اقتصاد و سیاست در حکومتهای دوران بحران!

نگاهی موجز به بحرانهای اقتصادی جهان و بحران اقتصاد در جامعه امروز ایران  

در نوشته قبلی به وضعیت حکومتهای دوران بحران بطور موجز و مختصر پرداختم. اما برای رسیدن به یک نتیجه از این بحث مدتی بر مسائل اقتصادی امروز دنیا خم شدم و بخصوص بحرانهای موجود بیست سال اخیر را مورد مطالعه قرار دادم . به یاد حرف و بیان دو تن از رهبران کارگری انگلیس افتادم که در سال قبل (۷ فروردین  ۱۳۸۸ در لندن که بیش از ۱۵۰ هزار نفر تجمع کرده بودند) در نشست سران کشورهای عضو گروه ۲۰ + ۱ ،

“حرف یکی ازکارگران بنام ستوارت مالوین”

گفت: گروه ۲۰ کارش و استراتژیش تحمیل فقر بیشتر به ما کارگران و اقشار فقیر در جامعه است. گروه ۲۰ کارش از بین بردن حقوق حقه کارگران و به نابودی کشاندن محیط کار و زندگی ما انسانهاست.  تنها الترناتیو ما مردم کارگر و زحمتکش این است که بیرون بیاییم، متحد شویم و در مقابل این وضعیت غیر انسانی به ایستیم. ما نباید اجازه دهیم بر محیط کار و زندگی ما کنترل داشته باشند و اینکار تنها با اتحاد و همبستگی ما ممکن خواهد بود.

 

یکی دیگر  از کارگران به نام جیرمی جور  همه جامعه را به اعتصاب فرا خواند و گفت: اگر تظاهرات نکنیم اگر خشم و اگر اعتراض خودرا علنی در خیابانها ابراز نداریم، بچه هایمان از این گرسنه تر میشوند، بی لباس و کفش خواهند بود و خانواده ها یمان از این گرسنه تر خواهند شد. او خطاب به کارگران و همه افراد ندار در جامعه گفت باید با تظاهرات، اعتصاب در کارخانه ها، اشغال کارخانه ها و بهر وسیله ای که میتوانیم با ید صدای خودرا علیه این وضع به گوش جهانیان برسانیم.”

سیاست نظم نوین اساسا بر پایه تجاوز به جان و مال مردم بنیاد نهاده شده وکلیه نرمها در جامعه بر مبنای سود و استثمار هر چه بیشتر بنا نهاده شده است. فاصله فقر و ثروت هر روز بیشتر و بیشتر میگردد و در صد بالایی از جمعیت دنیا زیر خط فقر زندگی میکنند. گتو نشینی و زندگی در حاشیه شهر ها بدون هیچ امکان رفاه شهری هر روز بیشتر و بیشتر میشود. مضاف بر آن و با این وجود کشورهای اروپایی کسیف ترین سیاستهای پناهندگی را در مورد پناهجویا بکار میبرند و در چند هفته اخیر کشور فرانسه به وحشیانه ترین وجه مهاجرین رومانیایی را به رومانی رگرداند. در این فضای غیر انسانی  تکه های بدن انسان در بازار علنا بفروش میرود و مسئله بهداشت و تحیصل برای بیشتر مردمان دنیا به یک خواب و خیال تبدیل گردیده است
از نظر اقتصادی هم به یمن همین فضا، در این بیست سال دو بحران عظیم اقتصادی ( یکی در اوائل دهه ۱۹۹۰ یعنی بین سالهای ۱۹۹۱ تا ۱۹۹۴) و دیگری که از اواخر ۲۰۰۷ شروع شده و هنوز ادامه دارد. فشار این بحران و ما به ازائ آن فقر، تحمیل بیکاری به مردم کارگر و زحمتکش در جامعه است. بنا براین وقتی فضای سیاسی/ اقتصادی و اجتماعی دنیا در چنین وضعیتی هست بحران حکومتی و اقتصادی معنی ندارد؛ زیرا خود حکومتها بر پایه وجود بحران سرکار آمده اند و بحران و بیهویتی سیاسی عصاره و هویت وجودی آنهاست. یعنی مسئله برنامه ریزی اقتصادی، مسئله امنیت اقتصادی و تضمین یک زندگی قابل تحمل برای مردم به یک رویا تبدیل شده و فشار بر اقتصاد افراد در جامعه و در همین حال برملا شدن دزدی های کلان مسئولین درجامعه دو قطب مکمل همدیگر این سناریوی سیاه هستند.

