اعتصابات فرانسه نقطه عطفی در تاریخ مبارزه طبقاتی کارگران

تظاهرات و اعتصابات کارگری در اروپا در اعتراض به ریاضت کشی اقتصادی دولتهای اتحادیه اروپا، هر روز بیش از پیش به طور فزاینده ای گسترش می یابد. به طوری که آرامش را از دولت های اتحادیه اروپا گرفته است. تظاهرات و اعتصابات میلیونی طبقه کارگر فرانسه در اعتراض به لایحه اصلاح سن بازنشستگی دولت نیکلای سارکوزی رئیس جمهور فرانسه، مبنی بر افزایش سن بازنشتگی از ۶۰ سال به ۶۲ سال،اعتراضات کارگری یونان،اسپانیا، ایتالیا، بلژیک و دیگر کشورهای اروپائی علیه سیاست ریاضت کشی دولتهای اتحادیه اروپا خصلت نمای مبارزات کنونی طبقه کارگر رزمنده این کشورها میباشد.
ریشه این اعتراضات را بایستی در آغاز بحران اقتصادی کاپیتالیستی جست که اولین نشانه های آن در سپتامبر ۲۰۰۸ میلادی بروز کرد. از همان اوایل بر همگان آشکار بود که بورژوازی تنها با شکستن بار این بحران بر دوش طبقه کارگر می تواند خود را از عواقب آن برهاند. بر همین اساس به محض آشکار شدن این بحران دولتهای مختلف سرمایه داری برای نجات بانکها و موسسات مالی به سرعت هزاران میلیارد دلار را به این موئسسات و مراکز مالی تزریق کردند. به عنوان مثال دولت آمریکا بیش از ۷۰۰ میلیارد دلار،دولت انگلیس ۸۰۰ میلیارد دلار و آلمان ۵۰۰ میلیارد دلار  را در اختیار بانکها و مراکز مالی در حال ورشکستگی قرار دادند.
ولی دولتهای طبقه بورژوازی این رقم سرسام آور را از چه طریقی می بایست جبران کنند؟ تنها یک راه وجود دارد و آن هم راه تعرض به سهم ناچیز طبقه کارگر از تولید نعمات مادی این جهان است، از هزینه ای که با فشار مبارزات کارگری قرن گذشته بر بورژوازی تحمیل شده تا صرف آسایش و رفاه مردم گردد. سهم ناچیز این طبقه از خدمات اجتماعی درمانی، آموزشی، بیمه بیکاری، حقوق بازنشستگی و از کاهش چشمگیر دستمزد کارگران. در هیمن راستا تمامی دولتها یورش به دستآوردهای مبارزات صدها ساله طبقه کارگر جهانی را تشدید کردند. به سرعت برنامه های ریاضت کشی اقتصادی را مطرح کردند و برای تصویب به پارلمان های کارتونی و به پرگوخانه های بورژوازی سپردند تا آن را به تصویب برسانند.
بر همگان آشکار بود که انجام چنین یورش افسار گسیخته ای به سفره طبقه کارگر جهانی، سکوت این طبقه تا به آخر انقلابی را در پی نخواهد داشت. بورژوازی نمی تواند با خیال راحت این بحران را بر شانه های طبقه کارگر از سر بگذراند. همان طور که از اوایل چنین اعتراضاتی با ابعادی پراکنده در جریان بود. اعتراضات در ایتالیا به کاهش ۱۲ میلیاردی بودجه آموزش و پرورش این کشور، اعتراضات در آلمان،”۱۰ روزی که دنیا را لرزاند” و اعتراضات در یونان علیه سیاستهای ضد کارگری دولت این کشور از آن دست بودند.
