فلسفۀ وجودی انسان، انسان دوستی اوست

این نظر یک نویسندۀ است که پائین تر به آن اشاره خواهد شد . در همان سالن بزرگ و عظیمی که به حکومت اسلامی جای داده بودند، یعنی هالۀ شماره ۵ دهها کشور دیگر در همان سالن غرفه داشتند، اما تنها کشوری که مخالفینش در برابر غرفه اش تجمع کردند و آکسیون گداشتند و اسناد و کار نامه جنایات ۳۱ سالۀ  حکومتش را به روی صفحۀ جهان متمدن گذاشتند ایران بود، و ایرانیان  بودند.
  در سالن شماره پنج  دو غرفه را رو بروی هم باز کرده بودند و جلو هر دو غرفه محوطه بازی بود که احساس می کردی که مسئولین نمایشگاه آگاهانه چنین کاری را کرده اند چون طبق معمول هر ساله مخالفین رژیم اسلامی عیله حضور حکومت اسلامی اعتراض کرده اند و می کنند، در نتیجه محوطۀ بزرگتری را برای آنان در نظر گرفته اند تا آگسیون مخالفان رژیم مزاحم کسب و کار دیگر غرفه ها نشود. از جمله مزدوران رژیم هم تجربۀ تلخ سال گذشته را داشتند. دو تا غرفه  نه در کنار هم تقریبا روبروی  هم دائر کرده بودند. و بر عکس سالهای قبل، عکسی از رهبران اسلامی نه خمینی و نه خامنه ای را نگذاشته بودند. چون می دانستند عکسهای آنان  سیبل و علامت خطری برای غرفه شان می شود و باز دیدکنندگان  از دور که این عکسها را بیبنند به آنجا نزدیک نخواهند شد.  دلائل آن هم روشن است که چرا؟.  هر چند با عکسهای رهبر و بی رهبر مثل هر سال غرفه های رژیم اسلامی ایران، جز بی رونق ترین غرفه های نمایشگاه کتاب می باشند.  بجز تعداد معدودی از مزدوران خودِ رژیم کسی آنجا رفت و آمدی نداشت.
  هنگام دیدن از این مرکز عظیم مردم می دیدند که صفی از مخالفان حکومت هم در مقابل این غرفه ها با نوشته های زیادی علیه رژیم و با عکسهای زیادی از دست و پا بریدن و سنگسار و، اعدام و عکسهایی از جنایاتی که در خاوران انجام داده اند  ایستاده اند. باز دید کنندگان  اساساً اگر به  غرفۀ بی رونق آنها نگاهی می کردند از سر کینه و نفرتی بود که از آنها داشتند  و عکس و فیلمی که می گرفتند از سند جنایات آنان می گرفتند تا این تاریخ زنده را داشته باشند. تا این حرکت را توضیح دهند . تا بنویسند و بگویند که، با کمال تأسف مشتی از جانوران حکومت اسلامی آمدند ، و در این تاریخ در میان مردم ظاهر شدند و در بزرگترین نمایشگاه جهانی کتاب شرکت کردند .

 به قول یکی از نویسندگان لهستانی:  وجود و حضور این افراد در چنین مکانهایی  برای هر نویسنده و ناشر و  اومانیستی در این دوره  از زمان،  لطمه بزرگی است البته  نه فقط  برای  آلمانیها، به شرافت همۀ ماها .
نویسنده ای از هلند : که به زبان آلمانی  بسیار مسلط  بود، نوشته های دور و بر نمایشگاه عکس را خواند و گفت: دنیا پاکیزه نیست. دود  دنیا را گرفته است. ما باید شرمنده باشیم  ما در زیر یک سقف قرار گرفته ایم  آنجا که حکومت کتاب سوزان هم  در آن بساطش را پهن کرده است.
نویسنده ای از لوکزامبورگ: اینجا ما داریم دو دنیا را می بینیم ، دنیایی که مذهب را پرچم خود کرده است و در زیر آن دارد جنایتکار ترین کار ها را که زبان گویای آن نیست، به سر بشر در می آورد .
دنیای دیگر هم آن است که نویسندگانش ، شعرایش، آهنگسازانش و خوانندگان و اومانیست هایش علیه دستی که این پرجم را بلند کرده است مبارزه می کنند، می نویسند و می خوانند .همه مشکلات بشر از آن پرچم است. باید نسل جدید را سازمان داد تا این پرچم را بسوزانند . متأسفانه شرایطی به ما تحمیل شده است که مرا و ما را مجبور می کند با کسی که مخالف من و ایده های من  و شما است باید قدم بزنیم  و با او راه برویم . این مرگ است . مرگی تدریجی . برای یک نویسنده .
 امروز چند و چندین نویسنده ، و چند  و چند صد نفر این عکسها را دیده اند . دیدن این مناظر غیر انسانی،  راهی است، به درون مخچۀ انسانی هر انسان. شما امروز با این کارتان به درون ذهن صدها اومانیست نفوذ کرد ه اید . اما از آنها چه خواستید؟ از آنها چه می خواهید؟  من چیزی نمی بینم که از منِ نویسنده، از منِ اومانیست بخواهید کاری بکنم . باید بگوئید . اگر با شهامت دست یاری دراز کنید  یاری دهنده  بسیار زیادند.  باید خواسته هایتان  را خیلی  بزرگ و خیلی زیبا در پنج یا ده خواسته  بنویسد در معرض عموم قرار دهید، و بگوئید شما بعنوان یک اومانیست به کدام یک از این پنج خواسته  حاضرید بما کمک کنید و ……… فلسفه  وجودی انسان، انسان دوستی اوست . ما بیشماریم، اما پراکنده .
مسئول حقوق بشر پارلمان آلمان خانم شتاین باخ  به چادر ما مراجعه کرد بعد از نگاه کردن به عکسها ما را بسیار تشویق کرد جمله آخرش این بود که، امیدوارم هم چنان ادامه بدهید.