.بحران سرمایه داری دارد دنیا را دچار یک تلاطم اقتصادی و یک فاجعه عظیم انسانی/ اجتماعی مینماید. بحران کنونی که دامن گیر دنیای سرمایه داری  شده است اتفاق تازه ای نیست. بارقه این بحران اخیر از چند سال قبل علنا خودرا نشان داد. تولید اجناس باد کرده در بازارهای دنیا، مسئله وام مسکن، گرانی مایحتاج مردم  ووجود بهره های بانکی سرسام آور همه و همه بارقه های این بحران در چند سال پیش بودند که امروز همه جای سرمایه را گرفته است. در یک نگاه و یک سرعت بغایت سریع آمار کارگران بیکار در دنیا بالا رفت و بیکاری بخصوص در بین جوانان تقریبا ۳۵ در صد است. یعنی قریبا بیش از ۶۰۰ میلیون نیروی کار جوان در دنیا بیکار هستند. نیروی جوان به گروه سنی بین ۱۶ تا ۲۵ سال اتلاق میشود. این نمونه نشان میدهد که سرمایه  داران برای نجات خود از بحران مالی کنونی همه امکانات اجتماعی و رفاهی که زمانی به یمن مبارزات کارگران و آزادیخواه به سرمایه داران تحمیل شده بود امروز شاهدیم که از سالها قبل در کشورهای اروپایی و آمریکا و کانادا تلاش میکنندآنرا از مردم بگیرند. دولت رفاه که حاصل مبارزات مردم بود به دولت تاراج امکانات اجتماعی از مردم تبدیل شده است و احزاب بورژوایی در این رابطه با هم مسابقه میگدارند. این مسئله از اوائل دهه ۱۹۹۰ وقتی اولین بحران بیست سال اخیر آمد شروع کردند و چنگ ودندان خودرا به مردم جامعه نشان دادند. هم اکنون بطور مثال دولت انگلیس با روی کار آمدن محافظه کاران تصمصم دارد ۳۰ در صد تمامی امکانات اجتماعی را پائیین آورد.در کشورهای دیگر اروپایی هم وضعیت به همین منوال است. فرانسه و بحران اقتصادیش، یونان، ایتالیا، اسپانیا، اطریش ، سوئد و آلمان نمونه های جدی این اوضاع هستند. بیاری و نا امنی شغلی نمونه های تیپیک این دوران هستند که حتی خود دولتها از دادن برنامه های جدی برای جلوگیری از ادامه بحران عاجز اند.در عوض تلاش سرمایه حمله به سطح معیشت مردم و کم کردن هر چه بیشتر و بیشتر امکانات اجتماعی است، بالا بردن هزینه های خدماتی و نیز فشار بی حد برای بالا بردن سود به کارگران شاغل و مزدبگیران در خدمت است. اعتراضات اخیر کارگران و مردم آزادیخواه فرانسوی و نیز اعتراضات اجتماعی گسترده در یونان جوابی کوچک به این وضعیت است که حاصل و مابازائ این روند بحرانی در جامعه هستند.

 

ما میدانیم که سرمایه در دور اخیر از قبل تولید سود بدست نمیآورد انچه که امروز سود دهی سرمایه را بالا میبرد بهره بانکی است و بقول مارکس سود دهی سرمایه از بهره و ربا خواری است که نیروی محرکه سرمایه میشود. یعنی امروز سرمایه بانکها هستند که حیات سرمایه داری را رقم میزنند نه تولیدات کارخانه ها. اگر به زندگی روزمره آدمها نگاه کنید همه و همه بنحوی مقروض بانک هستند. از کارتهای کریدیت گرفته تا وامهای مسکن، ماشین و وامهای دیگر. سرمایه مالی امروز کل حیات نظام جامعه سرمایه داری را بدست گرفته و بهمین خاطر روز بروز جامعه سرمایه داری بیشتر در فساد مالی غرق میشود. این فساد تنها به کشور خاصی مربوط نمیشود، این خصوصیت اقتصادی و برنامه اقتصادی جامعه بحرانی است. با گسترش سرمایه در تمام دنیا دیگر جزیره آرامش برای هیچ کسی وجود ندارد. بحرانی که در آمریکا با مسئله وام مسکن خودرا نشان داد در سال ۲۰۰۷ در سریعترین وقت موجود تمام کشورها و سیستم بانکی دنیا را گرفت. چون سرمایه از حالت ملی و میهنی سالهای سال است بدر آمده.  در این وضعیت موجود سرمایه تلاش میکند همه هستی و نیستی مردم کارگر و زحمتکش را بالا بکشد. با تحمیل فقر و گرسنگی به جامعه کارگر و زحمتکش سرمایه تلاش میکند از مهلکه جان بدر ببرد.

