قتلهای ناموسی و قاتلان قربانی

چند روز پیش دختری بنام سروه در سردشت به دست پدرش کشته شد سروه ۱۷ ساله به جوانی  علاقمند بود که پدرش با ازدواج آنها مخالف بود و پدر سروه او را وادار به ازدواج با مردی که مورد علاقه سروه نبود کرد. بعد از مدتی این جوان عکس و وسایلی را که نشان از رابطه دوستی اش با سروه بوده را به پدر سروه نشان میدهد.  سروه نیز از ترس  به منزل   این جوان فرار می کند. پدر سروه او را به خانه باز میگرداند و شب هنگام او را به قتل می رساند و جسد او را در سد مهاباد می اندازد.
دوباره واقعه ای اسفناک و تکراری از زندگی زنان و دختران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی. در سایه فرهنگ، سنت و قوانین یک رژیم قرون وسطایی چنین وقایعی پایانی ندارد. همه ما با بسیاری از این دردهای عمیق در جامعه مواجه شده ایم. چقدر تاسف خوردیم و گریستیم و درعین حال بیش از پیش عزممان را برای پایان دادن به این تراژدی انسانی جزم کردیم .اگر بخواهیم فقط در مورد سرنوشت این زنان و دختران بی پناه بنویسیم شاید کتابها شود. کتابهایی که روزی بشر با دیدن آنها به عمق زیر پا نهادن، کرامت، شخصیت و انسانیت خویش صحه بگذارد و به این بیاندیشد که روزگاری زنان فقط و فقط بخاطر دوست داشتن و عشق ورزیدن محکوم به مرگ میشدند. دیدن و شنیدن این وقایع هربار همانند پتکی آهنین بر سر هر یک از ما که قلبمان برای یک دنیای بهتر می تپد فرود می آید که چقدر برای سوسیالیسم دیر است و چقدر دنیا حضور سوسیالسیم را فریاد می زند.
قطعاً سیستمی که زن را از رده انسان خارج کرده و او را مایملک مرد می داند و  او را ناموس مرد می پندارد به خود اجازه هر گونه توحشی را علیه زنان میدهد. فرهنگ، سنت و قوانین حاکم بر جامعه در ضدیت کامل با معیارهای انسانی قرار دارد، هر نوع توحشی را مجاز می داند که این چنین همه روزه ما شاهد قتل و جنایاتی از این دست هستیم. سیستمی که عشق و دوست داشتن را علامت ممنوع می زند و تخطی از قوانین ضد انسانی اش را با مرگ پاسخ میدهد آنچنان با انسانیت در ستیز است که حتی پدر را قاتل جگرگوشه خود می کند. قاتلی که بیش از مقتول قربانی است قربانی سیستمی کثیف که قتل را دفاع از ناموس و شرافت و مردانگی تعبیر می کند. هریک از ما شاید در مورد آنها که تحت این سنت و فرهنگ عقب مانده و اسلامی  قاتل عزیزان خود شده اند را شنیده باشیم، از طرف قوانین دولت اسلامی کارشان مورد تایید است و بخاطر اینکه جمهوری اسلامی نشان دهد که مثلا با قتلهای ناموسی مخالف است گاها این گونه افراد را مدت کوتاهی حبس می کند و بلافاصله بدون هیچ محدویتی به جامعه ای که سنت و فرهنگ ارتجاع اسلامی بر آن حاکم است بازگردانده می شوند.
 اما آنانکه از کرده خود پشیمان می شوند و از احساس انسانی خود نمی توانند بگریزند تا آخر عمر به مرده متحرکی تبدیل میشوند و هرگز توانایی هضم این واقعیت وحشتناک را نخواهند داشت که به چه دلیل عزیز خود را به قتل رسانده اند و گروهی دیگر بخاطر حفظ ظاهر و مورد تایید بودن از دید فرهنگ و سنت ارتجاع حاکم از احساس انسانی که در درون دارند فاصله گرفته و به کار خود بخاطر دفاع از ناموس افتخار می کنند که بدون شک این سنت و فرهنگ از آنان هیولایی می سازد که قتل و کشتن برایش از افتخارات خواهد بود.  قوانین و سنت و فرهنگ ارتجاع اسلامی نشانی آشکار بر دامن زدن به قتلهای ناموسی است جمهوری اسلامی ۳۱ سال است که میخواهد جامعه را به پرورشگاهی برای ضدیت با انسانیت بدل کند تا خود در کنار آن راحت بتواند سرکوب و چپاول و غارت مردم آن جامعه را به پبش ببرد. کسانی که از شنیدن و دیدن این وقایع وحشتناک قلبشان به درد می آید و می خواهند دنیایی بهتر بسارند که انسانها در کنار هم انسانی زندگی کنند باید تیشه به ریشه این سیستم ضد بشری بزنند و جمهوری اسلامی را به زیر بکشند.
نقطه پایانی اگر برای این واقعیت وحشتناک وجود داشته باشد تنها و تنها سوسیالیسم است.انقلابی که از خرداد ۸۸ شروع شده است و می رود تا این اوضاع ضد بشری را زیر و زبر کند باید با پیروزی آن و پیاده کردن سوسیالیسم به سرانجام برسد.
۲ نوامبر ۲۰۱۰