علیه فقر و فلاکت متحد شویم!

جمهوری اسلامی بیش از هر زمان در باتلاق بحران اقتصادی دست و پا میزند. راستش اطلاق بحران برای توضیح موقعیت اقتصادی جمهورى اسلامى هنوز حق مطلب را ادا نمیکند. در دنیاى امروز بسیارى کشورهاى سرمایه دارى از بحران اقتصادى رنج میبرند اما وضعیت شان متفاوت است. وضعیت اقتصادى جمهوری اسلامی بحدی وخیم است که چشم انداز پیش روی آن یک تلاشی و اضمحلال تمام عیار اقتصادی است و ما این نکته را چه در همین ستون و چه در ارزیابی از موقعیت اقتصادى رژیم اسلامی بارها تاکید کرده ایم. نه فقط بن بست و فلج قدیمی اقتصادی رژیم اسلامی تشدید شده است بلکه تاثیرات بحران اقتصادی جهان سرمایه داری٬ و همینطور تحریم ها که تنگناهای اقتصادی جدی برای رژیم اسلامی ایجاد کرده است٬ وضعیت اقتصادى حکومت اسلامى را به مرحله بسیار خطرناکى سوق داده است. 

جمهوری اسلامی برای سرکوب انقلاب ۵۷ سرکار آورده شد. این جریان تنها آلترناتیو بورژوازی مستاصل در مقابل انقلابی بود که سرمایه داری ایران را تهدید میکرد. وظیفه اساسی این دولت موقت ضد انقلابی بورژوائی٬ سرکوب انقلاب و ایجاد شرایطی برای بازسازی سرمایه داری و سازماندهى دور دیگرى از انباشت سرمایه بود. اما وظیفه بازسازى اقتصادى سرمایه دارى ایران نمیتوانست توسط دولت اسلامی بفرجام برسد و یا فرجام آن مستلزم یک شیفت اساسی در چهارچوبهای سیاسی و ایدئولوژیک حکومت اسلامی بود. جمهوری اسلامی توانست بعد از دوره ای تثبیت شود به این معنی که خطر سرنگونی تهدیدش نکند. یعنی قادر شد مقاومت انقلابى در مقابل نظم ضد انقلابی اسلامى را قاطعانه و خونین درهم بکوبد. اما نتوانست از مرحله بعدی عبور کند. پینوشه در شیلی توانست روی دوش سرکوبی خونین و بعنوان یک آزمایشگاه راست افراطی جهانی٬ سرمایه داری شیلی را از دوره انقلابی عبور دهد و بازسازی کند. در ایران اما این تلاش از دوره رفسنجانی تا امروز٬ علیرغم تهاجم وحشیانه به طبقه کارگر و مردم زحمتکش از یکسو و ایجاد انواع تسهیلات برای سرمایه داران از سوى دیگر، نه فقط به نتیجه ای نرسیده است بلکه سیکل بن بست و بحران اقتصادى خود را به حلقه های سهمگین تر رسانده است.

تردیدی نیست طی این دو دهه هم سرمایه انباشت کرده است و هم لایه ای از سرمایه داران اسلامی به سرمایه هاى نجومی دست یافتند و متقابلا طبقه کارگر هر روز بیشتر از دیروز محکوم به فقر و فلاکت شد. اما معضل خروج از بن بست و بحران اقتصادی در چنین حکومتهائی نفس رشد اقتصادی محدود و یا درجه اى انباشت نیست، مسئله برسر ملزوماتی است که بازسازی سرمایه داری در کشوری در مقیاس ایران طلب میکند. تامین میزان سرمایه و تکنولوژی و تخصص و نوسازى صنایع و تامین امنیت دراز مدتی که سرمایه در ایران برای بازسازی نیاز دارد٬ با فرض چهارچوبهاى حکومت اسلامی جزو محالات است. اولین مانع وجود حکومتی است که امروز و فردایش نامعلوم است به این دلیل ساده که اکثریت عظیمی از مردم نمیخواهندش. چون صاف و ساده با مختصات فرهنگی و سیاسی و تاریخی آن جامعه خوانائی ندارد٬ جمهورى اسلامى وصله اى ناجور است و هر روز بیشتر این تناقض سر باز میکند. ثانیا این حکومت با هر درجه تسهیلاتی که در اختیار سرمایه ها قرار دهد، حتی اگر طبقه کارگر را به بردگان بی جیره و مواجب تبدیل کند، نمیتواند امنیت لازم و ضروری این روند اقتصادی را تامین کند. نمیتواند از شر اقتصاد رها شود و نمیتواند مبشر گشایشی اقتصادی در جامعه باشد. سرمایه داری ایران با جمهوری اسلامی پاسخ ندارد. ثالثا این حکومت مبتنی به صدور تروریسم و یک پای جنگ تروریستی جهانی است. سیاست تروریستی نیز تاکنون نتوانسته به امنیت و قدرت داخلی و یا به سازش کشاندن بورژوازی منطقه ای و جهانی منجر شود. مانورهاى حکومت بین شکافهاى دولتها و گسترش معاملات با چین و روسیه به مینیمم نیازهاى این سرمایه دارى ورشکسته پاسخ نمیدهد. جمهورى اسلامى با این مختصات محکوم به سرنگونى است.