بقول کارگر انگلیسی که در بالا اسم بردم، تحمیل فقر بیشتر به ما کارگران و اقشار فقیر در جامعه است. گروه ۲۰ کارش از بین بردن حقوق حقه کارگران و به نابودی کشاندن محیط کار و زندگی ما انسانهاست. این پلاتفرم اقتصاد سرمایه داری در این دوران بحران میباشد. هم اکنون علیرغم های و هوی تحریم ها برای ایران کشور سویس یک طرفه دارد با ایران معاملات خودرا ادامه میدهد و در ایران هم نماینده منافع آمریکاست. کشور چین تحت فشار است که ارزش ین خودرا پایین آورده تا بازار رقابت در سطح بین المللی را قبضه کند و آمریکا از این موضوع نگران است. از دهه ۱۹۷۰ تا کنون کشور چین بیشترین سهم  صنایع سنگین کشور های آفریقایی و آسیایی را خریداری کرده و هم اکنون برای اینکه یونان را از بحران مالی در آورد میخواهد بخشی بزرگی از تولید سرانه ناخالص یونان را خریداری کند تا یونان را از فلج اقتصادی نجات دهد. کارخانه های صنعتی که روز و روزگاری افتخار ملی کشورهای صنعتی دنیا بودند در بیست سال اخیر عمده ترین بخش تولیدات خودرا به کشورهای فقیر منتقل کردند تا بتوانند هم از اعتصابات کارگری جلوگیری کنند و هم با کمترین قیمت تولیدات خودرا بالا ببرند. حالا اکثر تولید کنندگان ماشین شر کت هایشان در کشورهای آمریکای لاتین، آفریقا و آسیا تولید میکنند. همه اینها نشان از بحران عظیمی است که سرمیه بوجود آورده ولی سرمایه داران میخواهند به انواع حیل آنرا بر گرده مردم جامعه سوار کنند. اگر به صحنه اقتصاد دنیا نگاه کنیم این اخبار همیشه وجود دارد: فیات، ساب و چند کارخانه دیگر موقتا تعطیل شدند. اوباما خواستار اصلاحات در صنایع ماشین سازی شده، فیات میخواهد اوپل را بخرد ولی جنرال موتورز فیات را قبول ندارد. همه و همه بحران و نا امنی در بازار و تولید را نشان میدهد اما فاتحان این بحران جهانی ربا خواران و سرمایه مالی است که از طریق بانکها دارند همه ثروت دنیا را می بلعند. در سال جاری سود فیات با این بحران و فشار اقتصادی فقط ۲و۸ میلیارد دلار بوده . در آمریکا صاحبان صنایع ماشین سازی خواستار ۳۴ میلیارد دلار دیگر هستند برای راه انداختن کارخانه ها اما سهامداران بانکهای آمریکا خواهان تضمین از طرف دولت هستند تا بتوانند به ماشین سازی آمریکا وام بدهند.  

با این تصویر کوتاه و با این شروع میتوان دید که وضعیت اقتصادی ایران در چه حالی است. چون ایران خود بعنوان یک دولت و سیستم بحران زده حاصل بحران سیاسی در دهه ۱۹۷۰ است و با پیشرفت این بحران و استفاده از شکافهای موجود بین قدرتهای جهان کشور ایران و کشورهایی مثل پاکستان، بنگلادش، کره شمالی و جنوبی، کشورهای تقسیم شده از اقمار شوروی سابق. کشورهای دریای کارائیب و آمریکای لاتین. حکومت و سیاست در این کشورها و کا دنیا حاصل نظم نوین جهانی است یعنی نظم نوین پلاتفرم سیاسی اوضاع اقتصادی دنیاست و اینها دست در دست هم دولتهای مزدور و جنایتکار را سرپا نگهمیدارند.

 

 

اوضاع اقتصادی و سیاسی در حکومتهای بحرانی مثل ایران

 

ایران یکی از این حکومتهاست و من میخواهم نشان دهم که اوضاع امروز ایران نمونه روشن و حی وحاضر این بحران است.  طبق گزارش مرکز آمار ایران تا کنون در سال ۱۳۸۸میزان بیکاری جوانان ۱۵ تا ۲۴ ساله برای پسران و مردان جوان ۱۹٫۵ درصد و برای دختران و زنان جوان ۲۹٫۳ درصد اعلام شده است. همین مرکز میزان بیکاری جوانان در شهرها بالاتر از بیکاری جوانان در روستا است و میزان آن در شهرها ۲۸٫۴ درصد و در روستاها ۱۱٫۱ در صد میباشد. اماداین آمار فقط در مورد کسانی است که کمتر در بازار کار فعال هستند. مثلا یک ۱۵ ساله چه رن یا مرد دربسیاری موارد مشغول تحصیل اند. پس نباید تعداد زیادی آماده برای بازار کار باشند. و این طبق نظر کارشناسان آمار درستی نیست. درحالی که نیروی کار جوان جامعه بیشتر بین ۲۴ تا ۳۵ است . بر طبق نظر کارشناسان آمار بیکاری در بین نیروی کار ایران بیش از ۴ میلیون نفر است در حالی که آمارهای رسمی بین ۳ تا ۳،۵ میلیون نفر را تخمین میزنند. آمارهای مراکز رسمی دولتی از قبیل بانک مرکزی و مرکز آمار ایران یک سنجش را نشان نمیدهند و هر کدام روش خودرا برای آمارگیری بکار میبرند. با این حساب در ایران همیشه باید آمار های رسمی و دولتی را با علامت سوال نگاه کرد.

برای مبارزه با بیکاری سرسام آور از سال ۱۳۸۵ در ایران دولت احمدی نژاد با اجرای طرح وام دادن به فعالیتهای و بنگاههای اقتصاد کوچک تلاش نمود که بیکاری را کاهش دهد. در این میان از قانون کار هم استفاده کرد وکارگاههای کوچک از مالیات معاف کر د. همچنین کارگران در این واحد ها از کوچکترین امنیت شغلی، حق بیمه و مزایای بیمه برخوردار نیستند. یعنی کارگاههای کوچک محل نابودی جسمی و روحی کارگران هستند و با این فشار و مشقت هیچگونه امنیت شغلی وجود ندارد. دولت احمدی نژاد در سال ۱۳۸۶ مبلغ ۱۸ هزار میلیارد تومان را به این طرح اختصاص داد و  بیش از ۳۰ هزارمیلیارد تومان از منابع بانکی به این امر اختصاص داده است. اما همه اینها به سرابی تبدیل شده و این کارگاهها بدلیل نبود مدیریت و نیز نداشتن قدرت رقابت تقریبا همگی ورشکست شده اند. در نتیجه طبق منابع خبر اقتصادی بی بی سی این گروه از بیکاران به بیکاران بدهکار مشهور هستند که معاون وزیر کار این امر را تایید میکند. حال دولت با طرح مسئله دفاع از صنایع بزرگ و متوسط و نیز با طرح باز گذاشتن دست کارخانه داران در تعرض به حقوق کارگران دور دیگری از تحمیل بیحقوقی را به جامعه و کارگران تحمیل میکند. حمید حاجی عبدلوهاب معاون وزیر کار در ایران میگوید دیگر دولت از واحدهای کوچک و اشباع شده حمایت نمیکند. این طرح یکی از بزرگترین طرحهای اقتصادی دولت احمدی نژاد بود که تقریبا با شکست کامل روبرو شده و بنظر کارشناسان اقتصادی درمان اقتصاد بحران زده ایران با توزیع تسهیلات ارزان به کارگاهها و مراکز تولیدی کوچک چاره ساز نیست.

