طبقه کارگر ستون فقرات نظام جهنمی سرمایه داری است

اخیرأ کارگران در کشور های آفریقای جنوبی و فرانسه برای تأمین منافع خود که هیچ ربطی به سوسیالیسم و کمونیسم و منافع جامعه ندارد دست به اعتصاباتی زدند که پیروان مذهب مارکسیبسم را که در ناامیدی مطلق بسر می برند به وجد آورد. آیا براستی فرهنگ و سیاست کارگر پرستی که مارکسیستها مبلغ آن هستند به نفع جامعه است؟ واقعیت این است که انسان ها وقتی که حتا در یک حرکت جمعی فقط به منافع فردی خود فکر می کنند حتا اگر یک اعتصاب کارگری نیز باشد وقتی که کلیت نظام سرمایه داری را زیر سؤآل نبرد یک حرکت فرصت طلبانه و منفعت طلبانه و ارتجاعی است. کارگران در تمام کشورهای جهان نوکر نظام منحوس سرمایه داری هستند و تمام حرکات اعتراضی آنها یک حرکت انفعالی و فقط پاسخی به سیاستهای تهاجمی سرمایه داران است! کارگران دارای هیچ آلترناتیوی برای شرایط موجود نیستند و مارکسیستها با خودفریبی تصورات تخیلی خود را فرصت طلبانه از زبان کارگران بیان می کنند تا موجودیت خود و حرص قدرت طلبی خود را توجیه کنند! واقعیت این است که کارگران بدون مدیریت سرمایه داران قادر به حتا پاک کردن دماغ خودشان نیز نیستند و در تمام طول تاریخ و در تمام کشورها حتا در شوروی سابق و چین نیز طبقه کارگر این کشورها بردگان بی اراده ای بوده و هستند که ماشین جهنمی دولتی را سر پا نگاه می دارند و از این جنبه طبقه کارگر با نیروی کار خود موجب گردش چرخ نظام منحوس سرمایه داری است و دشمن اصلی بشریت است. مگر غیر از این است که کارگران آمریکایی با پرداخت پول مالیات خود حکومت امپریالیستی و ضد بشری آمریکا را می چرخانند ؟ مگر غیر از این است که کارگران در ایران و همه جهان با شرکت در انتخابات به سیاستمداران دزد رأی می دهند و آنان را بر سرنوشت خودشان سوار می کنند و گوششان در برابر تمام صداهای اعتراضی کر و ناشنوا است؟! به نظر من تمام کسانی با کار و تلاش خود این نظام جهنمی سرمایه داری در ایران و تمام جهان را سر پا نگاه می دارند مسؤل جنایات ان هستند! و این حکم شامل طبقه کارگر و مارکسیستها و آنارشیست ها و  غیره نیز می شود.

