حذف یارانه ها، اوضاع فراروی را کی رقم می زند؟

“هدفمند کردن یارانه ها” یا به عبارت دیگر “حذف یارانه ها” به یکی از محورهای اصلی مصاف سرمایه داری ایران و در راس آن دولت احمدی نژاد با توده های محروم جامعه و طبقه کارگر تبدیل شده است. مقامات ریز و درشت رژیم ضمن اینکه به ضرورت و اجتناب ناپدیری اجرای آن باور دارند، اما نمی توانند ترس و وحشت خود را در خطابیه هایشان در مجلس، در نماز جمعه و مطبوعات از عوارض خطرناک این قصابی وقیحانه و این تعرض بی رحمانه به نان و سفره خالی توده های مردم کارگر و  تهیدست جامعه پنهان کنند.

صاحبنظرانی، اجرای این طرح را به یک جراحی دردناک و خطرناک بر پیکر بیمار جامعه ایران تصویر می کنند، چرا که رژیم در شرایطی به اجرای آن کمر بسته است که بیکاری و گرانی و فقر در جامعه ایران بیداد می کند، تحریم های اقتصادی بین المللی بر ایران، بحران اقتصادی را تشدید کرده است، میزان فروش نفت در سال گذشته از ۶ میلیارد دلار به ۳ میلیارد دلار کاهش پیدا کرده است و بالاخره در شرایطی که اوضاع سیاسی و اجتماعی در سالی که گذشت رژیم را در تنگناهای جدی قرار داد و  رژیم تنها با اتکا به تشدید فشار و اختناق و اعمال زور توانست تسلط نسبی بر اوضاع پیدا کند. 

 

این سطور می خواهد روی این مسئله تاکید کند که اتفاقا این جراحی دردناک و یا به عبارتی دیگر «بستن شمشیر از رو» ی دولت احمدی نژاد در اجرای طرح “هدفمند کردن یارانه ها”، بخشا در پاسخ و با اتکا به همین فاکتورها و  نکات دیگری از قبیل تقویت موقعیت دولت و سپاه در تقابل با رقبای جناح های دیگر  نظام، لازم آمده است و این  مسئله هم در راستای تحکیم موقعیت سرمایه مافیایی (دولتی- خصوصی) دولت و سپاه است در مقابل رقبا و جناح های دیگر رژیم که در موقعیت اپوزیسیون حکومتی هستند و هم در راستای سرشکن کردن هزینه های دولت بر زندگی و معیشت توده های مردم است. به این اعتبار لازم است کارگران و  محرومان جامعه هرچه بیشتر بر ابعاد خانمانسور این تعرض بی رحمانه به نان و آب و زندگی دست تنگانه شان اشراف بیشتری یافته و بتوانند متکی بر راه حل های مستقل از راهکارهایی که هیچ برنامه و چشم اندازی برای رهایی آنها از این مخمصه ندارد، در مقابل این جنگ تمام عیار طبقاتی بایستند.

در جنگ بی صدایی که آغاز شده است این تنها دمکراسی و آزادیهای سیاسی نیست که از طرف رژیم لگدمال می شود، بلکه نان و آب و گذران فقیرانه میلیونها انسان است که بازهم بیشتر و این بار با آهنگی بسیار سریع تر مورد تعرض قرار می گیرد. در جنگی که رژیم سرمایه داری و پادگانی جمهوری اسلامی به پیشقراولی دولت احمدی نژاد و پشتیباتی سپاه آغاز کرده است طبقات با شفافیت بیشتری در مقابل هم صف آرایی خواهند کرد و اوضاع فرارو را، مبارزه طبقاتی و نیروهای اصلی دخیل در آن رقم می زنند. این بار دولت در مقابل کسانی قرار می گیرد که فراتر از خواست آزادی و دموکراسی، گرسنه اند و نان و تامین زندگی فلاکت بارشان را می خواهند.

 

***

حذف یارانه ها یا سوبسید ها یا کمک بلاعوض دولتی بر پاره ای از کالا ها و خدمات، که اکنون در زرورق طرح “هدفمند کردن یارانه ها” پیچیده شده است، امر تازه ای نیست و در دوره های مختلف همواره به عنوان یکی از اصلی ترین بحث ها و حلقه های اصلی پروژه بورژوازی ایران برای فایق آمدن بر بحران اقتصادی جامعه ایران مطرح بوده است. این رویه و طرح یعنی حذف یارانه ها در عین حال بر بستر خود تطبیقی سرمایه داری ایران با الگوهای دیکته شده صندوق بین المللی پول و بانک جهانی برای پاسخگویی به نیارهای بازار آزاد جهانی مطرح بوده است، ولی به دلایل اختلاف بر روی چگونگی پیشبرد آن برای بالایی ها و ترس از عکس العمل پایینی ها در اجرا آن تاکنون عملی نشده است.