در ایران تقریبا هر ساله بیش از ۸۰۰ هزار نفر وارد بازار کار میشود. به نظر کارشناسان امور اقتصادی و آمار در دنیا ایران برای مهار کردن بیکاری و کاهش آن باید سالانه بیش از یک میلیون شغل ایجاد کند تا بتواند هم جوابگوی نیروی کار وارد شده به بازار باشد و هم از آمار بیکاران بکاهد. اما در سالهای اخیر تنها توانسته اند بین ۵۰۰ تا ۵۵۰ هزار شغل ایجاد شود و بقیه افراد به صف بیکاری های طولانی پیوسته میشوند. دولت توانسته با در آمد تقریبا ۶۰ میلیارد دلاری که ( در آمد چشمگیری است) از نفت بدست میِاورد برای کوتاه مدت جوابگوی نیازهای بازار باشد اما این مسئله با کاهش سطح تولیدات نفت در ایران و بالا رفتن نیاز بنزین و نفت میتواند ضربه محکمی در آینده به اقتصاد بحران زده ایران وارد آورد.

در دور اخیر و قریبا بعد از انتخابات ۱۳۸۸ دولت تلاش میکند برنامه های قبلی خود و حکومتهای قبل از خود را به اجرا در آورد و اسم آنرا یارانه گذاشته است که در واقعا یعنی باز گذاشتن دست سرمایه و بازار برای چپاول بیشتر.

 

حذف یارانه ها یا سوبسید ها یا کمک بلاعوض دولتی بر پاره ای از کالا ها و بعضی خدمات، در زرورق طرح “هدفمند کردن یارانه ها” پیچیده شده است، این طرح در دوره های ریاست جمهوری رفسنجانی در راستای برنامه “تعدیل اقتصادی” مطرح شد و برنامه های پنج ساله سوم و چهارم اجرای آن را در دستور قرار داد، ولی با پاسخ اعتراضات توده ای در آن دوران متوقف گردید. این طرح همچنین در برنامه پنجساله چهارم در  دروه خاتمی نیز تصویب شد و ولی این بار نیز به دلیل مخالفت مجلس هفتم با آن و برای جلوگیری از تنشهای اجتماعی آن متوقف شد.

دولت احمدی نژاد می خواهد این طرح را که دوره های قبل در اجرایش ناکام ماندند ادامه دهد. این بوضوح آشکار است که کلیت نظام با رنگها و نامهای مختلف هدف و خواست سرمایه را جواب میدهند. و نشان درک مشترک و همسویی آنها با روند نئولیبرالیسم اقتصادی و همسویی با دوران بحران اقتصادی و سیاسی در کل دنیاست که خود حکومت جمهوری اسلامی ماحصل آن است. این طرح بخشی از طرح بزرگ تر دولت احمدی نژاد در مواجه با بحران اقتصادی در جامعه ایران است،

بر اساس این طرح یارانه هایی که شامل کالاهای خدماتی و مصرفی از قبیل بنزین، گازوئیل، گاز مایع، گاز طبیعی، نفت سفید، مازوت، برق، آب، گندم، برنج، روغن نباتی، شکر، شیر، خدمات پستی، ریلی و هواپیمایی می شود، حذف خواهند شد و از آنجا که این کالا ها و خدمات در جامعه اساسی و حیاتی هستند افزایش ناگهانی همه اجناس و خدمات دیگر را بدنبال خواهند داشت. مثلا بهای برق  کیلواتی ۴۰ تومان در ساعت میشود که هم اکنون ۱۶ تومان میباشد.

 

تحریمهای اخیر، مسئله نفت و بنزین و تاثیرات آن

مشکل دیگر رژیم مسئله نفت و مصرف بنزین در کشور است در این دوران است که تحریم های سازمان ملل و بعضی از کشورهای اروپایی و آمریکا علیه ایران دارند. ایران بعد از عربستان صعودی دومین ذخایر نفت در جهان را دارد . طبق تخمین کارشناسان نفتی و اقتصادی ایران در جا ۱۳۸ میلیارد بشکه ذخایر نفتی دارد و عربستان صعودی با ۲۸۰ میلیارد بشکه ذخایر نفتی مقام اول را داراست .

