جاده صافکنهای جنگ (۴٢)

سیاست اَپیزمنت غرب با فاشیسم دهه سی قرن بیستم                                                                
جوالی نیمه سپتامبر۱۹۳۸, «بحران زودت» اوج و شدّت تازه ای گرفته بود و ” ِز منجیق فلک ” همه جور سنگ فتنه برسردولت چکسلواکی می بارید.توطئه های گوناگون نازیها در جریان بود: پس از ناکامی شورش و طغیان فاشیستها (۱۳ سپتامبر) کونراد هنلاین, رهبرآنها, الغای سریع وضعیّت فوق العاده را خواست و به دولت مرکزی اولتیماتوم داد. ضرب الاجل که بی نتیجه ماند کلیه روابط حزب با دولت مرکزی را قطع و زیر شعار« ما می خواهیم به وطنمان, به رایش آلمان, برویم» به اتفاق چند هزارنفر اعضاء و طرفداران حزب با سروصدای زیاد به سوی مرز آلمان راه افتاد. قوای دولت تعرّض و ممانعت نکرد. جمعیّت وارد اایالت بایرن آلمان شد و به یاری ارتش هیتلر پشت خطوط مرزی استقرار یافت. نازیها بلافاصله از این جمعیّت واحدهای نظامی تشکیل دادند و دست زدند به عملیات مسلحانه درداخل خاک چکسلواکی.
 در سیاست خارجی آلمان هم نمایش «حمایت از حقوق انسانی آلمانیها» خاتمه یافت ودستگاه تبلیغاتی گوبلزعلناً خط براندازی دولت چک را پیش گرفت. با آن که خروج داوطلبانه هنلاین و هوادارانش موجب آرامش منطقه زودت شده بود (الن بالاک…), بوقهای تبلیغاتی آلمان مرتب از هجوم چکها و ” کشته شدن آلمانیهای مظلوم ” گزارش می دادند. هیستری ضد چک و تحریک و جنگ طلبی آلمان نازی دامن زده می شد.
سفراستمالت جویانه چمبرلین به برشتسگادن, دیدار با هیتلر,  قبول شرایط وی و موافقت  فورر با رویه و تحق مسالمت آمیز خواسته ها چیزی از تنشها و تبلیغات ستیزه جویانه نکاست.
همزمان , به تحریک عوامل هیتلر, عده ای درمنطقه اسلواکی عَلمَ ِ ” خودمختاری برای اسلواکها” را بلند کردند. همین طور دولت لهستان – مدعی حمایت از یک اقلیت مرزی دیگر-, برای جداکردن بخش دیگری از چکسلواکی دندان تیز می کرد. هیتلر در برلین نخست وزیر مجارستان و نمایندگان لهستان را به حضور پذیرفت و آشکارا حمایت آلمان از ”خواسته های” این کشورها را به زبان آورد! سران فاشیست ایتالیا هم به سهم خود مشغول تحریک علیه دولت و کشور چکسلواکی بودند.۱
درهمین زمان مرتب اخبار و گزارشهایی راجع به تحرّکات ارتش آلمان به سمت مرزچکسلواکی انتشار می یافت. این هماهنگیها جملگی دست پخت طرح هیتلر و زمینه سازی برای متلاشی کردن چکسلواکی بود. ً دولت بنش – که در افکارعمومی به درستی قربانی توطئه ها و در خطر حمله نظامی نازیها به شمارمی آمد -, با وجودی که حقوق متعددی داشت, ولی صرفاً به حمایت نامعلوم سیاسی دل خوش نکرده از مدتها پیش اسباب و الزامات نظامی لازم برای دفاع کشور را فراهم کرده بود. روحیه مردم هم قوی و آمادگی رزمی داشتند. البته دولت انتظار داشت  قدرتهای بزرگ به قراردادهای امضاء شده وفادارباشند و طبق اصول و موازین جامعه ملل از چکسلواکی پشتیبانی کنند. وانگهی دفاع ملی و مؤثرچکسلواکی, به لحاظ توازن قوا و نیاز به اسلحه و مهمات بعدی, مشروط به امداد و حمایت قدرتهای مزبور بود.  اما, دولت یتانیا هوای دیگر درسر داشت.
چمبرلین روز۱۶ سپتامبر از سفر برشتسگادن به لندن بازگشت. نشست کابینه روزبعد تشکیل شد. به علت قطع پروسه مذاکرات هنلاین با دولت مرکزی دیگر حضور لرد رانسیمن در چکسلواکی فایده ای نداشت و به لندن فرا خوانده شده بود. به خواست چمبرلین او نیز در جلسه روز۱۷ سپتامبر کابینه حضوریافت و از طرح اصلی گزارش  نخست وزیر( لزوم واگذاری صلح آمیز منطقه زودت به آلمان) حمایت گرمی کرد. از وزرای کابینه صرفاً داف کوپر, وزیرنیروی دریایی بریتانیا, صریحاً خط امتیازبخشی و استمالت از هیتلر را بی فایده و زیانبار شمرد. اما چمبرلین در کسب تأیید وزراء برای طرح خود شتاب داشت و بقیه اعضاء کابینه هم بدون بحث تفصیلی یا مخالفت جدّی,  با خواست  نخست وزیر موافقت کردند. نتیجه ی نشست کابینه(یعنی تأیید طرح مورد نظر هیتلر) را بلافاصله به اطلاع سفیرانگلستان در پراگ رساندند که به دولت آن کشوراطلاع دهد و خواهان موافقت پراگ شود. آنها برآشفتند و نپذیرفتند. ولی مخالفت هوجا, نخست وزیر و ادوارد ِبنش (ریاست جمهوری) چکسلواکی چیزی را عوض نکرد, چون طرف و هدف اصلی اقدامات چمبرلین در واقع  جلب رضایت هیتلربود. همان روز هندرسن, طی تلگرامی, این ایده استعماری را صریحاً به رئیسش (هالیفاکس) یادآوری کرده بود:

