به بهانه کنار گیری کورش مدرسی از پستهای حزبی

ریشه های ارتجاع در تفکرات کورش مدرسی

  درست بر خلاف تزهای کورش مدرسی  زیر سرنیزههای حکومت اسلامی  انقلابی ژرف در تکاپو وتقلاست.انقلابی که دم بدم رادیکالتر میشود.خواسته ها وانتظارتی که روز به روز روشنتر و عمیقتر شکل می گیرند و هر آن می توان انتظار داشت همه ارکان نظام اسلامی را  به هم بریزد. به ضرب شمشیر نمی شود این جامعه را نگهداشت   چه رسد که حالا خود شمشیر بدستان لرزان شده اند،وخودشان هم خودشان را قبول ندارند . نظام اسلامی نه فقط متعارف شدنی نیست بلکه  عملا پا در هواست  ودیگر حتی  متعادل وباثبات شدنی هم نیست، وضعیت اش به قبل از اعتراض به بهانه انتخابات برنمی گردد .هر آن در شرایط ریزش و فرو پاشیست. اینکه مردم در خیابان هستند یا نه؟واقعا مهم نیست ،فشار دارد کار خودش را   می کند .کدام فشار؟ فشار حقیقت ،فشار فروپاشی دروغ و ریاکاری روحانیت ،فشار افکار عموم مردم که دیگر مبانی وحتی آدمهای پایه گذار جمهوری اسلامی را قبول ندارند.این فشار  نظام را از داخل کاملا زیر سنگینترین ضربات گرفتار کرده است .این وضعیت سیاسی- اجتماعی  مسئولیت چپ را صد چندان  میکند .بخصوص در نبود منصور حکمت چپهای  استاد در خود زنی  وفرقه بازی می توانند مصائبی ببار بیاورد که جبرانش  بسیار سخت باشد . کورش مدرسی تاریخا و به همین دلایل یک متهم جنبش کارگری وچپ جامعه است .در حالی که میتوانست برای نظراتش در گنکره ی علنی حزب کمونیزم کارگری  بجنگد ومنتظر عواقب آن بماند، ودرصورت سقوط از کادر رهبری  مثل یک چپ مسئول ومتمدن به جدل بر سر نظراتش از مجاری حزبی ادامه بدهد، وبدین ترتیب  تصویر دیگری از حزب به جامعه بدهد ،مثل همه چپهای بی مسئولیت وبی توجه به جامعه و پژواک  وضعیت  چپ در آن   رفت و همه ی سعی اش را کرد که تصویر دیگری از حزب متمدن کمونیزم کارگری به جامعه بدهد ، رفت ویک حزب دیگر تشکیل داد حزبی که به سرعت با ریزش نیرو روبرو شد ، حزبی که دهها شماره از نشریه “پاسخش” فقط به لجن پراکنی علیه حزب کمونیزم کارگری  اختصاص داشت،حزب نفرت علیه چپ  وبخصوص کمونیزم کارگری !

         حالا و بعد از آن ماجراها کورش مدرسی  در کنگره چهارم حزب حکمتیست  بدلایل پزشکی از کاندید شدن در تمامی ارگانهای  حزبی اعلام   انصراف والبته  تاکید کرده است که   به چپهای دیگری که همفکرش نیستند رحم نخواهد کرد!ظاهرا منبعد از این دیگر وقت کافی هم دارد.

  ما حق داریم که بگوییم   حدود صد وشصت وپنچ سال بعد از مارکس ونقد اش به فوئر باخ  انتگره “دیدن فهمیدن وتغییر” کورش مدرسی  سوپر ارتجاعیست  ، ایشان تازه کشف کرد که “دیدن مبنای فهمیدن وتغییر” است ،چیزی که فوئر باخ گفت وهمان زمان پاسخ گرفت . فاجعه حتی  به اینجا هم ختم نشد   کورش مدرسی در شماره دوم نشریه ی که به بی ربط ترین شکل ممکن اسم “حکمت” را بر آن گذاشته بود  افتضاح تئوریکی  ببار آورد که باور کردنی نبود   ایشان بعد از مارکس وتزهایش علیه فوئر باخ ، بعد از مارکس ونقدش  به فلسفه ،بعد از منصور حکمت و نقد ش به  ژرژپلیستر، تازه کاشف “جبر واختیار” مارکسیستی شد!   

