ارزیابی از یک دوره مبارزات مردم در ایران

تفاوتهای ما ( ۲ )

ایسکرا:  اعتراصات و تظاهرات خیابانی فروکش کرده است. اما گفته میشود طرفین این جنگ یعنی جمهوری اسلامی و  مردم  هیچکدام نه پیروز و نه شکست خورده اند. در حال حاضر ما با یک رژیم شکننده تر و ضعیفتری نسبت به قبل از شروع مبارزات یک ساله اخیر روبرو هستیم. رژیم اسلامی  بیش از همیشه در جهان منزوی شده است. در مقابل خواسته ها و مبارزات مردم حالت تدافعی به خود گرفته است. آیا شما موافق این ارزیابی هستید و کلا روند اوضاع را چگونه میبینید؟

محمد آسنگران: این درست است که رژیم در یک حالت ضعیف و بسیار شکننده تر قرار گرفته است. اما اینکه در مقابل خواسته های مردم در حالت تدافعی یا تعرضی قرار دارد٬ تعریف دقیقی نیست. زیرا این یک کشمکش سیاسی طبقاتی است و جدال دو سوی این کشمکش با هم همچنان ادامه دارد. هیچکدام از طرفین نتوانسته اند طرف مقابل را مرعوب و یا به تسلیم وادارند. آنچه به نظر من میتواند توضیح درست تری باشد این است که جدال مردم برای سرنگونی رژیم اسلامی تا پایان عمر این رژیم نمیتواند آرام بگیرد. جمهوری اسلامی نیز از هر وسیله ای برای حفظ حاکمیت خود استفاده میکند. این زور آزمایی در جریان است. این یک جنگ طبقاتی است. در دل این جنگ نبردهای متعددی شکل گرفته و شکل خواهد گرفت. با نگاهی به این میدانهای نبرد جایی متوجه تعرض رژیم هستید و جای دیگر مردم و طبقه کارگر را در حال تعرض میبینید. بنابراین چون تعادل قوا به شکل تثبیت شده ای هنوز به نفع یکی و ضرر طرف مقابل یکسره نشده است نمیتوان با توصیف حالت تعرضی ویا  تدافعی یکی از طرفین توضیح داد. این جدال چنان پیچیده و مرکب است که نمیتوان با سیاه و سفید کردن یکی از حالات آنرا توضیح داد. کسانی که این کار را میکنند متوجه پیچیدگی اوضاع سیاسی ایران نیستند.
اینکه روند تحولات دراوضاع سیاسی ایران چه سیری طی میکند به نتیجه این نبردها و نهایتا سرنوشت جنگ مربوط است. به نظر من مردم برای نیل به آزادی و رفاه راهی بجز پیشروی و تعرض به بنیادهای رژیم ندارند. تحولات جهانی به ضرر رژیم اسلامی رقم خورده است. بالای حکومت در هم ریخته و خود را بی آینده میبیند. اما در صف مقابل هم٬ ما هنوز با یک آلترناتیو معین که مورد قبول توده وسیعی از مردم باشد مواجه نیستیم. مردم از سازمان و تشکلهای توده ای خود محروم هستند. دولت و نیروهای نظامی و امنیتی تلاش میکنند که هر تشکلی را در نطفه خفه کنند. مردم این حالت را چنین توصیف میکنند که هنوز یک رهبری مورد قبول در صحنه نیست. به نظر من اکنون تحولات و روندهای سیاسی در جامعه ایران به وجود یک رهبری سیاسی مورد قبول مردم گره خورده است. البته همیشه این نیاز بوده و فاکتور مهم تحولات محسوب شده است. اما در شرایط فعلی این واقعیت از حالت تئوری و نظریه به یک نتیجه گیری تجربی عموم مردم معترض هم منجر شده است. مردم در تجربه خود متوجه این واقعیت شدند که بدون یک رهبری کاریسماتیک و روشن بین و رادیکال نمیتوانند از شر جمهوری اسلامی خلاص شوند. بنابراین اولین مولفه روند اوضاع سیاسی ایران این است که مردم ضمن نبرد با جمهوری اسلامی در عرصه های مختلف٬ در میان انواع آلترناتیوهای موجود برای بعد از جمهوری اسلامی انتخاب میکنند. در این مسیر هر جریان و جنبشی که بتواند خود را در دسترس مردم قرار دهد و جواب و راه حل عملی و ممکن را در مقابل مردم بگذارد٬ شانس بیشتری پیدا میکند. این جا است که جدال جنبشها و گرایشات سیاسی منبعث از آنها جدیتر میشود. در عین حال هر جریانی بتواند جمهوری اسلامی را در میدانهای نبرد جاری شکست بدهد٬ شانس بیشتری برای استقبال مردم از خود دارد. اما ضمن توجه جدی به این مولفه هایی که اشاره شد در یک نتیجه گیری کلی میتوان روند اوضاع سیاسی ایران را چنین توصیف کرد:
 نبرد مردم با جمهوری اسلامی در عرصه های مختلف ادامه دارد. جمهوری اسلامی ضمن اینکه مانع به میدان آمدن وسیع و توده ای مردم به خیابان شده است٬ خود چند شقه و نامنسجم تر از همیشه است. فشارهای بین المللی دولتها در محدوده رقابتهای خود با جمهوری اسلامی٬ به فشار افکار عمومی علیه رژیم شیفت کرده است. تصویر مردم جهان از جامعه ایران دستخوش تحولی جدی شده است. حمایت از مبارزات مردم در هیچ دوره ای تا این حد مورد توجه افکار عمومی جهان نبوده است. اما سرنوشت جنگ با جمهوری اسلامی در خیابانهای شهرهای بزرگ ایران و با نقش آفرینی جنبش کارگری و رهبران و فعالین این جنبش تعیین تکلیف میشود. نهایتا مردم راه به خیابان آمدن خود را پیدا میکنند. نتیجه این کشمکش با در نظر گرفتن روندهای پایداراوضاع سیاسی٬ شکست جمهوری اسلامی است. این تنها یک آرزو نیست. روند اوضاع سیاسی و نفرت عمومی مردم این حکم را به حاکمان جبار در تهران دیکته میکند. 