 « اوضاع به صورتی است که که فقط با دولت آلمان می توان به نتیجه رسید»۲

چمبرلین پیگیر خواسته های هیتلر
توده آلمانیهایی که اتباع کشورچکسلواکی بودند از اقلیت آلمانی امپراتوری سلسله هابسبورگ ( با مرکزیت وین ) برخاسته بودند. اینها خواسته های مشخص و برحقی داشتند که در چهار چوب تمامیت کشورچکسلواکی بعضاً تحصیل و بقیه اش هم قابل حصول بودند. وانگهی, علاوه بر طرح خودمختاری, طرحهای دیگری هم به روش مسالمت آمیزامکان اجرایی داشت:
 طرح مراجعه به آراءعمومی جهت ایجاد کنفدراسیون مابین اقلیتها و اکثریت مردم/ دولت مرکزی چک. یا طرح استقلال منطقه زودت و اعلام بی طرفی سیاسی آن و…
اما هیأت مذاکره کننده آلمانیهای زودت دنبال حصول نتیجه مثبت نبودند. بنا به طرح پنهانی هیتلر, هنلاین پیوسته طوری مارپیج خواسته ها را بالا می برد که دولت مرکزی نتواند موافقت کند و بحران طوری ادامه یابد و شدّت پیدا کند که بالاخره کار به خونریزی کشد و خلاصه شرایط برای مداخله نظامی آلمان آماده شود. ترغیب دیگر اقلیتها به برخاستن و جداشدن, تحریک همسایه ها برای سهم خواهی از این کشور نیز سیاستی در راستای همان نقشه بود. جالب است که ازبین همه طرحها و راه حلهای متصور جهت حل بحران زودت, هیتلر و به تبع وی هنلاین, صرفاً دنبال مراجعه به آراء آلمانیها جهت جدایی و انضمام منطقه زودت به خاک رایش آلمان بودند! و شگفت آن که چمبرلین, به عنوان نماینده قدرت برتراروپای دموکراتیک, پس از دیداربا هیتلر در برشتسگادن, صرفاً روی همین طرح جداکردن منطقه زودت از چکسلواکی و سپردن آن به ”پیشوا” کارمی کرد. وی, هم ”بحث و نظرخواهی” سریع کابینه انگلستان را دراین جهت تعیین تکلیف نمود وهم بلافاصله  فرانسه را به این سو کشاند!
صبح روز۱۸سپتامبر, نشست مشترک دولتهای انگلستان – فرانسه در لندن تشکیل شد. از جانب فرانسه نخست وزیر دالادیه, ژرژ بونه و نیز مدیرکل وزارت خارجه, در طرف بریتانیا چمبرلین, هالیفاکس, سایمون و هوآر (یعنی همان اعضای معروف کابینه اپیزمنت).
موضوع مطروحه : تصمیم گیری در باره ی اصل ”تعیین سرنوشت” که در شرایط آن زمان – با توجه به فهم هیتلر و نقشه های مربوطه –  به معنای جداشدن منطقه زودت و انطمام آن به رایش آلمان بود!
 خواننده یک لحظه صحنه را پیش روی آورد: سران دو قدرت بزرگ دموکراتیک اروپا, در سالن دربسته دور هم نشسته و – برخلاف تمام اصول جامعه ملل و مهمترین پیمانها که قبلاً خود تدوین و امضاء کرده بودند –  خودسرانه  راجع به سرنوشت تمامیّت, دستکم بخش مهمی از یک کشور دموکراتیک کوچک, آنهم در غیاب نمایندگان مردم این کشور تصمیم می گرفتند!
از جانب هیأت انگلیسی چمبرلین و هالیفاکس موافقت اصولی دولت خود را با طرح فوق الذکر اعلام کردند. از هیأت فرانسوی, نخست وزیر دالادیه با اصل ” بخشش از کیسه   ٌضعفاء” مخالفتی نداشت اما نسبت به باب کردن « رأی اهالی آلمانی تبار» هشدار داد:
« تعیین تکلیف این مسأله توسط رأی اهالی آلمانی تبار وسیله و سلاحی است که دولت آلمان می تواند به دستاویز آن تمام اروپای میانه را در یک حالت تنش و التهاب نگهدارد…» ۳

