موانع تشکل یابی کارگران

مبرم ترین ابزار پیشرفت و تکامل پیکارهای کارگران با دولت و سرمایه داران، سازمانهای توده ای و طبقاتی اند. با اینکه رهبران کمونیست کارگران و احزاب کمونیست برای دستیابی طبقه کارگر ایران به این تشکل ها سالها تلاش کرده اند، ولیکن موانع و مشکلات چندی وجود دارند که عملاً سپری در مقابل این امر مهم طبقاتی ایجاد کرده اند. جو پلیسی و اختناق سیاسی که مبارزات هر روزه کارگران علیه سرمایه داران و دولت شان، و همچنین پیکارهای آزادیخواهانه توده های ستمکش را با دشواری هایی مواجه کرده، یک مانع اصلی در برابر متشکل شدن کارگران در نهادهای کارگری مستقل از دولت و مستقل از کارفرمایان است. (۱) 
واقعیت اینست که ایجاد شرایط پلیسی و اختناق سیاسی از آغاز حکومت رضا پهلوی تا به امروز هماره سیاستی بوده برای سرکوب وحشیانه جنبش کارگری و احزاب و جریانات کمونیستی. با آنکه در تاریخ معاصر ایران سرکوب دیگر جنبش های اجتماعی هم در رأس امورات حکومتی حاکمین جای داشته، لیکن نوک حملات هر کدام از رژیم های سرمایه داری پهلوی و جمهوری اسلامی اساساً متوجه جنبش کارگری و کمونیستی بوده است. هم اکنون شمار زیادی از پیکارگران و رهبران شناخته شده کارگری فقط بدین خاطر که علیه تضییع حقوق کارگران برخاسته اند، در بند رژیم سرمایه داری حاکم اند و تعداد زیادی هم با وثیقه های سنگین آزاد شده اند. گفتنی است، خدمتگزاران مرتجع سرمایه نه تنها به زندانی کردن مبارزان راه رهایی طبقه کارگر اکتفاء نمی کنند، بلکه بستگان و خانواده های آنان را هم مورد اذیت و آزار قرار می دهند.
یکی از جدیدترین اعمال وقیحانه رژیم، یورش نیروهای امنیتی به محل سکونت عروس منصور اسالو، خانم زویا صمدی است. در تاریخ ۳۰ مهر ماه ۱۳۸۹ سایت “پیام” به نقل از خبرگزاری “هرانا” خبر داد: « نیروهای امنیتی رژیم اسلامی به منزل زویا صمدی عروس منصور اسالو رئیس زندانی هیئت مدیره سندیکای کارگران شرکت واحد تهران یورش بردند، اما به دلیل عدم حضور وی در منزلش، موفق به بازداشت نامبرده نشدند. برپایه شنیده ها زویا صمدی قبلاً هم تهدید به مرگ شده بود ». (۲)
فقر و فلاکت اقتصادی و بیکاری گسترده در کشور در کنار مورد اول، عامل مؤثر دیگری در عدم دستیابی کارگران به تشکل های طبقاتی و مستقل شان، و بطریق اولی کند شدن پیشروی های جنبش کارگری است. همگان نیک می دانند که گرانی، تعدیل نیرو، دستمزدهای زیر خط فقر، به تعویق افتادن همین دستمزدهای ناچیز، تحمیل قراردادهای سفید امضاء، بیکاری وسیع بویژه در بین جوانان، و برنامه حذف یارانه ها (۳)، اوضاع را برای طبقه کارگر و مزدبگیر ایران غیر قابل تحمل کرده است. وضع آنچنان وخیم است که امکان تهیه یک لقمه نان بخور و نمیر برای کارگران و تهیدستان جامعه غیر ممکن شده. این وضعیت دردناک و رقت بار شغلی و معیشتی که از یک سو موجب فقر و فلاکت اقتصادی شده و زندگی کارگران و خانواده های کارگری را به مرز از هم پاشیدگی و نابودی کشانده، از جانب دیگر تفرقه و گسیختگی میان ایشان را موجب گردیده است. حال سئوال فربه اینست که از چه روی این چند پارگی شکل گرفته؟
