تحلیلی بر خواست اعضای سازمان چریکهای فدائی عضو شورای ملی مقاومت در فراخوان به تشکیل "جبهه وسیع"

نوید اخگر

Nawid_Akhgar@hotmail.com

اخیر فراخوانی از طرف آقای جعفر پویه از اعضای سازمان چریکهای فدائی خلق ایران عضو شورای ملی مقاومت صادر شده است که به دلایل مختلف و از جنبه های گوناگون میبایستی مورد ارزیابی و تحلیل و تفسیر بی طرفانه و صادقانه قرار گیرد

فراخوان آقای جعفر پویه از دو جنبه در مرحله اول قابل بررسی است

الف: فراخوان در چهار چوب یک بحث ایده آلیستی و در قالب یک ایده آلیزم محض

ب:  فراخوان در  چهار چوب یک بحث واقعگرا و در قالب فاکت های موجود در ورطه رئالیزم سیاسی، بدون اینکه بخواهیم به بحث های عمیق طبقاتی در پروسه سیاسی امروز دامان بزنیم

اولن باید بر این نکته تاکید کرد که متاسفانه بحث آقای پویه نه در سایت شورای ملی مقاومت نه در سایت سازمان چریکهای فدائی به سر دبیری خود ایشان و نه حتی در سایت جبهه همبستگی وابسته به شورای ملی مقاومت درج گردیده است و بدین صورت این بحث از چهار چوب یک بحث رسمی با پشتوانه سیاسی و مادی – واقعگرا خارج میشود

البته بعضی هم معتقدند که بحث فراخوان برای تشکیل جبهه وسیع به این خاطر بدین گونه مطرح میشود که اگر جواب نگرفت بتوانند بگویند حالا یک نفر یک نظری داشت و مطرح کرد

تعداد دیگری هم معتقدند که پس از سرنگونی رژیم در بر هر پایه ای بچرخد سازمانهای بین المللی و سازمان ملل باید در شکل گیری دولت آینده و سازمانهای اداری نقش بازی کنند و بدون حضور  نمایندگان سازمان ملل اداره ایران با مشکل مواجه خواهد شد

اینکه امروز ده سازمان به هم بپیونددند و یا نپیوندند به گفته بعضی چندان سرنوشت ساز نخواهد بود. این افراد از نمونه های افغانستان و عراق یاد میکنند که اساسا اپوزیسیون شناخته شده و غیر وابسته ای نداشت

در زمینه برخورد ایده آلیستی به مسئله همبستگی آنهم از نوع "جبهه وسیع" که خواست آقای پویه بوده است با مضمون طبقاتی مشخصی که این جبهه با خود حمل میکند چون فلسقه ایده آلیستی نمی تواند مضامین طبقاتی تشکیل چنین جبهه ای را توضیح دهد تشکیل " جبهه وسیع" در ذهن خواننده عطف به ماسبق میگردد و در منطق تداعی معانی شعار همه با هم خمینی را در اذهان زنده میگرداند

در بحث تشکیل "جبهه وسیع" با تعریفی که  آقای پویه از آن ارائه میدهد یعنی( نیروهای ترقیخواهی که برای بهبود شرایط به نفع توده های فرو دست تلاش میکنند) این تعریف یک تعریف طبقاتی است که در منطق ایده آلیزم نمی گنجد، بدین خاطر ما شاهد یک جهش و پرش سریع از جبهه ایده آلیزم به رئالیزم میگردیم. تعریف آقای پویه از "جبهه وسیع" به نوبه خود نافی وسیع بودن این جبهه در تعریف طبقاتی که خود ایشان ارائه داده میگردد

آقای پویه در فراخوانش به مسئله جبهه همبستگی که به زعم ایشان از طرف مجاهدین عنوان گردید اشاره دارد و مینویسد که موازی با این جبهه منشور ها و اتحاد هائی برای خنثی کردن آن جبهه نیز بوجود آمد

آقای پویه آب را با ایجاد منشور ها و اتحاد ها گل آلود میکند تا بعدا  شکست جبهه همبستگی را مشروع جلوگر نماید و علت اساسی شکست آنرا که بعدا به آن خواهم پرداخت از نظر ها دور بدارد

بر خلاف نظر آقای پویه در اینکه مجاهدین بارها و اعضای شورا متواترا عنوان میکردند که تشکیل و ضرورت تشکیل جبهه همبستگی اتودینامیک از طرف مردم به شورا و مجاهدین الهام گشت و ضروری و تحمیل گردید از دید و خاطر سیاسیون محو نخواهد شد. پس در اینکه اعلام تشکیل جبهه همبستگی با یک فشار خارجی و خواست و حمایت مردم توسط شورا و مجاهدین اعلام میگردد با گفتار آقای پویه تفاوت کیفی دارد که میخواهد وانمود کند که انگار گوئی مردم در جلو تشکیل جبهه همبستگی سینه سپر کرده بودند و مانع از پیشرفت و محقق شدن آن میشدند

