وحشت از”فرار ” کورش مدرسی

فعالیت ممنوع!  شما نه حق ماندن در حزب دارید و نه کنارگیری “فرار” از آن. نه اجازه حرکت دارید نه حق انفعال. ما از رهبری شما در حزب حکمتیست وحشت داشتیم، از رفتن شما کابوس می بینیم.  تا در رهبری حزب بودید به دیگران اجازه نمی دادید و خط خودت را پیش می بردید، بهنگام خارج شدن از حزب هم اولویتهای خود را پیش خواهید برد و حزب را به دنباله رو خط  خود تبدیل میکنید. وجود شما در حزب طلسم و بندگی تولید می کند،”فرارت” باعث کوچک کردن اعضای کمیته مرکزی است. هیچ راهی جلوی حزب حکمتیست وجود ندارد، نه باید فرار شما قبول کنند نه ماندن شما در حزب. از دیر هنگامی حزب اتحاد و “مبارزان کمونیست” تشنه کنارگیری شما از حزب بودند، حزب اتحاد و مبارزان کمونیست کابوس کنارگیری و فرار تو از حزب می بینند. باید به شما نه اجازه ماندن داد نه حق رفتن. ماندن شما در رهبری حزب، حزب را به سیاست راستروانه هدایت کرد، کنارگیری شما از حزب، حزب را به ناکجا آباد سوق خواهد داد! نه باید جنگ کنید، نه باید صلح. نه حرکت کنید نه راکت بمانید؛ ماندنت در رهبری حزب حکمتیست و فرارت هر دو به ضرر کمونیسم است. زیرا کمونیست های دوران منصور حکمت هر چه از او آموختند، شما چهار سال آن را پشم کردید. از وجود تو، کمونیست های دورن حزب منصور حکمت که ۲۳ سال با او کار کردند هیچ یاد نگرفتند، همه اش از شما فریب می خورند. شما یک تنه حزب منصورحکمت را تکه پاره کردید، ما ۲۰ کادر مجرب نتوانستیم آن را حفظ کنیم! شما کی و چه جنسی هستید ای روح خبیث؟! نه ما حریفت می شویم و نه آنها. با ما اتحاد نمیکنید، آنها را از حزب بیرون کرده *  و ماندگاران را به ثناء گویی خط خود تبدیل می کنید!

سطور فوق شاید مقداری عجیب و اغراق آمیز بنظر برسد؛ مگر ممکن است اشخاصی که کلی ادعای کمونیست بودن دارند به این درجه از التقاط و سطحی نگری رسیده باشند؟ متاسفانه بله. سطور بالا هسته اصلی برخورد اشخاصی از جمله سیاوش دانشفر، آذر ماجدی از حزب اتحاد و تیم سه نفره “مبارزان کمونیست” به کورش مدرسی و کنارگیری وی از رهبری حزب حکمتیست است. بطور موردی به مطلبی از مبارزان کمونیست می پردازم چون آنها سنگ تمام گذاشتند. من در ادامه تکه های بیشتری از شاهکار جدید آنها نقل خواهم کرد.

همچون تعداد زیادی تاکنون اشاره کردند، تصمیم کورش مدرسی پدیده تازه در جنبش کمونیستی ایران است.  این سوژه جدیدی برای حزب اتحاد و مبارزان کمونیست  وکسانی با این کاراکتر در آینده خواهد شد.  از کانال کنارگیری کورش تبین آنها از حق انسان در انتخاب کردن، عزل و نصب کردن از زاویه گرایشی  طبقه دارا جامعه مشاهده می شود.  حتی پرت ترین سوژه سناریو ساختن برای کنارگیری کورش از رهبری حزب با روش و درک و گرایشی انقادی ای مربوط می شود که می توان رد پای آن نوعی نگرش منتج از درک جامعه بورژوایی که انسان برایش ابزاری است دید. گرایشی که احترام به انسان را به موافق و مخالف و تا مفید هست مرتبط خواهد کرد. اگر این مساله تازگی نداشت، این یکی هم مثل اظهاریه ها و نوشته های بی مایه قبلی آنها بی محل می کردیم.  اگر چه پرداختن به همچنین سوژه های برای من درد آور است، ولی باید یک بار جوابی به آنها داد و کنارشان گذاشت، تا فضا را ولو موقت آلوده نکنند. از این لحاظ این نقد بی فایده  نیست.

