کورش مدرسی با “قلم تیز و زبان دراز”

کورش مدرسی اخیرا بدلیل بیماری از حزبش کناره گیری کرد، شخصا برای ایشان آرزوی سلامتی دارم ـ اما بررسی سناریوی کورش مدرسی. هر چند این سناریو بارها از طرف کمونیستها نقد شده اما ازآنجا که  نطرات اخیرکورش ربط مستقیمی به شکست خط و سیاست های  تاکنونی اش دارد خالی از لطف نیست.

کورش مدرسی قبل از جدایی از حزب و درست در زمان بیماری منصور حکمت در یکی از پلنوم های حزب با شهامت اعلام کرد که “من حاضرم رئیس جمهور ایران شوم”! در آن زمان شاید عده ای تصور کردند که این صرفا یک اعلام کاندیداتوری ساده است، اما کورش با کسی شوخی نداشت . او جدا “عزم جزم کرده بود که به هر قیمتی شده رئیس جمهور شود.”  در همین ایام او در مصاحبه با نشریه شهروند در پاسخ به این سؤال که بنظر شما انقلاب چگونه صورت میگیرد گفت : ” ده هزار نفر میروند درخانه خامنه ای و رفسنجانی را میگیرند و این میشود انقلاب “!  خوب انجام این کار برای کورش  مشکل نبود و او فاصله چندانی با رئیس جمهور شدن نداشت!

بعد از درگذشت منصور حکمت، کورش حزب را تحت فشار گذاشت که باید عکس او در نشریات حزب بزرگتر از دیگران چاپ شود. استدلال او این بود که چرا عکس رضا پهلوی در نشریات بورژوازی بزرگ چاپ میشود و عکس لیدر حزب کمونیست کارگری در همین سایزهای معمولی! حزب هم به این خواست کورش گردن گذاشت و شاهد بودیم که از آن پس عکس های کورش در همه جا  بزرگتر چاپ شدند  چرا که او لیدر بود و کاندیدای ریاست جمهوری!

 کورش مدرسی که حزب را ستاد انتخاباتی خود میدانست، هر روز طرحهای جدیدی روی میز حزب میگِذاشت.  از شاهکارهای معروفش در آن دوره از جمله پروژه وحدت با حجاریان و باقیمانده های دو خرداد و بدنبال آن تشکیل مجلس مؤسسان و رفراندوم بود.

ازدیگر شاهکارهای  کورش در همین زمان ادعای  راست بودن جامعه ایران، تثبیت و متعارف شدن جمهوری اسلامی، ادعای اینکه سوسیالیزم زود است و مردم را رم میدهد ، انقلاب خشونت است و….  بود.

در مقطع جدایی کورش و یارانش از حزب، شخصا نوشتم  :سناریوی کورش مدرسی همان سناریوی عبدالله مهتدی در پوشش سرخ است ـ  عبدالله مهتدی که بعد از جنگ ایران و عراق سرش بی کلاه مانده بود، عزم جزم کرد که به هر قیمتی که شده جلال طالبانی ایران شود و شروع کرد به نوشتن توبه نامه و هرآنچه از عفونت  در شخصیتش داشت، بطرف منصور حکمت پرتاب کرد تا بتدریج مورد پذیرش بورژوازی کرد قرار گرفت.  جلال طالبانی از او حمایت کرد، دولت آمریکا کمک های میلیونی به او داد و مصاحبه بعد از مصاحبه با رادیو فرانسه، آمریکا برای او ترتیب داده شد و….

 اما کورش که خوب میدانست بورژوازی، جریانات راست، عبدالله مهتدی ها و امثال او بارها و بارها و بشیوه های گوناگون تلاش کرده بودند کمونیستها، شخص منصور حکمت و حزب کمونیست کارگری را خراب  کنند و نتیجه ای نگرفته بودند، تصمیم گرفت در پوشش سرخ و از درون به جنگ منصور حکمت برود. به همین دلیل هم نام جریانش را حکمتیست گذاشت، از سر تا پای خود عکس منصور حکمت آویزان کرد، با بک گرواند عکس منصور حکمت عکس  گرفت، نام انجمن مارکس را به انجمن مارکس ــ حکمت تغییر داد، و برخلاف روال معمول کمونیستها که هر سال یک بار برای مارکس و لنین بزرگداشت میگیرند سالی  هفت روز برای منصور حکمت بزرگداشت تعیین کرد و….