دولت فقر و اختناق
روبنای سیاسی ضروری سرمایه داری در ایران مبتنی بر اختناق عریان، سرکوب سازمانهای کارگری و کمونیستی، و سلب هر نوع آزادی و حقوق فردى و اجتماعى است. سرمایه داری در ایران براى سرپا بودن٬ با هر پرچمى٬ بناچار متکی به فقر و اختناق است. چون اولا ارزان نگهداشتن کار کارگر مستلزم سرکوب سازمان کارگری و به این اعتبار گستراندن اختناقی است که سرمایه در زیر سایه آن بتواند کسب و کار و انباشت کند. ثانیا هر درجه برسمیت شناسی دو فاکتوی آزادی بیان، اجتماعات، تشکل و تحزب، همراه خود بندهای اسارت بشر را سست و توقع جامعه و بویژه طبقه کارگر را بالا میبرد و صاف و ساده توده مردم زحمتکش شرایط سرمایه دار را نمیپذیرند. سازمان کارگری مقاومت میکند، اعتصاب سازمان میدهد، سهم بیشتری از ثروت تولید شده را میخواهد، و سرمایه مجبور است متوسل به چماقدارها و ژنرال ها و نیروی سرکوب شود. مجبور میشوند علیه خواستهای شریف طبقه کارگر به ناشریف ترین شیوه ها متوسل شوند و سرمایه ماهیت کثیف خود را نشان دهد. اختناق در ایران امرى اخلاقى و نتیجه خلقیات این و آن شاه و آخوند معمم یا مکلا نیست٬ یک الزام سرمایه است. کار ارزان٬ کارگر خاموش مشخصه سرمایه دارى ایران است.

جمهوری اسلامی علیرغم معضلاتش برای بازسازی اقتصادی و ایجاد ثبات لازم براى فعالیت دراز مدت سرمایه، تاکنون از همین منطق ضد انقلابی بهره جسته است. اگر سازمان کارگری در آن مملکت بجز دوره هائی که زورشان نرسیده همواره ممنوع بوده است، از سر اسلامیت و ناسیونالیسم بورژوازی ایران و بی تمدنی اش نیست، از این سر است که سرمایه در کشورهائی مثل ایران نمیتواند بجز با این روش حکومتی ارتزاق کند. به این وضعیت نامشروع بودن حکومت در بعد داخلی و ناسازگاری عمیق در بعد جهانی را اضافه کنید. چنین حکومتی سیاست اقتصادیش نمیتواند از امروز به فردا فراتر برود و بحثهائی مانند برنامه بیست ساله و غیره بطور واقعی و با منطق اقتصادی سرمایه داری دنیاى امروز چرندیاتی بیش نیستند.

