در وصف انقلاب بی‏همتای اکتبر

عظمت، نبوغ و جسارت تئوری – عملی لنین را می‏توان در انقلاب کبیر اکتبر جست؛ انقلابی که اندام جهان سرمایه‏داری و استثمارگران را تکان داد. آن انقلاب و تعرض کارگران و زحمت‏کشان به دنیا نشان داده است‏که در تقابل با ایدئولوژی عده‏ای مفت‏خوار و سرکوب‏گر، ایدئولوژی‏ای وجود دارد که از حیات و هستی انسانیت و میلیون‏ها توده‏ی محروم دفاع می‏نماید؛ نشان داده است‏که کسب قدرت سیاسی بدون تعرض بی‏امانِ مدافعین انقلاب به تار و پود سرمایه ناممکن می‏باشد. به عبارتی دیگر خاصیت انقلاب اکتبر چند گانه است. به این دلیل چند گانه است‏که جهان یک قطبی و ناعادلانه را بدرست و بحق دو نیمه نمود؛ ایده‏ی مارکسیستی را در پهنه‏ی جهان گستراند؛ نیرو و انرژی پرولتاریا را به عنوان سازندگان اصلی هر جامعه‏ای برسمیت شناخت و نشان داده است‏که جامعه‏ای مسیر شکوفائی را طی خواهد نمود که به دنیائی فراتر از دنیای زورگویان می‏اندیشد.

فارغ از نگاه‏ها و ارزیابی‏های گوناگون پیرامون انقلاب اکتبر می‏توان به این نکته اشاره نمود که رمز و کلید پیروزی آن، در نقش و هدایت عملی حزب بلشویک در صحن جامعه نهفته بود. انقلاب اکتبر و دیگر انقلابات جهان در عمل به اثبات رسانده‏اند که طبقه‏ی کارگر و توده‏های محروم بدون ارتباط و فعالیت‏های بی‏وقفه‏ی سازمان‏های مدافع‏ی وی قادر به بازستانی حقوق حقه‏ی خویش از طبقه‏ی حاکم نیستند. به اثبات رسانده‏اند که پس زدن دشمنان توده‏های محروم نیازمند نفوذ در درون جنبش‏های اعتراضی‏ست. امروزه به هزار دلیل می‏توان بر آن انقلابات و بویژه به انقلاب عظیم اکتبر “ایراد” گرفت و عدم پسرفت کمونیست در سطح جهانی را به آن نسبت داد؛ می‏توان ناکرده‏ها و عدم موفقیت خود را به نادرستی‏های دیگر انقلابات و اکتبر مربوط دانست؛ می‏توان خود را مشغول کشف و دست‏یابی به ایده‏ی “تازه” نمود؛ امّا باید دانست که پیشرفت هر انقلابی بدون اتخاذ سیاست تعرضی سازمان‏های مدافع‏ی کارگران و زحمت‏کشان ناممکن می‏باشد.

این را دیگر انقلابات به اثبات رسانده‏اند و پر واضح است‏که نه تنها حزب بلشویک بلکه تمامی پیشروان راه انقلاب، در سازماندهی کارگران و زحمت‏کشان علیه‏ی استثمارگران و جانیان نقش بس عظیمی ایفاء نمودند؛ پیشروان آن انقلابات در دوران خفقاق و بگیر و به بندها، از تعرض به سرمایه عقب نه نشستند و در کوران مبارزه‏ی حاد طبقاتی و رو در رو با دشمنان توده‏های محروم، آبدیده و آیدیده‏تر گردیدند. در حقیقت حزب بکشویک برهبری لنین، در شرایطی انقلاب اکتبر را سازمان داد که جهان سرمایه‏داری در یکی از بحرانی‏ترین دوران خود بسر می‏بُرد. دورانی که جنگ همه‏جا را فرا گرفته بود و کارگران و زحمت‏کشان از تهیه‏ی نیازهای اولیه‏ی زندگی خویش ناتوان بودند و توپ و گلوله و کُشت و کُشتار هم‏چون هیولائی سهمگین بر شانه‏ی محروم‏ترین اقشار جامعه سنگینی می‏کرد. قحطی و گرانی بیداد می‏کرد و به تبع‏ی آن بر جنبش‏های اعتراضی مردمی – بعد از انقلاب فوریه – ایده‏های بغایت نادرستی حاکم گردیده بود. در چنین شرایطی تزار در فوریه بر کنار می‏شود و دولت موقت، برهبری کرنسکی بر مسند قدرت تکیه می‏زند؛ دولتی که لنین آنرا “نوکر بورژوازی” مورد خطاب قرار داد و بمنظور رهائی کامل طبقه‏ی کارگر و زحمت‏کش از زیر سلطه‏ی سرمایه و دار و دسته‏های‏اش، سیاست نوینی را پایه‏ریزی نمود؛ سیاستی که در مدت زمانی کوتاه به ثمر نشست و قدرت را به کارگران و زحمت‏کشان سپرد و بنای نخستین دولت سوسیالیستی در جهان را پی ریخت.