ناشری از آلمان: من از مونیخ آلمان به فرانکفورت آمده ام. من فقط می توانم اظهار تأسف کنم ، شما که در یک کشور دمکراتیک زندگی می کنید می توانستید چند ماه قبل از این، به امورخارجه آلمان اعتراض کنید نامه می نوشتید ، جمع می شدید و اعتراض می کردید، که اجازه به چنین رژیمی ندهد که به آینجا بیاید و آنهم در این بزرگترین نمایشگاه شرکت کند . مردم آلمان هم در این رابطه به شما صد در صد کمک می کردند بخصوص این امر مهم را می بایست  با دانشگاهها در میان می گذاشتید . چون آثار شکنجۀ این حکومت بر پشت همۀ ایرانیان وجود دارد.

وقتی که چادر را از دور می دیدند در کمال تأسف از هر طرف آن عکسی آویزان و انسانی کشته و غرق در خون، یاا جساد انسانهایی  بر طناب دار آویزان ، یا انسانی تا سینه در خاک فروکرده اند و دارد سنگباران می شود ، یا عکسهایی ازنو جوانان زیر هیجده سال در تمنای کمک . این سیما، گر چه سیاه بود  و  وحشتناک ولی بیدار کننده انسانیتِ انسانها بود. آن نویسندۀ لوکزامبورگی در طول مدتی که در جلو چادر ما بود  و نگاه مردم را مشاهده می کرد ، دقیقاً درست می گوید ما در آن چند روز به درون مخچۀ انسانی انسانها نفوذ کرده بودیم . بخصوص عکسهای خانم محمدی آشتیانی را وقتی می دیدند به آن خیره می شدند  چون چهرۀ آشنایی برای خیلی ها بود .
آری بما ، به چادرما ، به عکسها ، به نوشته ها  نگاه می کردند . لحظه ای سکوت می کردند، لبخندی می زدند ، بغض می کردند، دستی را به علامت پیروزی تکان می دادند، چشمکی می زدند، پتیشن را امضا می کردند. نه ۱ نه ۱۰ نه ۱۰۰ نه ۱۰۰۰ بلکه بیشمار چهره بما نشان می دادند. ما را تشویق می کردند. با ما همراه می شدند. و کینه و نفرتشان بیش از پیش علیه حکومت سنگسار و اعدام  فزونی  می  گشت.  ما روز جهانی علیه اعدام را در نمایشگاه کتاب و در معرض دید هزاران انسانی که آگاهانه پول ورودی به نمایشگاه را داده بودند تا مشتاقانه  مشاهده کنند که دید و افکار گردانندگان جامعه بشری در ماههای آواخر ۲۰۱۰ رو به آینده چگونه است.
 این هزاران انسان ، انسانهایی بودند کنجکاو  و  پیشرفت جامعۀ بشری برای  ایشان مهم بوده است . در میان این هزاران انسان، ما مخالفان حکومت سنگسار واعدام  ، روز جهانی علیه اعدام را به رسوایی حکومت اسلامی تبدیل کردیم ، چه در مقابل غرفه های بی رونق این حکومت ،  وچه در چادر یا مکانی که در بین سالن چهار و پنج که شلوغ ترین مکان این نمایشگاه بود  بما داده بودند . شرکت حکومت اسلامی در این نمایشگاه نه تنها برای این رژیم  ثمری نداشت  بلکه جبه ای دیگری  باز شد تا مخالفین حکومت  اسلامی در آن بتوانند بهتر و پر بار تر و عملی تر علیه نظام اسلامی ایران تبلیغ کنند و  بجنگند و در سطح بسیار وسیع تری این نظام را رسوا بکنند . من دست همۀ آن انسانهای شریفی که در آن چند روز بشدت کار کردند ، اطلاعیه پخش کردند، ایستادند و  تبلیغ کردند  صمیمانه می فشارم .
      زنده باد انسانیت . زنده باد انسانیت.  محمدامین کمانگر .  ۱۳ اکتبر ۲۰۱۰