آزادی بیان و مقدسات مذهبی

امسال جایزه آزادی و آینده رسانه ها به کورت وسترگارد کاریکاتوریست دانمارکی تعلق گرفت. وی که ۷۴ سال سن دارد٬ در سال ۲۰۰۵ پیامبر اسلام را با بمبی در عمامه‌اش تصویر کرد. به دنبال این کار وی از سوی اسلامیون تهدید به قتل شد و سال گذشته یکی از تروریستهای اسلامی با تبر و چاقو قصد ورود به خانه وی در دانمارک و قتل او را داشت که از سوی پلیس متوقف شد.  این جایزه هر سال از سوی بنیاد رسانه‌ای در شهر لایپزیک آلمان به روزنامه‌نگاران و نویسندگان اعطا می‌شود٬  امسال به منظوراعطای این جایزه طبق سنت هر ساله یک کنفرانس دو روزه در نظر گرفته شده بود که در آن از جمله شیرین عبادی و همچنین اکبر گنجی یعنی برنده این جایزه در سال ۲۰۰۷ دعوت شده بودند. اکبر گنجی و شیرین عبادی وقتی پی می برند که امسال این جایزه به کاریکاتوریست دانمارکی تعلق گرفته است٬ از ادامه شرکت در کنفرانس خودداری می کنند و به برگزار کنندگان این کنفرانس معترض می شوند.  یکم به این دلیل که  چرا به موقع به شرکت کنندگان در این مراسم در مورد انتخاب برنده امسال خبر رسانی نشده است و دوم به این خاطر که این جایزه به شخص درستی اعطا نشده است. شیرین عبادی در مصاحبه با رادیو فردا گفته است “کورت وسترگارد با کاریکاتورهایش احساسات مذهبی را جریحه‌دار کرده است”! وی در این باره گفته است: “در راستای اسلام‌ ستیزی در برخی از کشورهای اروپایی در اینجا به یک کاریکاتور توهین‌آمیز درباره پیامبر اسلام جایزه داده‌اند.” وی سپس با استناد به برخی قوانین آلمانی خواهان ممنوعیت کارهایی نظیر کاریکارتوریست دانمارکی شده است.

از همین شرح مختصر ماجرا پیداست که اعتراض اکبر گنجی و شیرین عبادی بر سر چیست و اتفاقا دادن جایزه آزادی رسانه ها به این دو چقدر پرت بوده است. مسئله نه بر سر “عدم اطلاع رسانی به موقع” بلکه بر سر آزادی بیان است. گنجی و عبادی از اینکه این جایزه به کاریکاتوریستی تعلق گرفته است که با کار هنری اش اسلام و محمد را مورد نقد قرار داده است٬ ناخرسندند. طوری که شیرین عبادی مثل همه دولتهای مرتجع اسلامی در جهان از دولتهای غربی می خواهد که با استفاده از قانون٬ جلوی انتشار چنین کارهایی را بگیرند. اینها هر وقت که اسلام به چالش کشیده است٬ در صحنه حاضرند تا به دفاع از آن برخیزند. همین چندی پیش بود که شیرین عبادی در واکنش به کمپین جهانی علیه سنگسار که چهره کریه اسلام سیاسی را به جهانیان نشان داده است٬ بیشرمانه این کمپین را کار وزارت اطلاعات رژیم قلمداد کرد. و یا همین آقای گنجی در کوران اعترضات میلیونی مردم زمانی که مردم بپاخاسته بررفتن اصل ولایت فقیه و حکومت مذهبی شعار سر دادند٬ یادش آمد که  “سرنگون کردن حکومت اسلامی به صلاح نیست”! اینها مثل گربه مرتضی علی هر کاری کنی در کمپ ارتجاع اسلامی فرود می آیند. از شیرین عبادی و اکبر گنجی داشتن این انتظار که از آزادی بیان و حق آزادی نقد مذهب دفاع کنند٬ انتظار بیخودی است. جنبش ملی- اسلامی که اینها نمایندگی می کنند چه در قدرت و چه در اپوزیسیون سرکوب کننده و نافی آزادیهای سیاسی مردم به اسم مذهب و دین اسلام بوده است. اینها کسانی هستند که همیشه حاضرند زیر بغل اسلام را بگیرند در حالی که مردم می خواهند زیر این اسلام بزنند. تحجر فکری خود را به حساب مردم می گذارند در حالی که مردمی می خواهند از اسارت و قیود مذهبی خود را رها سازند و این طویله اسلامی را لایروبی کنند. اگر به چهره ایی تبدیل شده اند بخاطر این است که صندلی زیر پایشان گذاشته اند و میکرفون در اختیارشان نهاده اند تا از رادیکالیسم و آزادیخواهی ماگزیمالیستی مردم جلوگیری کنند. اما اینها نمی توانند انقلاب ضد مذهبی مردم ایران را سد کنند. اینها از همین حالا به گذشته تعلق دارند و مردم از آنها عبور کرده اند. بگذارید به این بهانه نیز که شده نکاتی را در باره آزادی بیان و مقدسات مذهبی تاکید کنیم:

۱- مذهب همواره دشمن آزادیهای بی قید و شرط سیاسی بوده است. معمولا به بهانه توهین به “مقدسات مذهبی مردم” سعی شده است تا آزادی را به اسارات بکشانند و حتی جلوی پیشرفت و علم را بگیرند. در قرون وسطی که دوره اقتدار کلیسا و مذهب در اروپا بود به اسم مذهب و مقدسات مذهبی دوران تفتیش عقاید برپا کردند و آدمها را زنده زنده در آتش سوزاندند. در آن ایام یکی از این “مقدسات مذهبی” این بود که زمین مرکز عالم است و در پیرامون آن ستارگان می چرخند! وقتی که کوپرنیکوس لهستانی بر پایه محاسبات ریاضی نظریه دیگری داد و اعلام کرد که زمین به دور محور خود و خورشید می چرخد٬ این مسئله خشم کلیسا را موجب شد. دانشمندان نظریه خورشید مداری از جانب کلیسا تکفیر شدند و محکوم به جهنم دائمی گشتند. اکر آنان از انکار این اندیشه های نوین خودداری می کردند در معرض زندانی شدن٬ شکنجه یا حتی مرگ قرار می گرفتند. این اقدامات تنبهی یا از طریق روبرو شدن با پاپ یا از راه دادگا ه های زیر سلطه پادشاهان صورت می گرفت. چنین بود که  در ۱۶۰۰ میلادی دانشمندی بنام “جوردانو برونو” در رم به مثابه یک بی خدا به اتهام پذیرفتن نظریه کوپرنیک به دیرک آتش سوزانده شد. در ۱۶۲۰وانینی در تولوز آنهم به جرم خداناباوری بر دیرک سوزانده شد. در ۱۶۲۱ “فونتا اینی یر” در پاریس به همین اتهام به دیرک آتشین گرفتار آمد. اینها چند نمونه برجسته از نمونه هایی است که با نام و نشان در تاریخ ثبت شده است. اما شمار افردای که بجرم ابراز عقیده توسط کلیسا سوزانده شدند، بسیار بیش از اینهاست. یک آمار از سوزاندن ۶۰ هزار نفر طی مدت ۲۰۰ سال سخن میگوید. تاریخ نگاران این شمار را از این بسیار بیشتر میدانند. یکی ازنمونه های معاصر حاکمیت مذهب٬ جمهوری اسلامی ایران است که سرکوبگری و توحش آن را مردم با گوشت و پوست لمس کرده اند و مترصدند آن را به زباله دان تاریخ بسپارند. به لحاظ تاریخی اگر مبارزه جانانه علیه مذهب و نقش و اقتدار آن در اروپای قرون وسطی نبود بشر در زمینه آزادی بیان و دیگر آزادیهای سیاسی در موقعیت کنونی قرار نداشت. در ایران امروز نیز بطور قطع  مبارزه برای آزادی اساسا از دل مبارزه با مذهب و تابوها و مقدسات و قوانین مذهبی که بر دست و پای آزدی پیچیده اند میگذرد.

۲- از نظر ما آزادی بیان و آزادیهای سیاسی نباید مقید و مشروط شود. برخی مثل گنجی و شیرین عبادی آزادی بیان را مشروط به این می کنند که نازک تر از گل به “مقدسات اسلام” گفته نشود. در حالیکه نقد مذهب یکی از ارکان مسلم آزادی بیان است. آزادی بیان از قضا به این معناست که آدمی حق داشته باشد به هر شکل که خود می خواهد٬ نوشتاری٬ صوتی٬ تصویری٬ هنری و غیره نظر خود را در مورد همه چیز بیان دارد. اینکه مثلا در مورد پرچم کشور چیزی نگوئید و یا فلان مقدسات مذهبی را مورد نقد قرار ندهید عین مخالفت با آزادی بیان است. قرار نیست که کسی برای من و شما تعیین کند که نظر و احساس خودمان را چگونه مطرح کنیم و به نمایش بگذاریم. در قانون نباید آزادی بیان به دلایلی نظیر “مقدسات ملی٬ مهینی و مذهبی” محدود شود. انسانها باید حق داشته باشند هر طور و با هر مضمونی که دوست دارند ابراز وجود کنند. آزادی را نباید با هزار اما و اگر در اسارت نگه داشت. “توهین” به مقدسات هم یکی دیگر از این بهانه هاست. توهین به مقدسات یعنی چه و حد و مرزش کجاست؟ عده ای در این دنیا گاو پرست هستند و اگر من کتابی بنویسم که در آن توضیح دهد چگونه با گوشت گاو می توان انواع و اقسام غذاهای خوشمزه درست کرد و خورد٬ آیا توهین به مقدسات گاوپرستان است؟ خوب حتما گاوپرستان این را دوست نخواهند داشت ولی چرا من نباید کتابم را بنویسم؟ همین مثال ساده بخوبی نشان می دهد که استدلال توهین به مقدسات چقدر پوچ است. منتها چون گاو پرستان احتمالا موقعیت سیاسی اسلامی ها را ندارند ظاهر انتشار کتاب “هنر آشپزی با گوشت گاو” توهینی به آنها قلمداد نمی شود ولی شوخی کردن با پیامبر اسلام توهین محسوب می شود!!  آنچه که مقدسات اسلامی ها محسوب می شود بهیچوجه مقدسات افراد دیگری نیست و کسی نباید به بهانه احترام به مقدسات٬ ابراز بیان دیگران را محدود کند.