ممکن است در بین پیروان مذهب مارکسیسم کسانی پیدا شوند و ادعا کنند که کارگران در پروسه اعتصاب و مبارزه با سرمایه داران و کسب حقوق بهتر بطور مستقیم و غیر مستقیم در بهبود شرایط سیاسی و اقتصادی کل جامعه مؤثر هستند و باعث افزایش تجربه مبارزاتی می شوند اما آیا بر استی طبقه کارگر در اروپا و آمریکا و دیگر کشورهای غربی که دارای تجربه به اصطلاح مبارزاتی غنی هستند و از شرایط بهتری نسبت به طبقه کارگر در کشورهایی مانند ایران و افغانستان و هند برخوردار هستند، تضاد بیشتری با نظام سرمایه داری دارند و بیشتر به سوسیالیسم نزدیک هستند؟ اگر اینطور است براستی طبقه کارگر در این کشورها منتظر چه هستند و چرا تکلیف خود را با طبقه سرمایه دار که آنان را استثمار می کند معلوم نمی کنند؟؟ واقعیت این است که طبقه کارگر نیز مانند بقیه انسانها موجوداتی فرصت طلب و منفعت طلب هستند و می دانند که بدون سرمایه داران قادر به ادامه حیات نیست و به همین دلیل است که طبقه کارگر در کشورهای غربی دقیقأ مانند سرمایه داران فکر می کنند و بیشتر از سرمایه داران مدافع تداوم وضع موجود هستند و تمام اتحادیه های کارگری در خدمت نظام سرمایه داری هستند!! طبقه کارگری که دستپخت آن اتحادیه های در خدمت نظام سرمایه داری است و رهبران آن دزد و فاسد هستند سوسیالیست نیستند و فرقی با بقیه مردم ندارند! من قبلأ مطلبی را از سایت اینترنتی “مانتلی ریویو” در باره اتحادیه ای کارگری آمریکا را که وابستگی آنان را به دولت آمریکا عیان می کند در وبسایتم قرار داده ام. من در محیط کارگری بوده ام و کار کرده ام و براستی طبقه کارگر اگر استثمار می شود سزاوار این استثمار است زیرا آنان نیز مانند تمام بقیه مردم جامعه هستند و صرفنظر از اینکه یک حکومت لنینیستی یا مائوئیستی یا خمنیستی بر آنان حاکم باشد آنان همیشه تحت ستم و تحت استثمار خواهند بود زیرا طبقه ای که قادر به ایجاد یک اتحادیه کارگری که نماینده منافع آن باشد نیست قادر به اداره یک حکومت نیز نیست و همیشه نیاز خواهد داشت تا دیگرانی مانند سرمایه داران و مارکسیستها برایشان دولتمداری کنند و برایشان تصمیم بگیرند. آنطور که مقاله “مانتلی ریویو” اثبات می کند طبقه کارگر آمریکا و اتحادیه های کارگری آن وابسته به دولت آمریکا و سازمان سیا هستند و در ساقط کردن شوروی سابق و دولت های دیگر کشورهای جهان با نفوذ در اتحادیه های کارگری این کشورها کمک مؤثری به دولت آمریکا کرده اند و هنوز می کنند. براستی دستآورد طبقه کارگر شوروی سابق تحت قیادت لنین و حزب بلشویک چیست؟ و طبقه کارگر روسیه که مارکسیست- لنینیست ها مدعی هستند که برای نزدیک به یک قرن در شوروی سابق حکومت را در دست داشته داست اکنون از نظر عینی و ذهنی شرایط بهتری نسبت به طبقه کارگر در غرب اروپا دارد؟ و آیا این طبقه در روسیه کنونی چه نقشی در تحولات سوسیالیستی و غیر سوسیالیستی روسیه کنونی که تحت حاکمیت مافیا است دارد؟

بزرگترین اتحادیه کارگری در هلند به نام “اف.ان.ف” چندی پیش در سالن های راه آهن در کنار دیگر تابلوهای تبلیغاتی فروش محصولات شرکتهای تولیدی لوازم آرایش تعداد زیادی تابلو تبلیغی نسب کرده بود و پول ماهیانه حق عضویت در این اتحادیه را به حراج گذاشته بود! و حق عضویت را کمی کاهش داده بود! درست مانند حراج لوازم آرایش زنانه! و در واقع این اتحادیه که توسط سوسیال دمکراتها مدیریت می شود مجری دستورات دولت هلند است.

به تبعیت از یک چنین طبقه ای است که مارکسیستها و احزاب آنان نیز به مالکیت خصوصی تعداد معدودی افراد جاه طلب در آمده اند و هواداران آنان نیز افرادی فرصت طلب هستند که موجودیت خود را به موجودیت این تشکیلاتها گره زده اند و تحت هر شرایطی مدافع بی چون و چرای خط حاکم بر این تشکلاتها هستند و با هر نوع تغییری که هدفش اصلاح وضع موجود باشد با قاطیت انقلابی! مبارزه و مخالفت می کنند!

