سیرکهای تکراری با نقشهای جاودانی !

نمیدانم سیرک تا به حال رفته اید یا نه ؟ محل جالبی است . محل نمایش و انواع پشتک و وارو و کارهای عجیب….! خیلی سرگرم کننده است . خرسهایی که راه میروند ، اسبهایی که دست میدهند ، میمونهایی که بند بازی میکنند ، و آدمهایی که استعداد هرنقشی را دارند . اما همین سیرک بسیارجالب و دیدنی را اگر هر روز به تماشایش بنشینی حالت را بد میکند  .
حالا هم داستان واکنشهای ممتد اکبرگنجی و شرکاء ، آنقدرتکراری و احمقانه شده است که واقعا چنگی به دل نمیزند تا جدی گرفته شود . ولی چه کنم که من مجبورم باز هم نگاهی کنم به ساعت انسان ، و بدون هیچ پیش شرطی از صحنه غافل نشوم . ما که قبلا گفته بودیم تنمان میخارد برای زیروروکردن این آش اسلامی و متعفن . هرچند آزاردهنده است و تکرارش ممکن است دافعه برانگیز باشد ولی انصافا طرف مقابل هم گرده پهنی دارد…یعنی کونش میخاره و دست خودش نیست .
خلاصه ایی ازترجمه نظرات یورگن هابرماس( آلمانی ) که میگوید فیلسوف است :
ما که رفته بودیم ایران ، متوجه شدیم که این فلسفه اسلامی حاکم بر ایران خیلی فلسفه ست و اسلام عزیز عجب فلسفه ایی دارد ، و کلا ما روسوسکمون کرد ……
 
خلاصه ایی ازترجمه نامه آرمش دوستداربه یورگن هابرماس :
مطمئنی تو فلسفه بلدی ؟ و یا فلسفه اسلامی رونمیدونی چیه ؟ فلسفه اسلامی که شما رو شیفته کرده ۳۲ است جزتخریب و کشتارو توجیه …چیزی برای فراگیری ندارد !
 
