در کردستان چه می گذرد؟

در دوره اخیر فعالیت های تروریستی و درگیری های نظامی در کردستان افزایش یافته است. از جمله: بمب گذاری در شهر مهاباد، فعالیت سلفی ها، مانور القاعده ای ها، توطئه نیروهای باند سیاهی رژیم،  به علاوه چند فقره ترور و درگیری نظامی در شهر سنندج و …

 برای کارگران و مردم کردستان که سه دهه است با جمهوری اسلامی و بورژوازی در کردستان که نان سفره کارگران را گرو گرفته است و درگیر مبارزه ای جدی برای زندگی بهتر و رفاه و خوشبختی و آزادی و برابری هستند، این سوال مطرح است که ماجرا چیست، در کردستان چه می گذرد؟ این اوضاع و پروسه اگر همینطوری ادامه پیدا کند به کجا ختم می شود؟

مبارزه مسلحانه شیوه ای آشنا برای مردم کردستان است. مبارزه ای که یک بار رژیم تازه سر کار آمده جمهوری اسلامی را به عقب نشینی وادار کرد، سر میز مذاکره نشاند و شورای شهر سنندج را به آن تحمیل کرد. شورایی که از کمونیست ها و شهروندان آزادیخواه منتخب مردم تشکیل شد. و مبارزه مسلحانه ای که بیش از یک دهه در مقابل تهاجم وحشیانه و اعدام ها و کشتارهای دستجمعی مقاومت کرد، رژیم بر آمده از شکست انقلاب ۵۷ را نپذیرفت، از اهداف آزادیخواهانه و برابری طلبانه انقلاب دفاع کرد و به سنگر آزادی و مقاومت سراسری تبدیل شد.

این مبارزه و مقاومت عادلانه و آزادیخواهانه که توسط کمونیست ها و کارگران وانقلابیون زن و مرد و جوان در کردستان سازمان داده شد، تا هم اکنون به اشکال مختلف ادامه داشته است. اعتصابات مکرر کارگری، اعتصابات عمومی، تظاهرات توده ای، مراسم های کارگری و توده ای، اول مه ها و۸ مارس های بزرگداشت موقعیت طبقه کارگر و فراخوان برابری کامل زن و مرد و تامین رفاه و خوشبختی برای کودکان … همه و همه اشکال تداوم مبارزه آزادیخواهانه کارگران و توده های زحمتکش و محروم جامعه کردستان بوده و هستند.

با این معیار برای هر انسان شرافتمند و مبارز و آزادیخواه و خواهان رهایی از جهنم جمهوری اسلامی و رهایی از استثمار و فقر و بیکاری و تبعیض، آشکار است که  فعالیت های تروریستی و تلاش های جریانات مختلف قومی و مذهبی سنی و شیعی و سلفی و شعبات القاعده و غیره نه تنها در تداوم مبارزات سیاسی و نظامی کارگران و مردم زحمتکش نیست بلکه برعکس تماما برعلیه آن سازمان داده شده و انجام می گردد.

اجازه بدهید به سطوح مختلف وشیوه های این اقدامات که پشت سر هم در شهرهای کردستان به انجام می رسند نگاهی بیندازیم و ماهیت هر کدام را بررسی کنیم.  بررسی شیوه ها و موارد این اقدامات الزاما به معنای تقسیم بندی آنها به خوب و بد یا درست و غلط نیست. بلکه روشن ساختن ماهیت هر کدام از این شیوه ها است.

 

یکی از این شیوه ها و اقدامات، بمب گذاری در تجمعات  مردم، بمب به خود بستن و منفجر کردن در میان مردم و کشتار جمعی انسان هایی که مشغول کار و زندگی درمحلات و خیابان ها ومعابر و مراکز تجمع خود هستند، می باشد.  کشتن مردم بی گناه، به بهانه انتقام از دشمن،  قتل عمد و پایمال کردن آزادی و زندگی و حرمت انسانی شهروندان جامعه است. حتی این اقدامات ضد انسانی را نمیتوان ترور نامید. این ترور صرف نیست. بربریت محض، قتل عمد و جنایتی است که ماهیت ضد بشری این جریانات را نشان می دهد. جریاناتی که جان وحرمت انسان و آزادی و حقوق فردی واجتماعی شان را به مسخره گرفته و زیر پا می گذارند. این ضد زندگی و ضد مبارزه برای آزادی است.