۳- مسئله و بهانه دیگری که در این رابطه به آن اشاره می شود “تحریک و جریحه دار شدن احساسات” مردم است! گویا با تصویر کشیدن پیامبر اسلام “احساسات مسلمانان جهان” جریحه دار شده است! اینکه البته جریانات مذهبی و اسلامی خود را پشت سر مردم خود مخفی می کنند چیز تازه ای نیست. آنها پس از مشروعیت الهی می خواهند مشروعیت زمینی برای خود دست و پا کنند تا بگویند مردم آنها را می خواهند. یعنی اینکه ما با اراده خدا و مردم بر سر کار هستیم. و این معنایی جز این ندارد که دستگاه مخوف سرکوب و ماشین جهل و جنایت آنها در به انقیاد کشاندن مردم بزک شود. خیزش انقلابی مردم ایران در سال گذشته حداقل در مقیاس یک کشور ۷۰ میلیونی نشان داد که آنچه جمهوری اسلامی انجام می دهد به نظر و رای مردم ربطی ندارد و اساسا در ضدیت با آن و در ضدیت با انسانیت است. مردم دنیا همه دیدند که چگونه مردم به ستوه آمده ایران خواهان خلاص شدن از حکومت مذهبی هستند و با انقلاب خود می روند تا دست مذهب را درحیطه تفکر، هنر، فرهنگ رسمی و کلیه شئونات اجتماعی قطع کنند. بطور قطع با انتشار کاریکاتورهایی در باره محمد احساسات کسانی جریحه دار شده است. این احساسات جریحه دار شده متعلق به یک دوجین از دولتهای مرتجع اسلامی٬ القاعده  و نیروهای دهان کف کرده طرفدار آنهاست. بعنوان مثال در ایران کسی بجز همان گله های حزب الله به این خاطر به خیابانها نیامد و تازه نتوانستند از خیل این اوباش شمار قابل توجهی را به خیابان بیاورند.. مسئله به سادگی این است که ضدیت اسلامی ها با آزادی و انسانیت از ارزشهای پوسیده و ارتجاعی ای نشات گرفته است که از آن دفاع می کنند و بهانه و دلیل زیادی هم لازم ندارد. بر این اساس است که آنها سر می برند٬ خون می ریزند٬ بمب در میان مردم بی دفاع منفجر می کنند و به سنگسار بیرحمانه زنان می پردازند. این جنون جنایت و وحشیگیری از سرتاپای حکومت اسلامی در ایران می بارد و حتی از مرزهای ایران نیز فراتر رفته است. پیشتر از آن رهبران اپوزیسیون نظیر قاسلمو٬ غلام کشاورز و شخصیتهای هنری نظیر فرخزاد توسط این رژیم در خارج کشور کشته شدند چرا که جانوران اسلامی بنا بر حکم قرآن امر خود می دانند مخالفین خود را از میان بردارند و سر به نیست کنند. مگر سلمان رشدی کاریکاتوری کشیده بود که خمینی جلاد فتوای قتلش را صادر کرد؟ نوشتن  یک کتاب و آنهم استناد کردن به چیزی که تازه هزار و یک مورخ اسلامی تحت نام “نازل شدن آیه شیطانی بر محمد” آن را توجیه کرده اند٬ چرا باید جرم باشد و نویسنده اش مستحق مرگ؟  راستی خانم عبادی در این مورد چه می گوید؟ آیا می بایست جلوی انتشار کتاب سلمان رشدی نیز گرفته می شد؟ چرا که این کتاب به مذاق حاکم دژخیمی نظیر خمینی خوش نیامده بود؟
بطور واقعی مسئله “تحریکات” را باید از سر عکس آن گرفت. از قضا باید جلوی تحریکات و تهدیدات مذهبی جریانات اسلامی ها را گرفت که همیشه علیه بیان آزادانه شهروندان شمشیر کشیده اند و در تمام طول تاریخ تاکنون در ابعاد بسیار وسیعی جنایت کرده اند. باید جلوی کسانی را گرفت که با مذهب و دین علیه زنان و کودکان هر روزه جنایت می کنند و هنوز می توانند ابراز وجود کنند و برای من و شما و دیگر آزادیخواهان خط و نشان بکشند. باید جلوی قاتلین نداها و اشکان ها را گرفت که جانشان گرفته شد چرا که آزادی را خواسته بودند.