هیأت فرانسوی حاضر بود راجع به بخشهایی از منطقه زودت ( با جمعیت آلمانی بالای ۵۰ درصد) با آلمان به مذاکره نشینند, منتهی اصرار داشت دولت انگلستان ضمانت حفظ بقیه کشور چکسلواکی را عهده دار شود. ولی سیاست چمبرلین  سمت و سوی دیگری داشت :

« سیاست چمبرلین این بود که دست آلمان [هیتلری] را در اروپای شرقی باز گذارد.»۴

هرآینه چمبرلین اصل ضمانت برای ”چکسلواکی منهای زودت” را می پذیرفت, آن وقت جلوی تداوم مطالبات و نفوذ و دست اندازی (گیرم مسالمت آمیز؟ ) هیتلر سد می شد و ریسک درگیری نظامی افزایش می یافت. با وجود این, چمبرلین در آن نشست سیاست خود را صریح اعلام نمی کرد. هالفاکس هم منظور اصلی را در لفافه  لزوم  ”رایزنی با دولت اعلیحضرت” می پیچید:

« دادن نوعی ضمانت به دولت چک در صورتی امکان دارد که آن دولت حاضرباشد در مسائل مربوط به جنگ یا صلح مشورت و رایزنی با دولت اعلیحضرت را بپذیرد و هرآینه از این قول طفره رود دولت فخیمه از عمل به تعهد خود معاف گردد.» ۵
شگفتا که این بحث ابتدا بی نتیجه به بن بست افتاد. چند ساعتی جهت گفت وشنود داخلی هیأتها تنفس دادند و گفت وشنودهای پروتکل نشده صورت گرفت, سپس نشست رسمی تا نیمه شب ۱۸ سپتامبر ادامه یافت. دست آخر مباحثه درجهت خط  مشی چمبرلین – و البته مطامع فورر – فیصله یافت و قطعنامه مشترکی تنظیم شد!

مأموریت برای فورر: فشارحداکثر بر دولت ِ ِبنش,

قطعنامه مشترک دو قدرت حاوی «پیشنهادات دوستانه ای» برای دولت پراگ بود. روزبعد شماری از رسانه های فرانسوی جزئیات آن را انتشار دادند و حوالی ظهر شورای وزیران فرانسه پای آن متن امضاء گذاشت. قطعنامه مشترک  انگلستان و فرانسه رأس ساعت ۲ بعد از ظهر ۱۹ سپتامبر رسماً به دولت چکسلواکی داده شد. چکیده اش در زیر می آید:

« ما هردو بر این اعتقادیم که در پی رویدادهای اخیر باقی ماندن سرزمین آلمانی نشین زودت در چکسلواکی دیگر بدون به خطر انداختن صلح اروپا  امکانپذیر نیست….
مصالح ملی چکسلواکی حکم می کند که منطقه زودت به رایش آلمان داده شود.
این کار یا از طریق جداکردن و سپردن مستقیم به آلمان صورت می گیرد و یا به واسطه نظر خواهی از اهالی…..
هرآینه مقدمتاً یک تعهدنامه بین المللی تمامیّت بقیه چکسلواکی را ضمانت نماید, آن گاه دولت اعلیحضرت پادشاهی بریتانیا حاضر است تمامیت چکسلواکی بعدی را ضمانت کند.
 این اسناد جای تعهدنامه ها و قراردادهای پیشین را می گیرند….»۶

