وظیفه ما چیست؟ جمع بندی از بحثهای با تعدادی از رفقای درگیر در مسائل کارگری و توده ای

قبل از هرچیزی ازا ینکه رفقا و دوستان از من خواستند دخالت کنم و نظرم را طرح کنم تشکر میکنم و امیدوارم دخالت من مفید باشد. همینجا باید تاکید کنم من عضو حزب حکمتیست هستم اما این مطلب نظر شخصی من است و هیچ اتوریته تشکیلاتی و حزبی پشت این مطلب نیست.

مسائل متعدد و مفیدی مطرح هستند درحد توان و درک، سعی میکنم به مرور زمان در بحث شرکت کنم و نظرم را در اختیار رفقا قرار بدهم. تعدادی از رفقا بحثهای جالب و مفیدی بشکل شفاهی طرح کرده اند، پیشنهاد میکنم بحث و نظراتشان را مکتوب کنند.

اولین مسئله ای که تعدادی از رفقا مطرح میکنند این است که نباید فعالیت ما با هیچ جریان چپ سرنگونی طلب تداعی و یا همسو شود. استدلال رفقا این است که تداعی شدن با اپوزوسیون سرنگونی طلب بمعنای زمینه دستگیری و شکنجه و مخاطره های دیگر است. در این مورد به نمونه های متعددی اشاره میشود.

رفقا با این استدلال، یک امر مهم را فراموش میکنند که ما قرار است چه کاری بکنیم؟

آیا کاری که میکنیم هیچ جریان دیگری به آن مشغول نیست؟

اصلا در جامعه ایران فعالیت سیاسی اجتماعی از هر نوعی به معنائی واقعی ضمانت شده است؟

مجوز رسمی برای چه نوع کار و فعالیتی از طرف جمهوری اسلامی صادر میشود؟

آیا قرار نیست ما انسانهای پیرامون خودمان را آگاه کنیم، متحد و متشکل کنیم؟

آیا قرار نیست روزی جمهوری اسلامی را به زیر بکشیم و نظامی که شایسته انسان باشد را برقرار کنیم؟ اگر با این توقع به خودمان نگاه کنیم، پس باید اتکای اصلی ما به سازماندهی، متحد و متشکل کردن طبقه کارگر و توده های مردم باشد. وظایف متعددی پیش روی ماست و باید در نقشه عمل و اولویت قرار بگیرند.

از کجا باید شروع کرد؟

ما در محل کار احتیاج به تشکل داریم، برای نمونه ما در محل کار از طریق ایجاد مجمع عمومی نمایندگانی را انتخاب میکنیم که مسائل و مشکلات و خواسته هایمان را پیگیری میکنند. در جائی که اتحادیه و سندیکا وجود دارد ما نباید بی تفاوت باشیم، قطعا دخالت کردن امر ماست. در حد امکان تشکیل شورای کارگری در محل کار و شورای محلات و غیره… باید جزو مشغله هایمان باشد. در مدرسه و دانشگاه هم هینطور، آگاهی و متشکل و متحد کردن وظیفه همیشگی و پایه ای است که در دستور کار هر فعالی که امرش تغییر و بهبودی در زندگی اجتماعی است قرار میگیرد. ما در مقابل شبکه های اجتماعی مانند نهادهای دفاع از حقوق کودکان، زنان و زندانیان سیاسی بی وظیفه نیستیم، در هر کدام از آنها بنابه شرایط و امکانات، دخالت ما را ضروری میکند. همچنین ایجاد تشکل علیه بیکاری یا ایجاد صندوقهای همیاری و یا ایجاد شورای محلات که خواستهای محله را پیگیری کند و یا ایجاد نهاد های برای کمک به مبتلایان به مواد مخدر و غیره همه اینها دخالت تک، تک ما را میطلبد. یک مسئله مهم دیگر برگزاری جشن اول ماه مه روز جهانی کارگر، ۸ مارس روز جهانی زن و در حد امکان برگزاری روز جهانی علیه اعدام و روز جهانی دفاع از حقوق کودکان هم در دستور کار ما قرار میگیرد. با انجام این نوع فعالیت و سازماندهی است که فضای جامعه انقلابی میشود و به طرف اقدامات سرنگونی طلبانه هم سوق پیدا میکند. البته دراینجا نقش حزب کمونیستی بسیار مهم است که باید قابل توجه باشد.

یک مسئله مهم، مبارزه فرهنگی و سیاسی با سنتهای خرافی و عقب مانده جامعه است. آگاهی در مورد نقش مخرب مذهب، آگاهی در مورد نقش مخرب ناسیونالیسم و فرهنگ ضد حقوق زن و ضد حقوق کودک و تقویت احترام به آزادی فردی انسانها به پیشرفت جامعه کمک میکند.

همه مسائلی که مطرح شدن هر کدام میتوانند سرتیتر بحثهای جداگانه ای باشند که در جایگاه خود چگونه عملی میشوند را تشریح کرد، اما هدف من از برشماری این وظایفات به این معنا نیست که در این وظایفات جریانات دیگری دخیل نیستند، هر جریان چه چپ باشد و یا راست باشد ممکن است در بخشی از همین لیست ما مشغله آنها هم باشد. پس انجام این وظایف دوری یا نزدیکی را با هیچ جریانی تعیین نمیکند.

