جهان به اکتبر دیگری نیازمند است ٬ به مناسبت نود و سومین سالروز انقلاب اکتبر

وقتی که آخرین تکه پاره های دیوار برلین در سال ۸۹ میلادی از جا کنده شد و دو سوی برلین به هم وصل شدند، غریو شادی از مدیای بورژوایی جهان برخاست. گفتند “هیولای کمونیسم” به پایان رسید و با فروپاشی شوروی و بلوک شرق ظاهرا همه میبایست پایان تاریخ و ابدی بودن سرمایه داری و بسته شدن پرونده کمونیسم و انقلاب اکتبر را باور میکردند. اما دو سه سالی نگذشته بود که بحران جهانی سرمایه در اوایل دهه نود زنگ تردید جدی نسبت به کل این جنجال را به صدا در آورد. و دو سال پیش یعنی اواخر سال ۲۰۰۸ وقتی که بحران عظیم مالی جهانی وحشت مرگ سرمایه داری را جلوی چشم تمام سردمداران جهان قرار داده بود، همان رسانه ها تیتر زدند “مارکس حق داشت”.  رسانه های دست راستی ای نظیر اکونومیست و نیوزویک نوشتند سرمایه داری به پایان رسیده است و راه دیگری نیز وجود ندارد. و تمام رسانه های بستر رسمی همان را به زبانی تکرار کردند و کتاب کاپیتال مارکس به پرفروش ترین کتاب سال تبدیل شد. آنجا معلوم شد که آن جشن فروریختن دیوار برلین بی پایه بوده است. معلوم شد که هیچکس جز مارکس پاسخ مسائل و مصائب و بن بست و بحران جهان امروز را ندارد. آن بحران سال ۲۰۰۸- ۲۰۰۹ را ظاهرا سرمایه داری از سر رد کرده است. اما هرکس که ذره ای موقعیت کنونی سرمایه داری و اقتصادش را عمیقتر دنبال کرده باشد و از جمله خود اقتصاددانان و سیاستگزاران و تئوریسینهای بورژوایی میدانند که آن بحران در زیر بطور جدی جریان دارد و عمیق تر میشود و سرمایه داری در شرایط کنونی در بی افقی و بی پاسخی و فقدان کامل استراتژی بسر میبرد و برای نجات خود تنها به معجزه امید دارد. این را فقط ما کمونیستها نمیگوییم. همان رسانه ها و دانشگاهیان و تئوریسینهایشان هرروز به زبانی دارند اعتراف میکنند. بحران اخبر فی الواقع تاکید کرد که این نظام بسادگی میتواند در هم فروبریزد و از دولتها و قدرتهای سرمایه داری علیرغم قدرت ظاهرا لایزالشان کار چندانی برای مقابله با آن بر نمی آید. نفرت بورژوازی جهانی از انقلاب اکتبر بر خلاف آنچه در بوق و کرنا کردند و میکنند، بخاطر دیوار آهنین و دیکتاتوری استالین و محاکمات نمایشی و زندانهایش نبود و نیست. این را همه صاحبنظران ضد کمونیست بورژوایی میدانستند که اینها اگر ربطی به انقلاب اکتبر و مارکس و لنین داشت در به شکست کشاندن انقلاب اکتبر تحت نام کمونیسم بود. قدرتها و دولتها و نیروهای بورژوایی خصومتشان با اکتبر از دوره استالین آغاز نشد. برعکس تمام توطئه هایشان را حتی قبل از ۱۹۱۷ بکار گرفتند که بلشویکها و کارگران و مردم محروم بقدرت نرسند. دشمنی عمیق بورژوازی با اکتبر به خاطر نفس به میدان کشیدن توده های میلیونی کارگر و زحمتکش برای به دست گرفتن قدرت بود. خصومتشان به دلیل همین بود که اکتبر مارکس را از کتابها بسیار فراتر برده بود و به صحنه جهان آورده بود. اکتبر کارگر و زحمتکش را نه فقط در شوروی بلکه در کل جهان تحت سلطه سرمایه “پررو” و پرتوقع کرده بود. اکتبر جنبش حق رای زنان را به جریان انداخته بود. اکتبر جنبش هشت ساعت کار و حق تشکل و شوراهای کارگری را به جریان انداخته بود. اکتبر در یک کلام مردم یعنی اکثریت انسانها را از آنچه رسما در جوامع آن روز سرمایه داری قلمداد میشدند یعنی “بی سروپاها”، به انسانهای از نظر خود دارای حق زندگی و حق آزادی و حق رای و حق اختیار تبدیل کرده بود. به همین دلیل بود که بورژوازی جهانی علیه استالین و پولپوت و چائوشسکو و امثالهم لشکر کشی نکرد. همین امروز نیز دیکتاتوریهایی وحشیانه تر از اینها در جهان کم نیستند که ازجانب همه دولتهای بورژوایی محترم و دوست و همجنس شمرده میشوند. بلکه بورژوازی ارتشهایش را از تمام جهان برعلیه دولت شورایی کارگری، بر علیه کارگران متشکل در شوراهایشان به حرکت در آورد و جنگی رسمی و تمام عیار را از سال ۱۹۱۸ تا ۱۹۲۰ از تمام مرزهای شوروی آن زمان آغاز کرد. و به دست همان کارگران و دهقانان و مردم گرسنه و محرومی که تازه از شر ارتجاع تزاری خلاص شده بودند و به قدرت رسیده بودند مغلوب شد. کل بورژوازی جهانی از یک بخش از مردم که تصمیم به آزاد کردن خود گرفته بودند شکست خورد. و این برای همه