 

لازم به هیچ استدلال و اثباتی نیست که  اقدامات جنایتکارانه از قبیل بمب گذاری در مهاباد و درمیان زنان و کودکانی که بهر دلیل به تماشای نمایش ومانور نظامی رژیم کشانده شده اند، از شنیع ترین جنایاتی است که علیه انسان ها انجام می شود. عملیات انتحاری و بمب بستن به خود و منفجر کردن در میان مردم در نقاط مختلف دنیا و به بهانه انتقام از دشمن، که امروزه متداول و شیوه جریانات اسلامی است، برای همه شناخته شده و مورد تنفر افکار عمومی جهانی است. این شیوه ضد انسانی به هر بهانه ای انجام شود، جز نا امن کردن محیط کار و زندگی مردم نیست. این شیوه ای است که اگر امروز به بهانه های از قبیل مخالفت با جنگ طلبی و جنایات دولتهای امریکا در عراق وافغانستان و یا اسراییل در فلسطین و یا علیه جمهوری اسلامی انجام می شود، فردا علیه هر نیروی آزادی خواه و برابری طلب و سکولار و کمونیست و اساسا علیه طبقه کارگر متشکل و متحدی که برای حذف  نظام سرمایه داری به اعتصاب و انقلاب کارگری اقدام کند، به کار گرفته می شود. سایه شوم این اقدامات جنایتکارانه را باید از سر بشریت امروز کوتاه کرد. باید ریشه جریاناتی که به این شیوه ضد انسانی پناه می برند خشکانده شود. در اساس باید عامل اصلی و زمینه هایی که این جریانات شوم بر پایه آن بوجود می آیند از بین برده شوند. و این کار تنها از عهده  طبقه کارگر و کمونیسم  و انسان های آزادیخواه و برابری طلب بر می آید و بس. این جریانات باند سیاهی بر باتلاق نظام گندیده سرمایه داری که عامل فقر و گرسنگی و تبعیض و فساد است، می رویند. با خشکاندن  باتلاق نظام سرمایه داری همه این انگل ها از بین خواهند رفت.

 

از این مساله که بگذریم شیوه های دیگر فعالیت نظامی امروزه در کردستان در جریان است. از جمله حمله به پایگاه های نظامی یا ماشین های حامل نیروهای رژیم در جاده ها ویا در خیابان های شهرها، ترور مهره های منفور رژیم و غیره.

صرفنظر از این که این اقدامات نظامی را جریان یا جریاناتی برعهده بگیرند یا نه، پیچیدگی این مساله، لزوم روشن ساختن ماهیت این نوع فعالیت ها را هم، برای افکار عمومی ضروری کرده است. این کار به این دلیل ضروری است که ممکن است در افکار  عمومی مردم عادی و شهروندان جامعه این شبهه ایجاد شود که چرا فعالیت نظامی علیه جمهوری اسلامی بد است. مگر بیش از یک دهه مبارزه مسلحانه علیه این رژیم وجود نداشته است؟ آیا جریانات مخالف جمهوری اسلامی با هر نام و سیاست و اهدافی، حق ندارند علیه این رژیم ونیروهایش دست به اسلحه ببرند و یا مهره های رژیم را ترور کنند؟ آیا دست بردن به اسلحه خاص یک نیروی معین است و بقیه ازآن منع می شوند واز این قبیل سوال وابهام و شبهه ها…

یخصوص پیچیدگی مساله دو چندان می شود وقتی می بینیم ومی شنویم که بخشی از مردم متنفر از جمهوری اسلامی، از کشته شدن مهره های منفور و پایمال کنندگان آزادی وحرمت انسانی زنان، جوانان و زحمتکشان، ابراز خرسندی می کنند. این ابراز رضایت و خوشحالی در جریان حمله به ماشین حامل ماموران گشت مزاحم جوانان در خیابان های سنندج اتفاق افتاده است.

یک جواب ساده و علی العموم می تواند این باشد که هر جریان و حتی گروه کوچک مردم عاصی از جمهوری اسلامی، حق دارند علیه رژیم دست به اسلحه ببرند. طغیان کنند، شورش کنند و از حقوق فردی واجتماعی و انسانی و ازحرمت خود دفاع کنند… اما این جواب واقعی و سیاسی مساله نیست. این ظاهر امر و ساده نگری و غیر سیاسی کردن این “حق” است.