نفس مشغله سیاسی و اجتماعی در جمهوری اسلامی قابل تحمل نیست. این جمهوری اسلامی است که تحمل مخالفت سیاسی و اجتماعی را ندارد، عدم تحمل مخالف از طریق اپوزوسیون به جمهوری اسلامی تحمیل نشده است. این جمهوری اسلامی است که بنابه منافع سرمایه داران همه چیز را از دریچه امنیتی ارزیابی میکند و هر حرکت و تجمع مردم را خود به خود سیاسی تلقی میکند ممنوع و قابل تحمل نیستند.

متدولوژی ما برای آگاهی، متشکل کردن، متحد کردن و سازماندهی طبقه کارگر و توده های مردم متکی به یک روابط طبیعی اجتماعی در محل کار و زیست است. ما کسی را از جای به جای دیگر برای تاثیر گذاری ویا سازماندهی بشکل غیره طبیعی نمی فرستیم، اگر در جای امکان کاری را نداریم، ریسک نمیکنیم و نباید کسی با خطر امنیتی مواجه شود. اگر همه وظایف ما در یک روابط طبیعی و اجتماعی انجام گیرد آن وقت متدولوژی ما نقطه تمایز ما با جریانات غیره اجتماعی و ماجراجو هم خواهد بود.

 

اوضاع سیاسی و بحران اقتصادی در نقش عمل ما بی تاثیر نیست!

اوضاع سیاسی ایران بعد از انتخابات دهم بحرانی تر شده است، از طرفی با تشدید اختلافات جناحهای درون حاکمیت باعث ابهام و توهم مردم عاصی از جمهوری اسلامی شده است و از طرفی دیگر تشدید تحریم های بین المللی علیه ایران باعث گرانی، کمبود مایحتاج عمومی و فشار کمر شکن به طبقه کارگر و قشر تهی دست جامعه شده است.

در این رابطه دو وظیفه مهم به اولویت نقش عمل روتین ما اضافه میشود.

اول: این یک واقعیت است که امروز کسی به جمهوری اسلامی توهم ندارد! آنچه که باعث توهم و فریب مردم شده جریان سبز است. ما باید جایگاه واقعی اصلاح طلبان حکومتی که امروز به جنبش سبز معروف هستند را به جامعه معرفی بکنیم، تلاش جنبش سبز فریب مردم جهت طولانیتر کردن عمر ننگین جمهوری اسلامی است. رهبران جنبش سبز شریک جرم سه دهه جنایت جمهوری اسلامی علیه مردم ایران هستند. متاسفانه در دوره اخیر بخشی از اپوزوسیون که زمانی جزو نیروهای سرنگونی طلب بودند امروز مانند حزب توده و اکثریتی ها در دوره انقلاب به حمایت از جریان خمینی برخواسته بودند دوباره زیر چتر به اصطلاح، اصلاحطلبان سبز رفتند و باعث فریب مردم و عقب نشینی جنبش چپ و سرنگونی طلبی جامعه شدند. قطعا این دوره باتوجه به توهمات مردم و نقش اپوزوسیون سبز شده، به جنبش سبز دوره ای بسیار سخت برای ماست که میخواهیم کلیت جمهوری اسلامی با همه جناحهایش را سرنگون کنیم.

دوم: موضوع برنامه هسته ای جمهوری اسلامی یک نعمت الهی برای سرپوش گذاشتن بر عدم مشروعیت رژیم از طرفی و از طرف دیگر بهانه ای برای حفظ شرایط امنیتی، سرکوب و اجرایی حکم وحشیانه اعدام در کشور است. موضع هسته ای رژیم باعث دور تازه ای از تحریم های بین المللی علیه ایران شده است. بی تردید هزینه اصلی تحریم های بین المللی در درجه اول به گردن طبقه کارگر سرشکن میشود و در درجه دوم دامنگیر کل جامعه ایران است. قربانیان اصلی تحریمها، سالمندان، کودکان و نیازمندان به دارو های اساسی و شیرخشک برای کودکان است. در این شرایط که فشار از هر طرفی به زندگی و به سفره خالی مردم آورده میشود عوارض جبران ناپذیری برجامعه میگذرد. تحریمهای بین المللی اثر منفی بر مبارزات آگاهانه طبقه کارگر و توده های مردم میگذرد. در شرایط سخت اقتصادی که موجب فقر و گرسنگی باشد امکان طغیان و شورش هست اما در شرایط طغیان و شورش بی هدف چیزی عاید طبقه کارگر و مردم محروم نمیشود. طبقه کارگر ضمن محکوم کردن تحریمهای اقتصادی، باید مبارزاتش را آگاهانه و هدفمند بطرف افق سوسیالیستی هدایت کند.

رضا کمانگر

۲۰ اکتبر ۲۰۱۰ – ۲۸ مهر ۱۳۸۹

www.r-kamangar.com