 دیگر اینکه، از موضع ایده آلیزم ناب بدون وارد کردن بحث های طبقاتی هم که به گفتار آقای پویه بپردازیم در جامعه ای کثرت گرا که بایستی نه ایدئولوژیکمان که سیاسا تشکیل منشور ها و اتحاد ها مورد تائید آقای جعفر پویه قرار گیرد با تروش روئی سیاسی ایشان مواجه میگردد و آنرا چوبی میبیند در لای چرخ جبهه همبستگی، و روشن نمی کند که با این تز هوادار چگونه انقلاب و چگونه تغیری در ایران است که نمی تواند بپذیرد منشور ها و اتحاد های دیگر پای بگیرند؟ آیا ایشان با منطق و خواست انقلاب سوسیالیستی به میدان آمده است  که منشور ها و اتحاد ها را نفی میکند؟ یا با منطق  و انقلاب بورژوا دمکرات و یا انقلاب دمکراتیک نوین؟ حال آنکه در تضاد فکری با سازمان و رهبر خود  مستقیما وارد عمل شده است

زیرا گوئی این آقای مهدی سامع رهبر سازمان ایشان نبودند که برای تشکیل همان              " جبهه وسیع " در تلویزیون آقای ضیاء اتابای با آقای مانوک خدابخشیان از هواداران جناح اتحاد و آقای کامبیز روستا از حامیان شاهزاده رضا پهلوی و خط رفرندام رفرندام این است شعار مردم و در حمایت از خانم شیرین عبادی به عنوان اصلاح طلبان غیر قلابی که گوشه لچکش را  از طرفی با عبای خاتمی گره کور زده بود و لبان سرخش را هدیه قوادانی میکرد که  دختران و زنان ایران را  در کشور های عربی به فروش میرساندند؟

گوئی این آقای سامع نبود که برای تشکیل "جبهه وسیع" مصاحبه راه میانداختند و برای شیرین عبادی فعالیت مینمود. گوئی این  شورای ملی مقاومت نبود که در حمایت از شیرین عبادی ها و سازگار تر از هر سازگاری با تشکیل کنسرت های آنچنانی با جبهه اتحاد در امریکا کمر به یک انقلاب ایدئولوژیک دیگر برای کل اپوزیسیون بسته بودند و میخواستند کار را به طلاق و طلاق کشی بین عاشقان انقلاب و کشته مرده های رفرندام بکشانند؟

آقای جعفر پویه و سازمانش و شورا و مجاهدین فراموش کرده بودند که مردم ایران تن به هر طلاقی داده و در آینده هم خواهند داد از زن و فرزند و شوهر و خانه و زندگی خود گذشته و در آینده نیز خواهند گذشت ولی از انقلابیون نخواهید که انقلاب را طلاق دهند و به عقد ازدواج رفرندام در آیند ، آری شمایان به این قانون شکنی ضد انقلابی دست یازیدید و به تمامی آنانی که قلبهایشان را در کف دست نهاده بودن و صد ها خطای شما را پوشانده بودند و به میدان آمده بودن ناروی سیاسی زدید و به تجاوز سیاسی دست یازیدید و هر کس را در مقابل رفرندام شمایان سینه سپر کرد با بیشرمانه ترین لغات و اجحافات سیاسی کوبیدید چون انقلاب را طلاق داده بودید و به جبهه همبستگی پشت کرده بودید و دنبال زرق و برق اتحاد ها و قرمزی لب سرخک ارتجاع بجای پرچم خون افشان گلگون انقلاب میدویدید

به این تحلیل و این جملات و این کلمات میگویند رئالیزم سیاسی واقعگرا، نگارنده هنوز سعی کرده که سوس تعریف طبقاتی را به آن نیفزاید زیرا پول میز امشبتان در صدور فراخوان به همبستگی سر به فلک خواهد زد زیرا چنین بد مستی سیاسی در دادن فراخوان همبستگی آنهمه از طرف شما که جبهه همبستگی را با کودتای رفرندام گونه از هم پاشیدید زخمهای عمیقی را که بر سر و سینه مردم نشاندید دوباره نیشتر میزند

آقای جعفر پویه!