این طرح در دوره های ریاست جمهوری رفسنجانی در راستای برنامه “تعدیل اقتصادی” مطرح شد و برنامه های پنج ساله سوم و چهارم اجرای آن را در دستور قرار داد، ولی با پاسخ شورش های توده ای بزرگ در آن دوران متوقف گردید. این طرح همچنین در برنامه پنجساله چهارم در  دروه خاتمی نیز تصویب شد و قرار بود با اجرای این برنامه به عنوان یکی از اجزایش اجرا شود ولی این بار هم به دلیل مخالفت مجلس هفتم با آن و هم از ترس مابازای اجتماعی آن متوقف شد.

با این سابقه اکنون دولت احمدی نژاد می خواهد این طرح را که رئیس جمهوری های قبلی در اجرایش ناکام ماندند، ادامه دهد. این نکته بخودی خود می تواند نشانی از این امر باشد که علیرغم اینکه هر یک از جناح های رژیم منافع خود را در اجرای این طرح تعقیب کرده و می کنند، اما از درک مشترک و همسویی آنها با روند نئولیبرالیسم اقتصادی نیز سرچشمه می گیرد. امری که درک آن برای بخشی از رقبای لیبرال دولت احمدی نژاد دشوار است.

این طرح بخشی از طرح بزرگ تر دولت احمدی نژاد در مواجه با بحران اقتصادی در جامعه ایران است، که از نظر ماهیت اقتصادی اش اختلافی اساسی این با طرح های اقتصادی مشابه از طرف دولت های به اصلاح اصلاح طلب ندارد.

بر اساس این طرح یارانه هایی که شامل کالاهای انرژی و خدماتی و مصرفی از قبیل بنزین، گازوئیل، گاز مایع، گاز طبیعی، نفت سفید، مازوت، برق، آب و جمع آوری فاضلاب، گندم، برنج، روغن نباتی، شکر، شیر، خدمات پستی، ریلی و هواپیمایی می شود، حذف خواهند شد و از آنجا که این کالا ها و خدمات  اساسی و حیاتی هستند افزایش ناگهانی همه اجناس و خدمات دیگر را بدنبال خواهند داشت.

 

قطع این سوبسید ها قرار است با پرداخت کمک های محدود نقدی جایگزین شود و این جز فریبنده طرح است که ابعاد دردناک آن را به خاطر جذابیتی که پول نقدی دارد تا حدی می پوشاند، بدون اینکه صحبتی در این باره بشود که میزان این کمک نقدی یک چندم هزینه ای است که قرار است بصورت یارانه نقدی از طرف دولت پرداخت شود و بر اساس تقسیمات خوشه ای که دولت انجام داده و با توجه به بوروکراسی فاسد و جهت داری که سیستم جمهوری اسلامی دارد، این کمک اندک هم معلوم است به چه طیف هایی پرداخت می شود.

این طرح همچنین قرار است بصورت ضربتی و در مدت زمانی کوتاه انجام گیرد. این تعجیل اگر چه به بهانه جلوگیری از سوءاستفاده سودجویان توجیه می شود، اما مصداق ضرب المثل “گربه را دم حجله باید کشت” است و هدف آن پیشگیری از واکنش های اعتراضی توده های مردم  است. به همین جهت است که اگر مجلس یک سال را برای تامین منابع درآمدی این پروژه تصویب کرده، اما دولت می خواهد این منابع را پنج ماهه تامین کند، هرچند به این امر واقف است که این امر هم خود به فاکتوری دیگر برای افرایش جهشی قیمت ها تبدیل خواهد شد.

دولت احمدی نژاد  معتقد است که موفقیت اجرای این طرح در این خواهد بود که بیشتر کار را بصورت ضربتی در همان قدم اول پیش برد، چرا که در دورانی که بحران سیاسی جامعه را فرا گرفته و بهانه کردن تحریم های اقتصادی از طرف غرب درست مانند دوران جنگ ایران عراق، بهانه خوبی به رژیم برای اجرای این طرح را فراهم آورده است. به همه این نکات می توان این مسئله را هم افزود که دولت تمایلی به افشای جزئیات این طرح به بهانه سوءاستفاده های احتمالی و جلوگیری از افزایش قیمت ها ندارد و انتشار اخبار مربوط به آن را کاملا محرمانه و کانالیزه کرده است.