برخی بنادرست تلاش میکنند یک نوع این همانی را بین رویدادهای سیاسی و اقتصادی ایران با دیگر کشورها برقرار کنند. مثلا پدیده دو خرداد را با ظهور آیت الله گورباچف و “پروستریکا” و “گلاسنوست” توضیح میدادند. یا عده ای از “مدل چینی” و یا “مدل اندونزی” و کره شمالى برای ایران سخن میگویند. برخی این اواخر به “مدل اسلامى ترکیه” هم رضایت داده بودند. واقعیت اما اینست که سیر تحولات در این کشورها هر کدام متکی به روندهای معلوم و ویژه ای بوده است. در ایران البته “مدل چینی” میان حکومتیها خیلی پر طرفدار است. حفظ حکومت اسلامى با چهارچوبهاى ایدئولوژیک اش و سازماندهى اقتصادى سربازخانه اى و اردوى بردگى یک آرزوى سرمایه داران تازه بدوران رسیده اسلامى است. اما این همانقدر قابل تحقق است که آرزوی “ظهور امام زمان”! تنها شباهت ایران و چین در رکورد داری اعدام در جهان است. ایران امروز تحت حکومت اسلامی، آنهم با این اوضاع وخیم اقتصادی و تعطیلی وسیع صنایع و بیکاری میلیونی و طرح شوک اقتصادی، بیشتر چشم انداز سقوط اقتصادی و فروپاشی مالی دولت آرژانتین سالهای ۲۰۰۱ را تداعی میکند.  

جنبش ضد فقر
فقر در جامعه سرمایه دارى حتى در مرفه ترین آنها همواره وجود دارد. سرمایه دارى با فقر نسبى و مطلق و اخیرا فقر شدید عجین است. همین امروز در دنیائى که غرق ثروت است یک میلیارد نفر گرسنه اند. مسئله ایران اما در صفحه دیگرى ورق میخورد. در ایران سیاست شوک اقتصادى اگر قرار بود اجرا شود باید بعد از سالهاى ۳۰ خرداد ۶۰ و یا بطور جامع تر بعد از جنگ ایران و عراق اجرا میشد. دوره اى که مقاومتها درهم کوبیده شده بود و جامعه در انتظار گشایش اقتصادى بود. اما سیاست صبر و انتظار رفسنجانى مشمول همان تناقضات بنیادى اسلامیت حکومت شد. آنچه امروز احمدى نژاد براى آن تلاش میکند٬ و تصفیه خونین درون حکومتى یک جزو لاینفک آنست٬ میبایست توسط رفسنجانى در آندوران صورت میگرفت. و این اتفاقا نه بدلیل سیاست اقتصادى رفسنجانى بلکه بدلیل تناقضات خود حکومت اسلامى ممکن نشد. امروز به طریق اولى این غیر عملى تر است. جامعه اى در مقیاس وسیع علیه حکومت قد علم کرده است. مسئله آزادى و حقوق فردى به نیاز دهها میلیون تبدیل شده است. عصر ارتباطات و اینترنت است. مردم از سرکوبهاى دهه شصت کمر راست کردند٬ علیه نظام اسلامى بمیدان آمدند٬ توقع شان بالا رفته٬ و از چهارچوبهاى ایدئولوژیک اسلامى و افتخارات پوچ زمان جنگ چیزى باقى نمانده است. حکومت نهادى هزار پاره است و کمترین انسجام را براى بسیج درونى تا چه رسد به بسیج جامعه ندارد. معضلات رژیم اسلامى براى هر برنامه کوتاه مدت تا چه رسد به میانمدت و دراز مدت بیشمار است.

در این اوضاع وخیم اقتصادى که با نارضایتى عمیق توده اى همراه است٬ در اوضاعى که حفظ قدرت سیاسى به حکومت نظامى و سرکوب مستمر بند است٬ اجراى طرح شوک اقتصادى حتى اگر با مقاومتى روبرو نشود دردى از حکومت اسلامى و معضلات سیاسى و اقتصادى اش دوا نمیکند. اما این خواب و خیال بیهوده است که حداقل دستمزدها یک سوم زیر خط فقر باشد٬ و در موارد زیادى یک پنجم و یک ششم٬ و بتوان نان و مایحتاج عمومى را به نرخ دلار و بازار جهانى به مردم فروخت! این حتى توهم نیست٬ یک چاشنى انفجارى است که نه فقط حکومت اسلامى بلکه سرمایه دارى در ایران را با تهدید جدى مواجه خواهد کرد.