   واین   در حالیست که در  الفبای مارکس و منصور حکمت  درک جهان نه بر مبنای هواس پنچگانه ویا بکار گیری دوقطبیهای متافیزیکی مثل جبر واختیار ،علت ومعلول ، سکون حرکت،وحدت وکثرت ،……وغیره  بلکه  حرکت از خاص به عام وبازگشت از عام به خاص ودریافت صحت شناخت .هر دو روش فلاسفه ای قبل از مارکس  یعنی هم   دوقطبی ها  و هم  فهمیدن بر اساس دیدن      متافیزیکی وحاصل و نتیجه عدم درک جهان توسط   آنان بودند   والبته کاملا  بی ربط به نگرش ماتریالیسم پراتیک مارکس هستند . کارل مارکس و منصور حکمت   با دیدن ویا هر حس دیگر  و یا متد استفاده از  دوقطبی های منجمد،وقالبی  به بررسی جهان نپرداختند و بر عکس با  دور ریختن این مدلهای تفکر”قالبی” و”تجربی”  جهان پویا و در حال تغییر را به روش علمی  شناخته وکمر به تغییر آن بستند .

    بعد از  مارکس ،انگلس ، لنین و  حکمت     تزهای تئوریک کورش مدرسی سوپر ارتجاعی بودندوهستند . ایشان بعد این همه سال واین همه تلاش تئوریک پیشگامان بشریت    تازه نظرات “قدما” را پیش روی ما گذاشت  و وقتی  تئوری های  ارتجاعی اش  نقد شدند،فقط  ساکت شدو   نشریه ای تئوریک را تعطیل کرد!

  دو سند فوق که مشروحشان در نشریات شماره یک و دو حزب کورش مدرسی آمده است غیر قابل پاک شدن هستند ، بلاخره دنیا حساب وکتاب دارد، نمی شود نظرات امثال فوئر باخ را با برق  زرورق بخورد جنبش  داد، نمی شود این نظرات سوپر ارتجاعی را با نام منصور حکمت غسل پاکی   و بعدش به خورد جنبش کارگری داد .منصور حکمت و رهروانش این اجازه را نمی دهند. کورش مدرسی کما کان می تواند در این موارد ساکت بماند   ولی بلاخره روزی باید پاسخ گو باشد.  مگر میشود تز های سوپر ارتجاعی را طرح کرد و صفحات طولانی از یک نشریه تئوریک را به آن اختصاص  وبدتر از همه  از اسم منصور حکمت استفاد کرد و بعد اش ساکت شده ونشریه تعطیل کرد؟

       در واقع کورش مدرسی بضاعت تئوریکش را جلوی ما گذاشت و به ما ثابت کرد که در الفبا مشکلات جدی  دارد  . آدمی که نمی داند بلاخره “جبر واختیار” درست است یا نه ؟ مدل! مارکسیستی دارد یا نه؟ آدمی که بقدر دیدن می خواهد تغییر بدهد! در یک ملو درام    لیدر اپوزیسیون کمونیزم کارگری شد. درام از آن جهت که آدمهایی  هم پیدا شدند که دنباله رو او بودند وبا او رفتند وبعضا هم ماندند!.