 

بهررو، به غیر از همسویی عمومی سیاست حذف یارانه ها با اقتصاد رقابتی و بازار آزاد  که به آن اشاره شد، می توان به انگیزه ها و اهداف خاص تری هم از طرف دولت احمدی نژاد برای دست یازیدن به این طرح یا جراحی بزرگ اشاره کرد از قبیل: “ایجاد منابعی برای کسری بودجه دولت و خلاصی از تقبل هزینه های اجتماعی”، “مقابله با کاهش درآمد نفت و مقابله با تحریم واردات محصولات نفتی”، “تسریع انباشت سرمایه به دست جناح بورژوایی  وابسته به خود”، “تقویت کنترل دولت برای منابع اقتصادی یا مسلط کردن نظامیان بر اقتصاد کشور”، “جابجایی هزینه های دولت از سمت هزینه های اجتماعی به سمت هزینه های امنیتی که معطوف به ماشین سرکوب رژیم است” و  همچنین “توزیع منابع مالی حاصل از طرح هدفمند سازی یارانه ها تا بدینوسیله حمایت سیاسی بیشتر گروههای وابسته به خود را خریداری نماید”. این نکته آخر برای دولت بویژه از تجربه اعتراضات سالی که گذشت ناشی می شود  که نمی تواند به نارضایتی اقتصادی طبقه متوسط بی تفاوت بماند و باید از  محل در آمد ناشی از حذف یارانه ها و کمک به لایه هایی از طبقه متوسط حمایت سیاسی ابن بخش را بخرد. اشاره مشایی معاون احمدی نژادبه این مسئله که “ما رای های موسوی را در خود هضم می کنیم” برگرفته از این استراتژی یعنی فریفتن بخشی از معترضین طبقه متوسط از این رهگذر است.

 

مجلس و طیف موسوم به اصلاح طلبان دولتی، اگر چه مخالفتی اصولی با طرح حذف یا “هدفمند کردن یارانه ها” ندارند اما با شکل  اجرای آن از دولت مخالفند و می گویند اجرای آن به صورتی که در دستور کار دولت است خطرناک است و موجی از اعتراضات و شورش های مردم را بدنبال خواهد آورد که این امر می تواند موجودیت نظام را با خطر مواجه سازد. در یک کلام ایرادات و یا نگرانی هایی که  اصلاح طلبان با دولت و مجریان این طرح دارند در سطح ناکارا بودن مدیریت اجرای این طرح، نگرانی از تاب تحمل طبقات پایین جامعه و خدشه دار بودن روابط و مناسبات بین المللی است. اما این همه مسئله آنها نیست. آنها به خوبی می دانند که دولت احمدی نژاد در پرتو این تعرض لجام گسیخته و در رهگذر اجرای این طرح می خواهد که موقعیت خود را  در تسلط بر ارکان قدرت تقویت کرده و دست رقیبانش را از قدرت کوتاهتر کند.

اجرای”طرح هدفمند کردن یارانه ها” نتیجه ای به غیر از بالا رفتن قیمت کالاها و خدمات اساسی را در بر ندارد. شکل و سطح و شرایط تعلق گرفتن یارانه نقدی معلوم نیست، آنچه معلوم است این است که جهت های خیلی دقیق و برنامه ریزی شده ای در پشت سر این امر عمل می کند و تازه در همین سطح هم، این یارانه نقدی تنها بخش بسیار کوچکی از فشار ناشی از افرایش قیمت ها را  به دنبال خواهد داشت.

این طرح از هم اکنون که در مراحل ابتدایی و مقدماتی اجراییش است، افزایش چشمگیر قیمت ها را بدنبال داشته است و قطعا اجرای کامل آن قیمت همه کالاها و خدمات اساسی را بصورتی جهشی   بالا خواهد برد و از این رهگذر بزرگترین ضربه به کارگران و توده های محروم جامعه وارد می شود. قدرت خرید مردم و دسترسی آنها به خوراک و پوشاک و مسکن به شدت کاهش می یابد. بیکاری در اثر تعطیلی یا محدود شدن بخشی از فعالیت های واحدهای تولیدی بیشتر و بیشتر خواهد شد.

تورم ۴۵ تا ۵۰ درصدی و گسترش فلاکت توده ای که همین حالا هم با ۴٫۵ میلیون بیکار، بالا بودن آمار سکته قلبی و مغزی و دهها مصائب روحی و روانی و پزشکی دیگر همراه بوده است. و نهایتا اینکه همزمانی اجرای این طرح با تحریم های بین المللی بحران ساختاری اقتصاد ایران را بیشتر خواهد کرد.