البته کورش کردستان را هم فراموش نکرده و تنها به تشکیل گارد آزادی برای رهبری این خطه کفایت کردـ*

کورش مدرسی و جنبش سرنگونی

در طول یکسال گذشته مردم ایران در صف های میلیونی به خیابانها آمده و رژیم تا دندان مسلح جمهوری اسلامی را به چالش کشیدند. مردم شعار مرگ بر جمهوری اسلامی، مرگ بر خامنه ای، مرگ بر اصل ولایت فقیه و موسوی بهانه است کل رژیم نشانه است و۔۔۔ سر داده و حتی در  روز عاشورا قسمت هایی از تهران بدست مردم انقلابی افتاد و خیابانها به صحنه درگیری مردم با جنایتکاران اسلامی تبدیل شد.  رزمندگی مردم و برخورد انسانی شان با اسرای جنگ های خیابانی که به مدد تکنولوژی ارتباطات مرتب به سراسر جهان فرستاده میشد، مورد حمایت و پشتیبانی بسیاری از مردم جهان قرار گرفت و عده زیادی درباره انقلاب مردم ایران نوشتند و بسیاری از هنرمندان معروف هم برای این مردم و انقلابشان سرودها و ترانه ها خواندند . ندا سمبل انقلاب شد و مجسمه های او در کشورهای مختلف جهان برپا شد.

 حزب کمونیست کارگری ایران در این ایام با برنامه های زنده تلویزیونی اش مرتب مردم را در این جنبش سرنگونی همراهی کرده و آنها را به ماندن در خیابا ن و ادامه مبارزه و تودهنی زدن به جناحهای رژیم فرا میخواند. اما کورش مدرسی  از آنجا که نه توان تاثیر گذاری  براین حرکت ها را داشت  و نه امرش پیروزی این حرکت ها بود، به مردم فراخوان  خانه نشینی داد و وقتی که مردم وقعی به اراجیف امثال کورش نگذاشته و همچنان به مبارزه با رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی که نان شب آنهارا به گرو گرفته بود ادامه دادند.  کورش فراخوان معروفش را خطاب به مردم صادر کرد: “مردم  خر نشوید”! کورش حتی کمونیستها را تهدید کرد و گفت: “اگر کارگران به خیابان بیایند و کشته شوند، مسئولش کسانی هستند که به آنها فراخوان میدهند!” و حتی یکی از مریدان “بسیار باپرنسیپ” کورش مدرسی، محمد فتاحی گفت: “وقتی کارگری اینقدر شعور ندارد که تشخیص بدهد این حرکتها از جانب بورژوازی سازماندهی شده وهمچنان به  خیابان میآید، همان بهتر که کشته شود”! مدتها قبل از خیزش انقلابی مردم، وقتی در یکی از همین تظاهراتها مردم شعار سوسیالیسم بپا خیز برای رفع تبعیض سردادند و حزب کمونیست کارگری این شعار را برجسته کرد، یکی دیگر از مریدان کورش، فاتح شیخ گفت: ” دلتان را به این چیزها خوش نکنید چرا که در هر تظاهراتی هر سگ و سوتکی میتواند هر شعاری سر بدهد”!

اما هر چه زمان جلوتر رفت، معلوم شد که کارگران و مردم انقلابی برای نظرات راست و ارتجاعی کورش پشیزی ارزش قایل نیستند و برعکس در هر جا و هر فرصتی که گیر آوردند، به جنگ رژیم و دم و دستگاه سرکوبش رفته و جنایتکاران تا دندان مسلح جمهوری اسلامی را به چالش کشیدند.

 کورش مدرسی اما درباره این خیزش انقلابی مردم در این مقطع  نوشت: ” این بار توده های وسیعی از مردم شهری تحت سیاستها و تبلیغات بورژوازی غرب و ناسیونالیسم پروغرب، حول یکی از جناحهای رژیم، موسوی و کروبی و رفسنجانی، به خیابان آمدند و بازهم شکست خوردند“! و در مقاله معروفش “اسب ابوالفضل و … هم این جنبش سرنگونی را مترادف با جنبش ضدانقلابی طالبان و حزب الله لبنان دانسته و به تمسخر مردم و کمونیستها پرداخت و گفت: “شماها که ادعا میکردید در روز ۲۲ بهمن رادیو و تلویزیون ها را میگیرید و پادگان ها را فتح می کنید، پس چی شد؟ دیدید که باز هم شکست خوردید.”! تاکیدها از من است

آیا چنین نظراتی در برخورد با جنبش انقلابی مردم ایران ارتجاعی تر از نظرات بیت رهبری و خامنه ای  نیست؟

حزب نفرت

محسن ابراهیمی در مقاله ای تحت عنوان “کنگره چهارم، کنگره ای برای توجیه یک شکست” ، کرنولوژی شکست این حزب را بگونه ای مستدل و با نقل قول های موثق توضیح میدهد و این حزب را حزب نفرت، نفرت علیه کمونیسم و مشخصا ح ک ک،  میخواند. مقاله محسن ابراهیمی مورد نقد چند تن از رفقای قدیمی ما از جمله رضا کمانگر و ر. خالد علی پناه قرار گرفت .