درست یک ماه بعد از کنگره ۴ حزب حکمتیست تیمی سه نفره باسم (مبارزان کمونیست) در تاریخ ۲۶ ماه اکتبر ۲۰۱۰ طی مطلبی ” فرار از فعالیت متشکل و حزبی و دفاع از سنت کار کمونیستی!” چنین می نویسند:

“هدف از نوشتن این متن پرداختن به مظامین مباحث سیاسی و قطعنامه و قرارها و مصوبات آن کنگره نیست.” اینها نه مهم اند و نه جدید، …تنها اتفاق مهم این کنگره در رفتن رهبر این حزب از زیر بار فعالیت متشکل و مسئولیت های حزبی و نتایج اعمال خودش بود. این اتفاق آبی بر هلهله درون اعضا ریخت و کنگره را در سایه خود گرفت. پرداختن به این مسئله لازم است، چون این حزب مدافع و توجیه کننده ول کردن کار حزبی کورش مدرسی است. پرداختن به آن لازم است نه به این دلیل که دوره فعالیت حزبی او در حزب “حکمتیست” و یا حرکت اخیرش می تواند تاثیراتی در جامعه و خارج از دایره آن حزب بر جائی بگذارد.”

اگر هدف پرداختن به مظامین مباحث سیاسی کنگره نیست، پس هدف معرکه گیری و دلنگرانی شخصی است؟  اگرفعالیت حزبی او در حزب حکمتیست و یا حرکت اخیرش تاثیراتی در جامعه و خارج از دایره آن حزب بر جائی  نمی گذارد، شما خود یا خواننده را سر کار می گذارید و اصولا پرداختن به آن چه فایده دارد؟ چرا چند پاراگراف بعد این چنین می نویسید:  “اقدام اخیر آقای مدرسی در نزد مخالفین و موافقین و در عالم واقع در میان احزاب و سازمانها و در بین محافل مختلف چپ و در کنج ذهنهای همگی اعم از موافق و مخالف مهم ترین رویداد این کنگره است. رویدادی که همه را متوجه خود کرده است. هیچ کسی در درون و بیرون آن حزب توجهی به مصوبات “کمونیستی” آن کنگره ندارد و ذهن همه کسانی که رقم خوردن سرنوشت این حزب را تعقیب میکنند،  متوجه این ماجرا است.”

 لابد کورش کمونیست بزرگی است. همچنین دوست ارجمند سوران به درستی مواضع شما را نقد کرد،  شما خود چهار سال است از فعالیت متشکل حزبی و دفاع از سنت کار کمونیستی فرار کردید. منطقی نیست یک بار شخصی را بخاطر محکم چسبیدن به سنت کار حزب و مبارزه متشکل غیر کمونیست قلمداد کرد و در عین حال “فرار” از آن هم به ضرر کمونیسم ترجمه نمود، اینها باهم جور در نمی آیند. اگر مبارزه حزبی و متشکل برای شما تا این حد اهمیت دارد، چرا خود چهار سال است ازفعالیت متشکل حزبی و دفاع از سنت کار کمونیستی فرار کردید؟