 با گسترش بحران اقتصادی از بخش مالی به بخش تولید، تاثیرات زیانبار این بحران بر کار و معیشت طبقه کارگر آشکار شد. در این شرایط به همراه صدها بانک و موسسه مالی به سرعت صدها کارخانه و مراکز تولیدی به ورطه ورشکستگی سقوط کردند. در نتیجه میلیونها کارگر از کار بیکار شدند. آمار افرادی که در زیر خط فقر زندگی میکردند به سرعت افزایش یافت. تعداد گرسنگان جهان از مرز یک میلیارد نفر عبور کرد. قدرت خرید طبقه کارگر و اقشار کم در آمد پائین آمد. به تعداد کسانی که در کارتن خوابها زندگی میکردند افزوده شد. و هزار و یک مصیبت اجتماعی دیگر که زائیده سیستم استثمارگر سرمایه داری است با ابعاد گسترده تری افزایش پیدا کرد.
در این شرایط بورژوازی همه اصول و دموکراسی های توخالی بورژوائی رایج را کنار گذاشته و با سرکوب و تحمیق افسار گسیخته ای به اجرای برنامه های خود برای نجات این نظام میپردازد. در یونان دامنه اعتراضات به حدی گسترده بود که اتحادیه اروپا با عجله به کمک دولت این کشور شتافت و قول داد که بیش از ۱۰۰ میلیارد دلار وام در اختیار دولت “پاندرو” بگذارد تا از این طریق هم از انقلاب در این کشور جلوگیری به عمل آورد و بورژوازی یونان را از خطر نابودی نجات دهد  و هم از گسترش این نارضایتی ها و اعتصابات به دیگر مناطق حوزه یورو جلوگیری کند. در آلمان، ایتالیا، اسپانیا و دیگر کشورهای اروپائی نیز واکنش طبقه کارگر این کشورها به ریاضت کشی اقتصادی دولتهایشان لرزه بر اندام بورژوازی و دولتهای محافظ آنها انداخت. اعتراضات در فرانسه وارد مرحله نوینی شده است. از یک طرف دولت سارکوزی بر اجرای برنامه های خود تاکید میکند و میگوید که خیال عقب نشینی ندارد، از طرف دیگر طبقه کارگر این کشور هر روز که میگذرد با روحیه مبارزه جویانه تر و رزمنده تری پا به میدان مبارزه میگذارد. این مبارزه که در شکل واداشتن دولت سارکوزی به عقب نشینی از لایحه افزایش سن بازنشستگی آغاز شده است در روز شنبه ۲۴ مهرماه بار دیگر میلیون ها نفر به دعوت اتحادیه های کارگری در اعتراض به اصلاح قانون بازنشستگی در ۲۳۰ شهر مختلف فرانسه دست به تظاهرات زدند. در این روز نزدیک به ۳ میلیون نفر به تظاهرات پرداختند. از سوی دیگر کارگران بخش حمل و نقل و پالایشگاه های نفت فرانسه کماکان در اعتراض به سر میبرند.  این اعتصابات پالایشگاههای فرانسه را به تعطیلی کشانده است. و با وجودی که به دستور رئیس جمهور، پلیس سرکوبگر فرانسه به چهار پالایشگاه سوخت حمله کرده است و دولت این کشور هشدار داده که مسدود سازی سوخت در پالایشگاهها را بر نمی تابد، اما همچنان پالایشگاههای دیگر در اعتصاب قرار دارند. به طوری که روز دوشنبه نیز این اعتصابات و اعتراضات ادامه داشت و با پیوستن کارگران صنعت نفت به تظاهرکنندگان بین هزار  تا هزار و پانصد پمپ بنزین بدون سوخت ماند. هم اکنون ۱۱ پالایشگاه از ۱۲ پالایشگاه این کشور در اعتصاب به سر میبرند. رانندگان کامیون ها نیز در همراهی با سایر کارگران با انسداد جاده ها و راهها، امکان سوخت رسانی به پمپ بنزین ها را غیر ممکن کرده اند. به دلیل کمبود سوخت یک سوم از پروازهای خطوط هوائی این کشور لغو شده است. یکی دیگر از ویژگی های اعتراضات اخیر پیوستن جوانان و دانشجویان به اعتراضات کارگران است، که اعتراضات ۱۹۶۸ را در اذهان زنده میکند.
