر آنچه بوی از انسانیت داشت مورد هجوم راستترین جناح سرمایه قرار گرفت. سایه شوم ارتجاع بر جهان گسترش یافت و بیش از هر زمان جهان را در تاریکی فرو برد.

گویی هر از گاه تاریخ و یا دوره های از تاریخ که تحولات انقلابی در آنها رخ میدهد، آبستن بدنیا آوردن انسانهای بزرگ و کمونیستهای برجسته ای است تا با زایش خود به نیازهای آندوره پاسخ گویند و جامعه را بسوی یک دنیای بهتر و یک زندکی شایسته انسان هدایت نمایند. کمونیستهای که در پروسه مبارزه سیاسی و طبقاتی با مسلط و احاطه شدن به متد و جهان بینی مارکسیستی و مسلح نمودن خود به تئوری تا سطح توانای تلفیق آن، با عمل انقلابی در زمان و شرایط های متفاوت سیاسی و در زمینه های در افزودن به تئوری مارکسیسم، جایگاه و اعتبار بی نظیری در میان کمونیستهای آندوره پیدا می کنند. لنین و منصور حکمت در زمره این کمونیستها بودند، که متد واحدی بکار بستند و سیاست های مشابه ای را در دو دوره تاریخی متفاوت اتخاذ نمودند. درک پراتیک و دیالکتیکی از مارکسیسم اساس متدولوژی آنها را می ساخت. هر دو در طول زندگی کوتاه اما پر بارشان جسارت سیاسی بی نظیری در زمیته مبارزه طبقاتی از خود نشان دادند، جسارتی سیاسی که از طرفی متکی به خط فکری منسجم و سطح بالای توانایی سیاسی و تئوریکشان و از سوی دیگر متکی به وجود احزابی بود که انقلابیون کمونیستی زیادی در آن متشکل شده بودند. تنها یک خط سیاسی و کمونیستی منسجم که قادر به تشخیص و تحلیل درست پدیده ها و اتفاقات در هر دوره ای از تحولات اجتماعی باشد و صعود و نزول مبارزه طبقاتی در دوره های متفاوت دستخوش تغییر و زیک زاکش ننماید و یا بندرت چنین اتفاقی برایش رخ دهد، قادر به اتخاذ سیاست درست و کمونیستی و نشان دادن جسارت سیاسی می باشد. خطی که همیشه و در هر حالت منافع طبقه کارگر را نمایندگی می کند و تصمیمات خود را بر مبنای آن اتخاذ می نماید. لنین و منصور حکمت نماینده شورانگیز این خط مارکسیستی بودند.