انقلاب توسط حزب بلشویک به سر انجام رسید، امّا مخالفان منافع‏ی کارگران و زحمت‏کشان توسط دولت‏های غربی و در جبهه‏ای متحدانه به مقابله با آن برخاستند. لنین را مورد سوءقصد قرار دادند تا بزعم خویش مسیر انقلاب را خارج نمایند؛ حزب بلشویک در چنین دوران پر تنشنی بود که توانست با درایت کمونیستی، تمامی توطئه‏های مخالفین سرسخت کارگران و زحمت‏کشان را پس زد و سربلند و سرافراز از آن بیرون بدر آید.

نزدیک به یک‏قرنی‏ست که از آن دوران می‏گذرد و بی‏گمان بار دیگر جانیان بشریت توانسته‏اند جهان دو قطبی را به جهان دل‏بخواه‏ی خود تبدیل نمایند؛ توانسته‏اند بر تعرض خود به جان و مال کارگران و زحمت‏کشان دنیا بی‏افزایند و انقلابات را یکی پس از دیگری پس زنند و حاکمیت سرمایه را در اقصا نقاط دنیا برقرار نمایند، امّا هرگز و هرگز قادر نگردیده‏اند تا آرمان مارکسیست – لنینیستی را از اذهان پاک نمایند. بی تردید اوضاع جهانی در خلافِ خواسته‏ها و اوضاع دنیای انسانی‏ست و به عبارتی دقیق‏تر حیات و هستی کارگران و زحمت‏کشان در معرض نابودی‏ست. شکی در آن نیست که نیروی مدافع‏ی کارگران و زحمت‏کشان در هر جامعه‏ای – و بویژه جامعه‏ی ایران – نیازمند تعیین و تکلیف قطعی با بی‏وظیفه‏گی عملی‏ست؛ نیازمند آن است تا سازمان و حزب، وفاداری عمیق خود را نسبت به ایده‏های دگرگونه‏ساز مارکسیست – لنینیستی جامه‏ی عمل بپوشاند و بار دیگر پرچم و ایده‏ی کمونیزم را علم نماید، ایده‏ای که در تقابل با نظام‏های سرمایه‏داری نه تنها از کار افتاده نیست بلکه هم‏چنان بعنوان یگانه راه رهائی کارگران و زحمت‏کشان معتبر است.  

بنابر این چنان‏چه بخواهیم بطور اجمالی به دو دوره‏ی متفاوت نگاهی بی‏اندازیم و همسانی و ناهمسانی‏های آن‏ها را مورد بررسی قرار دهیم، بروشنی تمام می‏توانیم به این جمع‏بند دست یابیم که انقلاب اکتبر از یک‏طرف از دل بحرانی‏ترین دوران سرمایه‏داری – یعنی در دوران جنگ جهانی اوّل – سر در آورده است و از طرف‏دیگر حزب بلشویک به عنوان یگانه حزب پرولتری، امر انقلاب را بطور جدی و عملی در دستور کار خود قرار داده بود. امر حیاتی که امروزه من‏حیث‏المجموع جنبش‏های اعتراضی دنیا – و بویژه جنبش‏های اعتراضی ایران – از آن محروم‏اند.
به بیانی دیگر انقلاب اکتبر بنوبه‏ی خود نشان داده است‏که زمانی می‏توان دشمنان کارگران و زحمت‏کشان را به عقب راند و زمانی می‏توان مانع‏ی نفوذ منادیان سرمایه در درون جنبش‏های اعتراضی گردید که با توده‏ی خویش در ارتباط بود و آنانرا گام به گام در جهت تحقق خواسته‏ها و مطالبات‏شان یاری رساند. اینها از جمله دستآوردهای میلیون‏ها انسان محرومی‏ست که امروزه هر کمونیست مدافع‏ی کارگر و زحمت‏کش دارد بخود می‏بالد و بی‏تردید بدون باورهای عملی و درس آموزی از آن رخ‏داد تاریخی و دوران‏ساز نمی‏توان انقلابی از نوع انقلاب اکتبر را سازمان داد و “اعتبار” از دست رفته‏ی کمونیزم را باز گرداند؛ به این این دلیل روشن که هر انقلابی، نیازمند سازمان و حزب کمونیستی جدی‏ست؛ سازمان و حزبی که برای انقلاب آمده است و در به سر انجام رساندن آن، یک‏لحظه از سیاست تعرضی‏اش به دشمنان کارگران و زحمت‏کشان پا پس نخواهد کشید.

 

۲۹ اکتبر ۲۰۱۰
۷ آبان ۱۳۸۹