قربانی کردن تمامیت ارضی یک کشوردموکراتیک, زیرپاگذاشتن اصول و موازین جانعه ملل, نقض آشکارپیمانهای بین المللی, بعلاوه پذیرفتن رسوایی اخلاقی و سیاسی بی سابقه برای دو دولت و ملت بزرگ اروپایی و عواقب وخیم غیرقابل سنجش بعدی. همه این بذل و بخششهای چمبرلین صرفاً در مقابل قول هیتلر که در”مسأله زودت” به خشونت و جنگ متوسل نشود!
روز بعد, چمبرلین حتی حاضر نشد در جلسه کابینه انگلستان شرکت کند. وزراء, سرشکسته  و ناخشنود از این متن, زیرفشار سیاسی نخست وزیر و در اضطرار وقت و اعتشاش نظر, این «پیشنهادات دوستانه» را امضاء کرده بودند. اما, به نوشته موّرخان, بازهم هیچ یک از حضرات وزراء کابینه باورنداشته اند که توسط چنین ” بسته تشویقی” نیز  بتوان هیتلر را مهار کرد و مانع سیاست تجاوزکارانه اش شد. منتهی, چمبرلین اعتقاد و اصرار داشت این مهم شدنی است و لذا برای تغذیه « تمساح گرسنه» طعمه ی بعد را علامت گذاشته بود.۷
روز سه شنبه ۲۰ سپتامبر, دولت چکسلواکی پس از بحث درونی روی این قطعنامه به  نمایندگان « قدرتها» اطلاع داد که قادر نیست بدون مشورت با پارلمان کشوربه این درخواستها پاسخ دهد و اضافه کرده بود که برفرض قبول مفاد مذکور, توازن نیروهای سیاسی در کشور فرو می پاشد, مشکل اقلیتها کماکان باقی می ماند و صلح و ثبات چکسلواکی نیز اساساً از بین می رود. اما دو دولت امضاء کننده « پیشنهادات دوستانه» حتی یک شب هم به دولت هوجا ( جهت فراخواندن پارلمان کشور) فرصت ندادند, برعکس بلافاصله فشارسیاسی را شدّت بخشیدند و به طور ضرب الاجل جواب خواستند: حوالی ۲ نیمه شب مسترنیوتن و موسیو لاکروآ – سفرای دو قدرت درپراگ- با یک اخطارشدید غیرعلنی ”خدمت” هوجا رسیدند:

«۱- آن چه توسط انگلستان و فرانسه پیشنهاد شده, تنها امکان و وسیله پرهیز از جنگ و جلوگیری از مداخله نظامی [آلمان نازی] در چکسلواکی است,
۲- هرآینه پاسخ جمهوری چکسلواکی منفی باشد, مسئولیت وقوع جنگ بر عهده اش خواهد بود.
۳- چنین وضعی همبستگی فرانسه – انگلستان را از بین می برد, زیرا انگلستان حاضر به به جنگ نخواهد بود.
۴- در صورت بروزجنگ در چنان شرایطی, آن گاه فرانسه هم وارد جنگ نخواهد شد, یعنی به وظائف ناشی از قراردادهای خودش عمل نخواهد کرد. »۸

آن شبِ سرنوشت,  دولت چکسلواکی تا صبح بیدار و زیر فشار فوق العاده سیاسی در باره  آینده خود و کشور( و اصول و موازین جامعه ملل)  بحث و بررسی کرد. سرانجام ساعت ۶٫۳۰ دقیقه صبح, منشی مخصوص نخست وزیر به مستر نیوتن اطلاع داد که دولت چکسلواکی, با درد و رنج تمام, به ” پیشنهادات دوستانه” انگلستان و فرانسه تن می دهد!
 تنها تدبیرسیاسی که در آن تنهایی محض به نظرشان رسیده بود این که ساعتی بعد دولت هوجا سقوط کرد و جای وی را ژنرال یان سی کاری  Jan Sycary گرفت.
 خط چمبرلین پیش رفت و قولی که در دیدار برشتسگادن به ”فورر” داده بود – کسب موافقت فرانسه و تمکین دولت چکسلواکی –  تمام و کمال اجراء شد. حالا نوبت هیتلر بود.

چمبرلین حضور هیتلر: باد گوتسبرگ Bad Godesberg
صبح پنجشنبه ۲۲ سپتامبر, برغم خوش بینی مفرطی که از جانب دولت انگلیس پخش می شد, فضای سیاسی اروپا نامعلوم و ملتهب بود. اخبارو شایعاتی که از مرزآلمان و چکسلواکی می رسیدند بسیار نگران کننده و حاکی از تشدید بحران. چه اتفاقی می افتاد؟
 چمبرلین , طبق قرار قبلی با هیتلر, به اتفاق هیأت خود به سوی آلمان پرواز کرد. این بار سفر کوتاهتر بود. در فرودگاه نزدیک شهرباد گودسبرگ (نزدیک کلن) به زمین نشستند. محل اقامت آنها در هتل پترزبورگ , ساحل راست رودخانه راین,  و مقرّ هیتلر و ملاقات سران  در هتل  ِدرسدن, سمت چپ راین, تعیین شده بود. چمبرلین می بایست به آن طرف رودخانه رود و حضور”پیشوا” رسد.
 