قبل از اینکه در مورد نفس شیوه مبارزه مسلحانه صرفنظر از زمان و مکان و دلایل آن حرف زده شود، اولین سوالی که مطرح است و هر کس باید ازخود بپرسد این است که، اهداف و یا سیاست پشت هر مبارزه مسلحانه یا اقدام نظامی چیست؟

برای مثال در مقطع معینی از تاریخ، کمونارهای پاریس علیه بورژوازی حاکم بر فرانسه دست به اسلحه بردند و با شعار آزادی، برابری و رهایی طبقه کارگر و کل بشریت از نابرابری و تبعیض و ستم و سرکوب سرمایه داران قیام مسلحانه کردند. کمون پاریس شکست خورد اما اهداف و مطالبات انسانی کمونارها همچنان مانند ستاره ای بر فراز جامعه بشریت می درخشد. قیام علیه نابرابری و برای سوسیالیسم و کمونیسم و رهایی طبقه کارگر از بردگی مزدی از هیجان انگیز ترین و انساندوستانه ترین اقدامی است که کمونیست ها و طبقه کارگر ناگزیر در هر کشور و در سراسر دنیا باید خود را برای آن آماده کنند، برای آن سازمان یابند و متشکل و متحد شوند.

اما اگر همین اقدام مسلحانه توسط نیروهای غیر از طبقه کارگر و کمونیست ها و با شعاری غیر از آزادی و برابری و رهایی بشریت از استثمار و ستم و تبعیض، صورت بگیرد، باید با شک و تردید به آن نگاه کرد. مبارزه مسلحانه صرفنظر از اینکه در زمان درست یا غلط انجام می گیرد، اگر با هدف تقویت مبارزه طبقاتی و انقلاب کارگری و خلع ید از بورژوازی، صورت نگیرد،  مورد اعتماد و سمپاتی و تایید طبقه کارگر و انسان های برابری طلب جامعه، نیست.

طبقه کارگر و زحمتکشان جامعه نباید پشت سیاستی بروند که هدفش حفظ نظام سرمایه داری، بر اثر رقابت جناح های بورژوازی با هم و یا ابرای هداف قومی، مذهبی، فرقه ای و غیره است.

 

تجارب تا کنونی را اگر نگاه کنیم، زمانی که جمهوری اسلامی به کردستان حمله نظامی گسترده ای را آغاز کرد، جریانات مختلف سیاسی از چپ و راست و از کمونیست و ناسیونالیست و غیره دست به اسلحه بردند. کمونیست ها و کارگران در کردستان تنها نیرویی نبودند که علیه این تهاجم نظامی ایستادند، بلکه ناسیونالیست ها و دیگر اقشار اجتماعی هم که جمهوری اسلامی حاضر به سازش با آنها نشد هم به مبارزه مسلحانه کشیده شدند. این دسته از مبارزات تا آنجا که علیه  کارگران و کمونیست ها و دیگر مردم آزادیخواه نبود ودرمقابل تهاجم رژیم سازمان می یافت و صرفنظر از اهداف احزاب سیاسی آن که طبیعتا خواستار حفظ نظام سرمایه داری بودند، اما در مقطعی با مبارزه مسلحانه کمونیست ها و کارگران و مردم زحمتکش همسویی پیدا کرد. کومه له و حزب کمونیست ایران و گروه های دیگر چپ از طرفی و حدکا ودیگر جریانات قومی و فرقه ای دیگر در آن مقطع هر کدام جنبش خود، سیاست و شیوه های فعالیت و اهداف خود را تعقیب می کردند. برای کمونیست ها و کارگران هدف جلوگیری از تثبیت جمهوری اسلامی و حاکمیت آن و ایجاد سنگری پیروزمند برای پیشروی انقلاب  و تداوم آن تا انقلاب کارگری و برقراری سوسیالیسم بود. و برای ناسیونالیست ها، ایجاد توازن قوایی بین آن ها وجمهوری اسلامی بود که به رسمیت شناخته شده ودر قدرت جدید شریک شان کنند.