در گزارش سیاسی کمیته مرکزی حزب به کنگره دهم حزب کمونیست ایران آمده: « در شرایطی که سایه شوم هیولای بیکاری، امنیت شغلی را از کارگران سلب کرده، سرمایه داران سعی می کنند با دامن زدن به رقابت بین کارگران شاغل و کارگرانی که در معرض بیکاری قرار گرفته اند، ایجاد تفرقه بین کارگران دائم و کارگران قراردادی، ایجاد تفرقه بین کارگران ماهر و غیر ماهر، کارگران زن و مرد مانع اتحاد و یکپارچگی در صف مبارزه کارگران علیه وضع موجود شوند». در ادامه می خوانیم:« وجود ارتش میلیونی بیکاران و تعرض پی در پی سرمایه داران به کار و زندگی کارگران که به نوبه خود به اهرمی برای سود آوری و انباشت سرمایه داری ایران تبدیل شده است، با تحمیل شرایط غیر انسانی به زندگی کارگران و گسترش زمینه های عینی رقابت در میان آنان شرایط را برای اتحاد مبارزاتی و سازمانیابی طبقه کارگر دشوارتر کرده است ».
به اضافه دو فاکتور مشروحه که موانع عینی در مسیر متشکل شدن کارگران و اتحاد مبارزاتی ایشان هستند، گرایشات راست و ضد کارگری در درون جنبش کارگری ایران هم مانع از تحقق این اصل با اهمیت مبارزه طبقاتی اند. این گرایشات قصد دارند تا بی راهه های خود را راه نجات از وضع موجود بنمایانند. همه سعی فعالان و مبلغان این گرایشات این است که نشان دهند با رسیدن به بعضی خواسته ها یا اصلاح در قوانین کار، تمامی مصائب کارگران و زحمتکشان ایران، پایان می یابند. اینان با محصور و محدود کردن افق مبارزات طبقه کارگر برآنند تا حیات سرمایه را تحکیم، و شرایط استثمار و تباهی کارگران را حفظ کنند. این گرایشات چون از اوجگیری جنبش‌ پرولتاریا و گسترش افق انقلاب کارگری درهراسند، از اینرو برای ایزوله کردن جنبش آرام و قرار ندارند.
نخستین گرایش که سر در آخور رژیم دارد و وابستگان به آن در قالب نهادهای ضد کارگری شوراهای اسلامی و خانه‌ کارگر دور هم جمع شده اند، برای پابرجا ماندن نظام سرمایه داری- اسلامی ایران به جد فعالیت می کند. این گرایش با پرداختن به پاره ای از مطالبات کارگری کماکان سعی دارد تا پیکارهای کارگری را به کنترل و تصرف خود درآورد. اگرچه ماهیت شوراهای اسلامی کار و خانه کارگر دیر زمانیست برای اکثریت توده های کارگر برملا شده و به عقیده صاحب نظران جنبش کارگری این نهادهای سرکوبگر دیگر به سان اوایل برای جمهوری اسلامی مثمر ثمر نیستند، اما هنوز اعضاء و فعالین آن مشغول مخبری و لو دادن کارگران چپ و رادیکال اند.
گرایش بعدی، گرایش رفرمیستی است که از سابقه طولانی تری در ضربه زدن به جنبش کارگری و کمونیستی برخوردار می باشد. این گرایش کلاسیک بورژوائی که پایه کارگری لیبرالیسم بورژوائی، و چپ لیبرال و رفرمیست ایران را شکل می دهد، خواهان تداوم بقای تولید سرمایه داری و مالکیت خصوصی است. این گرایش هر آینه می کوشد تا با مادیت یافتن رفرم هایی در چهارچوب نظم اقتصادی حاکم، چهره ای بزک کرده بدان ببخشد تا نظام بردگی مزدی جان سالم بدر برد. دفاع این گرایش از مطالبات کارگری بواقع تضعیف و از میان برداشتن مبارزات ضد سرمایه داری است.