 فاجعه این بود که  آدمی با این بضاعت تئوریک لیدر یک حزب شده  و مدام تزهای خورد وریز تئوریک بیرون میداد. میشود تک تک نظرات واستنتاجات سیاسی کورش مدرسی را بررسی و ارتجاع نهفد در تفکرش را بیرون کشید . بطور نمونه بزرگترین نظرات سیاسی او در این سالهای بعد از  پیاده شدنش از کشتی کمونیزم کارگری را دوباره بررسی می کنیم.  “پاسخ “آنلاین نتوانست  چند صبای بیشتر  روی حقایق خاک بپاشد وبعد ازفرو نشستن آن خاک پاشی ها     امروز دیدن این حقایق کار سختی نیست .

 ۱- هخا

 شاید اولین موضع گیری سیاسی کورش مدرسی بعد از جدائی از حزب کمونیست کارگری دربرابر  ماجرای هخا بود .هخا و ۴۰۰هواپیمایش  را “دید ” وتا توانست بزرگش کرد.  ” هخا از ما نیست  پس در خانه بمانید”!

          بر مدعی  از ما بودن هخا  لعنت ! مگر یوسف اشکوری، اکبر گنجی ،…و یا حتی  هیچ یک از تمامی شرکت کنند گان وبرگذارکنندگان اعم از مجری و تماشا گر در ماجرای کنفرانس برلین از ما بودند؟ نه  از ما نبودند وما هم در خانه نماندیم ! در  ماجرای کنفرانس برلین هم کسی که به قدر دیدن می فهمید به نظر سیاسی کورش مدرسی می رسید وطبعا هم “تغییر اش” در خانه ماندن میشد! مضافا  اینکه هخا جزء در ذهن وچشم کورش مدرسی در هیچ کجای دیگری موجود جدی نبود،دلقک بود   میشد اتفاقا از او برای به مضحکه کشیدن قومیگری استفاده کرد.فقط حزب حکمتیست کورش مدرسی ۲۱ روز هخا هخا کرد والا هیچ کس دیگر  ایشان را جدی نگرفت .

۲- آزادی بیان

 شاید دومین نظر سیاسی کورش مدرسی در ماجرای اعتراضات آذر بایجان ارائه شد . اگر چه او ظرف یک روز نظراش را از روی سایتها برداشت ولی به بهانه ضدیت ومقابله  با مسئله ملیت وقومی گری از” آزادی بیان نوع دوم” دفاع کرد و کشف کرد که باید از آزادی بیان  روزنامه نگار   روزنامه دولتی  ایران دفاع کرد. اگر چه ایشان بی هیچ توضیحی نظراش را از روی سایت برداشت ولی دوباره و به بهانه اینکه این  اعتراضات  ملی وناسیونالیستیست و از ما نیست  و  ملت را به خانه نشینی فراخواند .در این ماجرا هم به وضوح دیده میشود که کورش مدرسی بقدر حس بینایی اش مسئله را درک کرد.دوستانش در نشریه “پاسخ آنلاین” گفتن که ما شعارهای ناسیونالیستی مردم را”شنیدیم” (حس شنوایی) این شعارها از مانیست!  به بررسی شعارها  پرداختند و  به این نتیجه رسیدند که اعتراضات مردم  ارتجاعیست  ولذا  در خانه ماندند! با هیچکدام از حواس نمی شود بیشتر از یک تجربه چیزی فهمید،نتیجه مشاهد ویا شنیدن ویا لمس کردن وچشیدن و بوییدن چیزی   بیش از یک تجربه  نیست .شرکت مردم در انتخاب خاتمی را در نظر بگیرید . اول مثل کورش مدرسی و دوستانش “ببینید”ویا “بشنوید” مردم به خاتمی رای داده اند پس نتیجه میگیرید که ارتجاعی بودند! وحالا  مثل منصور حکمت بفهمید   نتیجه چیز دیگری میشود وبا واقعیت انطباق کامل پیدا می کند  “رای مردم نه به ناطق نوری و خامنه ای و نظام اسلامی بود نه انتخاب خاتمی”  این هم از الفبای مارکس و منصور حکمت است .علت زیگزاکهای کورش مدرسی همین فهمیدن بر اساس هواس چند گانه است .نتیجه عملا این شد که در این دو ماجرا دعوت مردم به خانه نشینی   هم نظر کورش مدرسی  بود وهم نظر سید علی خامنه ای ،این تشابه تصادفی است؟