کورت وسترگارد دانمارکی و لارش ویلکس سوئدی با به تصویر کشیدن محمد خطایی مرتکب نشده اند. آنها از قضا خواستند نشان دهند که آزادی بیان مرزی نمی شناسد. کاری که آنها انجام داده اند در اروپا متداول است. در اینجا می توان از قضا ” بسیار تحریک آمیز” با شاه و سیاستمدار و کلیسا شوخی کرد بدون اینکه حداقل کسی تهدید به قتل شود. کلیسا البته اخم می کند ولی دستش کوتاه است. ظاهرا داشتن ظرفیت تحمل انتقاد ( چه رسد به شوخی کردن) در نزد جریانات اسلامی موضوع خیلی لوکسی محسوب می شود! اکبر گنجی و شیرین عبادی که خودرا “متفکرین دگراندیش اسلامی” میدانند براستی که در جریان اهدای جایزه لایپزیک یکبار دگیر “دم خروس” را نشان دادند و ثابت کردند که بعد از این همه سال از آن ارتجاع وحشی و انحصار طلب و جنایتکار مذهبی فاصله چندانی نگرفته اند.

اما برای ما و مردم کارگر و زحمتکش آزادی فقط حرف نیست٬ تعارف نیست. پوششی نیست که بتوان با آن عکس گرفت تا خال کوبی را پوشاند. آزادی بدون قید و شرط بیان و دیگر آزادیهای سیاسی عین نفس کشیدن است. از نظر ما کمونیستها آزادیهاى سیاسى شرط و شروط برنمى دارد. جنبش ما جنبش مردان و زنانى است که از اساس مخالف هرگونه ستم و استثمارى هستند. ما نه فقط هیچگونه نفعى در بقاى نظام موجود نداریم، بلکه خواهان برچیده شدن آن هستیم. جنبش ما جنبش مردمانى است که بیشترین لطمات را از وجود دیکتاتورى و فقدان آزادیهاى سیاسى خورده اند. سرکوب و خفقان سیاسى سلاحى است که برعلیه آگاهى، سازمانیابى و اتحاد مردم بکارگرفته مى شود. در مقابل، فضاى آزاد سیاسى محیطى است که در آن مردم امکان مى یابند بر آگاهى خود بیافزایند، آموزش ببینند، استعداد و خلاقیت هاى خود را بکار اندازند و متحد و متشکل شوند. براى ما و به اصطلاح پایینى ها که هیچ نفعى در بقاى حاکمیت سرکوب، شکنجه و زندان نداریم، با هر گونه دگم و خرافه مخالفیم، از دخالت در زندگى مردم خسته شده ایم، جانمان از سرکوب روزمره کارگران و مردم به لب رسیده است و مى خواهیم که در تعیین سرنوشت خود نقش داشته باشیم و اراده خود را اعمال کنیم، وجود وسعیترین و نامحدودترین آزادیها، طبیعى ترین فرض ممکن براى ادامه حیات و پیشروى است. ما مدافع حقیقى آزادى عقیده، قلم، بیان، تظاهرات، اعتصاب و تشکل هستیم و مى خواهیم با استفاده از حاکمیت مستقیم مردم که در شوراها متشکل شده اند این آزادیها را متحقق کنیم و از آنها حفاظت نماییم. از نظر ما یک شرط مهم براى دستیابى به آزادیهاى بى حد و حصر سیاسى این است که در مقابل نیروهایى که به بهانه هاى مختلف مخالف آزادیهاى مردم اند، بایستیم و آن نیرویى را انتخاب کنیم که مدافع راستین آزادى است. این نیرو حى و حاضر در صحنه سیاسى ایران وجود دارد. از همین رو ما همه آزادیخواهان را فرا مى خوانیم که براى مبارزه با جمهورى اسلامى به حزب کمونست کارگرى ایران بپیوندند.