راهی به جزبی راهه !

به ملانصرالدین گفتند : مرکززمین کجاست ؟ ملا ، میخ طویله خرش را جلوی پای خودش کوبید و گفت : همین جا ! گفتند : از کجا اینقدرمطمئنی ؟ گفت : اگه شما مطمئن نیستید بروید و خودتان پیدا کنید !
به جان عزیزتان مدتها بود که قصد کرده بودم راجع به اپوزسیون و آلترناتیو و اینا….چیزی ننویسم . نه انگیزه ایی بود و نه فایده ایی دراین کار میدیدم . امروز و دیروز ۲ مطلب از دو اسماعیل خواندم ودوباره الاغمون یاد صحرا کرد . میدانم با لرزش هیچ قلمی بروی کاغذ ، معجزه ایی رخ نمیدهد .
نوشته اسماعیل وفا با درد همراه بود و نوشته اسماعیل نوری اعلا ء با کنکاشی بدون چرا ؟ هردو راست میگویند و هر دو حق دارند . سلسله ایی ازمرگهای متفاوت درمیان طیف نیروهای مخالف حکومت اسلامی ، شروع نگرانی اسماعیل وفا است . اما از دید من خود پدیده مرگ جای نگرانی ندارد  همگی درراهیم ….که اگرنبود همیشه دنبال گمشده ایی بودیم !
اما این نهیب اسماعیل شاعر، گویی پژواکی بود برای یک یادآوری . زنگها برای خودمان به صدا درمیآید . فریادی به گوش میرسد اما بازگشت این صدا ، دراین دره های تو درتوی تئوری و خود خواهی اصلا جالب نیست . من هم میدانم و میفهمم . علیرغم این که مدتهاست درزمین سیاست همگان سوژه نقد من هستند ولی باور دارم چیز دیگری وجود ندارد . از ماست که برماست !
پدیده ایی به نام اپوزسیون در زمین سیاست ایران ، تمامی اعمالش طی ۳۲ سال گذشته ناشی ازعملکرد رژیم حاکم نبوده است . یک سری کارهای خود به خودی و غریزی را صرفا برای حفظ خودش انجام داده است . دفاعش ، تهاجمش و تمامی ادعاهایش ….یک عکس العمل درونی بیمارگونه است که پرداختن علمی به آن اغلب به طنز راه میبرد .
قربانی کردن وقربانی شدن انسان برای حفظ تئوری و تلاش برای ماندن درابدیتی احمقانه ، درزمین سیاست نشان ازیک درد معمولی نیست . تبعات مخربی دارد . وحشتناک است چون ضررش جمعی است . این اصرار همیشگی از طرف نیروهای اپوزسیون برای حفظ خودشان واثبات خودشان درهمان حالتهای ۳۲ سال گذشته ، اگرقرار بود به نوشدارویی راه ببرد …..
امروز مسعود رجوی درغیبت نبود واصرار نمیکرد تا تمامی همان ساختاربیمارگونه را همچنان به عنوان تنها آلترناتیو جار بزند و در آرزوی رساندن رئیس جمهورش به تهران ، انتخابات میاندوره ایی امریکا را جشن نمیگرفت !
نیروهای چپ درآرزوی ظهورمجدد استالین و لنین و پا گذاشتن به روی تخم چشمشان نبودند ودرداخل خودشان شروع به ساختن جوامع طبقاتی نمیکردند !
اصلاح طلبان رانده شده ازحکومت ، به فکرحفظ همین نظام نبودند !
رضا پهلوی و طیف سلطنت خواهان ، نگاهی به بیرون ازخواسته های قلبی خودشان میکردند و جدی میشدند !
آن یکی با انعکاس مطالبی بی محتوا ، به فکربالا و پائین شدن آماربازدید کننده ازسایتش نبود !
این یکی درفکرسلاخی واژه ها نبود !
آنها به فکرتقسیم بندی خاک برای سجده کردن نبودند !
واینها دراندیشه های کوتاه خودشان ، حذف را درمان نمیدیدند !
پدیده ای فلجی که امروز ۳۲ ساله شده و همچنان روی زمین میخزد ، با خودش هم تعین تکلیف نیست چه برسد به درد مردم . ای کاش این پدیده میتوانست باورکند وبه قول شاملو : با اتکا به ساعت شماته دارخویش بیچاره خلق را متقاعد نمیکرد…. که نسل امروز گوشش به هیچ تئوری کهنه ایی نیست . به همین دلیل انواع نظرات و پیشنهادات و دلسوزی های قابل فهم ، به جیک ثانیه سنگ روی یخ میشود !
من نگرانی اسماعیل وفا را میفهمم ….
تلاشهای اسماعیل نوری اعلاء وبقیه را هم….
و خودم هم هنوز ناامید نیستم منتها ازطرف مردم ایران . ازاین افلیجی که میگوید اسمش اپوزسیون است همه چیز بیرون می آید به جزواقع بینی . به همین دلیل شاید ،رژیم حاکم  کلا از بابت این اپوزسیون خیالش راحت است و نگرانی ندارد . نظم نوین هم ازبابت رژیم حاکم نگرانی  ندارد .
اما ازبابت شعله کشیدن مردم همه نگرانند ، حتی حاج آقا “اپوزسیون” !
 
اسماعیل هوشیار
ژنو
۱۵٫آبان ۱۳۸۹
info.tipf.www