 فقط کسانی حرف جدی برای گفتن ندارند، دلنگرانی شخصی را جایگزین مبارزه سیاسی می نمایند، در این مبارزه همیشه کم آورده و در مقابل حزب از پایی در می آیند، به همچنین تناقض گویی مالیخولیایی دچار می شوند. اینها در جریان کناره گیری از حزب به تناقض گویی و ارزیابی غلط از خود دچار شدند.  می خواهند این تناقض گویی و ارزیابی غلط را ادامه داده و برای آن تئوری دست و پاکنند. در نتیجه این تناقض گویی و ارزیابی غلط بود که تنها راه اظهار وجود آنها  شده هر چند گاهی یک اطلاعیه کفترپرانی علیه حزب حکمتیست صادر کردن تا بودن و ماندن خود در صحنه را به این شکل به جامعه یادآور شوند. این شد مبارزه سیاسی؟ در این چهار سال حتی نتوانستند روی یک مساله توافق داشته باشند از صحنه رفتن کنار. نه خودشان و نه مردم آنها را بعوان تیمی متشکل و منسجم جدی نمی گیرد. اگر آن زمان اشتبا کردید مجبور نیستید اشتباه را تا ابد ادامه بدهید. این نوع مخالفت کردن به نفع طبقه کارگر نیست و حاصل خوبی برای شما هم ندارد.  چوب لای چرخ یک حرکت کمونیستی گذاشتن است تا توجه مردم به حزب و کنگره خلاف جریانی در این مرحله که میخواهند همه مبارزات موازی با جنبش سبزحرکت کند، کم شود. این چه فعالیتی است که برای خود برگذیده اید!  برای پیچیده کردن یک مساله ساده (حق ماندن و رفتن اشخاص در هر پست حزبی) ده موضوع را قاطی هم کردید. در همین رابطه مسائل زیادی مطرح کردند که یک سری می توانست ۴سال پیش مطح شود. تعدادی مربوط به رویدادهای یک سال و نیم گذشته است که به تفصیل به آن جواب دادیم و اکنون جامعه به بازنگری خط مشی طرفین می پردازد. یک ماه پس از کنگره مهم ما، آمدید، رفتید و فکر کردید که چگونه با کنارگیری کورش مدرسی و کنگره ۴ یک چیزی سر هم بندی کنید، نتیجه این همه جستجو این از آب در آمد!

ما هم در نگرانی از وضع جسمی و سلامتی کورش مدرسی خود را سهیم میدانیم. امیدواریم سلامتی جسمی و روحی ایشان بزودی باز گردد و سال های سال زندگی خود را با سلامتی ادامه دهد. اما آقای مدرسی در توضیح بیماری خود به این بسنده نکرد، دلایل سیاسی را قاطی مریضی خود نمود و در ادامه آن رها کردن فعالیت حزبی را تماما به مسائل سیاسی گره زد. باز هم به این بسنده نکرد و انگشت تهدید به سوی مخالفین سیاسی خود در خارج از این حزب و البته بطور غییر مستقیم و در اساس به سوی رهبری و کادرهای این حزب دراز نمود که نه تنها نقدی را متوجه شانه خالی کردن او از زیر بار مسئولیتها نکنند، بلکه امر ماست مالی کردن این حرکت کورش مدرسی را برای خود مایه افتخار بدانند. البته تا کنون تعدادی از رهبران خبره و با سابقه تر این حزب پیشقدم انجام این وظیفه شده اند و این افتخار را نصیب خود کرده اند.”

از کی قرار شده که بدلیل سلامتی جسمی انسان را از حق مبارزه کردن محروم کرد؟  جوهر مطلب شما محروم کردن و اجازه ندادن به انسان است که نقش تاثیرگذار خود را ایفا نماید. شما شب و روز می گفتید و می نوشتید کورش حزب را قبضه کرده و اکنون که تمام استدلال دیوار ساخته خشت خام شما فرود ریخته، باز نگرانید که از رهبری حزب کنار گیری کرده است! اگر ایشان حزب را راست روانه رهبری می کرد، هنگامی از رهبری کنار می رود؛ قاعدتا باید این کنارگری به سود باشد و از آن استقبال کرد. این چه نوع استدلالی است، ما با کدام ساز شما برقصیم؟ اصلا شما بلدید سازی بنوازید؟ پاداشت و احترام شما به کمونیستی که بخاطر آزادی طبقه کارگر و بشریت، حتی با وجود خطر پزشکی و از دست دادن بنیایی خود، تلاش برای تئوری آوردن، سمینار گذاشتن و الویتهای که به نحوی به کمونیسم و حزب ما کمک می کند  اتهام زدن فرار از مبارزه حزبی است، ولی اقدامات این مدت شما فرار نیست؟ این بی انصافی مطلق است. این یکی تجزیه و تحلیل روش برخورد شما به پدیده ها راعیان می کند که از چه ظرفیتی برخوردار هستند. مردم باید کدام یکی را جدی بگیرند؟ این تیم سه نفره که بعد از یک ماه از کنگره این چنین اظهار نظر می کنند، یا حزب حکمتیست؟

