حماسه های خاموش درسرابی تاریخی ٣٢

حماسه های خاموش درسرابی تاریخی .۳۲
اسلام دموکراتیک = دموکراسی اسلامی
قسمت سی ودوم
 
hoshyaresmaeil@yahoo.com
 
    طبق قوانین تشکیلاتی دنیای مجاهدین، پدیده ای به نام شناخت عینی جهان بیرونی، مفهومی نداشت. همه چیز و همه اذهان در ید قدرت رهبر عقیدتی قرار داشت. از نظر رهبر هم ، هر تفکر ی خارج از دنیای مجاهدین ناحق و باطل است. در ذهن هیچ مجاهد خلقی نباید خللی وارد شود و قرار نبود کسی دوباره یادش بیاید که بازتاب جهان مادی در اذهان، ابتدایی ترن قانون شناخت است که از دل هویت انسانی و توانایی¬های فردی بیرون میآید.
 در دنیای مجاهد هر گونه شناخت و یا بازتابی از بیرون، با حالتهای کلیشه ای تبدیل به جریانی تولیدی در مغزهای تسخیر شده بود که افراد هیچ کنترلی بر روی آن نداشتند و ما باید فراموش میکردیم که آزادی واقعی از دل درک ضرورتها و پذیرش واقعیتها بیرون میآید.
    فکر کردن برای مجاهد خلق یک ضد ارزش است زیرا رهبر صراحتاٌ اعلام کرده است که به دنبال تفکر و پرسش، افراد وارد وادی روشنفکری میشوند که بد است و خوره دستگاه و تشکیلات! اگر هم قرارشد فکرکنید به سوالات مجازفکرکنید: چرا دیر به سازمان پیوستی؟ چرا در بحث ایدئولوژیک و هژمونی دیر زانو زدی؟ چرا هنوز زنده هستی؟!!!!
     تولد و مرگ سریع پدیده ناقص الخلقه ای که رهبر عقیدتی قول داده بود از ترکیب دو دستگاه اسلام و مارکسیسم خلق شود؛ سزاوار هیچ تبریک و تسلیتی نیست. سرابی بود که هیچ تشنه ای را سیرآب نکرد و به هیچ وجه نمیشود فرض کرد که یورش آمریکا و یا سقوط صدام باعث این عدم موفقیت رهبر عقیدتی بوده است یعنی همه مقصرند به جز معمار جامعه بی طبقه تولیدی! این عدم موفقیت یا یک اتفاق است و یا قانونمند. اگر قانونمند است که هست، پس عمر چنین  تفکراتی به سر آمده است؛ چه از نوع وحشی و بدوی آن به نام ولایت فقیه و چه شکل تمیزتر و کراواتی آن به نام رهبر عقیدتی.
    اگر از تلفیق دو دستگاه اسلام و مارکسیسم، امکان خلق پدیده ایی نوظهور شدنی بود، حتماٌ مجاهدین موفق میشدند و نتیجه عملکردشان با راندمانی مثبت جهان را به لرزه درمیآورد و بشریت برای رفع بورژوا زدگی در کنار دریای جامعه بی طبقه توحیدی، باید زانو میزد. اکنون باید به بن بست و شرایطی که مجاهدین در آن گرفتار شدند اندیشید و چراهای بسیاری که پرسیدنشان دیگر نباید جرم به حساب آید. ضرورت رسیدن به سیاست خط موازی با دولت آمریکا یک اتفاق نبود بلکه سوار بر قانونمندیهای مشخص فریاد میزدند که اقتصاد جهانی چیز بدی نیست و اکنون شعار مرگ بر آمریکاست که بد و ارتجاعی است!
     البته بودن یا نبودن هم اهمیت دارد و مجاهدین ظاهراٌ تا به امروز موفق بوده اند. یعنی شکلی از بودن در حیات فیزیکی مجاهدین بارز است و با اتخاذ سیاستی بی محتوا و پر سرو صدا به حضور خودشان رنگ و لعاب دهان پر کنی میزنند. جان کلام و گوهر همه تلاشهای مجاهدین در حفظ تشکیلات و ماندن در اشرف و عراق خلاصه شده است. همه شعارها و مواضع سیاسی در جهت حفظ همین پوسته مار، تبیین و اتخاذ میشود. غار اشرف را محله امیر خیز تبریز معرفی کردند، با سلاحهای چوبی رژه میروند و ظاهراٌ سرخوشند که هنوز لباس نظامی بر تن دارند و انبوهی تصاویر و شعارهای دیگر که: نگران نباشید کف بزنید و دف بزنید و .. اشرف بایستد جهان خواهد ایستاد … ما هستیم و در نوک قله پیروزی نشسته ایم”