                                        هیتلر و چمبرلین در هتل درسدن – باد گودسبرگ ,

اولین و مهمترین دیدار در همان روز ورود صورت گرفت. چمبرلین که موافقت دولتهای چکسلواکی, فرانسه و انگلستان را در جیب داشت, با دست پر و رضایت خاطر و روحیه ای عالی  از رودخانه راین گذشت, در آستانه هتل درسدن دست هیتلر را به گرمی فشرد و لبخند زنان,  به اتفاق فورر, وارد  سالن کنفرانس شد. پس از تعارفات معمول, چمبرلین گزارش فشرده ای از تلاشهای یک هفته گذشته داد و مفاد قطعنامه مشترک دو دولت را برای هیتلر تشریح نمود  و با خوشحالی اضافه کرد که آماده است یک طرح اجرائی جهت تحویل منطقه های آلمانی نشین زودت به آلمان ارائه دهد, همچنین کمیسیونی جهت اقدامات عملی تشکیل دهد و برنامه ای برای جابه جایی اهالی در منطقه هایی که جمعیت مختلط دارند تنظیم کند.علاوه براین, پیمانهای موجود شوروی و فرانسه با چکسلواکی ملغاء می شوند تا جای هیچگونه نگرانی برای آلمان باقی نماند. استاتوی سیاسی  باقیمانده چکسلواکی نیز همانند یک کشور بی طرف خواهد بود و استقلالش توسط یک مقاوله نامه بین المللی که انگلستان هم بدان می پیوندد تضمین خواهد شد. این گزارش نشان می داد که خواسته های هیتلر – در برشتسگادن – کاملاً اجابت یافته  و یک طرح عملی و اجرایی هم عنقریب ارائه می شود. چمبرلین, مانند یک مباشر موفق , با لبخند پیروزی سخن خود را به پایان برد. مکث کوتاهی پیش آمد و آن گاه هیتلر از او پرسید آیا مفاد مذکور به اطلاع چکسلواکی هم رسیده اند و مورد قبول آن دولت هستند؟  چمبرلین سرفرازانه پاسخ داد بله البته. هیچ کس کف نزد, از جانب آلمانیها خوشحالی ابرازنشد, سکوت , سکوت و… سپس هیتلر پس از تشکر, درآرامش کامل چنین گفت:
« مستر چمبرلین, خیلی متأسفم,  اما درپی وقایع خونینی که روزهای اخیر پیش آمده اند, این راه حلّ  دیگر فایده ای ندارد و شدنی نیست!» ۹

این جمله فورر , برای شخص چمبرلین و همراهانش یک شوک روانی بود. هیأت انگلیسی مبهوت و مضطرب خشکشان زده بود. هیتلر قول و قرار هفته پیش را زیرپا گذاشته و حالا ساز دیگری می نواخت:
  « … وظیفه او ( هیتلر) است خاطر نشان کند که دیگران هم خواسته هایی دارند, اقلیتهای مجاری و لهستانی نیز مطالباتی پیش می کشند که مورد توجه وی است و امر صلح تا زمانی که این خواسته ها محقق نشده اند, هیچ تضمینی پیدا نخواهد کرد. »

چمبرلین, نخست وزیر بزرگترین امپراتوری جهان, که برای اجابت خواسته های هیتلر یک هفته تمام  تلاش بی وقفه کرده, با مایه گذاری از کل اقتدار مقام  و سابقه خویش موافقت کابینه خویش و دولت فرانسه و تمکین دردناک دولت چکسلواکی را به دست آورده, با یک طرح دقیق اجرایی مطابق میل پیشوا به حضورش رسیده بود, البته  انتظار چنین حرفهایی را نداشت. از این تحقیر آشکار سیاسی و انکار علنی قول و قرار توسط هیتلر برانگیخته و آشفته حال بود. ولی , ناگزیر تمام نیروی  خود را جمع کرد و با صدایی شکسته به سخن آمد:
« اما, پیشوا گفته بودند که مسأله زودت عاجلیّت دارد. به همین جهت من به این امر پرداخته ام…»
ولی هیتلر امانش نداد, با صدای بلند و لحنی عصبی و پرخاشجو از« کشتارو درد و رنج آلمانیها و خیانت چکها » گفت و سپس با فریادی تهدید آمیزخواسته جدید خود را که بیشتر یک ضرب الاجل بود مانند پتکی برطرف کوبید:
« اگر قرار است جلوی جنگ گرفته شود, کل این مسأله باید ظرف هفته آینده حل و فصل شود و تا اول اکتبر چکها باید این مناطق را [ که روی نقشه ای علامت گذاری کرده بود] فوراً تخلیه کنند و بگذارند قوای مسلح آلمان در این نقاط مستقر شوند. بعداً می توان به منظور تعیین خطوط مرزی به همه پرسی مراجعه کرد. اکنون, مهمترین شرط این است که نیروهای آلمانی فوراً در منطقه زودت استقراریابند.» ۱۰

در همین موقع پیکی کاغذ به دست وارد سالن شد و به صدای بلند اخبار جدید درگیری و ”کشته شدن آلمانیها” را برای حضار خواند. با این صحنه چینی موضع ”پیشوا”ی نازیها شدیدترشد و لحنش تندتر. در ادامه,  مشاجره ای طولانی میان چمبرلین و هیتلر پیش آمد و سرانجام دیدارمهم آنها بدون نتیجه  پایان یافت. ۱۱  
 