خلاصه ایی ازواکنش دسته جمعی فلاسفه اسلامی مستقردردانشگاههای امریکا و جاهای دیگه :
شرمنده …این دیگه نه خلاصه دارد و نه گفتنی است . مثل همان اعمالی که موجودات مستقردر سیرک انجام میدهند بدون آنکه خودشان هم دلیلش را بدانند . ولی صاحب سیرک میداند که تنها دلیل چنین نمایشاتی فقط  لقمه ایی نان و نام است و بس .
 برادران اهل بخیه اسلامی ، حمید دباشی ، احمد صدری و محمود صدری از دانشگاههای اونجا ، به جمع اراذل اسلامی و حکومتی پیوستند ! ونامه ایی سروته گشاده نوشتند و تلویحا گفتند : تمام جنایات حکومت اسلامی دراین سالیان اجتناب ناپذیر بوده است مثل دوران قرون وسطی دراروپا……. بدینسان آنچه که قارقارکردند تنها نمایانگرابتذال تفکر و تخیلات تخمی و فلسفه اسلامی خودشان بود !
هنوز خروج شتابزده گنجی و شیرین عبادی ازسالن اهداء جایزه نوبل به کاریکاتوریست دانمارکی یخ نکرده بود که گنجی وبرادران مسلمان  مثل معرکه گیران زمانهای قدیم دوباره وارد شدند و چرخی زدند و گفتند و گفتند و گفتند …..
حالا چی گفتند ….و چرا و به کی ؟ اینها دیگه موضوع ثانوی است . مهم انجام عمل است . این باربه جای عبادی ، سروش و تعدادی فلاسفه اسلامی دیگرهم در میدان بودند تا این آرامش دوستداررا سرجایش بنشانند و ثابت کنند فلسفه اسلامی خیلی ” چیز ” است !
اون  داستان انقلاب فرهنگی و فعالییت فلسفی اصلاح طلبان حکومتی درنظام جهل و جنایت اسلامی درایران و بقیه ماجراهای گنجی کلمب وسروش و……نیازی به تکرار ندارد که چه بود و چرا ؟ ماجرای گاندی شدن اکبرگنجی و حسرتهای بی بدیل حضرات سرخورده…..هم زدن آش شله قلمکارمیلتون فریدمن و یا لگد خوردن تاریخی از مقام عظما هم ، گفتن مجددش چه حاصل؟
آخه به قول ” دل آگاه ” : آدم وقتی نامه های استادان دانشگاههای اونجا ( امریکا ) و فلاسفه اسلامی وکلا هرسم زدنی به زمین از سوی این موجودات را ، ازاین اصلاح طلبان اسلامی میبیند ، ممکن است خیلی چیزها به ذهنش بزند . مطرح شدن ، قدرت طلبی اسلامی ، هوچیگری ، …..وخیلی حرکاتی که دیگرآنقدرتکراری شده است که خنده را هم میخشکاند .
با تمام این احوال من ازاین جماعت پررو، واعمالشان خسته نمیشوم .  از شعارهای وااسلاما و دفاع ازحکومت و فلسفه اسلامی و تمام تلاشهایی که هرموجودی درهرسیرکی انجام میدهد چون اگر این کاررا نکند جای گرم و نرم سیرک ازدستش میرود . پس تلاشهایشان ادامه داراست . فقط شیوه ها را براساس تجربیات گذشته ممکن است عوض کنند . درهرصورت صحنه بازهم صحنه سیرک است و این فلاسفه اسلامی درآینده ایران شاید به درد خنداندن مردم ایران بخورند !
من نامه آرامش دوستداررا هفته پیش خواندم وانعکاس دادم . عکس العمل فلاسفه مسلمان رانده شده ازبارگاه عظمای فیلسوف را هم نیازی نمیبینم موشکافی کنم ، نخوانده مشخص است که دردشان ازاین دفاعیات اسلامی ازمنطق و فلسفه حکومت اسلامی چیست ؟ فقط ازسوالی که ” ایراندخت ” درمطلبش پرسیده بود کمی تعجب کردم :
چرا تفکرضرورت سانسوروقیم بازی ، دست ازسرگنجی ها وشرکاء برنمیدارد ؟
راستش نیشخندی زدم و با خودم گفتم : چه دل خوشی داری عزیز دل برادر….
این جماعت اگرمیتوانست….. ، حداقل به آن شروع زشت و ناهنجارش درمتن حکومت اسلامی فکرمیکرد تا بتواند بازبینی وسپس شروع دیگری داشته باشد  ! ولی چه سود…..
 
آورده اند که درروزگارانی ، ۳ گونه مختلف مذهبی تصمیم گرفتند تا خودشان را محک بزنند برای جذب نیرو. ولی هرچه گشتند درنزدیک خودشان آدمی پیدا نکردند ، پس تصمیم گرفتند تا این روش جذب نیرو را روی خرسها امتحان کنند . آنها زدند به دل جنگل . بعد از یک هفته بازآمدند و نشستند برای جمع بندی کارشان . یهودی گفت : من تجربه خوبی داشتم ، برای خرس ازموسی گفتم و معجزه و تورات و…اینا ! خرس هم نهایتا سری تکان داد و خرناسی کشید . فکرکنم منظورش این بود که خودتی !
مسیحی گفت : من هم تجربه موفقی داشتم از عیسی گفتم و معجزه و مریم باکره و طویله و…..خرس هم سری تکان داد ولی خرناسه نکشید . فکرکنم معنی اش این بود که ریدی !
نوبت مسلمان رسید ودرحالی که تمام بدنش باند پیچی و زخمی بود متفکرانه گفت : الان که مرور میکنم فکرکنم بهتربود از ختنه کردن شروع نمیکردم ، ساندیس معجزه میکنه  !
 
 
اسماعیل هوشیار
ژنو
هفتم آبان ۱۳۸۹
 
طرح ازمانا نیستانی

info.tipf.www