 رضا کمانگر در نقد مقاله محسن ابراهیمی می نویسد: “لطفا مؤدب باشید حزب حکمتیست حزب نفرت نیست”. رفیق عزیز! قبل از اینکه درس اخلاق به کسی بدهید، مستدل و سیاسی صحبت کنید و توجه داشته باشید که در کنگره چهارم در طول سخنرانیهاى  کورش که حدود ۲ ساعت طول می کشد، سخنرانی او تنها یکبار مورد ستایش شرکت کنندگان در کنگره قرار میگیرد و آن هم زمانی است که کورش با عفونت کلام خود علیه ح ک ک نفرت پراکنی می کندـ (گوش کنید به سخنرانی افتتاحیه کورش، قسمت سوم، دقیقه یازده) کورش مدرسی  میگوید: “کائوتسکیست ها، جرج ماشه ها، برلینگوئرهای نیم پز بیسواد عقب مانده که در چپ ایران بعنوان حکومت انسانی ظاهر شده اند و دارند خاک توی چشم طبقه کارگر می پاشند، خائن به طبقه کارگر هستند”! و بعد دست زدن ممتد شرکت کنندگان .

بله حزبی که در تقابل با حزب کمونیست کارگری تشکیل شده و هرگونه حرکت و جنبش انقلابی مردم و کمونیست ها را به سخره میگیرد وهمواره به مردم فراخوان در خانه نشستن میدهد باید هم علیه ما روزانه  نفرت براکنی  کند.

همچنین رفیق خالد علی پناه در جواب محسن ابراهیمی می نویسد: “من که از بیرون ناظر فعالیتهای این حزب بوده ام … می دانم که کورش انسان شریفی است”.

خالد جان خیلی از توده ای ها و منشویکها هم انسانهای شریفی بودند و در راه عقاید و آرمانهایشان جان باختند. نقد ما به کورش مدرسی نقد شخصیتی نیست. می خواهم سؤال کنم که بعد از سی سال جنایات جمهوری اسلامی و با وجود به میدان آمدن وسیع مردم برای سرنگونی این رژیم، چه افتخاری دارد که شما از بیرون نظاره گر فعالیت های دو حزب شده اید؟! فرض کنیم نظرات شما و کورش مدرسی درست، فرض کنیم همانطورکه کورش ادعا میکند ما  بیسواد و عقب مانده و خائن به طبقه کارگر هستیم! خوب، این که باید شما را در فعالیتهای انقلابی تان مصمم تر کند نه خانه نشین و نظاره گر!

کورش مدرسی، کارت سوخته !

کورش مدرسی در کنگره چهارم بدلیل بیماری از فعالیت در حزبش کناره گیری کرد. اما مدتها قبل از کناره گیری کورش، دانشجویان، معلمان، کارگران و مردمی که سی سال از جمهوری اسلامی جز اعدام وسنگسار، شکنجه، تجاوز و گرو گرفتن نان شبشان چیزی ندیده اند، همواره ودر هرجا که توانسته اند به جنگ این رژیم جنایتکار رفتند و کورش مدرسی را با نظرات راست و ارتجاعیش به کارت سوخته و بی مصرفی تبدیل کردند، طوری که دیگر حتی یاران سینه چاک او هم مانند سابق نظرات او را قبول نداشته و در صفوف حزبشان تفرقه افتاده  و برای جلوگیری از آبروریزی بیشتر کنگره سوم حزبشان را مخفی و ۷ روزه برگزار کردند.

 کورش مدرسی با قلم تیز و زبان درازش و در زمان لیدرشیپی اش با ارائه طرحهای راست و ارتجاعی علیه انقلاب و کمونیستها هر آنچه در توان داشت بکار گرفت و در این راه جدا سنگ تمام گذاشت. اما خوشبختانه قلم تیز و زبان دراز کورش حتی  در تشکیلات خودش هم کارایی نداشت ودیدیم که عده زیادی از کادرها، اعضا و رهبری این حزب استعفا داده و از او جدا شدند.

باید منتظر ماند و دید که از این پس مریدان کورش با طرحها و پروژه های راست و ارتجاعی او چه  خواهند کرد. شخصا به هیچ وجه خوشبین نیستم. چرا که باقیمانده مریدان کورش کسانی هستند که در طول این سالها همواره دنباله رو نظرات ارتجاعی و راست او بوده اند.  

آینده گواه این نظرات خواهد بود

 

*  حزب کورش در مورد وظایف گارد آزادی میگوید:

 “گارد آزادی وظیفه دارد که در صورت حمله مردم به بانکهای دولتی، جلو آنها را بگیرد”!

 یکی دیگر از سرداران گارد آزادی به مردم پیام میدهد که “در هر کجای ایران که نیاز به کمک دارید، با گارد آزادی تماس بگیرید”!

 یعنی مثلا اگر کارگران نیشکر هفت تپه یا کارگران شرکت واحد احتیاج به کمک داشتند، میتوانند با گارد آزادی تماس بگیرند تاسوپرمن های گارد آزادی مشکل آنها را حل کنند.

 این نوع سوپرمنیسم فقط مختص حزب کورش مدرسی است و حتی در فیلمهای کارتونی کودکان هم دیده نشده است!