”طبلهای جنگ به صدا درآمدند”
هیتلر شامهّ سیاسی فوق العاده داشت, فهمیده بود وقتی چمبرلین ظرف یک هفته آن خواسته های غیرمنتظره او  را به کرسی نشانده, پس با جرزدن و تکرار تهدید جنگ و افزایش سطح مطالبات ضرری نخواهد دید که برعکس , درصورت توفیق ظرف مدت کوتاهی دستاورهای بزرگتری خواهد داشت :
• قدرت فائقه اش را به جهان غرب و نیز به شوروی نشان می دهد,
• انتقام سختی از شخص پرزیدنت بنش می گیرد ( هیتلر شکست سیاسی ماه مه گذشته را کینه توزانه در خاطر داشت )
• ضربه کاری به هیبت و قدرت سیاسی دو قدرت بزرگ زمان می زند,
• و نهایتاً,  او که عملاً خود را به هیچ قول و قراری محدود و متعهد نمی دانست, برای صلح و یا حمله نظامی  تنها صاحب اختیارباقی می ماند,….
بنابراین در مکاتبه و سپس دیدار روز بعد  نیز همین خط مشی بیرحمانه تهدیید و باج خواهی بیشتر را با قاطعیت ادامه داد. درعین حال درب را کاملاً به روی چمبرلین نبست. ”میانجیگری” وی را منتفی نکرد ولی  با پرخاشجویی روی دو شرط اصلی اش ( که رویهم برای دولت بنش نوعی کاپیتولاسیون بود) محکم ایستاد:
– صرب الاجل زمانی , یعنی فیصله یافتن تحویل منطقه زودت به آلمان تا اول اکتبر,
– عقب نشینی چکها بدون انتقال یا تخریب سلاحها و مهمات,  تأسیسات, جاده ها و… و اشغال نظامی فوری منطقه زودت توسط قوای آلمانی.

چمبرلین به مصوّبات سه دولت, بخصوص کابینه خودش متعهد بود, نمی توانست با این «دیکته فاتحانه» هیتلر بلافاصله موافقت کند. البته, برای حفظ رابطه و ادامه مذاکره, نه هم نگفت. برغم ناراحتی شدید پذیرفت که صورت رسمی ”مطالبات آلمان” و نقشه مطلوب هیتلر را جهت اطلاع کابینه ها و تحویل به دولت چکسلواکی همراه برد. ولی شکست غیرمنتظره سیاسی را چه می کرد؟ سیاست اپیزمنت و ابتکارعمل چمبرلین ضربه شدیدی خورده, خط  تهدید و باج خواهی هیتلر رویش سوار شده بود. دیدارسران علنی بود و خبر این رعد و برق سیاسی, دردم به جهان مخابره شد. خبر که روی آنتن رفت, بار دیگر شبح جنگ اروپا را فرا گرفت.
این وضعیت عواقب خاص خود را داشت. افکارعمومی انگلستان/فرانسه جنگ طلب نبود ولی کرنش به سیاست تهدید و باجگیری را برنمی تابید, سخت ازاین واکنش هیتلر برانگیخته شد.  دراین اثناء دولت چک  تقاضا داشت بسیج عمومی اعلام کند. هالیفاکس ناگزیر تلفنی فشارفزاینده افکار عمومی انگلستان, همچنین درخواست دولت بنش را به نخست وزیرخبر داد و گفت که فرانسه موافق فرمان بسیج و در صدد اقدام است. هندرسن تلاش کرد جلوی این کار را بگیرد, ولی نتوانست. ساعت ۴ بعد ازظهر روز ۲۳ سپتامبر وزارت خارجه انگلستان توصیه فرانسه را پذیرفت و به دولت چک چراغ سبز داد. چکها فوراً جهت دفاع ازکشور فرمان بسیج عمومی دادند. گزارش تحرکات نظامی تازه آلمانها در مرز چکسلواکی تیرگی فضای سیاسی  را افزایش داد. هالیفاکس که درغیاب نخست وزیر خود را با خطر بروزجنگ روبه رومی دید, تلگرامی به نماینده انگلستان در ژنو(جامعه ملل) فرستاد و از مسترباتلر خواست نظر آقای لیتویٌنف, وزیر خارجه شوروی را که درژنو بسرمی برد بپرسد. وضعیت چنان بود که وزیر خارجه دولت (اپیزمنت با هیتلر) ناچار به نقشه دیگری فکرمی کرد. لیتوینف ازتقاضای صحبت استقبال نمود و موضع رسمی دولت خود را به شرح زیر بیان کرد:
«درصورت وقوع حمله (آلمان) به چکسلواکی, پیمان چکسلواکی- شوروی فعال می شود. او(لیتوینف) مدتهاست به آغاز گفت و گوهای سه جانبه با انگستان و فرانسه امید بسته و مایل است انجام چنین صحبتهای سه جانبه را همراه با رومانی و هردولت دیگری را که قابل اطمینان باشد پیشنهاد دهد. ازاین طریق می توانیم به آلمان نشان دهیم که پای حرفمان ایستاده ایم و موضعمان جدّی است.» ۱۲ 