از طرف دیگر طبق گزارش خبری بی بی سی تولید نفت خام ایران روزانه ۴۰ هزار بشکه کاهش یافته این در حالی است که تمام کشورهای عضو اوپک تولید نفت خام خودرا بالا برده اند. بعلت نبودن مدیریت صحیح و نیز ناتوانی اداره و مدیریت صنایع نفت پایین رفتن تولیدات نفت به مشکل جدی در آینده تبدیل خواهد شد. همه میدانند که کاهش تولید نفت خام ایران از چند سال قبل جریان دارد. تولید نفت خام اوپک روزانه نزدیک به ۳۰ میلیون و ۳۸۰ هزار بشکه است که از این میان سهمیه تولید نفت خام ایران در اوپک ۴ میلیون و ۳۰۰ هزار بشکه در روز است که اکنون ایران فقط ۳ میلیون و ۸۰۰ هزار بشکه میتواند تولید کند یعنی قریب به نیم میلیون بشکه کمتر به بازار اوپک عرضه مینماید. ایران بدلیل کمبود کادر مجرب در صنایع نفت و نیز نداشتن تکنیک مدرن که بتواند چاههای قدیمی را فعال کند نمیتواند بالانس لازم را در تولید نفت خام نگهدارد. اگر چه برنامه قبلی این بود که دولت تولید نفت خام را تا سال ۱۳۸۸ به ۵ میلیون بشکه در روز برساند اما با این روند امکان ندارد که تولیدات نفت خام ایران بالا رود. کاهش تولید نفت خام از یک طرف و بالا رفتن مصرف داخلی از طرف دیگر عرضه نفت به بازار جهانی را که این مشکل بزرگ اقتصادی برای ایران خواهد بود. اکنون ایران از در آمد صادرات نفت در سال جاری طبق گزارش بی بی سی ۶۰ میلیارد دلار است، اما با کاهش نفت خام و نیز بالا رفتن مصرف داخلی ایجاد مشکلات جدی اقتصادی برای دولت جمهوری اسلامی بوجود آورده است. معاون وزیر نفت میگوید سالانه نیاز به ۱۴ میلیارد دلار سرمایه گذاری در بخش نفت و گاز داریم که با تشویق شرکت های خارجی در سرمایه گذاری در این بخش امیدوارند تا جوابی برای مشکل جدی خود بیابند. تحریم های خارجی و کمبود تولید نفت خام ایران را در یک منگنه اقتصادی جدی قرار داده است. برای جوابگوی به این وضعیت

ایران میخواهد با جلب سرمایه های داخلی جلو فشار های تحریم خارجی را بگیرد. به گفته مسئولین اقتصادی در ایران حدود ۳۰% از سرمایه مورد نیاز از منابع داخلی چه دولتی چه خصوصی سعی میشود تامین شود. در همین رابطه یکی از سرمایه گذاران جدی در نفت و گاز سپاه پاسداران که از طریق قرارگاه خاتم الانبیائ اجرا میشود.

در اعتراض به سهمیه بندی بنزین و مسئله یارانه ها مشکلات فراوانی برای رژیم بوجود آورد. اولین بار در سال ۱۳۶۹ بنزین جیره بندی شد و کوپن بنزین توزیع شد که در سال ۱۳۷۱ این سهمیه بندی پایان یافت. طبق منابع خبری بی بی سی مصرف بنزین در سالهای ۱۳۵۸شمسی حدود ۱۵ میلیون و ۶۰۰ هزار لیتردر روز بوده. که دولت توانست در طول جنگ با عراق بر آن کنترل داشته و جلو مصرف را بگیرد. بعد از جنگ با عراق در پایان جنگ این مصرف به ۱۹ میلیون و ۵۰۰ هزار لیتر در روز رسید. در سال ۱۳۶۹سر به ۲۳ میلیون لیتر در روز زد. در دهه ۱۳۷۰ دولت توانست با کنترل و بالابردن تولید جوابگو باشد. در این زمان یعنی در اواسط دهه ۱۳۷۰ خورشیدی مصرف بنزین به ۳۲ میلیون لیتر در روز رسید. در اواخر دهه ۱۳۷۰ تولید جوابگوی مصرف نشد و دولت مجبور به وارد کردن بنزین از خارج شد. دولت قدرت تولید را نتوانست بالا ببرد و نیز نتوانست پالایشگاه جدید برای جوابگویی به نیاز بنزین بسازد. رشد مصرف بنزین در اوائل دهه ۱۳۸۰ به بالای ۵۰ میلیون لیتر در روز رسید. این باعث مشکلات جدید شد و از طرف دیگربا الا رفتن تعداد بیش از حد اتومبیل ها در ایران دولت دچار بحرا عظیم کمبود بنزین شد. مسئله کمبود بنزین را به مشغله دولت و مجلس تبدیل شد. اکنون میزان مصرف بنزین از مرز ۷۴ میلیون لیتر در روز گدشته که تقریبا نصف آن وارد میشود یعنی ۳۰ میلیون لیتر بنزین مورد استفاده امروز از خارج وارد میشود. این نشان میدهد که پالایشگاههای ایران جوابگو نیستند یعنی از ۹ پالایشگاه تصبیه نفت بیش از این مقدور نیست اسفاده شود. پالایشگاههای ایران اکثرا در زمان رژیم قبلی ساخته شده اند و قزیب به ۴۰ سال سال قدمت دارند و تنها پالایشگاه بندر عباس و اراک کمی جدید تر هستند. بهر رو مسئله تکنیک و نب.دن قدرت تعمیر و یا ایجاد پالایشگاه دولت را مجبور به واردات بنزین مینماید که هزینه سنگینی را روی دست دولت میگذارد و برای جبران آن میکوشد فقر بیشتری را به جامعه تحمیل کند. قیمت بنزین دردر زمان جنگ و مدتی بعد از آن لیتری پنج تومان بودتا سال ۱۳۷۲ بعد از ۱۳۸۰ به لیتری ۸۰ تومان رسید. اعتراضات اجتماعی اجازه نمیدهد که قیلا رود اما دولت مجبور شد برای جواب به بحران مصرف بنزین آن را جیره بندی نماید. این شاید در کوتاه مدت جوابی به جلوگیری از مصرف بنزین باشد اما در دراز مدت دولت مجبور است که همراه با روند جهانی قیمت بنزین را بالا ببرد. طبق وزارت نفت بودجه یک ساله بنزین که ۲ و نیم میلیارد دلار بود تا با آن بنزین از خارج وارد کنند در شش ماه تمام شد و وزارت نفت میخواهد از منابع داخلی خود برای جوابگوی به نیاز بنزین استفاده کند.