نسل جوان مبارزان و پیشروان کارگری بجاست تا در ارتباط با پیشینه، عملکرد و خواست های این گرایش اطلاع یابند: « گرایش رفرمیستی در سرکوب های دهه‌ ۶۰ به دلیل نزدیکی و همگرایی با سیاست های “ضدامپریالیستی” رژیم کمترین ضربه را خورد، و با به قدرت رسیدن اصلاح طلبان حکومتی  در قالب “هیئت مؤسسان سندیکاهای کارگری” جان تازه ای گرفت. در زمینه تشکل یابی کارگران، فعالان این گرایش خواهان تشکلی اند که قانون کار یا قانون اساسی جمهورى اسلامى و یا مقاوله نامه های سازمان جهانی کار آن را تجویز کرده اند. در این مدل از سندیکا، اصل بر قانونیت این نهاد است و تلاش چهره های مدافع این نوع سندیکا اقناع رژیم حاکم، برای پذیرش موادی است که خود رژیم در قانون کار یا قانون اساسی برسمیت شناخته و یا موادی از مقاوله نامه های سازمان جهانی کار است. گرایش رفرمیستی با استراتژی ایجاد تشکل با اتکا به نیرو و دخالت مستقیم کارگران در اساس مخالف است و با نگاه به بالا و چانه زنی با مقامات مى کوشند مسیر شکل گیرى آن را هموار سازند. ساختار سندیکای مورد نظر گرایش رفرمیستی با اصل سه جانبه گرایی و “همزیستی مسالمت آمیز” کارگران با کارفرمایان و دولت انطباق کامل دارد.  سندیکاهای مورد نظر آنها نه بر اساس تقابل و ستیز کارگران با سرمایه داران  بلکه بر اساس آشتی و سازش کار و سرمایه شکل می گیرند ». (گزارش کمیته مرکزی حزب کمونیست ایران به کنگره دهم)
در تدقیق عوامل بازدارنده تشکل یابی کارگران در نهادهای مستقل و طبقاتی، می شود از اختلاف نظر چالشگران چپ و کمونیست جنبش کارگری دور و بر مسائل و معضلات طبقه کارگر، نام برد. اگرچه تشتت فکری یا فقدان انسجام سیاسی و نظری در بین پیکارگران چپ و کمونیست جنبش کارگری در مقایسه با عوامل ابژکتیو و واقعی ای که پیشتر رفت یک مانع فرعی محسوب می گردد، ولیکن این اختلافات که حول موضوعاتی چون تبیین وضعیت سیاسی ایران، حدود و ثغور مبارزه طبقاتی، تحزب یابی کارگران، درک از تشکل های کارگری و نوع آنها، چگونگی رابطه کار مخفی با فعالیت علنی و دهها مسئله دیگر میچرخد، سبب شده اند تا یکی از پیش شرط های قدرت گیری مبارزه برای سازمانیابی صفوف طبقه کارگر یعنی ره یابی به درجه بالایی از همگرایی و انسجام سیاسی و نظری در میان فعالین گرایش رادیکال و سوسیالیستی جنبش کارگری، غایب بماند. 
حزب کمونیست ایران برای حل این گرفت معتقد است: « اگر بر پایی یک جنبش وسیع اجتماعی سوسیالیستی همواره از کانال صحت و توده گیر شدن استراتژی سیاسی سوسیالیستی می گذرد، و با صحت استراتژی سیاسی است که می توان جنبش های عظیم اجتماعی را با خود همراه کرد، بنابراین در شرایط کنونی تلاش برای انسجام دادن به انسجام سیاسی و نظری گرایش سوسیالیستی در درون جنبش کارگری کماکان باید یکی از مهمترین اولویت های حزب کمونیست ایران باشد ». (گزارش کمیته مرکزی حزب کمونیست ایران به کنگره دهم).