تصرف قدرت سیاسی مشغله لنین

لنین هر لحظه در مسیرتحولات جدید و لابلای اتفافات آ ندوره در جستجوی منافع طبقه کارگر و تلا ش در جهت تغییر صحنه سیاست در راستای وزین کردن اعتبار بلشویسم در میان شوراها و نزدیک کردن این طبقه به قدرت سیاسی بود. مدام پراتیک سازشکارانه منشویک ها را که تاریخا بورژوازی را مهم تر می دانستند و به رکاب آن در آمده بودند و تلاش میکردند شوراها را به حمایت دولت کرنسکی بکشانند افشاء میکرد و کارگران را از دنباله روی آنها بر حذر می داشت. لنین کش و قوس و فراز و نشیب های زیادی را از فوریه تا اکتبر از سر گذراند اما لحظه ای از این فکر که طبقه کارگر از این برآمد انقلابی چگونه در لحظه مناسب، جهت خیز برداشتن برای تصرف قدرت سیاسی استفاده نماید، غافل نبود. اما آنطور که برای لنین مفروض گرفتن نقش رهبری طبقه گارگر در تلاطمات انقلابی آن دوره ضروری بود برای سایر رهبران حزب بلشویک نه تنها چنین ضرورتی در ادراکشان جای مهمی به خود اختصاص نمیداد و یا اگر هم می داد فعلا لحظه مناسب خیز بر داشتن آنها برای قذرت سیاسی نرسید بود. بلکه سیاست را در امتداد به قدرت رساندن طبقه تاریخا در نوبت بورژوا، جهت به سرانجام رساندن تحولات دمکراتیک می پنداشتند. به قول یک بلشویک قدیمی، تزهای آوریل لنین از قدرت یک بمب در حال انفجار در میان رهبران بلشویک برخوردار بود. چند روز پس از انتشار آن ها در روزنامه پراودا، هیئت تحریریه آن در مقاله ای نوشت:  “ما طرح عمومی لنین را غیر قابل قبول می دانیم، زیرا با این فرض شروع می شود که انقلاب بورژوازی پایان یافته است و روی یک تحول فوری این انقلاب به یک انقلاب سوسیالیستی حساب می کند.”         لنین به اعتراض و مخالفتهای رفقای حزبی خود با حوصله و شکیبای پاسخ داد و عقاید خود را در جزوه ها ی متعدد، و با کوشش بسیار زیادی تفهیم کرد. موضع سازش ناپذیر او و ناتوانی حکومت موقت در حل مشکلات آندوره مردمان زیادی را به شعارهای انقلابی بلشویک ها جلب نمود. دیدگاه متوهم و آشتی جویانه و سازشکارانه استالین، مورانوف و کامنف در حمایت از دولت موقت در مارس ۱۹۱۷ در روزنامه پراودا و همچنین تصمیم حزب بلشویک به شرکت در پارلمان موقت، که حکومت میخواست تا تشکیل مجلس موسسان در نوامبر ۱۹۱۷ آنرا دایر نماید که بعدا مورد نقد شدید لنین قرار گرفت، چیزی جز تراوش دیدگاه تاریخ گرا و دترمینیستی نبود که چنین موضعی از آن استخراج می شد. قصدشرکت در پارلمان موقت توسط رهبران بلشویک در شرایطی که هر روز قدرت آنها در میان کارگران، دهقانان و سربازان افزایش می یافت، آنها را با نقد خشم گینانه لنین روبرو نمود. در ۲۰ اکتبر پارلمان موقت کار خود را شروع میکند ولی در اثر فشار لنین کمیته مرکزی حزب قطعنامه ای را مبنی بر تحریم شرکت در پارلمان مزبور را تصویب می نماید.

دودلی و عدم قاطعیت رهبران بلشویک ناشی از ناتوانی سیاسی آنها نبود، بلکه آنرا باید در خط و درک متمایزشان از پراتیک سیاسی با لنین جستجو نمود. آنچه آنها را هر از گاه به تزلزل در تصمیم گیری درست در مورد حکومت موقت می کشاند و در دل وجود شرایط عینی و ذهنی مهیا برای دست بردن به یک اقدام تاریخ ساز ناتوان میکرد، تمایز مذکور و خویشاوندی نظری با منشویسم بود. درک منشویکی رهبران حزب بلشویک، علی رغم سالها فعالیت در کنار لنین، عقب ماندگی سرمایه داری در روسیه را برای آنها به حکمی برای عقب نگهداشتن عمل و پراتیک سیاسی طبقه کارگر روسیه تبدیل نموده بود. و این عامل مهم و موثری در تزلزل سیاسی و عجزشان از درک و تصمیمات به موقع لنین در شرایط حساس آندوره می باشد.                                                       

