“سن خوزه” میدان امید! و “اسپرانزا” “او بوت” طعمه مرگ دسته جمعى!

میدان امید نام جدیدی در کوه های معادن شیلی است. «الیزابت» ٢۵ساله همسر معدنچی «آریل تیکونا” ٢٩ساله در ۴٠مین روز گرفتاری در معدن وضع حمل میکند، اسم نوزاد “اسپرانزا”  “امید” است. آریل “اسپرانزا ـ یا امید” را در ٣١مین روز تولدش به آغوش کشید.  امید کلید رمز بقا و ادامه زندگی شد. ۶٩روز قبل ٣٣ معدنچی “سن خوزه” در اعماق ٧٠٠ متری به دام محیط نا امن کار افتادند. آنها در یک اقدام انسانی و در حمایت افکار عمومی و دولت شیلی نجات یافتند. نجات کارگران معدنچی سمبل و الگویی در دنیای نا امن با میلیونها محیط نا امن کار است. این اقدام بی نظیر اولین بار در آلمان در سال ١٩۶٣ اتفاق افتاده. در آن سال تعدادی از کارگران استان “روگبیت” در حومه شهر “دورتموند در اعماق معادن گیر میفتند. این کارگران که اکنون  سالخورده شده و بمناسبت گزارش زنده از رویدادهای لحظه به لحظه کارگران “سن خوزه” در رسانه ومیدیای آلمان ظاهر شدند، از روزهایی که گرسنه بوده اند، از عدم تماس صحبت میکردند. “کپسول” انتقال کارگران “سن خوزه” از روی تکنیک انتقال و کپسول سال ١٩۶٣ ساخته شد. دنیای مدرن و عصر تکنیک اینبار در خدمت بشریت و نجات جان ٣٣کارگر بکار افتاد. اما طنز تلخ تاریخ در دهه اول قرن ٢١ تلف شدن ١١٨ سرباز و کارکنان “اتم او بوت” در سال ٢٠٠٣ در  روسیه بود. دولت وقت روسیه به رهبری پوتین جنایتی عظیم در تاریخ را به ثبت رساند. ١١٨ سرباز در این بوت در میان لحظات انتظار مرگ، با حضور دردناک و بی عمل خانواده هایشان در کنار یکی از سواحل آبهای دریای شرقی شاهد فاجعه ای هولناک و تراژدی از دست دادن فرزندانشان بود. اینجا در این سواحل خبری از امید و میدان امید نبود. کل ماجرا در شرایطی خوفناک در سکوت بپایان رسید. در شیلی در دامنه کوه هایی که معدنچیان در آنجا بودند، صدها نفر از وابستگان کارگران با حمایت هزاران نفر از مردم، میدیا و رسانه های خبری هر روز امید و نجات و بازگرداندن ٣٣کارگر را به دنیا مخابره میکردند. در اینجا بشریت با قامتی بلند به بلندی و قدرت بشر قرن ٢١ ایستاده بود. نجات جان ٣٣کارگر یک الگوی عظیم از قدرت و ابتکار امکاناتی است که اگر عادلانه و در خدمت سودجویی و کارمزدی قرار نگیرد، دست سرمایه و بورژوا از آن کوتاه شود، رهایی انسان به تمام معنی را تامین خواهد کرد. و از زاویه منفعت طبقه کارگر، طبقه کارگر آگاه میتواند  این موفقیت بزرگ را در راه خواست و مطالبات خود بسط دهد. ایمنی محیط کار و در خدمت گرفتن تمام امکانات رفاهی و تعهد کارفرما و دولت برای بالا بردن ایمنی کار، آن عرصه از مبارزه کارگری است که ما امروز در جنبش کارگری روزانه شاهد آن هستیم.
تصاویر زنده و لحظه به لحظه نجات ٣٣کارگر معدنچی “سن خوزه” در میدیا و از طریق زنده را همه دیده اند. بقول یکی از مجریان برنامه ای تلویزیونی آلمان در ٣٠ساعت گذشته با دیدن هر تصویر، با به آغوش کشیدن هر کارگر نجات یافته توسط فرزند و خانواده اش چشمان ما مرطوب بود، و اشک ذوق و اشتراک انسانی در این صحنه ها تکرار میشد. 
کرنولوژی کوتاه؛
 ۵ آگوست: خبر گرفتار شدن ٣٣ معدنچی اعلام شد. آذوقه همراه آنها یک کنسرو ماهی و یک لیتر شیر است. ١٧ روز سرنوشت نامشخص. ٢٢ آگوست: گروه امداد و ردیابی با ارسال لوله های صدا یابی به محل تجمع معدنچیان میرسند، فریاد و صدای آنها به ارتفاعات بالا و محل ردیابی میرسد. “اینجا ٣٣ معدنچی هستیم، ما زنده هستیم”. اولین امید و شادی به میان خانواده های معدنچی و مردم برمیگردد.  ٢۴ آگوست: اولین تماس تلفنی انجام میشود. ٢۵ آگوست: رئیس جمهوری شیلی اعلام میکند؛ نجات معدنچیان تا مراسمهای جشن کرسمس، پایان سال ٢٠١٠ طول میکشد. (اعلام این خبر موجی از نارضایتی را دامن زد. محبوبیت رئیس جمهور به پایین ۵٠درصد رسید). ٢٧ آگوست: اولین فیلم از معدنچیان مخابره میشود. ٣٠ آگوست: اولین تماسهای تلفنی معدنچیان با خنواده هایشان. ٣١ آگوست: اولین عملیات حفاری با کار مشترک متخصصین آلمانی به اسم «شتراتا ٩۵٠» شروع میشود. ۵سپتامبر: دومین عملیات حفاری با سرعت بیشتر انجام میشود. ٨سپتامبر: معدنچیان مسابقه فوتبال تیم های شیلی و اوکراین را می بینند. ١١ سپتامبر: توقف عملیات حفاری، سرقت بخشهایی از دستگاه حفاری.     ١۴سپتامبر: الیزابت همسرمعدنچی آریل تیکونا ٢٩ساله وضع حمل میکند. اسم این نوزاد “اسپرانزا ـ امید است. ١٧ سپتامبر: اولین موفقیت عملیات حفاری با رسیدن به یکی از کارگاه های معدن میرسد. ١٩سپتامبر: عملیات حفاری سومین تونل شروع میشود. ٢۶ سپتامبر: اولین کپسول از سه کپسول انتقال آماده میشود. ٩ اکتبر: عملیات حفاری به محل کارگاه اسارت معدنچیان میرسد. ١٣ اکتبر: کپسول انتقال به اسم “فونیکس” به طرف محل اسارت معدنچیان سرازیر میشود. اولین معدنچی در ساعت ۵و١١ دقیقه به وقت اروپای مرکزی از معدن خارج میشود.   
١۵اکتبر ٢٠١٠