بنابراین, سیاست ایستادگی جمعی قدرتها درمقابل مطامع تجاوزکارانه هیتلرآشکارا امکانپذیر و عملاً نیز دردسترس بود, ولی چمبرلین کجا و خط ائتلاف بزرگ و مقاومت کجا. دراین بزنگاه, جنبه منفی مسأله « نقش شخصیت در تاریخ », یعنی فقدان رهبری ذیصلاح سیاست مجسّم شده بود. نخست وزیر امپراتوری انگلستان, برغم سرشکستگی سیاسی در گودسبرگ, حاضرنشد از طرح و مشی سیاسی  خود دست شوید. روز ۲۴ سپتامبر دروضع بدی به لندن بازگشت.۱۳

شب روزبعد هیتلر نطق تندی علیه دولت چکسلواکی ایراد کرد. فشرده تفسیرچرچیل از این سخنرانی و رویدادهای همزمان را درزیرمی بینید:

« شبانگاه ۲۵ سپتامبر هیتلر نطقی در برلین ایراد کرد. حرفهای توخالی تفاهم آمیزی به انگلستان و فرانسه تحویل داد ولی درهمین حال پرزیدنت بنش و چکها را با زبانی بس خشن زیر حمله گرفت. قاطعانه گفت چکها باید سرزمین زودت را بگذارند و بروند و تازه , وقتی دست از آن منطقه برداشتند, برای او (هیتلر) فرقی نمی کند چه بلائی سر بقیه چکسلواکی خواهد آمد. بعد [بار دیگر] اضافه کرد: ” این آخرین سرزمینی است که من در اروپا مدعی اش هستم ” ….
به نظرمی آمد طبهای جنگ به صدا درآمده اند و قوای طرفین درپشت خطوط حمله صف آرائی کرده اند. چکها یک و نیم میلیون نفر را مسلح در قویترین خطوط و استحکامات اروپا جمع کرده و این نیرو با کمک صنایع تسلیحاتی زبده و عالی مجهّز شده بودند. ارتش فرانسه بخشاً به زیر سلاح فراخوانده شده و وزرای فرانسوی – با وجود بی میلی – شرافتمندانه آماده بودند پای تعهدات خود نسبت به چکسلواکی بایستند…. درانگلستان [به دستورداف کوپر] فرماندهی کل ناوگانهای بریتانیافرمان بسیج و آمادگی جنگی صادر نمود.»۱۴
                                                                             
                                                                              ادامه دارد

منابع و توضیحات
۱- چیانو, وزیرخارجه ایتالیای فاشیست , در کتاب خاطراتش می نویسد : « فورر فردا نمایندگان مجارستان و لهستان را به حضور می پذیرد. من هم سعی می کنم نمایندگان این دو کشور در رم را به بینم. امروز آنها را گیر نیاوردم , قرارشد فردا به دیدن من آیند. به آنها خواهم گفت که باید فعال شوند و دست دراز کنند توی سفره [ بحران چکسلواکی]. لزومی ندارد که فقط آلمان از این خوان گسترده بهره مند شود.»  چیانو, یادداشتهای روزانه, ۱۹۳۷-۳۸, ۱۹ سپتامبر۱۹۳۸, به زبان آلمانی, همین طور در یادداشت ۲۰ سپتامبر همین کتاب  می نویسد: «ویلانی و وینیاوا ( نمایندگان مجار و لهستان در رم) از مطالبی که به آنها می گویم خیلی اظهار رضایت می کنند. این انژکسیون برای آنها لازم بود…»
۲- نامه هندرسن به هالیفاکس, ۱۷ سپتامبر۳۸ , British Documents 3Vol, در همین زمان چیانو در دفتر خاطراتش می نویسد: اخباری که از لندن و دیدا چمبرلین – دالادیه می رسند حاکی از عقب نشینی جدّی آنهاست. تنها خبری که جنبه منفی دارد نطق هوجا است که می گوید پراگ با مراجعه به رأی موافقت ندارد و آماده است در صورت وقوع حمله نظامی آلمان دست به مقاومت زند. اما, وقتی که لندن و پاریس از پشت آنها کنار روند تا کی می توانند ایستادگی کنند؟ », همان کتاب چیانو, یادداشت  ۱۸ سپتامبر,
     ۳-  British Documents 3Vol., یادداشتهای مربوط به گفتگوی فرانسه – انگلستان, ۱۸ سپتامبر,
     ۴  – مارتین ژیلبر/ ریچارد گات, استمالتگران(Appeasers ), ص ۱۱۵,
     ۵ – همان جا,
۶ – همان جا, ص ۱۱۶,
۷- چرچیل در همین ایاّم بود که سیاست اپیزمنت چمبرلین را همچون ” تغذیه تمساح گرسنه ” ای دانست که دولت انگلستان با انداختن دیگران به حلقوم ”تمساح” نوبت قربانی شدن خویش را به عقب می اندازد.

