هدف رژیم اسلامی از گسترش ملیتاریزم در شهرهای کردستان!

نیروهای سرکوبگر رژیم اسلامی در همه شهرهای کردستان به بهانه عملیات مسلحانه، جنگ و بمب گذاریهای اخیر و از جمله بمب گذاری در شهر مهاباد و تیر اندازی به نیروهای حکومت در شهر سنندج که تعدادی کشته و زخمی بر جای گذاشت به گسترش نیروهای خود، دستگیریها و فضای ملیتاریزمش در کردستان افزوده است ـ در مورد این اتفاقات احزاب و شخصیتهای مختلفی ابراز نظر کرده اند و بخصوص در مورد بمب گذاری ١٢ سپتامبر در شهر مهاباد به حق همه بر دست داشتن خود نیروهای سرکوبگر حکومت برای بوجود آوردن فضای ترس و نا امنی تاکید کرده اند . در باره جنایات رژیم اسلامی در کردستان قطعا می توان کتابها نوشت، اما من به همه کسانی که می خواهند بدانند کارنامه این رژیم سیاه و منحوس در کرستان چه بوده، خواندن مطلب  بهرام رحمانی که بخشی ثبت شده از جنایات رژیم اسلامی در کردستان را در خود دارد توصیه می کنم .
اما چرا رژیم اسلامی از کردستانی نا امن بیشترین استفاده را می کند؟ این سوال هم اکنون موضوعی مورد بحث در میان نیروها و جریانات سیاسی تبدیل شده و هر کس و جریانی از زاویه خود به آن پرداخته، و من هم می خواهم در این چهارچوب به اوضاع سیاسی کردستان اشاره ای بکنم و بعد به نقد یکی از این دیدگاهها که مظفر محمدی از حزب حکمتیست مطرح کرده بپردازم .
بعد از بیش از یک دهه مبارزه نظامی احزاب سیاسی مختلف و از جمله سازمان کردستان حزب کمونیست ایران کومله علیه رژیم اسلامی در کردستان و بعد از جنگ اول خلیج در سال ٩١ و به قدرت رسیدن احزاب ناسیونالیست کردستان عراق، تقریبا مبارزه نظامی در کردستان متوقف شد، و حتی یکی از شروط اتحادیه میهنی و حزب دمکرات کردستان عراق به رهبری بارزانی برای اپوزیسیون رژیم اسلامی مستقر در کردستان عراق این بود که نباید از مرزهای آنها برای اهداف نظامی علیه رژیم اسلامی استفاده شود. این وضعیت بخصوص برای حزب دمکرات کردستان ایران که تمام هویت خود را با مبارزه نظامی تعریف می کرد و حتی، برای بند و بست با رژیم اسلامی و سر میز مذاکره نشستن هم مبارزه نظامیش را بعنوان اهرم فشار علیه رژیم اسلامی بکار می برد به نوعی پایان دوره فعالیتشان هم تلقی می شد. اما در این میان به نظر من برای خود کومله به هر اندازه به سیاستهای مکتوب تا آنموقع خود و بخصوص به مصوبات کنگره های ۵ و شش کومله پایبند بودند، به همان اندازه هم بند ناف خود را از مبارزه نظامی هم بریدند و به مبارزات توده ای، کارگری، زنان و جوانان علیه رژیم اسلامی روی آوردندـ اما از آنزمان تاکنون صحنه سیاسی کردستان دست خوش تحولاتی شده، از جمله آنکه خود  کومله چندین جریان از زاویه ای ناسیونالیستی و قومپرستانه از آن جدا شده اند و اینها با توجه به دوستی و آشنائی با بخشی از رهبری اتحادیه میهنی در کردستان عراق و باتوجه به شرایط هر دوره چه آنجائی که خواستند با ژنرالهای آمریکائی در عراق و مقامات دست چندم وزارت خارجه آمریکا مذاکراتی بکنند و چه آنجائی که می خواستند خود را به جناحی از رژیم اسلامی وصل کنند، ناچار بودند که عرصه مبارزه نظامی را فعال نگه دارند، و به همین خاطر در سالهای گذشته با وجود به کمین افتادن و کشته شدن تعداد زیادی از نیروهایشان توسط رژیم اسلامی، اما هیچگاه دست از فرستادن تیم های چند نفره اشان به اطراف شهرها و دهات کردستان دست بر نداشتندـ در این میان البته در سالهای گذشته ما شاهد فعالیت نظامی جریان دیگری هم به اسم پژاک بوده ایم، که ظاهرا اینها