اواخر سپتامبر ۱۹۱۷ لنین در نامه ای به کمیته مرکزی حزب بلشویک چنین نوشت: ” در انتظار کنگره شوراها ماندن، کار احمقانه ای است. زیرا به این معناست که در زمانی که هفته ها، و حتی روزها، سرنوشت ساز هستند، چند هفته را از دست بدهیم.” و همچنین توصیه کرد: “اول کرنسکی را شکست بدهید، سپس در خواست برگزاری کنگره سراسری شوراها را بنمائید.”   لنین به محض ورود به پتروگراد، کار تدارک قیام مسلحانه را به عهده گرفت. و در یک جلسه مخفی با کمیته مرکزی در ۲۳ اکتبر گفت:”اوضاع بین المللی به نحوی است که ما باید قیام را شروع کنیم. بی تفاوتی اقشار مردم را می توان با این حقیقت توجیه کرد که آنان از کلمات و قطعنامه ها خسته شده اند. اینگ اکثریت (مردم) با ما هستند… منتظر مجلس موسسان شدن- که بی شک به زیان ما خواهد بود – کار عاقلانه ای نیست زیرا تشکیل این مجلس فقط کار ما را دشوار تر می سازد” تروتسکی در خاطراتش می نویسد: ” لنین با ته مانده یک مداد و روی یک برگ کاغذ رسم که از کتابچه مشق یک کودک کنده شده بود، با حالتی شتابزده نوشت: حزب خواستار سازماندهی یک طغیان مسلحانه است.” به این قطعنامه ۱۰ رای موافق و ۲ رای مخالف داده شد.”                                                                                        لنین در ۶ نوامبر ( ۲۳ اکتبر به تقویم قدیم روسیه) به کمیته مرکزی حزب نوشت: ” در باره موضوع (بر پایی قیام مسلحانه) باید بدون هیچ قید و شرطی، همین امروز بعد از ظهر یا همین امشب تصمیم گرفته شود.   تاریخ انقلابیونی را که تعلل می کنند در حالی که میتوانند همین امروزپیروز شوند ( بی شک همین امروز پیروز شوند ) هر گز نخواهد بخشید، در حینی که ممکن است فردا هیچ شانس پیروزی وجود نداشته باشد. این چالش جسورانه لنین هیچ ربطی ولنتاریسم و ماجراجوی، آنچنانکه قبل و بعد از مرگش به آن متهم شد، ندارد. او نه تنها اراده گرایانه عمل نمیکرد، بلکه مدام اوضاع را زیر نظر داشت و تعقیب می کرد، و با تحلیل چگونگی اوضاع، دست زدن به عمل اتقلابی را بر محاسبات دقیق و همه جانبه از تناسب قوای اجتماعی، موقعیت حزب بلشویک، میزان پیشروی جبهه انقلاب، سازمانیابی طبقه کارگر، وزن حزب و جبهه انقلاب در تناسب نیرو و معادلات اجتماعی، وضعیت روحی دولت و حامیانش و زمان مناسب برای دست زدن به قیام و… استوار می کرد. این را میتوان از نوشته های لنین در این دوره، در تصمیمات او در شرایط های متفاوت از  فوریه تا اکتبر، نامه هایش به حزب و مسایلی که ذهن او را مشغول می کند در یافت. لنین بر روی زمین واقعی و داده های آندوره و بسته به آمادگی شرایط عینی و واقعیت اجتماعی، دامنه عمل انقلابی را ترسیم می کرد و به آن دست می زد. باور به ممکن بودن اتقلاب کارگری، باور به یک دنیای شایسته انسان، تعمیق هر روزه این نگرش، تلاشهای بی وقفه لنین جهت نزدیک کردن کارگران و توده های تحت ستم به سمت دنیای عاری از هر نوع ستم، گفتن، نوشتن و عمل کردن، متشکل و هدایت کردن و جنگیدن، قامت و خط سیاسی لنین را نمایان می کند. انقلاب اکتبر منطبق با شرایط آماده عینی و ذهنی آندوره روسیه بود. اما بدون رهبری لنین به وقوع نمی پیوست. لنین تجسم این خط  و پراتیک انقلابی بود. ادامه دارد…

 ادامه مطلب در مورد متد و سیاست منصورحکمت در برخورد به فروپاشی بلوک شرق می باشد

۲۰۱۰/۱۱/۴