تمام تشکیلاتهای مارکسیست که خود را نماینده انحصاری طبقه کارگر می دانند در تطبیق با شرایط جامعه سرمایه داری مانند رهبران اتحادیه های کارگری بخشی از سیستم موجود هستند که برای تأمین منافع خود هیچ حد و مرزی را نمی شناسند. احزاب مارکسیست به خاطر پرلتاریا سانسور می کنند، دیکتاتوری اعمال می کنند، برای دولتهای غربی و سرمایه داری تبلیغ می کنند، با همدیگر دشمنی می کنند، به عنوان دفاع از حق ملیتها به تنفرپراکنی ملی دامن می زنند، از فمینیسم ضد مرد دفاع می کنند، از همجنس بازها دفاع می کنند و به نام طبقه کارگر خواهان ایجاد یک دیکتاتوری (دیکتاتوری پرلتاریا) هستند که با ممنوعیت آزادی بیان، آزادی ایجاد تشکل سیاسی، انتخابات آزاد و حق رأی، تمام مردم و منجمله طبقه کارگر را اسیر و برده خود خواهد کرد و طبقه کارگر که گویی کر و کور و لال است قادر نیست که با صدای بلند به مارکسیستها بگوید که شما قیم من نیستید و من از حکومت قرون وسطایی شما که در شوروی سابق، در چین کنونی، در کوبا، در ویتنام و در کامبوج به جز مصیبت و بدبختی برای طبقه کارگر و تمام مردم چیز دیگری ببار نیاورده است حمایت نمی کنم. طبقه کارگر که مثل سرمایه داران حافظ نظم موجود است بجز به منافع فوری و آنی خود که خدمت به نظام سرمایه داری است به چیز دیگری فکر نمی کند. طبفه کارگر حتا در اروپا و آمریکا نسبت به سرنوشت هزاران انسان بی خانمان و بیکار و مهاجران غیر قانونی، بی تفاوت است و از عملکرد دولتها در تمام جهان تا آنجا که حقوق و دستمزد خودش در خطر نباشد دفاع می کند! طبقه کارگر اروپا و آمریکا و استرالیا و ژاپن راسیست و نژادپرست و دشمن کارگران خارجی است و “افسانه انترناسیونالیسم پرلتری” یک فریبکاری مارکسیستی بیش نیست. چندی پیش یک کتاب قطور در مورد راسیسم و نژادپرستی در محیط کار در هلند منتشر شد و به گفته رهبران اتحادیه های کارگری هلند در هر ماه صدها شکایت در مورد راسیسم و نژادپرستی در محیط های کارگری صورت می گیرد. در شرایطی که همه مارکسیستهای هموطن با همدیگر رقابت می کنند و با همدیگر دشمن هستند، از کارگران چه توقعی می توان داشت تا کارگران خارجی را که از آنطرف دنیا آمده اند تحمل کنند. آری سوسیالیست بودن به تمرین و صداقت و شعور زیاد نیاز دارد که در شرایط کنونی نه تنها مارکسیستها و کارگران بلکه تمامی بشریت ضرورت آن را احساس نمی کنند و فقط این سکتهای مارکسیست هستند که از درد و رنجی که در جنگل جامعه بشریت بر بشریت اعمال می شود برای خودشان سوژه سیاسی تبلیغی و مدینه فاضله ای درست کرده اند تا مردم را به دنبال خود به ناکجا آباد ببرند. آری طبقه کارگر در تمام جهان هیچگاه بر علیه سیاستهای ضد بشری دولتهایی که حقوق آنان را از مالیات دستمزد خود می پردازد اعتصاب نمی کند اما فقط وقتی که خواهان افزایش دستمزد خودشان باشند به ناگهان انقلابی شده و اعتصاب می کنند! بله طبقه کارگر ایران هیچگاه بر علیه دولت جمهوری اسلامی که دهها هزار نفر مدافع کارگران را در زندانهایش قصابی کرد اعتصاب نمی کند اما فقط وقتی که موضوع دستمزد خودش مطرح باشد اعتصاب می کند! و طبقه کارگر آمریکا که در مقابل این همه بی عدالتی در جامعه آمریکا بی تفاوت است و طبقه کارگر فرانسه وقتی که به دولت سرکوزی رأی می دهد و در مقابل انتخاب این دولت بی تفاوت است خودش نیز قربانی یک چنین دولتی می شود و اعتصاب کردن کارگران فرانسوی فقط دلیلی بر این مدعا است که مردم و کارگران فرانسوی وقتی که به پای صندوق رأی میروند با دست خود به دشمن خود قدرت می دهند و نمی دانند که دارند به چه کسانی رأی می دهند و اکنون دارند تاوان عملکرد خود را می پردازند. “چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی!”