همین تجربه نشان داد که مبارزه مسلحانه ادامه سیاست معین و در خدمت منافع طبقات گوناگون اجتماعی است. یکی در صفوف خود بورژوازی وخرده بورژوازی برای شریک شدن در قدرت وتقسیم ثروت و حفظ نظام سرمایه داری است و دیگری مبارزه مسلحانه کمونیست ها و طبقه کارگر علیه کلیت بورژوازی با جناح ها و گرایشات گوناگون آن وکل نظام اداری و پلیسی و نظامی آن است که  برای حفظ سرمایه داری بوجود آمده وسازمان یافته اند. هدف مبارزه مسلحانه طبقه کارگر و  حزبش در هم شکستن کل ماشین سرکوب و نظام نابرابر اقتصادی است.

 

حال اگر به کردستان در این مقطع نگاه کنیم، شاهد تحرکات نظامی  از جانب جریانات سیاسی گوناگون هستیم.

سیاستهای پشت این تحرکات نظامی درکردستان، هیچ وجه تشابهی با مبارزه مسلحانه کارگران و مردم زحمتکش در دوره قبل علیه جمهوری نداشته و ندارد. مبارزه مسلحانه در کردستان علیه جمهوری اسلامی مقاومت مردمی بود که به اهداف انقلاب ۵۷ وفادار بوده و جمهوری اسلامی را محصول انقلاب خود نمی دانستند. این دوره از مبارزه درکردستان شکست خورده و به عقب نشانده شد.

در حال حاضر صف بندی های طبقاتی و احزاب و جریانات گوناگون چه در ابعاد سراسری و چه در کردستان تغییر کرده است. احزاب ناسیونالیست با آغوش باز پذیرای جناحی از جمهوری اسلامی وحتی بخشی از آنان خواهان بخشیدنشان از جانب حکومت فعلی است. اعلام آمادگی های آشکار برای پیوستن به جمهوری اسلامی و مذاکرات  پشت پرده در این زمینه در جریان است. حتی بخشی از ناسیونالیست ها که در ظاهر با رژیم درگیر اند باز در جهت فشار به جمهوری اسلامی برای پذیرفتنشان در خانواده بورژوازی ونظام سرمایه داری حاکم است. و این هدفی است که منافعشان را تامین می کند.

 بنا بر این صرفنظر از این که درحال حاضر و در شرایط کنونی چه به لحاظ صف بندی های طبقاتی جدید و چه توازن قوای بین رژیم و مردم، چشم انداز شروع دوره دیگری از مبارزه مسلحانه وجود ندارد. اما حتی اگر این کار زمانی ضروری و ممکن شد، ما شاهد همسویی و همکاری احزاب و نمایندگان طبقات متخاصم اجتماعی (طبقه کارگر و بورژوازی) نخواهیم بود. در چنین شرایط احتمالی، بورژوازی در کردستان در کنار بخش های دیگر بورژوازی سراسری علیه طبقه کارگر و حزب کمونیستی اش خواهد ایستاد.

کارگران و همه زحمتکشان جامعه باید این واقعیت را بپذیرند که یک بار دیگر یک همسویی و مبارزه همه باهم علیه جمهوری اسلامی در ابعاد سراسری و در کردستان مبارزه مشترک ناسیونالیست ها و کمونیست ها و کارگران علیه جمهوری اسلامی اتفاق نخواهد افتاد. جمهوری اسلامی چه جناح حاکم و چه اصلاح طلبان، اکنون دیگر دشمن مشترک کارگران و بورژوازی در کردستان نیست. بورژوازی کرد و شعبات مختلف ناسیونالیسم کرد از چپ و راست اکنون دنبال دوستان خود در میان جناح های مختلف رژیم می گردند. اگر صحبت از دشمن باشد، برای بورژوازی در هر لباسی و با هر ملیتی و در هر کحا، اولین دشمن خود را طبقه کارگر و کمونیسم می دانند و  در مقابلش خواهند ایستاد.

 در چنین شرایطی، توطئه های بورژوازی و جریانات ناسیونالیستی در کردستان را تنها با قدرت طبقاتی و جنبش آزادیخواهی و برابری طلبی مردم می توان خنثی کرد. تنها با این قدرت است که ممکن است انها را به  تن دادن به پذیرش  محیطی آزاد برای انتخاب آزادانه مردم مجبور کرد. جبهه چپ و کارگر و کمونیسم باید آنچنان قوی شود که این توازن قوا را به حزب بورژوازی در کردستان تحمیل کند. همانطوریکه در جریان مبارزه مسلحانه و سیاسی دور قبل این توازن قوا به آن تحمیل شد.