چه باید کرد؟
هدف حکومت صرفا اقتصادى و التیام اقتصاد ورشکسته اش نیست. میزان هزینه اى که قرار است در پس سیاست حذف سوبسیدها به طبقه کارگر و مردم زحمتکش تحمیل شود٬ دردى از اقتصاد ورشکسته سرمایه دارى ایران دوا نخواهد کرد. یک هدف مهم این طرح اقتصادى حکومت سیاسى است. قرار است طبقه کارگر و مردم محروم زمینگیرتر شوند٬ دست و بالشان بسته شود٬ و غم نان و معضل گرسنگى کل هویت فردى و اجتماعى و طبقاتى شان را نابود کند. قرار است در پس فقر و اختناق کمرشان بشکند٬ ناامید شوند و رضایت دهند. اما اینها فقط تحلیل و ارزیابى است. در دنیاى واقعى آنچه رخ میدهد تماما متفاوت است. تردیدى نیست مردم گرسنه و فقر زده و بیحرمت شده و سرکوب شده “انقلابى تر” نمیشوند. اما اجراى این سیاست به مرگ و میر٬ بیمارى٬ نابودى فرزندان و جگر گوشه خانواده هاى کارگرى٬ تلف شدن بازنشسته ها و محرومان دامن میزند. زمینه هاى اعتراض تند و چه بسا بسیار تند کسانى که دیگر هیچى براى از دست دادن ندارند بسرعت گلوى رژیم اسلامى را خواهد فشرد. رابطه مردم و حکومت وارد اشکال نوین و قهر آمیزترى خواهد شد. امر تقابل با حکومتى که با سیاست فقر و گلوله کشتار میکند به مراحل ویژه میرسد. لذا ضرورى است بفوریت و در اولین مراحل مقاومتى توده اى را علیه این سیاست ارتجاعى سازمان داد.

١- باید از پرداخت هزینه هاى دولتى اعم از آب و برق و گاز و غیره امتناع کرد. باید در مقابل هر کمبود و گرانى و قلدرى و سودجوئى سرمایه داران و عوامل حکومتى در هر گوشه اعتراض سازمان داد و هر اعتراضى را تخته پرش اعتراض شهرى و توده اى علیه فقر کرد.

٢- باید سازمان ضرورى مواجهه با فقر و اختناق ایجاد کرد. در مراکز کارگرى و محلات باید شوراها و نهادهاى عمل مستقیم توده اى را برپا کرد. اختناق را به زور قدرت جمعى پس راند و اوباش را گوشمالى داد. باید همه جا علیه فقر پرچمى بلند کرد و انواع ابتکارات توده اى را بکار بست. باید در مقابل سیاست انزوا و اتمیزه کردن افراد و آحاد طبقه کارگر و ایجاد رقابت بین اردوى مردم کارگر و زحمتکش٬ سیاست همبستگى و همدردى طبقاتى٬ سیاست اتحاد نیروى گرسنگان و محرومان٬ سیاست انقلابى در مقابل ارتجاع سرمایه و اسلام را بمیدان کشید.

٣- باید اهرم اعتصاب و اعتراض را در مراکز کارگرى بیش از هر زمان بدست گرفت. بخش پیشرو طبقه کارگر٬ مراکز مهم صنعتى که میتوانند گلوى رژیم اسلامى را بگیرند و بفشارند٬ باید پرچم آزادى و برابرى و رفاه را برافرازند. باید از موقعیت کل طبقه کارگر و مردم محروم در مقابل کل طبقه سرمایه دار و حکومت شان دفاع کرد. همبستگى طبقاتى در ایندوره یک سلاح مهم در تقابل با سیاستهاى ناسیونالیستى و تفرقه گرایانه است. باید در مقابل سیاستهائى که کارگران را به مرگ میگیرند تا به تب راضى شوند ایستاد و قاطعانه اعلام کرد که حکومت فقر و فلاکت نمیخواهیم٬ حکومت زور و اختناق نمیخواهیم٬ نان و مسکن و رفاه و بهداشت و سلامتى حق ماست٬ همه باید بتوانند زندگى کنند و هیچکس و هیچ دولتى حق ندارد نان و زندگى مردم را گرو بگیرد.