    اما دریغ و درد…! اگر هنر هر پدیده ای تنها در ماندن فیزیکی باشد و هیچ نقش و تاثیری در جریان تکامل اجتماعی و سیاسی نداشته باشد پس فیل و موش و کبوتر و زرافه هم خیلی هنرمند هستند چون فقط هستند ! شاید اگر صحنه و شرایط جهانی به گونه ای بود که مجاهدین می¬توانستند با تکیه بر قطبی یا قدرتی مارکسیستی مانور کنند و از آن طریق امیدی به حاکمیت سیاسی میداشتند، دیگر نماز جماعت اجباری نمی¬شد. اما چون نبود پس در باز کردن راه سومی با تکاپو و تقلا به زمین و زمان سیخ می¬زدند. نماز جماعت و شرکت در دسته های سینه زنی و زنجیرزنی در تشکیلات اجباری شد و خیلی ها در فکر بودند که مد شدن چنین اعمالی آیا تنها به شعائر مربوط است یا به شرایط ؟ انشعاب سال ۵۴ بهانه و دستاویز محکمی برای رجوی و سایر اعضای ارشد مجاهدین بود تا ظواهر چپگرایانه را کنار بگذارند و قاطعانه به هر تناقض و ابهام و پرسشی افسار مطلق دینی بزنند. تقی شهرام ناخواسته کمک بزرگی به مسعود رجوی در خلق رهبر عقیدتی کرده بود و مخالفت مجاهدین در فاز سیاسی با اعدام شهرام به دست آخوندها هم به هیچ روی جنبه نوع دوستی نداشت. چون اعدام یک حکم قرآنی است و مجاهدین اساسا با حکم اعدام موافقند .
    در تلاطم نخراشیده و بافت مذهبی سیاسی فرهنگی جامعه ایران در فاز سیاسی ۵۷ تا ۶۰ مخالفت مجاهدین با اعدام تقی شهرام بیشتر جنبه¬ی سیاسی داشت. اگر چنانچه تقی شهرام به هر دلیلی در سرفصل قیام ضد سلطنتی و عدم شناخت جامعه ایران از روند کار مجاهدین، قصد حرف زدن و یا پرداختن به ابهامات و تناقضات همچنان موجود را میداشت چنین عمل مفروضی از سوی تقی شهرام قطعاٌ به سود مجاهدین رقم میخورد. حتی مجاهدین بدشان نمیآمد تا تقی شهرام از انشعاب ۵۴ حرف بزند یادفاع کند ! چون جامعه آن روز سیاسی ایران در هیچ قشر و سطحی نمیفهمید به جز مرکزیت سازمان مجاهیدن که اشراف کامل به اندیشه سرشار از تناقض خودشان داشتند و همچنان در شرایط متلاطم و سنگین فاز سیاسی باید لب به دندان گزیده و سکوت میکردند. رژیم جمهوری اسلامی هم که در اعدام تقی شهرام تابع منطق و قانونی نبود. نیش عقرب نه از سر کین است …
    با پشت سرگذاردن روند فاز سیاسی و آغاز فاز نظامی تا سال ۶۴، دو دهه از عمر سازمان مجاهیدن خلق ایران میگذشت و این گذر زمان تناقضات پوشانده شده در اذهان را مانند رسوبی ته نشین کرده بود و حال پرداختن به آن، زیر شدیدترین فشارهای نظامی کار هر کس نبود. سرنگون نشدن رژیم ولایت فقیه در کوتاه مدت به اضافه انشعاب سال ۵۴ و با توجیه اینکه باید در برابر دشمن به سلاح مناسب مسلح شد (دین و مذهب)!
    مسولان سازمان مجاهدین خلق ایران ، رهبر عقیدتی را پذیرفتند و امروز پس از دو دهه از آغاز حاکمیت او، دیدیم که نایب امام زمان و یا خود امام زمان چه کرد و چه شد؛ در سیاست، در تاکتیک، دراستراتژی، اندیشه و به زعم رهبر عقیدتی؛ در چپ مارکس نشستن!

(بیچاره مارکس!)
 
 www.tipf.info
 
بانوی هنروآواز مردم ایران خانم مرضیه ، جایگاه هنری اش و یادش دردلهای دوستدارانش جاودانه است
 

اسماعیل هوشیار
ادامه دارد
 
 www.tipf.info