اکنون مختصرا به هر کدام از عوامل ذیل که باعث کناره گیری کورش از دبیر کمیته مرکزی شده باشد بپردازیم: مساله پزشکی

این گرایش محدود بجای احساس همدری با کسی که ۲۴ سال سابقه مبارزه با خود اینها دارد، کسی که ۳۰ سال از عمرخود را با اذعان مخالفینش در خدمت جنبش کمونیستی سپری نموده، و با عشق به آنها باوجود مشکلات جسمی مبارز کردن را ادامه می دهد تصویر عکس می دهد.  شما بجای احترام و آرزوی صمیمانه بهبود و سلامتی وی به چه تصویری سازی متوسل میشوید.  پنداری انصاف، عاطفه و همنوع دوستی برای شما تنها کلمات وجملات بی روح و جانی هستند که تنها در نوشه ها  وجود جارجی دارند، آن هم نه برای همه فقط برای موافق. پراتیک و درک مادی حالت دوم آزمایش خوبی برای درک حالت اول است. باید تا کی ار منظره بی رحمی جامعه موجود سرمایه داری، ماجراجویی، بی انصاف و انتقام جویی که همه سنتهای داده شده طبقاتی هستند که به وفور به اشخاصی که با آن تسویه حساب نکرده اند، به آزادی و احترام به بشر نگاه کرد؟ این نسخه را شما فقط برای کوروش مدرسی پیچیده اید یا شامل هر انسانی می شود؟  این نوع برخورد به قضیه پزشکی کورش حاصل انتقامجویی که یکی از داده ها جامعه بورژوایی است مایه می گیرد. کهولت و خستگی:

چند روز پیش شاهد تظاهرات صدها هزار نفر در خیابانهای فرانسه در اعتراض به نرخ بازنشستگی از شصت سال به ۶۲ سال بودیم. تمام آزادیخواهان دنیا از این مبارزات بر حق کارگران فرانسه حمایت کردند. در جامعه اروپایی پس از ۳۰ سال کار و فعالیت و  شصت سال سن داشتن، با حقوق و مزایایی بازنشته می شوند. مردم واقعیت مشکلات پزشکی،کهولت و خستگی بعنوان دلائل موجه می پذیرند.  حداقل پس از جنگ جهانی دوم برای تبدیل کردن این حق به نرم زندگی مبارزه شده است.  برخورد شما از این لحاظ هم غیر اخلاقی و بی رحمی و بی مسئولیتی به جان انسان و حق انتخاب وی است.  کورش شصت ساله شد.  آیا حتی کنارگیری ایشان بدلیل خستگی و نرسیدن به همه عرصه های بوده باشد که زمان و انرژی کافی برای آنها نداردعیب، جرم و غیر کمونیستی است؟ حق ندارد اولویت های خود را انتخاب کند، مگر مبارزه کمونیستی باید خود یک نوع برده داری در خود باشد که بجای آسان کردن آن مدام سخت تر و پیچیده ترش کرد و تا نفس آخر با هر قیمت و هر شرایط در پستی ماند؟

جنجالی که کورش مدرسی در “گزارش ویژه به کنگره” برای آوردن تئوری بپا کرد و بعدا در سخنرانی خود بنام “بازی ادامه دارد” در اواخر کنگره ادامه داد، ضمن پمپاژ روحیه به اعضا آن حزب به آنها میگوید: “شما نگران نباشید. گفتم زبانم دراز و قلمم کار میکند”، و مخصوصا در نوشته اخیرش بنام “نقطه سر خط،” که بعد از کنگره نوشته است اینبار نه در قالب “گزارش ویژه” بلکه در شکل سند هویتی با دست خود مسئله مریضی را به حاشیه رانده و همه را متوجه برنامه های سیاسی خود و حتی قول او برای حزب سازی در درون طبقه کارگر و آوردن تئوری کرده است. در گزارش ویژه به کنگره گفت: که حزب را ول میکند و میرود تئوری می آورد. او به این قول خود وفا کرد و یک هفته از کنگره نگذشته بود که بیشتر از آنچه در ۳ سال گذشته در آن حزب انجام داده بود برای دو ماه و اندی برنامه سمینار گذاشته است.”