مسئله بانک جهانی و ایران

روابطه ایران و بانک جهانی بعد از چند دهه رکود حال به یک رابطه محکم تبدیلشده است بخصوص در چند سال اخیر علیرغم مخالفت دولت آمریکا بانک جهانی وامهای کلانی را در اختیار دولت ایران گذاشته است. گذشته از پرداخت وام بانک جهانی با تعدادی از سازمانهای دولتی همکاری نزدیکی دارد از جمله همکاری با صندوق بازنشستگی که ازسال۱۳۸۲ گسترده تر شده است. ایران از بانک جهانی در خواست وام یک میلیارد دلاری کرده است. این وام قرار است برای پروژه های آموزشی و بهداشتی بکار رود. قبلا ایران از بانک جهانی برای توسعه شبکه آب و فاضل آب در شهرهای رشت، اهواز تهران شیرازو ساری و همچنین طرح باز سازی شهر و حومه زلزله زده بم و مناطق زلزله زده در استانهای دیگر استفاده کرده است. طبق آماری که بخش اقتصادی بی بی سی و مجله اکونومیست نشان میدهد بودجه بازسازی بم ۲۲۰ میلیون دلار، باز سازی مناطق زلزله زده در دیگر مناطق غرب ایران ۱۸۰ میلیون دلار پروزه فاضلاب تهران ۱۴۵ میلیون دلار که از سال ۱۳۸۱ خورشیدی شروع شده قدیمی ترین طرح همکاری ایران و بانک جهانی است. برنامه محیط زیست ۲۰ میلیون دلار و طرحهای بهداشتی ۸۷ میلیون دلار بوده است . ایران در حال حاضر ۹ پروژه بکمک بانک جهانی به مقدار یک میلیارد و ۳۵۰ میلیون دلار در دست اجرا دارد. اما یک میلیارد جدید درخواست ایران از بانک جهانی قرار است برای تداوم بهداشت در سطح کشور بکار رود.

اوضاع اقتصادی جامعه بحران زده و نا بسامان است. اگر در دهه قبل رژیم میتوانست با پول نفت وضعیت اقتصادی را سامان دهد اکنون این امکان هم مورد مناقشه زیاد و نیز خود نفت و فروش آن به سیر نزولی خود ادامه میدهد. طرح های اقتصادی و نیز تلاش برای کم کردن بیکاری در جامعه به شکست کشیده شده. گرانی و بیکاری باعث انواع و اقسام مشکلات اجتماعی شده است. مسئله بیکاری، اعتیاد، تجاوز به ابتدایی ترین حقوق انسانی انسانها به امری عادی و روز مره در جامعه ایران تبدیل شده و هر روز هم خشن تر و ضد بشری تر میشود. در مقابل آن تعرض هر روزه مردم و اعتراضات کارگران، دانشجویان و مردان و زنان آزاده به قوانین غیر انسانی کار، اعتراض به نقض آزادیهای فردی و اجتماعی در جامعه و دانشگاه، اعتراض به نبودن تشکلهای مستقل کارگری و آزادی بیان همه و همه جوی ازمبارزه جویی را در جامعه دامن زده است.