۸-  آن زمان متن این اخطارنامه صریح انتشار رسمی نیافت و دولتهای فوق حاضر نشدند این و آن متن افشاء شده را تأیید کنند. ولی ۲۰ سال بعد که این متن در شمار دیگر اسناد تاریخی در پراگ انتشار یافت, صحّت متن فوق تأیید گردید. New Documents on the History  of  Munich,Nr.42
درمرور تاریخ این وقایع تکان دهنده آدم از خودش می پرسد آیا پیشکاران و مأموران هیتلری رویه ای متفاوت از این نوع اخطارهای استعماری داشتند یا این که اپیزمنت چمبرلنی در واقع چیز دیگری جز همین بارکشی برای غول بیابان نبود؟
۹ – کلیه مطالب کنفرانس بادگسبرگ به نقل از  British Documents,V0l.3, و مطابقت با گزارش 
کتاب دکتر پاول اشنیت, مترجم هیتلر, ص ۴۰۱:« سیاهی لشگر در صحنه دیپلماتیک, ۱۹۲۳- ۱۹۴۵ »
Dr.Paul Schmidt, Statist auf diplomatischer Buehne, 1923-45         
۱۰ –  همان جا,
۱۱ –  این جا به لحاظ تاریخی  پرسشی بحث انگیز در میان بوده است که می باید آن را برای خواننده توضیح داد . این پرسش هم آن زمان ذهن چمبرلین و هیأت انگلیسی را مشغول کرده بود و هم بعدها مورد تحقیق و تفسیر مورّخان قرارگرفت:
« چرا هیتلر به  امتیازات فوق العاده ای که چمبرلین در بادگودسبرگ به وی  عرضه نمود دست رد زد و پیشنهادهای خودش در برشتسگادن را که نقد و حاضر شده بودند منتفی شمرد و رد کرد؟ »
اکثریت مورّخان بعدی براین اعتقادند که هیتلر- که حرص تصرف بیشتر و جهانگشایی داشته-  اساساً خواهان جنگ بوده  و با محاسبات زمانی در استراتژی کلی خودش در آن زمان به راه حل حمله برق آسای نظامی و نابودی سریع چکسلواکی تمایل داشته است. وانگهی جداً  انتظار نداشته که نخست وزیربزرگترین امپراتوری وقت غرب حاضرشود در جهت حصول مطامع وقت  او (هیتلر) آن طور تلاش کند و پیشنهاد برشتسگادن را به آن سرعت به کرسی نشاند. درجه وادادگی سیاسی استمالتگران و دررأس آنها چمبرلین و آمادگی آنها در جهت فشار بر چکسلواکی و مباشرت در تحقق خواسته های آلمان نازی موجب غافلگیری هیتلر می شود. وقتی در دیدار گودسبرگ متوجه می شود « دردیگ باز است» با وقاحت تمام , توسط تهدید به جنگ, مارپیچ توقعات تجاوزکارانه اش را بالاترمی برد.
گروه دیگری از مورّخان, تغییر موضع هیتلر را ناشی از مواضع لهستانیها و مجارها نسبت به هفته پیش می دادند و محاسبه هیتلر روی جلب همراهی آنها در کار قربانی کردن چکسلواکی و صف بندی احتمالی در مقابل شوروی را دلیل تند شدن موضع هیتلر می دانند
. شخصاً براین عقیده ام که هیتلر برغم گرایش اصلی اش به جنگ, پیوسته درمذاکره با استمالتگران, با وقوف بر پاشنه آشیل آنها, توسط «تهدید جنگ» با کارتهای متعدد بازی می کرده و رسیدن به هدف به هروسیله رویه اش بوده است.هیتلر دردوران معروف به اپیزمنت, توان تعویض سریع تاکتیک داشته و برای حصول هرهدفی, با احتساب خط مشی چمبرلین و پرهیز انگلستان  از  ایستادگی و قاطعیت , قبل  از توسل به هر اقدام واقعی نظامی پیوسته حداکثر استفاده را  از کاربست  سیاست تهدید و باجگیری می برده است.
۱۲-  British Documents,V0l.3,Nr.1071   تلگرام باتلر به هالیفاکس, ۲۴سپتامبر۳۸, 
۱۳- چیانو, وزیرخارجه ایتالیای فاشیست, دریادداشت مورّخ ۲۴ سپتامبر کتاب خاطراتش می نویسد:
«صبح اول وقت دو خبر دقیق دریافت می کنم: بسیج عمومی در پراگ و مفاد یادداشت هیتلر با ذکر خواسته های دقیق قبلی اش که به چمبرلین داده است ( و قرار بوده سرّی بمانند). اول اکتبر روز تحویل منطقه زودت به آلمان و ۲۵ نوامبر روز برگزاری همه پرسیی در منطقه های مختلط. از فرانسه و انگستان هم خبر فرمان بسیج نظامی می رسند. »
۱۴- چرچیل, «جنگ جهانی دوم», ص ۱۵۷, به زبان آلمانی,