کنارگیری کورش نه بازنشستگی است و نه مرخصی، بلکه ترکیبی از مساله پزشکی، اولویتهای مبارزاتی و درک برخورد درست به این دو مولفه است. اینها متوجه هستند صندلی خالی وجود ندارد.  دارد سمینار میگذارد، حرف میزند و می نویسد. سمینارها، حرف و نوشته هایش خلاف نظر جریانات غیر کمونیست و کمونیسم بورژوایی است. این حرف زدن ها، سمینارها و نوشته ها برروی انسانهای زیادی تاثیر میگذارد. مردم زیادی، تعدادی از پیشروان مبارز طبقه کارگر، کمونیست های ایران و عراق گوششان به حرف کسانی که از راه حذف وی میخواهد ترقی و پیشروی کنند بدهکار نیست. مردم دقت می کنند که ایشان در مورد حادترین مسائل ایران و جهان چه می گوید. اشخاصی مثل سیاوش دانشفر، آذر ماجدی، حزب اتحاد و مبارزان کمونیست  هرچه علیه کورش و حزب وی ببافند، با یک سمینار و یک سخنرانی کورش پشم خواهد شد. درست وحشت از فرار کورش از این حقیقت سرچشمه میگیرد.

به این اعتبار دخالت در ساختمان یک حزب کمونیستی در میان طبقه کارگر امر اصلی من و این سایت خواهد بود.” از “نقطه سر خط،.” معلوم شد آقای مدرسی این حزب را کمونیستی نمی داند و بدنبال حزب کمونیستی در میان طبقه کارگر سرگردان است. باز هم معلوم شد آنچه را در این کنگره و در طی این چند سال در وصف این حزب و کادرهای آن بر زبان آورده است در بهترین حالت تعارفات و در اساس ریاکاری بیش نبوده است.”

 منصور حکمت در بحث سلبی و اثباتی گفت: نقل بمعنی “حزب کمونیست کارڱری ایران با ارڱان هایش، نشریاتش، فرهنڱ و سنت اش روی خط حمید تقوایی کار می کند و آن سیاست ها برای کمونیسم کارڱری سم است”. با این متد از تجزیه و تحلیل آقایان اگر نقاط مثبت و منفی، نقاطه قوت و ضعف یک حزب بسنجیم، کل فعالیت منصور حکمت در حزب کمونیست کارڱری ایران برای کارڱری کردن آن حزب، باید  تعارفات و در اساس ریاکاری بوده باشد. برخورد این تیم به دخالت در ساختمان یک حزب کمونیستی در میان طبقه کارگر کورش، عین استدلال کسانی است که هنگامی منصورحکمت نوشته “تفاوتهای ما ” را در کومله نوشت تعدادی گفتند مگر ما حزب دمکراتیم ؛ مگر پیشمرگ کومه له رمه است و… “تفاوتهای ما ” شامل کومه له نمی شود.

در نتیجه شرکت در چنین کشمکشی و در این میدان معنائی جزء رفتن مخالفین سیاسی به میدانی بازی که این حزب برای آنها تعیین کرده است نیست. این جدال به این شکل و محدود به این عرصه از نقد، هر چه گرم تر بشود نفع آنرا حزب “حکمتیست” خواهد برد”.

شما یک ماه تمام در فکر سبک سنگین کردن و نحوه شرکت در این کشمکش و در این میدان هستید، اگر چنین است چرا خود شما در چنین کشمکشی و در این میدان که معنائی جزء رفتن مخالفین سیاسی به میدانی بازی که این حزب برای آنها تعیین کرده است نیست، شرکت کردید؟  اگراین جدال به این شکل و محدود به این عرصه از نقد، هر چه گرم تر بشود نفع آنرا حزب حکمتیست خواهد برد، ممکن است لطفا توضیح بدهید بکدام شکل مناسب است؟

******

* در ادامه این ماجرا منجر به استعفای نزدیک به ۲۰ نفر از اعضای کمیته مرکزی و کادرها از آن حزب گردید. این استعفاها هم پروژه فرار آقای مدرسی را به عقب انداخت و هم اینکه دست او را برای جاری کردن روشهای خود در آن باز گذاشت.