 از نظر فعالین رادیکال کارگری و مارکسیست ها موقعیت طبقه کارگر در سازمان تولید یکی دیگر از عوامل  است که شرایط سازمانیابی طبقه کارگر را دشوار ساخته است. ولی چرا موقعیت طبقه کارگر در سازمان تولید همچون یک عامل بازدارنده غیر ذهنی در راستای سازمانیابی کارگران تلقی می گردد؟ با رجوع به آمار به دلیل چنین برداشتی پی می بریم.
بر طبق آمارهای منتشره بیش از دو میلیون و ششصد و چهارده هزار مرکز صنعتی در ایران فعالیت می کنند که از این واحدهای تولیدی فعال، حدود دو میلیون و چهارصد و هفتاد و شش هزار کارگاههای زیر ده نفر اند (نود و چهار درصد). از میزان کارگاهها و کارخانه های باقیمانده (چهار درصد) که صنایع مادر و کلیدی را شامل می گردند، مجموعاً نود و شش درصد از این مراکز صنعتی عظیم تحت تملک دولت و سپاه پاسداران قرار دارند (۴). 
هرچند اکثریت نیروی کار کشور در مراکز کوچک تولیدی اشتغال دارند، لیکن هر کدام از این مراکز _ که تولید در آنها بهم وابسته نیست _ به تنهایی نیروی محدودی در مقابله با کارفرمایان و دولت دارند. از آنجایی هم که مراکز صنعتی حساس کشور مانند شرکت نفت، فولاد، ایران خودرو و… که صدها و هزاران کارگر را در خود جای داده اند توسط دولت و سپاه اداره می شوند، و باز از آنجایی هم که در طی این سه دهه اغلب فعالین و پیشروان کارگری در این واحدهای بزرگ بدست نیروهای سرکوبگر رژیم جانباخته اند یا به بهانه های گوناگون تصفیه و اخراج شده اند، در نتیجه متوجه می شویم که به چه سبب شرایط تشکل یابی کارگران علیرغم تمامی پیکارهای مجدانه، با سختی همراه شده است.

                                                              ***
با این بیان فشرده از موانع سازمانیابی کارگران در تشکل های مستقل از دولت و مستقل از کارفرمایان که اکثریت مبارزان چپ و کمونیست جنبش کارگری بر آن اشراف دارند، باید دوباره تأکید کرد: برپایی اختناق سیاسی و تحمیل فقر و فلاکت اقتصادی جزو ارکان اساسی و مشترک همه جناح های بورژوازی در ایران است. هیچ جناح و بخشی از بورژوازی ایران قادر نیست بدون اتکاء و به کار گیری این دو رکن، ملزومات شیوه و مناسبات تولیدی حاکم را که کسب ارزش اضافه، سود و انباشت سرمایه است تأمین و تضمین کند و همچنین این نظم اقتصادی را در مقابل جنبش کارگری و کمونیستی در امان نگاه دارد. 
با آنکه اختناق سیاسی ظلمت و تاریکی خوفناکی بر جامعه گسترانیده، و فقر و فلاکت اقتصادی زندگی توده های کارگر و مزدبگیر را به مرز تباهی کشانده است؛ و با آنکه هر کدام هم موانع غیر قابل انکاری در مسیر سازمانیابی طبقه کارگر تعبیه کرده اند، اما در عین حال اعتراضات کارگران و مردم ستمدیده را به وضع موجود درپی داشته اند. آنچه مسلم است برآمدهای فعلی به علت تشدید بحران های سیاسی و اقتصادی در آینده شدت خواهند یافت که این خود امکان بسیج سیاسی و سازمان یابی کارگران را در پهنه کشور ایجاد خواهد کرد. در اینباره گزارش سیاسی کمیته مرکزی حزب کمونیست ایران به کنگره دهم می گوید: « اما طبقه کارگر ایران علیرغم تمام موانعی که در سر راه سازمانیابی صفوف خود با آن روبرو است، با توجه به تجاربی که اندوخته است و با توجه به سیاسی بودن این طبقه و حضور وسیع فعالین کمونیست در جنبش کارگری، در شرایط تشدید بحران سیاسی و مواجهه با یک بحران انقلابی بسرعت می تواند بر این موانع چیره شود و تشکل های طبقاتی و توده ای خود را برپا دارد » .