ایسکرا: از شواهد و قرائن چنین برمی آید که جمهوری اسلامی خودش را آماده می کند که به مقابله با اعتراضاتی را که خود “فتنه اقتصادی” می خواند، برود. می خواهم بگویم که یک دوره دیگر مبارزه در راه است. قبل از اینکه به سئوالات دیگرمان برسیم، می خواهم نظر شما را بپرسم که جمهوری اسلامی ظاهرا با قلع و قمع و با کهریزک و اوین و غیره و زور بازو، براعتراضات بعد از پیروزی احمدی نژاد در انتخابات ریاست جمهوری اسلامی پیروز شده است. آیا این تصویر درستی است که از موقعیت جمهوری اسلامی داده می شود؟ از نظر شما وضعیت جمهوری اسلامی ای که قرار است به مقابله با اعتراضات “فتنه اقتصادی” برود، چگونه است؟.

 محمد آسنگران: در جواب سوال قبلی اشاره کردم که نباید در تحلیل سیاسی ایران به دام سیاه و سفید کردن اوضاع بیفتیم. از کسی که میگوید جمهوری اسلامی پیروز شده است باید پرسید معنی این پیروزی چیست. آیا مردم مرعوب شده اند؟ آیا رژیم به شکافهای بالای حکومتش فایق آمده است؟ آیا بحران سیاسی و اقتصادی و فرهنگی همه جانبه ای که گرفتارش است را توانسته حل کند و یا حتی تخفیف بدهد؟ و… جواب هیچکدام از این سوالات مثبت نیست. بنابراین موفقیت رژیم تنها به این محدود میشود که فعلا با زور اسلحه و زندان و کشتار و شکنجه و تجاوز توانسته است خیابان را از مردم بگیرد. مردم هم در تجربه مبارزاتی خود به این نتیجه رسیده اند که باید راه های دیگری را برای ادامه مبارزه در پیش بگیرند. در جنگی که مردم و جمهوری اسلامی درگیر هستند جمهوری اسلامی توانسته است در یک نبرد موفقیت بدست بیاورد. اما فشار مردم دهها شکست و عدم موفقیت در نبردهای دیگر برای رژیم به بار آورده است. اینکه بر اثر اعتراضات اجتماعی شکاف بالائیها در جمهوری اسلامی بیشتر از قبل شده است٬ اینکه در جهان بیش از همیشه منزوی شده و موضوعی ما نند کیس سکینه محمدی آشتیانی این چنین جهانی میشود و کل رژیم را منقلب میکند٬ اینکه در اتحادها و ائتلافهای جهانی و منطقه ای جمهوری اسلامی در حاشیه تحولات قرار گرفته است٬ اینکه فشار دولتها به فشار افکار عمومی و آزادیخواهانه مردم در حمایت از مطالبات مردم ایران شیفت کرده است٬ و…. همگی به نفع مردم و جنبش آزادیخواهی است. جمهوری اسلامی در چنین موقعیتی به سراغ اجرای طرح “هدفمند کردن یارانه ها” یا حذف یارانه ها رفته است و این موقعیت او را با شرایط سختی مواجه کرده است. از یک طرف مردم مترصد فرصتی هستند که کار رژیم را یکسره کنند. و اجرای این طرح میتواند عکس العمل و نارضایتی وسیعی را به دنبال داشته باشد. از یک طرف اصطکاک و جنگ جناحهای رژیم به اوج خود رسیده است. از طرف دیگر در جهان منزوی تر از همیشه در یک حالت ایزوله قرار گرفته است و بالاخره بحرانهای داخلی همراه با تحریمهای جهانی مواجه شده است. این موقعیتی است که جمهوری اسلامی را در یک بن بست واقعی قرار داده است. تنها سلاح یاری دهنده برای جمهوری اسلامی استفاده از حربه سرکوب و نیروهای نظامی و امنیتی است. رژیمی که در چنین حالت بی آینده ای گیر کرده باشد ممکن است با قدرت اسلحه برای مدت کوتاهی اعتراضات مردم را آرام و محدود کند٬ اما نمیتواند این اوضاع را پایدار و برای یک دوره طولانی ادامه بدهد. این موقعیت بسیار شکننده است. “فتنه اقتصادی” تهدید و طرفندی علیه نارضایتی مردم است که آنرا سیاست پیشگیرانه باید گفت. طرفندی علیه اعتصابات کارگری و اعتراضات توده ای است که میتواند با اجرای طرح “هدفمند کردن یارانه ها” به وقوع بپیوندد.