 

در شرایط کنونی و بطورمشخص هم مدام باید از خود پرسید که چه جریانی وبا چه هدف و سیاستی دست به اسلحه می برد و به فعالیت مسلحانه می پردازد. می خواهد چه چیزی را و به نفع کدام طبقه اجتماعی تغییر بدهد؟ به کدام منافع طبقاتی خدمت می کند والی آخر.

اگر جریانی دست به اسلحه می برد تا به جمهوری اسلامی فشار بیاورد و آن را سر میز مذاکره ومصالحه برای شریک شدن در قدرت و ثروت بیاورد، حتی اگر منفورترین مهره های رژیم را مورد هدف قرار دهد، نمی تواند ونباید مورد تایید و حمایت و مایه خوشحالی کسی باشد. باید به این ها گفت، تو که برای منافع خودت می جنگی، حتی اگر این جنگ تو به حذف چند مهره جنایتکار رژیم بینجامد تا دل کسی را خنک کند، چه ربطی به منافع جامعه دارد؟ چه ربطی به من دارد؟ چرا باید مورد تایید من باشد؟ در جدال های سیاسی هم این واقعیت هست. چرا کارگر و زحمتکش برای سر کار آوردن موسوی و کروبی باید خود را به زحمت بیندازند، به خیابان بریزند و خود را به کشتن بدهند؟

در یک کلام باید گفت این جنگ، چه سیاسی وچه نظامی اش، جنگ طبقه کارگر با بورژوازی و  جنگ زنان و جوانان برای آزادی و برابری نیست. طبقه کارگر جنگ خودش را دارد. زمانی لازم شد دست به اسلحه ببرد وبا یک قیام مسلحانه کل نظام بورژوازی با همه ماشین دولتی وسرکوبش را پایین بکشد، این کار را خواهد کرد.

 

اما واقعیت این است که طبقه کارگر و مردم آزادیخواه نمی توانند جلو این جنگ و جدال های درون خانواده بورژوازی را بگیرند. فردا ممکن است جناح هایی از خود رژیم در میان سپاه پاسداران و بسیج و ارتش به جان هم بیفتند و شکم همدیگر را پاره کنند، ممکن است خرده بورژوازی که منافعش را اساسا در حاکمیت بورژوازی می بیند به ماجراجویی های بی افساری دست بزند، حتی ممکن است این کار به نام دفاع از مردم و از زن و جوان وغیره صورت بدهد. جلو این ماجراجویی ها را هم نمیتوان گرفت.

اما کاری که می توان کرد این است که، نباید در این جنگ شریک شد. نباید به آن پیوست. نباید به آن سمپاتی نشان داد و نباید به هیچ نتیجه آن ولو حذف مهره های منفور رژیم باشد، دل خوش کرد. نباید با آن رفت و نباید حامی و سیاهی لشکرآن شد.باید صف، جبهه و جنگ طبقاتی خود را سازمان داد.

 

یک واقعیت دیگر این است که با نصیحت نمی توان جلو هر سیاست ماجراجویانه ای درخدمت اهداف معین را گرفت. با “محکوم می کنیم” هم نمی توان جواب این پدیده را داد. طبقه کارگر بطور کلی وکارگران و مردم زحمتکش در کردستان مشخصا، باید صف طبقاتی خود را سازمان داده ومتحد و متشکل کنند. صف و حساب خود را از کل جریانات بورژوایی و خرده بورژوایی جدا سازند و سیاست و اهداف و تاکتیک طبقاتی خود را اتخاذ کنند و به دست بگیرند.

 

این صف بندی طبقاتی در وهله اول و به فوریت باید برای ریشه کن کردن جریانات مسلح مذهبی سنی وشیعی و سلفی والقاعده و  باند سیاهی رژیمی و غیر رژیمی دست به کار شود. این انگل ها نباید در کردستان که یکی از مناطق نفوذ چپ و کمونیسم و کارگر و انسانیت است، رشد کنند. باید زیر پایشان را خالی کرد. باید از جامعه طرد شوند. نباید گذاشت این جانوران هوای سالم و آزادیخواهانه و برابری طلبانه و  انساندوستانه جامعه ما را مسموم کنند. نباید اجازه داد حتی یک نفر را اغفال کنند. ریشه خرافات مذهبی شان را باید زد. نباید گذاشت در هیچ شهر و محله و کوچه وخیابان و روستایی احساس امنیت کنند. این ها باید در رفتار و رابطه مردم با آنها انگلی بودنشان را احساس کنند، شرم کنند و خجالت بکشند و دم شان را روی کول شان بگذارند و بروند ویا پشیمان شوند.