این اعتراضات واکنش جناحهای مختلف بورژوازی این کشور را بر انگیخته است. آنان در هراس از گسترش اعتصابات نامحدود با رجز خوانی به متهم کردن معترضان پرداخته اند. دولت سارکوزی تهدید کرده است که به هیچ وجه از برنامه های خود عقب نخواهد نشست.  بورژوازی از یکسو با استفاده از حربه سرکوب پلیسی و از سوی دیگر به وسیله ابزار فریب درصدد است اعتراضات را مهار کند. طبعا گرایشات بورژوائی درون جنبش کارگری فرانسه نیز رسالت خود را _که همانا تهی کردن این جنبش از هرگونه خصلت انقلابی است_ به انجام خواهند رساند. سندیکاها و اتحادیه های کارگری رفرمیستی خواهند کوشید تا رهبری این جنبش را بر عهده بگیرند تا مبادا خواست هایش از چهارچوب نظام سرمایه داری فراتر رود و کل این نظام استثمارگر را به چالش بطلبد. اینان که نمایندگان بورژوازی درون طبقه کارگر میباشند، هراسشان از روند رادیکالیزاسیون جنبش کارگری میباشد.
اعتراضات و اعتصابات کارگری در فرانسه و دیگر کشورها نشان دهنده بروز تضاد ذاتی روابط تولیدی سرمایه داری با نیروهای مولده است. اگر در دوران فئودالیسم روابط تولیدی به مانعی برای رشد نیروهای مولده بدل شد و آن زمان بورژوازی به عنوان یک نیروی انقلابی پا به عرصه وجود گذاشت، امروز بیش از هر زمان دیگری مناسبات سرمایه داری با تکامل جامعه در تضاد قرار گرفته و بورژوازی به یک طبقه زاید و ارتجاعی تبدیل شده است. بحران اقتصادی اخیر که گریبانگیر این سیستم تولیدی شده است بیش از پیش این واقعیت تاریخی را برملا کرده است که شیوه تولید به قدری اجتماعی شده که با مالکیت خصوصی در تضاد قرار گرفته است. مالکیت اقلیتی ناچیز بر ابزار و وسایل تولید به مانعی در راه رشد و تکامل تاریخی این نیروها بدل شده است. نیروهای تولیدی بیش از همیشه مناسباتی را طلب میکنند که هماهنگ و موزون با ماهیت اجتماعی آن باشد. اگر تولید اجتماعی است پس باید روابط متناظر با آن هم اجتماعی گردد. این امر فقط رسالت طبقه کارگر یعنی اکثریت جامعه است. و تحقق یافتن این ضرورت تاریخی تنها با دستان پر توان طبقه انقلابی کارگران میسر است.
فرانسه دارای تجارب گرانبهائی از مبارزات طبقاتی میباشد. “فرانسه کشورى است که نبردهاى طبقاتى در آن هر بار با چنان حدّتى صورت میگیرد که در هیچ جاى دیگر نمیبینیم. چندان که آن نبردها تا سرانجام قطعى خود پیش میروند؛ و بنابراین، کشورى است که در آن حدود و ثغور صُوَرِ سیاسى متغیرى که نبردها در درون آنها انجام میگیرند و به نتایج خود میرسند، از هر جاى دیگرى روشنتر است. فرانسه که در قرون وسطى محور فئودالیسم بود، و از جنبش رُنِسانس به این سو مهد کلاسیک پادشاهى موروثى بشمار میرفت، در جریان انقلاب بزرگ خویش*(در سال ۱۷۸۹)، تومار فئودالیسم را در هم پیچیده و به سلطه بورژوازى چنان خصلت ناب کلاسیکى داده است که نمونه‌اش را در هیچ کشورى در اروپا نمیتوان یافت. به همین سان، نبرد پرولتاریاى انقلابى بر ضد بورژوازى فرمانروا در این کشور چنان صُوَرِ حادى بخود گرفته است که در هیچ جاى دیگر نمیبینیم.”