۴- باید در مقابل موج بیکار سازیها سیاست کنترل کارگرى را بدست گرفت و در همه مراکز صنعتى کارگران تلاش کنند که به فعال مایشائى سرمایه داران و قلدرى آنها افسار بزنند. در مقابل بیکار سازى و تعطیلى کارخانه و اخراج باید سد محکمى بست. باید همه جا از اعتراض و تلاشهاى متنوع علیه فقر و فلاکت و پس راندن سیاست ریاضت اقتصادى حمایت کرد. نه فقط نباید ریاضت اقتصادى را پذیرفت بلکه باید توقع مردم از رفاه و حقوق حقه شان را بالا برد.

۵- باید سیاست محورى در دانشگاهها٬ مدارس و مراکز آموزشى علیه فقر و اختناق بچرخد. همه جا و در هر اجتماعى باید علیه فقر و سیاست گرسنگى دادن به میلیونها خانواده کارگرى صداها را بلند کرد. مقابله با سرمایه دارى و دفاع از اندیشه هاى آزادیخواهانه و سوسیالیستى در ایندوران باید معنى سیاسى و مربوط به اوضاع را پیدا کند. صداى کارگران و مردم محروم باید در دانشگاهها وسیعا بلند شود. دانشجویان پیشرو و کمونیست باید نقش ویژه اى در سازماندهى اعتراض توده اى در دانشگاهها و محلات و اعتراض هاى شهرى ایفا کنند.

۶- نسل جدید و جوانان باید در سازماندهى اعتراض میلیتانت علیه حکومت فقر و فلاکت نقش شایسته شان را ایفا کنند. همه جا در سراسر ایران و در هر کوى و برزن شعارهاى؛ “آزادى٬ برابرى٬ رفاه”٬ “نه به فقر و اختناق”٬ “حکومت فقر و فلاکت نمیخوایم”٬ “یا کار یا بیمه بیکارى”٬ “کارگر آزادى جامعه در دست توست”٬ “زنده باد کنترل کارگرى”٬ “مرگ بر جمهورى اسلامى”٬ “مرگ بر سرمایه دارى”٬ “زنده باد حکومت کارگرى”٬ و انواع شعارها علیه فقر و فلاکت نقش ببندد. شعار نویسى را باید به نوعى روزنامه دیوارى براى هم جهتى توده اى تبدیل کرد. از امکانات تلفن و اینترنت و انتشار تراکت و شعار علیه فقر و سیاست ریاضت اقتصادى و حمایت از راه حل کارگرى باید وسیعا استفاده کرد و فضا را عوض کرد. 

جنبش ضد فقر آن جنبشى است که منبعد چهارچوب سیاست ایران را قالب خواهد زد. مردم نان میخواهند٬ مسکن میخواهند٬ آموزش میخواهند٬ درمان میخواهند٬ حرمت و امنیت میخواهند. و حکومت فقر تحمیل میکند٬ گرسنگى را تشدید میکند٬ شلیک میکند٬ بى حرمتى و بیحقوقى را تجویز میکند٬ خیابان خوابى و بردگى را موعظه میکند٬ و میخواهد همه اینها را بزور ارتش و پاسدار و اوباش پیش ببرد. این غیر ممکن و غیر عملى است. با اولین بارقه هاى اعتراض توده اى علیه فقر و کمبود و گرسنگى٬ و حتى با اولین امواج فضاى روانى کمبود و شوک به جامعه٬ آنهم در جامعه اى مثل ایران٬ شاهد اعتراضات وسیع و میلیتانت علیه نظم کثیف سرمایه دارى اسلامى خواهیم بود. جمهورى اسلامى با این سیاست به جنگ آخرش آمده است. باید در این جنگ بر زمین اش زد.

دوره اخیر دوره اتخاذ یک مجموعه سیاستها و تاکتیک هاى رادیکال و انقلابى طبقه کارگر است که بتواند مجموعا دولت اسلامى سرمایه داران را عقب براند و کل جنبش اعتراضى علیه حکومت را جلو ببرد. ایندوره دوره اى است که سوسیالیسم و جنبش کمونیسم کارگرى باید بتواند ابتکار عمل سیاسى را بدست گیرد. *

٢٨ مهر ١٣٨٩