همچنین و همزمان نباید شیفته هیچ اقدام و ماجراجویی جریانات قومی و خرده بورژوایی با ظاهر میلیتانت و یا به نام دفاع از حقوق و حرمت مردم شد. نباید حمایت شان کرد. نباید یک ذره به آن ها سمپاتی نشان داد و یا به آنها پیوست.

 

کارگران، زنان، جوانان و انسان های زحمتکش، ناجی ای جز خود ندارند. ایجاد صفی طبقاتی در مقابل همه دشمنان طبقه کارگر و جنبش آزادی و برابری زنان و مردان، سازمان یافتن در تشکل های کارگری و در حزب کمونیستی کارگری خود و در گارد آزادی است. این تنها راه  واکسینه شدن جامعه از انگل های مذهبی و قومی و راه نجات بشریت از بربریت و قوم پرستی و مذهب و خرافات است.  

گارد آزادی ابزار شرافتمندانه ای است که  در مقابل این مخاطرات ضد انسانی که یقه جامعه ما را گرفته است، قدرت دفاع از خود را به کارگران و زنان و جوانان و همه انسانهای آزادیخواه و برابری طلب می دهد.

گارد آزادی در حال حاضرشروع مبارزه مسلحانه به شیوه دیگر و آغاز جنگ نظامی با نیروهای مسلح رژیم نیست. زمانی که لازم شد این جنگ برای تعیین تکلیف نهایی با جمهوری اسلامی و مقاومت بورژوازی و کل ماشین دولتی وجنگی اش آغاز خواهد شد. حذف جمهوری اسلامی جز با قیامی مسلحانه و دفاعی مسلحانه و توده ای برای کوتاه کردن دست جنایتکارانه اش ممکن نیست. اما در حال حاضر، سازمانیابی جوانان و مردم آزادیخواه در گارد آزادی، مثل چتری است که جامعه انسانی ما را از مخاطرات و تهاجم انگل های سنی گری وشیعی گری و جریانات باند سیاهی جمهوری اسلامی و سلفی و القاعده و غیره محفوظ نگه می دارد. باید با ابزار خود به جنگ دشمنان رنگارنگ انسانیت رفت. گارد آزادی یکی از این ابزارهای قدرت مردم است. اگر سلفی ها والقاعده ای ها وباند سیاهی های رژیمی وغیر رژیمی، بربریت خود را پشت نقابهایشان مخفی کرده و بمب به خود می بندند و یا در مجامع مردم بمب منفجر می کنند و سلامت جامعه را تهدید می کنند، گارد آزادی کارگران و جوانان و زنان و مردان شریفی هستند که با حضور موثر وقدرتمند خود،  نقاب ها را از چهره هایشان بر داشته و تهدیدشان را بر بالای سر جامعه کنار خواهند زد. راه دیگری وجود ندارد.

 

کارگران!

 جوانان!

زنان و مردان شرافتمند و آزادیخواه!

خود را در شوراها و سندیکاهای کارگری، در مجامع عمومی محل های کار و محلات ، در گارد آزادی و در حزب سیاسی و کمونیستی خود سازمان دهید. تصاویر وحشیگری و بربریتی که جانوران مذهبی و قومی و باند سیاهی جمهوری اسلامی به ما نشان می دهند، شایسته خودشان است. باید دست این بربرها را از زندگی و  جامعه متمدن و انسانی کوتاه کرد. باید بانی رشد این انگل ها که جمهوری اسلامی است را به زیر کشید. زندگی در جامعه ای بدون بورژوازی و تبعیض و نابرابری هایش و بدون جنایات و انگل هایی که در درون خود می پروراند، شیرین، مرفه ، پر افتخار و هیجان انگیز است.

آبان ۸۹ (اکتبر ۲۰۱۰)

mozafar.mohamadi@gmail.com

mozafarmohamadi.com