(۱) اولین حکومت کارگری جهان در سال ۱۸۷۱ در فرانسه بنیان نهاده شد. برای اولین بار از زمان پیدایش طبقه کارگر و طبقه سرمایه داران، کارگران در فرانسه سیادت سیاسی بورژوازی را سرنگون کردند و بر ویرانه های دنیای کهن حکومت خود یعنی دولت کارگران و استثمارشدگان را پایه ریزی کردند. “کمون پاریس” اولین تجربه طبقه کارگر در بدست گرفتن قدرت سیاسی بود. در این حکومت که چیزی بجز حکومت اکثریت استثمارشدگان و ستمدیدگان نبود، برتری حکومت کارگران یعنی اکثریت جامعه در عرصه های مختلف سیاسی، اقتصادی و اجتماعی بر دولت اقلیت استثمارکنندگان یعنی سرمایه داران سودپرست عیان شد. بنابراین طبقه کارگر فرانسه هم از لحاظ تجارب تاریخی دارای چنان پتانسیلی هست که این مبارزات را به طرف برقراری حکومت کارگری سوق دهد و هم زمینه های مادی و ملزومات برقراری سوسیالیسم آماده است. زیرا از یکسو مناسبات موجود یعنی روابط تولیدی با نیروهای تولیدی موجود در تضاد قرار گرفته اند و هم توانائی دولت و روبنای سیاسی آن در حکومت کردن تضعیف شده است. از سوی دیگر توده عظیم معترض کارگری پا به میدان گذاشته است که با دولت و طبقه بورژوازی به مخالفت برخواسته است. تحقق یافتن این امر انقلابی به میزان دخالت کمونیستها و پیشروان رادیکال طبقه کارگر در این مبارزات و در گرو اجتماعی شدن آلترناتیو رادیکال کمونیستی در درون این جنبش میباشد. در تقابل با گرایشات بورژوائی و رفرمیست حال هر شکل و نقابی که داشته باشند.
بنابراین پیروزی این جنبش در رشد و تکامل این اعتراضات در مسیر تحقق مطالبات کارگران است. و این امر تنها با کوتاه کردن دست جریانات بورژوائی از مهار کردن و جلوگیری از شکوفائی رشد این جنبش ممکن می شود. ترس بورژوازی نیز از اعتصابات نامحدود میباشد. زیرا اعتصابات نامحدود کمر بورژوازی را خواهد شکست. بی دلیل نیست که دولتمردان این کشور به هراس افتاده اند و التماس گونه مردم را به آرامش دعوت میکنند. غریزه طبقاتی آنان به عنوان راهنمای عمل شان به آنان میفهماند که این جنبش ریشه های طبقاتی آنها را هدف قرار داده است.
بدون شک این اعتراضات برای طبقه کارگر ایران به عنوان بخشی از ارتش جهانی کارگران درسهای ارزنده ای در بر خواهد داشت. اولا این اعتراضات نشان دهنده این واقعیت است که نظام موجود ازلی و ابدی نیست، بلکه آغازی داشته و پایانی نیز خواهد داشت. نشانه های زوال این نظام سالهاست به چشم میخورد. بنابراین ضرورت جایگزینی این نظام با نظامی عالیتر در دنیای امروز با برجستگی خود را آشکار کرده است. ثانیا اعتصابات کارگری در فرانسه در همین شکل محدودش نیز بورژوازی را به وحشت انداخته است. این قدرت نهفته طبقه کارگر را به وی نشان میدهد. برای ما این درس را در بردارد که اعتصابات طبقه کارگر میتواند کمر بورژوازی را بشکند. ثالثا تحقق هرگونه مطالبه طبقاتی کارگران از خواستهای اقتصادی گرفته تا مطالبات سیاسی در گرو رهبری و استراتژی کمونیستی و رادیکال قرار دارد که به ریشه مسائل و معضلات جامعه دست ببرد و این جنبش را تا رهائی نهائی یعنی انقلاب کارگری و محو طبقات راهنمون و هدایت کند.رسالت طبقه کارگر ایران در این مرحله حمایت و دفاع بی دریغ از اعتصابات کارگران و دیگر اقشار ستمکش در فرانسه است.پیروزی طبقه کارگر فرانسه و مردم معترض این کشور پیروزی مهمی برای طبقه کارگر و مردم آزادی خواه در جهان خواهد بود.

(۱) پیشگفتار انگلس به کتاب ” هژدهم برومر لوئى بناپارت”۱۸۷۵