با این وصف فعالین رادیکال و سوسیالیست جنبش کارگری در ایندوره کماکان ضمن تقابل با گرایشات بورژوایی و خرده بورژوایی در درون جنبش، تلاش برای بهم متصل کردن مبارزات کارگری، تلاش درجهت  وحدت خواسته ها و شعارهای کارگران، و تلاش برای سازمانیابی ایشان در تشکل های صنفی و سیاسی، از اندیشه رسیدن به انسجام سیاسی و نظری در میان خود نیز غافل نمی مانند. بی گمان از این پس، فعالین تشکل های موجود کارگری خواهند کوشید تا با اتحاد، هماهنگی و همکاری های عملی خود به نیازهای مبارزاتی فوق الذکر بهدف راه اندازی انقلاب کارگری، پاسخ شایسته ای بدهند. فقط از طریق انقلاب کارگری و برپایی سوسیالیسم است که نفی پایه ای اختناق سیاسی و فلاکت اقتصادی میسر می گردد.
 
                                                          ۲۹/۱۰/۲۰۱۰

۱- نباید فراموش کرد که تشکیل سندیکای شرکت واحد، تأسیس سندیکای کارگران شرکت نیشکر هفت تپه و ظهور چندین تشکل دیگر که مبارزین و پیشگامان کارگری در آنها فعالیت دارند، گواه بر اینست که برپایی نهادهای کارگری مستقل از دولت و سرمایه داران با پشت بستن به نیرو و دخالت مستقیم کارگران حتی تحت حاکمیت رژیم سرمایه داری- اسلامی امری قابل وصول است.
۲- این قبیل رفتارهای غیر انسانی با خانواده های فعالین کارگری و سایر زندانیان سیاسی در طول حاکمیت جمهوری اسلامی بکرات روی داده و چه بسیارند کسانی که بخاطر داشتن نسبت فامیلی با این مبارزین، متحمل شکنجه و زندان های طویل المدت شده اند، و یا جان خود را از دست داده اند.
۳- این طرح در اصل زیر مجموعه “سیاست ریاضت کشی اقتصادی” است که در دستور کار اغلب دول بورژوایی جهان قرار دارد.
۴- لازم به ذکر است از جمعیت هفتاد و شش میلیونی ایران، بیش از ۴۰ میلیون نفر را کارگران و خانواده هایشان تشکیل می دهند. از این جمعیت، بیست و شش میلیون کارگر آماده بکار داریم که بر اساس آمار رسمی سه میلیون نفر از آنها بیکار هستند. همچنین باید گفت: بر پایه قوانین رژیم همسران کارگران در زمره کارگران بیکار یا کارگران کار خانگی محسوب نمی شوند و از مجموع سیزده میلیون و دویست و پنجاه و سه هزار کودک در رده سنی ۱۰ تا ۱۸ سال کشور، بالاتر از سه میلیون و ششصد هزار نفر از آنها به علت فقر و نداری از تحصیل دست کشیده اند که بیش از یک میلیون و هفتصد هزار کودک به طور مستقیم درگیر کار بوده‌اند. مراکز آمار رژیم این کودکان کار و کودکان خیابانی را جزو کارگران شاغل یا بیکار بحساب نمی آورند.