چون نیروهایشان بیشتر با پ کا کا تداعی می شوند و در کوههای قندیل و بدور از دسترس نیروهای اتحادیه میهنی و حزب دمکرات کردستان عراق مستقر هستند، فعالیتهای بسیار بیشتری از خود نشان دادند و حتی ما شاهد گسترش فعالیتشان تا سطح گروههای مذهبی و بمب به کمر بسته نظیر دسته های ارتجاعی حماس و حزب الله در فلسطین و لبنان بودیم ـ  برای این جریانات که هیچگاه تاریخشان با منافع و خواست و آرزوهای مردم کرستان که همانا، خواست جامعه ای عاری از فقر و فلاکت، عاری از کشتار و بی حقوقی باشد ربطی نداشته و ندارد و تاریخشان پر است از سازش و مذاکره و ساختن با ارتجاعیترین دولتهای منطقه از جمله خود همین جمهوری کثیف اسلامی، حکومت جنایتکار بعث عراق در دوره صدام حسین. البته بعد از اشغال عراق توسط آمریکا هم ما باز شاهد حضور باندهای اسلامی و دارو دسته های مذهبی در کردستان ایران بوده ایم ـ اما به نظر من تاریخ و چهره  سیاسی حداقل ٢٠ سال گذشته مردم کردستان ایران، نه این احزاب و دارو دسته های ارتجاعی قومپرست و مذهبی بلکه تاریخ مبارزات پرشور کارگری، اول ماه مه های باشکوه در تقریبا همه شهرهای کردستان، روز جهانی کودک ، جشن آدم برفیها، اعتراض علیه قتلهای ناموسی،  روز جهانی زن و با پرچم رهای زن رهائی جامعه است شکل می دهد و دقیقا رژیم اسلامی هم برای به عقب راندن این مبارزه باشکوه و برابری طلبانه است که می خواهد فضای شهرهای کردستان را ملیتاریزه کند، تا بدین وسلیه با خیال خود بتواند صدای رسای کارگران و پیشروان جنبش آزادیخواهانه مردم ایران در کردستان را سرکوب کند. قطعا پیشروی جنبش کارگری و جنبشهای آزادیخواهانه ای که به آن اشاره کردم، نه به نفع جمهوری اسلامیست و نه جریانات ناسیونالیستی و قومپرست و مذهبی نفعی در آن دارند، بلکه کاملا برعکس این جنبش درکنار نشانه گرفتن رژیم اسلامی بعنوان بانی و باعث همه فقر و فلاکتها، همه سرکوب و بی حقوقی ها خود این جریانات را هم روز به روز منزوی تر کرده و آنها را به حاشیه راند است.  به این اوضاع باید مبارزه میلیونها نفر از مردم سراسر ایران را علیه حاکمان دزد و چپاولگر اسلامی در یک سال و نیم گذشته را هم افزود و فضای اعتراضی جامعه و از جمله تنفر عمیق مردم کردستان از رژیم اسلامی را هم اضافه کرد تا بتوان به نقش جمهوری اسلامی و باندهای سیاه و ضد مردمی برای تداوم کشتار و جنگشان علیه مردم کردستان پی برد.
 اما بگذارید بعد از این مقدمه طولانی به نوشته مظفر محمدی هم بپردازم چرا که او با وجود نقد درستش به سیاستها و اهداف احزاب و سازمانهای ناسیونالیستی و مذهبی در کردستان، اما باز مردم کردستان را فراخوان می دهد که بجای سازماندهی خود در تشکلها و نهادهایی که ما در سالهای گذشته شاهد پیشروی و نقش درخشان آن بوده ایم، به سازمان نظامی کارتونی آنها یعنی ” گارد ازادی بپیوندند”. او می نویسد:
” کارگران، زنان، جوانان و انسان های زحمتکش، ناجی ای جز خود ندارند. ایجاد صفی طبقاتی در مقابل همه دشمنان طبقه کارگر و جنبش آزادی و برابری زنان و مردان، سازمان یافتن در تشکل های کارگری و در حزب کمونیستی کارگری خود و در گارد آزادی است. این تنها راه  واکسینه شدن جامعه از انگل های مذهبی و قومی و راه نجات بشریت از بربریت و قوم پرستی و مذهب و خرافات است. گارد آزادی ابزار شرافتمندانه ای است که  در مقابل این مخاطرات ضد انسانی که یقه جامعه ما را گرفته است، قدرت دفاع از خود را به کارگران و زنان و جوانان و همه انسانهای آزادیخواه و برابری طلب می دهد.”