جمهوری اسلامی با مسئله انرژی اتمی نبود که مورد بحث جامعه متمدن دنیا قرار گرفت. بلکه با برخورد غیر انسانی و وحشیانه به حقوق انسانها در دنیا بعنوان یک رزیم هار قرون وسطی و مذهبی شناخته شد.افکار عمومی مردم متمدن دنیا از زمان سرکار آمدن جمهوری اسلامی با مخالفتهای خود با حضور جمهوری اسلامی در جامعه بین المللی نشان دادند که جمهوری اسلامی هیچ نماینده مردم ایران نیست بلکه حکومتی عقب افتاده و ضد بشری است. در همین رابطه در طول بیش از سه دهه صدها بار سازمان دفاع از حقوق بشر جمهوری اسلامی را محکوم کرده و تلاش نموده که قطعنامه علیه جمهوری اسلامی صادر شود. دنیا میداند که حکومت مذهبی جمهوری اسلامی هیچکدام از موازین انسانی را برسمیت نمیشناسد. از زمان صدور حکم و فتوای سلمان رشدی جمهوری اسلامی به هر اصل انسانی دفاع از آزادی انسان است پشت کرده و تلاش مینماید با ایجاد رعب و وحشت افکار آزادیخواهانه مردم دنیا را مرعوب خود کند. بارها شاهد بودیم که جمهوری اسلامی مورد سرزنش و توبیخ مردم آزادیخواه دنیا و سازمانهای بین المللی قرار گرفته است. جمهوری اسلامی بعنوان یک حکومت غیر انسانی و با وجود فضای سیاسی نظم نوین جهانی توانسته تا کنون به حیات خود ادامه دهد و حتی با همین وضع میتواند از شکافهای موجودی که بین دولتها در دنیا وجود دارد گاها خودرا نگهدارد. بدلیل اینکه خود حکومتهای امروز حاکم در دنیا علیرغم نظرات مردم کشورهای خود کار میکنند. منافع سرمایه در این کشورها اجازه نمیدهد که کشورهای غربی و آمریکا و متحدانش جمهوری اسلامی ایران را ایزوله نمایند. و دست از حمایتهای مالی و اقتصادی خود از ایران بر نداشته اند و نمیدارند.

اما امروز با توجه به فضای سیاسی جمهوری اسلامی در جامعه بین المللی ایجاد کرده، مثل تقویت گروههای تروریستی در خاورمیانه و در دنیا، مسئله ایجاد پایگاههای اتمی نشان میدهد که دولتهای غربی دارند برای مطیع کردن ایران جنگی خانمان برانداز را بر مردم ایران تحمیل میکنند. برای ریشه یابی این موقعیت لازم است به فاکتورهایی اشاره کنم که هر کس در طول قریب به سی سال گذشته شاهدش بوده. همه میدانند جمهوری اسلامی ایران، حکومت طالبان و شبکه های تروریستی اسلامی نتیجه ما به ازائ برخورد و سیاست غیر انسانی آمریکا و کشوئرهای غربی در قبال حرکت آزادیخواهانه مردم آزادیخواه ایران و دیگر مردم آزادیخواه در منطقه بود. کنفرانس گووادلوپ جمهوری اسلامی را سرکار آورد. اول کمک کردند که جمهوری اسلامی تمامی آزادیخواهان و معترضین به قوانین قرون وسطی اسلامی و استثمار سرمایه داری را قلع و قمع کند. همه کشورهای غربی و آمریکا شاهد اند که حمام خون سالهای ۱۳۶۰ و ۱۳۶۷ در زندانهای ایران، اعدام و ترور فعالین سیاسی در

خارج کشور ایران همه و همه جلو چشم رهبران تراز اول دنیای سرمایه داری راه افتاد. همه میدانند که خانواده ای در ایران وجود ندارد که مهر ترور و تجاوز جمهوری اسلامی را بر پیشانی و زندگی خود حسن نکند. میلیونها ایرانی تبعیدی در اروپا و آمریکا و کانادا شاهدان زنده تاریخ خون بار مردم ایران بدست جمهوری اسلامی هستند. اگر این رهبران تراز اول آمریکا، کانادا و کشورهای اروپایی وقعی برای گزارشهای سازمان دفاع از حقوق بشر قائل بودند میتوانستند از همان ابتدا جمهوری اسلامی را از جامعه بین المللی ترد کنند. اما منافع سرمایه ایجاد میکرد و میکند که براین واقعیات چشم بپوشند و یا خودرا به نفهمی بزنند. معاملات کوچک و بزرگ دولتهای غربی و دلالان آمریکایی با ایران، ایران را صاحب انرژی اتمی کرده است. جمهوری اسلامی بکمک معاملات بزرگ و کلان غربی ها و کانادا و آمریکا ایران رابه مرکز پرورش و تقویت تروریسم اسلامی و به مرکز انرژی اتمی تبدیل نموده اند.

حال امروز این رهبران آمریکایی و کانادایی و اروپایی که جمهوری اسلامی را بر مردم ایران حاکم کردند و چهره کریه خمینی را در ماه انداختند، تصمصیم گرفته اند که با حمله به ایران تاوان نفهمی ها و جنایتهای خود و جمهوری اسلامی را از مردم ایران بگیرند. دوباره مردم آزادیخواه ایران است که تاوان جنایتکاری های جمهوری اسلامی و شرکایش را بدهد. حمله به ایران در دستور روز آمریکا ست. اگر از مکالمات و نوشته های دیپلماسی بگذریم. اگر از پز های سیاسی و معاملات پشت پرده بگذریم واقعیت امر این است که مردم آزادیخواه ایران در یک مقطع حساس تاریخی قرار گرفته اند

در بحثهای قبل تلاش کردم که موقعیت ایران جمهوری اسلامی را از نظر سیاست داخلی، مبارزات مردم و وضعیت اقتصادی نشان دهم (هم بصورت آماری و هم از زبان خود مسئولین دولتی). مسئله موقعیت ایران در سطح بین المللی و نیز مسئله حمله احتمالی آمریکا به ایران یکی از مسائلی است که نیروهای سیاسی را چه در درون رژیم (اپوزیسیون حکومتی) و چه در درون اپوزیسیون جا بجا میکند