کارگران و مردم محروم جهان، دوران ساز و زندگی بخش و امید بخش بود. انقلاب اکتبر را بورژوازی و قدرتهای استعماری و سرمایه داری نتوانستند مثل کمون پاریس از روبرو شکست دهند و کارگران را هزار هزار به رگبار ببندند. اکتبر راه پیروزی و امکان پیروزی و افق آزادی واقعی را بروی همه مردم محروم جهان گشود. بورژوازی و سخنگویانش اعتراف نمیکنند که روزی که ارتشهای فرانسه و انگلیس و رومانی و ژاپن و چین دیگر کشورهای دور و نزدیک سرمایه داری برای به شکست کشاندن انقلاب اکتبر با تمام تجهیزات به حرکت در آمدند و هرکدام از گوشه ای از مرزهای شوروی جنگ زده وارد خاک این کشور شدند و دست به کشتار و توحش و جنایت زدند، از دیوار آهنین و رژیم استالینی و گولاک و آن دیکتاتوریهای سرمایه داری دولتی  در شوروی و بلوک شرق خبری نبود. برعکس دولتهایی که خود در کشورهایشان بی حقوقی عمومی و دیکتاتوریهای بسیار بدتری از استالین را برقرار کرده بودند، کشوری را مورد تهاجم قرار دادند که برای اولین بار در تاریخ یک جامعه آزادی را حق همه تعریف کرده بود، کارگران و دهقانان و همه مردم را صاحب اختیار جامعه اعلام کرده بود، زنان را از یوغ تبعیض و بی حقوقی خلاص کرده بود، ملتهای تحت ستم را آزاد کرده بود و تمام قیود استعماری تزاری را دور ریخته بود. این یک حقیقت غیر قابل انکار تاریخی است.  میتوانند و توانستند برای چند دهه این حقیقت را زیر پمپاژ دروغ و شارلاتانیسم مخفی کنند. اما وقتی که کارگران جهان برای نجات از بی حقوقی و بی اختیاری و فقر و فلاکتی که سرمایه داری هرروز دارد بیشتر و بیشتر به آنها تحمیل میکند، به مارکس مراجعه میکنند و ناچارند مراجعه کنند، با عمقی بیشتر از پیش پی میبرند که انقلاب اکتبر، اوجی فراموش نشدنی از جنبش و تلاش طبقاتی خود آنها برای خلاصی بوده است. اکتبر راه نجات بشریت را تا حد زیادی گشوده است. اکتبر افق گسترده و امکانات عظیمی را برای پیشروی باز کرده است و برای دفاع از زندگی هیچ راهی جز بازگشت به درسهای اکتبر و اولین انقلاب کمونیستی نیست. هرکس که میخواهد بفهمد اکتبر چه کرد و چه میراثی از خود به جا گذاشت وقتی که از زیر گردوخاک باقی مانده از دوره جنگ سرد خودرا بیرون میکشد، جهان بعد از اکتبر را با دوره قبل از آن یعنی دوره توحش و دیکتاتوریها و امپراطوریها و شرایط غیر انسانی زندگی مردمی که در بیحقوقی کامل و تبعیضات و پایمال شدن و تحقیر و تبعیض پایمال میشدند مقایسه میکند و میفهمد که با اکتبر است که در ابعادی توده ای و جهانی انسان به دوره خودآگاهی خود بعنوان انسان پا گذارده است. میفهمد که اکتبر تلقی انسانها را از خود تغییر داده است. میفهمد که بشر امروز در پیشرفته ترین جوامع سرمایه داری نیز همین قدر حقوقی را هم که بدست آورده است با الهام از انقلاب اکتبرو جنبش سوسیالیستی جهانی است. اکتبر شروع تاریخ واقعی انسان به عنوان انسان، و شروع پایان دوره توحش تاریخ بشری است. دوره ای که حاکمیت اقلیت ستمگر و استثمارگر فرض پذیرفته شده است. سود و ثروت اندوزی اقلیت بی خاصیت سرمایه دار اصل جامعه است. و هرجا که این سوداندوزی به خطر بیفتد همین دولتها و قدرتهای دموکراتیک و متمدن، با حق بجانبی ای باور نکردنی دستور قربانی کردن زندگی میلیونها نفر را صادر میکنند. حال یا به صورت جنگها و کشتارهای بیرحمانه یا بصورت محروم کردن بازنشستگان و بیکاران و همه کارگران از سهم فقیرانه ای که با الهام از اکتبر و با چنگ و دندان تحت عنوان بیمه بیکاری و بیمه بازنشستگی و دستمزد و بیمه های اجتماعی در جدالهای طبقاتی خویش به چنگ آورده اند. وضعیت امروز نظام سرمایه داری در اوج پیشرفت و تکنیک و در اوج شکنندگی آن، بیش از پیش این را تاکید میکند که بشریت ناچار است حتی اگر اکتبر و کمونیسم و مارکس صد بار هم عقب رانده شود، بازهم همین پرچم را بدست گیرد و از زندگی و منزلت و حرمت و آزادی خود در برابر استثمارگران و دیکتاتورها و شارلاتانهای تاریخ دفاع کند. این آن حقیقتی است که امروز ۹۳ سال پس از انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ درسهای این انقلاب و خاطره و دستاوردهای این انقلاب را علیرغم تمام خصومت و تبلیغات مدیای جهان سرمایه داری، زنده و آموزنده و پرارج نگه میدارد. ۲۸ اکتبر ۲۰۱۰*