یک نمونه خوب از پیوند منافع کارمندان و کارگران با منافع کارفرمایان این است که در شرایطی که بحران بیکاری و بیکارسازی برای کارگران و کارمندان دولتی و خصوصی یک تهدید جدی است کارفرمایان خصوصی و دولتی، با آموزش کارمندان و کارگران خود آنان را به جان مشتریان و مراجعان انداخته اند و آنان را تشویق می کنند تا برای افزایش سود بیشتر به هر طریق ممکن از مراجعان و مصرف کنندگان سوءاستفاده کنند و سر آنان را کلاه بگذارند و برای اینکه شکایت مردم به جایی نرسد، امکان تماس با مسئولین ادارات و یا شرکتهای سوءاستفاده چی به صفر کاهش داده شده است و معمولأ تنها راه تماس از طریق تلفن های خودکار است که در صورت نقض عمدی تهدات از طرف کارمندان شرکت مربوطه، مصرف کننده و یا مراجعه کننده هیچ مدرک مکتوبی در دست ندارد و هیچ مرجعی برای رسیدگی به تخلفات شرکتهای دولتی و خصوصی وجود ندارد! و شکایت بر علیه یک چنین شرکتهای قدرتمندی هیچگاه نتیجه مثبت به ببار نمی آورد و هزینه و زحمت آن بیش از ضررهای آن است. بدینسان در سیستمی که بر اساس تلاش برای تأمین حداکثر سود حرکت می کند و کارکندان و کارگران نوکران آن هستند کارگران و کارمندان مجری سیاستهای ضد مردمی شرکتهای خصوصی و دولتی و دشمن مستقیم مردم هستند و در این چنین شرایطی تبلیغات مارکسیستی در مورد نقش طبقه کارگر در تحولات اجتماعی نه تنها یک تبلیغ گمران کننده است بلکه مانع شناختن ریشه مشکلات جامعه که همان خدمت کارمندان و کارگران به نظام سرمایه داری است نیز می شود! و وقتی که یک چنین کارمندان و کارگرانی از طرف کارفرماها با ناسپاسی مواجه می شوند و اعتراض می کنند آنگاه مارکسیستهای در کمین نشسته صدای هورای آنان بلند می شود و این اعتراضات را دلیل حقانیت مارکسیسم اعلام می کنند؟! طبقه کارگر نیز مانند هر طبقه و گروه و فرد دیگر جامعه است و استعداد کارگران برای سوسیالیست شدن حتا از دهقانان نیز کمتر است و بطور مثال با ابتکار کارگری در هییچ کجای جهان یک مجتمع سوسیالیستی غیر دولتی ایجاد نشده است اما در آمریکا و اسرائیل و حتا در ایران در دوران بعد از قیام سال ۱۳۵۷ در کردستان و ترکمن صحرا یک چنین تعاونی های دهقانی ایجاد شدند که توسط رژیم جمهوری اسلامی نابود شدند. و در شرایطی که تمام مارکسیستها خودشان در زندگی روزمره در خدمت نظام سرمایه داری هستند ضدیت شفاهی و شعاری آنان با نظام سرمایه داری یک مردم فریبی بیش نیست. عملکرد مارکسیستها با شعارهای آنان هیچگاه منطبق نبوده است حتا وقتی که آنان در شوروی و چین و دیگر کشورها حکومت را در دست داشته اند. مارکسیستها در شرایط کنونی حافظ نظام سرمایه داری هستند تا منافع خود را تأمین کنند و هوداران و مردم را با آینده ای دلخوش می کنند که هیچگاه نخواهد آمد.

 http://rahaii.weebly.com/

ادامه مطلب