عواقب اجرای طرح “هدفمند کردن یارانه ها” چه بصورتی ضربتی که در برنامه دولت مورد نظر است و چه با آهنگ آهسته تری که مجلس روی آن تاکید دارد، در اصل موضوع فرقی اساسی نمی کند و نتیجه ای غیر از سخت تر کردن زندگی و معیشت توده های مردم را در بر ندارد. این اوضاع فلاکت بار و این مسئله از آنجا که به زندگی و گذران اکثریت جامعه ایران که در زیر خط فقر زندگی می کند مربوط می شود، موج هایی از نارضایتی گسترده را در میان لایه های پایین جامعه ایجاد خواهد کرد و خیزش های توده های محروم را در شکل اعتصابات عمومی و شورش های توده ای مردم محروم بویژه در مناطق حاشیه شهرهای افزایش می یابد.

بر بستر واقعیت اجتماعی فرارو، امر معیشت مردم و مبارزه حول خواست های اقتصادی در ماه های آتی بر خواست های روبنایی طبقه متوسط پیشی خواهد گرفت و این میدانی است که جریاناتی که آلترناتیو و بدیل اقتصادی شان منافع اکثریت کارگر و زحمتکش است، تعهد و نقش شان برجسته تر می شود. در اوضاع فراروی جهت گیری و استراتژی سوسیالیستی و رادیکال بر بستر تشدید شکاف و مبارزه طبقاتی میدان بیشتری برای فعالیت و رشد پیدا خواهد کرد. اصلاح طلبان حکومتی و کلا راه حل های لیبرالی و موسوم به سبز که آلترناتیوی برای مواجه شدن با این اوضاع ندارد، بیشتر به حاشیه خواهند رفت. اینها در زمانی که خودشان در اریکه قدرت بودند از برنامه ریزان اقتصاد جنگی، ریاضت اقتصادی، و سپس از گردانندگان سیاست خصوصی سازی، بیکارسازی های گسترده، حذف سوبسیدها، حذف کارگاه های کوچک از شمول قانون کار بودند و همین اکنون هم اختلافشان به این قصابی بی رحمانه از طرف دولت تنها روی شکل پیشبرد آن است.

آلترناتیو اپوزیسیون بورژوایی لیبرال و لائیک ایران که همسویی بیشتری با اقتصاد نئولیبرالی در سطح جهان دارد، مخالفتی جدی با پروژه حذف یارانه ها ندارد و این در حالی است که الگوهای آنان حتی در کشورهای که در موقعیت های بمراتب با ثبات تری از ایران هستند، به غیر از فقر و فلاکت بیشتر بهمراه نداشته است. آنها هیچ آلترناتیو و راه حلی برای خلاصی کارگران و توده ستمدیده ایران از چنگال این بحران ویرانگر اقتصادی ندارند.

اوضاع خطیری فراروی جامعه ایران است. رژیم مصمم است که بار بحران اقتصادی و کمبود هزینه هایش را از طریق حذف یارانه ها به مردم تحمیل کند. در مقابل این وضع باید ایستاد و مقابله کرد، باید با تعرض متقابل رژیم را وادار به عقب نشینی کرد. تاکیتک های مبارزاتی موثرتری را باید تجریه کرد که رژیم را در این جنگ طبقاتی زمین گیر می سازد. با اراده جمعی و مبارزه متحدانه می توان زیر بار بسیاری از هرینه های تحمیلی نرفت.

کمونیست ها و فعالان جنبش کارگری و همه چهره های با نفوذ آزادیخواه و برابری طلب جنبش های رادیکال اجتماعی، می توانند نقش تعیین کننده ای در تقویت این مبارزه داشته باشند و توده های مردم را به همراهی کردن در مبارزه بر علیه طرح های ضد کارگری و  ضد مردمی رژیم تشویق کنند.

اگر اقشار زحمتکش و پایینی جامعه بسیج و تشویق شوند، و در برابر پیامدهای بحران اقتصادی ساکت نباشند، و با حضور سازمانیافته شان در میدان مبارزه اجازه ندهند که سرمایه داران و دولت، تاوان بحران اقتصادی گریبانگیرش را با چنین طرح هایی از آنها بگیرند، و مبارزه برای تحقق مطالبات شان قاطعانه تر ادامه یابد؛ می توان امیدوار بود که نه طرح ”‌حذف سوبسیدها‌” و نه هیچ پروژه دیگری در برابر مبارزه همه جانبه و سراسری و خیزش و شورش مردم عاصی و خشمگین، تاب نخواهند آورد و کلیت نظام به خواست و مطالبات مردم گردن خواهند گذاشت!