آیا مردم باید ده باره و صد باره به فراخوان های همبستگی شما بپیوندند که در مقطعی حساس تر مجددا به آنان ناروی سیاسی بزنید و بچه رفرندام را در دامان انقلابیون بگذارید و خود به جای پیوستن به مردم به معاشقه با شیرین عبادی، لب سرخک ارتجاع وصیغه ایدئولوژیک علی خامنه ای بنشینید؟

آقای جعفر پویه به مردم ایران حمله میکند و برای فراری دادن خود و همفکرانش از درد و رنجی که اپوزیسیون در این سالها در زندان و خارج از زندان کشیده و این که چقدر کشته داده و شکنجه شده یاد میکند :

آقای پویه مینویسد:

"این کوشندگان آزاده برای آزادی، این مشتاقان رنجور شادی امروز در دسترس بسیاری از ماها هستند، آنان را می بینیم و با نگاههائی که زبان توضیح آنرا ندارم از کنارشان میگذریم

آقای پویه کار شما تبلیغات نیست. جنابعالی کارمند سر براه یک شرکت سیاسی اقتصادی بنام چریک فدائی نیستید از خواب بیدار شوید و بفهمید چرا مردم به گفته خودتان با نگاههائی که شما زبان توضیح آنرا ندارید از کنارتان میگذرند و نوید اخگر ها که روزی زیبا ترین عشق ها را بپاهایتان میریختند و وقتی  صدایت را از تلفن میشنیدند زنده میشدند امروز با برا ترین تیغ ها بسراغ جراحی نوشته ها و گفته ها و کردار هایت می نشینند؟ چرا؟

آقای جعفر پویه، مردم ایران و اخگر ها رفیق جعفر گمشده خود را میخواهند که با او درد دل کنند و تیغ نقد رفیق جعفر ها سازمان چریکهای فدائی و شورا و هر سازمان غیر انقلابی و رفرندام چی را بطرف انقلاب احیا کند وگرنه مردم با نگاههائی که شما زبان توضیح آنرا ندارید از کنارتان خواهند گذشت

آقای پویه!

همبستگی های مکانیکی را بکناری بگذارید، از خودتان سئوال کنید از شورا و از مجاهدین سئوال کنید برای این انقلاب دمکراتیکی که به آن معتقدند و کشاندن مردم به صحنه چه کرده و میکنند. کجا روزنامه ها و رادیو تلویزونها و مطبوعات و کمیسیونهای فرهنگی و غیر فرهنگی شما بوی همبستگی میدهد

کمیسیون فرهنگی شورا و آقای هزار خانی با این همه علم و کتل شورائی و این همه پول و  تدارکات یک سایت را هم نمی تواند اداره کند و چهار نفر را گرد خود هدایت نماید، تمامی این فشار ها بر روی سایت های ما و شانه های خسته ما انبار میشود در حالی  که سیل کمکهای بیدریغ مالی ایرانیان به طرف شمایان جاری است ما ها برای هر فعالیتی باید از نان شب خود و اعضای خانواده برای برداشتن کوچکترین گامهای ادبی فرهنگی و سیاسی بزنیم

میگویند تلویزیون کانال یک که ال هست و بل هست و این هست و آن نیست یک تعدادی حزب و سازمان را گرد آورده که هر کدام برای خود برنامه هفتگی و یا روزانه بخش میکنند، چرا سازمان شما که این نیست و آن هست و ال هست و بل نیست یک برنامه ۲ ساعته در هفته نمی توانید از سیمای آزادی پخش کنید؟

آقای پویه جنابعالی که سر دبیر سایت سازمانتان هستید چرا نوشته های ما را که خلاف تز های و تئوریهای رفرندامی خودتان بود سانسور میکردید و جیغ و داد های صبیه خام و کوته فکر آقای بیضائی را در حمایت از شیرین جان که خودش را بزمین گرم اصلاحات میکوبید به چاپ میرساندید؟ این کار ها که خلاف همبستگی و کار برای جبهه همبستگی بوده و هست

آقای پویه اگر به این فراخوان شما امروز لبیک بگوئیم چه ضمانتی میتوانید به ما بدهید که هواداران شمایان در سر فصلی خطیر تر باز فجیع ترین بر خورد هائی را که بر ما روا داشتید بر  ما و مردم ایران روا ندارند

 چه تضمینی وجود دارد آنگاه که شما و شورا و مجاهدین به این نتیجه رسیدید که باز باید کودتا کنید و توی دهان مخالفین بزنید  هواداران شمایان چپ و راست در درون لیموزین ها  و در جلو چشمان روشن شمایان پرده بکارت پاره نکنند و شما خناق تاریخی نگیرید و توله  سگ رفرندام را بجای مولود انقلاب در دامان انقلابیون پرتاب ننمائید و به حمایت از آن محجبه مذهبی و ضعیفه سیاسی که در مبارزات ضد صهیونیستی اش نوشته هایش را به نقاط حساس بدنش میمالید و آنرا نثا