جمهوری اسلامی بعنوان حکومت بحران فقط و فقط با گسترده کردن حکومت پلیسی بر زندگی روز مره مردم، ایجاد حمامهای خون در مقاطع مختلف( کشتار زندانیان سیاسی در سالهای ۱۳۶۰ و شهریور ۱۳۶۷) توانسته است خودرا نگهدارد. جمهوری اسلامی با جلو گیری از ایجاد تشکلهای آزاد سیاسی و صنفی. جلوگیری از حق تشکل کارگران، دانشجویان، روزنامه نگاران، نشریات و میدیای آزاد و مستقل. سلب آزادی بیان در ابعاد گسترده اجتماعی و سیاسی. پایمال کردن تمامی قوانین دفاع از انسان در سطح بین المللی. همچنین ایجاد و تقویت گروههای تروریستی در داخل و خارج ایران همه و همه تلاش برای ماندگار کردن حاکمیت سیاه مذهبی خود است. همه اینها هویت قرون وسطی و ضد بشری بودن حکومت اسلامی را به نمایش میگذارد. در همین فضا مبارزات در سطح گسترده جامعه همیشه مانع جدی دستگاه حاکمیت در ایران بوده و هست. اگر فقط به چند سال اخیر نگاه کنیم رشد مبارزات مردم و نیز رادیکال شدن گام به گام آن در جهت مخالف این حاکمیت سیاه وجود داشته و دارد. مبارزات اخیر کارگران در بخشهای مختلف و شهرهای مختلف در ایران. که توانسته حمایت بین المللی را هم بخود جلب کند ( مبارزات کارگران پترو شیمی، مبارزات کارگران اهواز، مبارزات کارگران در شمال مبارزات کارگران در سنندج، تبریز، اصفهان، مبارزات کارگران شرکت واحد مبارزات کارگران شاهو مبارزات کارگران خباز در سقز و اخیرا مبارزات کارگران نیشکر هفت تپه) کم نبوده اند و نیستند. دفاع از مبارزات آزادیخواهانه دانشجویان (اتحاد مبارزات دانشجویان با کارگران و زنان)، کارگران و زنان گذشته از ابعادش همچنین بالا رفتن سطح شعار ها و توقع اش، برجسته و عیان است. اگر به این دو وجه وضعیت سیاسی در ایران نگاه کنیم و این تنشها را در مقابل هم بگذاریم متوجه میشویم که با هر دوره رشد و بالا رفتن این تنشها جنگ در دستگاه حاکمیت بالا میگیرد و صف بندی های مخالفین داخلی برای سلب قدرت و نفوذ همدیگر گسترش مییابد.

 

جنبش برابری طلب در ایران از هر زمان دیگر احتیاج به روشنگری و بحث مسائل اقتصادی/سیاسی و اجتماعی دارد. امروز جامعه ایران از هر دوران دیگر بیشتر احتیاج به جدل سیاسی و ابراز نظرات مختلف دارد. زیرا در دل این مبارزه طبقاتی جاری میتوان جواب درست مسائل را یافت.  جنبش برابری طلبی که راه افتاده است نوید یک حرکت و اعتراض طبقاتی/اجتماعی سنگینی را میدهد که بساط جنایت جمهوری اسلامی را هیچ جمع میکند تلاش مینماید دنیایی بهتر را بنیاد نهد. البته این مسئله تنها مربوط به ایران نیست. زیرا مسئله بحران سرمایه داری از یک طرف و اشباع بازار از نظر کالا و پول از طرف دیگر همچنین تمرکز سرمایه بحد وحشتناکی در دست عده ای قلیل در جامعه باعث شده که فاصله میان طبقات به شدت بیشتر و بیشتر شودبقول منصور حکمت اگر به درون هر انسانی درجامعه نگاه کنید خواست و انتظارش ایجاد رفاه و آسایش در زندگی روزانه اش است. در دنیای امروز و در جامعه سرمایه داری بحران زده تنها مارکس میتواند به این آرزوی دیرینه بشر که حکمت بدرستی بدان اشاره کرده.جامعه عمل بپوشاند و به نابرابری و بیعدالتی خاتمه دهد. متاسفانه بعلت اختناق و دیکتاتوریت اکثریت مردم ایران از خواندن نظرات مارکس بی بهره اند اما به یمن پیشرفت ارتباطات میتوان این کمبود را تا اندازه ای جبران کرد. بنابراین بر همگی تشکلهای کمونیستی و انقلابی واجب است که در اشاعه نظرات مارکس کوشا باشند. این بدان منظور میگویم که بتوانیم خواست و جایگاه واقعی نظرات انسانی مارکس را برجنبش حی و حاضر در جامعه ایران سوار کرد. وجود این بحثها بهترین تضمینی است برای جدا کردن صف دشمنان مردم و رسوایی جریانهای ارتجاعی مثل جنبش سبز. نباید اجازه داد که نیروی مبارزاتی مردم دستمایه معاملات مرتجعینی مثل کروبی و میر حسین موسوی گردد. اینها هیچ ربطی به جنبش مبارزاتی مردم ایران برای سرنگونی رژیم ددمنش جمهوری اسلامی ندارند. خواست مبارزات کارگری و جنبش سرنگونی طلب بزیر کشیدن حاکمیت سیاه مذهب در جامعه و ایجاد دنیایی بهتر است. جواب درست به مسئله را فقط در آثار مارکس و تاریخ مبارزات کارگران میتوان یافت.

 

اسماعیل مولودی