مظفر محمدی چندین صفحه را به درست به تنگ کردن عرصه بر ناسیونالیستها، جریانات قومی و مذهبی اختصاص داده، البته این بماند که او بر اساس مواظع تا کنونیشان در قبال مبارزات سرنگونی طلبانه مردم ایران در یک سال و نیم گذشته از شرایط و اوضاع کنونی کوچکترین حرفی نمی زند، چرا که به نفعشان نسیت، چرا که آنها در اوج تلاش مردم برای به زیر کشیدن حاکمان دزد و جنایتکار اسلامی که صدای انقلاب مردم نه تنها کل صف در هم ریخته رژیم اسلامی را به جان مردم انداخت بلکه حمایت به حق مردم سراسر دنیا را با خود همراه کرد، یا موعضه خانه نشینی می کردند و یا دو دستی همه جانفشانیهای میلیونها نفر از مردم متنفر از جمهوری اسلامی را به کیسه جناحهای مختلف رژیم اسلامی ریختند. اما از این گذشته معلوم نسیت که چرا اینها در اوج مبارزات کارگران و مردم کردستان برای تشکل یابی، برای دفاع از حقوق زنان، برای برگزاری روزهای با شکوه حقوق کودک و آدم برفیها و دهها مبارزه پر شور دیگر مردم را به گارد آزادی فراخوان می دادند؟
اینها چند سال پیش وقتی متوجه شدند که جریانات ناسیونالیست برای رکاب زدن در کمپ آمریکا و متحدینش دارند آماده می شوند، سیاست بحرانسازی در مرزها را پیش گرفتند و به همین خاطر هم گارد آزادی کاغذیشان را سر هم کردند تا مبادا از جریانات ناسیونالیست عقب بمانند و هر روز اطلاعیه ای در مورد حضور غیبیشان در شهرها و دهات کردستان تا تنبیه عوامل رژیم و اخطار به آنها صادر کردند. امروز بعد از چندین سال از این تلاش نامیمون هنوز در کنار فراخوان مردم برای ایجاد تشکل و سازماندهی باز پیوستن به گارد ازادی را موعظه می کندـ  خوب اینجا سوال این است که اگر با هر تعریفی که شما دارید و می گوئید که مبارزه مسلحانه امروز وقتش نیست، فضای ملیتاریزه کردن کردستان به رژیم اسلامی امکان می دهد که سرکوبهایش را توجیه کند و گارد آزادی که شما مردم را به آن فراخوان می دهید در گذشته ای نه چندان دور بیشترین لطماتی که رژیم اسلامی می توانست به یک سازمان اپوزیسیون بزند به شما زد و دهها نفر از فعالینی که می توانستند سرنوشتشان چیزی دیگری باشد و شما  و حزب مطبوعتان با همین کارهای ماجراجویانه باعث دستگیری و تار و مار کردن آنها شدید، چرا باز هم باید به ” گارد آزادی” ناموجود شما بپیوندند؟ ـ البته باز محمدی در جائی دیگری از مطلبش می نویسد:
” گارد آزادی در حال حاضرشروع مبارزه مسلحانه به شیوه دیگر و آغاز جنگ نظامی با نیروهای مسلح رژیم نیست”.
پس به این ترتیب معلوم می شود که گارد آزادی هدفش در حال حاضر شروع مبارزه مسلحانه و آغاز جنگ نظامی هم نیست و باز سوال اینجاست پس چرا مردم را به آن فراخوان می دهید، پس چرا و برای کدام اهداف است که باید کارگر و زحمتکش کردستان به گارد شما بپیوندد؟
به نظر من ” گارد آزادی ”  حزب ” حکمیست ”  کارتونی تر و پوشالی تر از آنست که بخواهیم زیاد وارد آن شویم، اینهم مثل بسیاری از سیاستهای راست و ضد انقلابی این حزب روی دستشان باد کرده و خودشان هم مانده اند که چطور باید از دستش خلاص شد. قطعا اگر می شد بورژوازی را در جائی بدونه جنگ و مبارزه نظامی به زیر کشید و قدرت را از دستش گرفت، شاید این بهترین و کم دردسرترین راه بود، اما تاریخ مبارزه طبقاتی این را نشان داده که بورژوازی در هیچ کجائی دنیا بدونه جنگ و خونریزی دست از قدرت بر نداشته و به همین خاطر هم جمهوری اسلامی هم بدونه قیامی مردمی و تعرضی همه جانبه به ارکانش دست از قدرت نخواهد کشید، به همین خاطر من هم معتقدم که بلاخره روزی باید کارگران و اکثریت مردم ان جامعه که منفعتی در سراپا ماندن این نظام پوسیده و غیر انسانی ندارند خود را در حزب سیاسی خود متشکل کنند و برای قیام نهائی علیه اش دست به اسلحه برد. اما تمام بحثی که این روزها درگرفته بر سر این است که آیا در شرایط حاظر در ایران و کردستان مبارزه مسلحانه چه از جانب جریانات ناسیونالیستی، ارتجاعی و اسلامی باشد و یا چه از طرف دوستان حزب حکمتیست و گارد آزادیشان باشد به نفع مبارزه مردم خواهد بود؟ آیا از این فضای نظامی کردن شهرها، مراکز رفت و امد مردم کی بیشترین نفع را خواهد برد و به نظر من جواب این است که این رژیم اسلامی و نیروهای سرکوبگرش است که این فضا به نفعشان است، این آنها هستند که تحت این فضا و شرایط می تواند چند صباحی به عمر ننگین خودشان ادامه دهند، حالا این مبارزه نظامی چه از طرف ناسیونالسیتها باشد و یا گارد ازادی کاغذی حزب ” حکمتیست ” .  بخصوص برای مظفر محمدی و حزب مطبوعش که نه شرایط انقلابی را تصور می کنند، نه قرار است انقلابی صورت بگیرد و نه چم اندازش هم دیده می شود و هر چه هست جریانات راست و ارتجاعی و جناحهای سبز و سیاه رژیم است که دست بالا را دارد، معلوم نیست که چرا باید کسی برای فراخوان اینها در پیوستن به گارد آزدی تره هم خورد کند؟
١٩ اکتبر ٢٠١٠