۳-خطر جنگ ایران وامریکا

هر وقت ژنرالهای امریکایی ویا ارازل واوباش اسلامی حاکم در ایران  حرفی از جنگ میزدنند کورش مدرسی یک قطعنامه ویا یک بیانیه ای “مسئولانه” ضد جنگ صادر  کرد .او در مقابل خطر جنگ بارها بیش از وجود  جمهوری  خفت بار اسلامی احساس مسئولیت می کرد. آدمی که بقدر دیدن می خواهد تغییر بدهد در عمل نهایتا بیانیه های  ضد جنگ  ایش  شبیهه خامنه ای  میشدند.واقعا بیانیه های چپ وراست ضد جنگی ضرورتی نداشت، یک بیانیه کافی بود وهمگان دیدند که تزهای کورش مدرسی در این مورد هم غلط بودند.  

۴-ماجرای جنگها حزب الله وحماس با اسرائیل

در این دو جنگ کورش مدرسی به نتایج جالبی رسید ” چون کمونیستها  در فلسطین غایبند و حزب الله مدرسه و بیمارستان  میسازد” پس  حزب الله خوب است وباید مورد حمایت قرار بگیرد .یک نمونه تیپیک از فهمی از سر  دیدن ! . اعتراض به جهان با” استاندارد یگانه”را اول خامنه ای طرح کرد (۲۴ ساعت قبل از کورش مدرسی)وبعد کورش مدرسی ! با کمال تاسف مواضع  وبعضا کلمات خامنه ای و کورش مدرسی در برخی از بیانیه های ضد جنگ امریکا وایران وجنگهای بین اسرائیل وجریانات اسلامی در لبنان  و ماجراهای هسته ای  کلمه به کلمه عین هم بودند راستش آن روزها آدم می ماند که این همه شباهت از کجا میاید؟

۵-انقلاب جاری

 کورش مدرسی که  اسا سا حزبی برای خانه نشینی ساخت بود در مقابل مردمی که یکبار دیگر  رایشان به موسوی هم دقیقا  “نه به خامنه ای ونظام اسلامی بود”   چه کرد؟ یکسال است که به  زشت ترین شکل ممکن به اعتراضات مردم توهین می کند. راستش مثل اینکه باید بقدر ماجرای “هخا”  زمان بگذرد تا روی  زشت نظرات او دوباره باز شود.ومعلوم بشود که این  نظرات سطحی وحسی کورش مدرسی هستند که ارتجاعیند  نه اعتراضات مردمی !

۶-متعارف شدن جمهوری اسلامی

    این هم از آن حرفها بود که فقط ازذهن آدمی که به قدر دیدن می فهمد بیرون می زند. جمهوری “اسلامی” در قرن بیست ویک    هر چه بشود اما متعارف شدنی نیست که نیست . قرن بیست ویک قرن متعارف شدن قصاص وسنگسار وقطع عضو و حجاب وپرتاب از بلندی……..نیست به همین سادگی مشاهدات کورش مدرسی غلط هستند. 

  

     اینها رئوس برخی از سیاستهای کورش مدرسی بود .باقی سیاستهای او را نیز میشود بررسی کرد همگی یک خط دارند و یک نتیجه می دهند. “از ما نیست” پس  ” در خانه بمانید”  سیاست پیچیدترین فعالیت اجتماعی انسانهاست . همه هنر سیاسی ما باید این نتیجه را بدهد که صف مستقل خودمان را تشکیل بدهیم . بسیاری ازنظرات سیاسی کورش مدرسی حتی شبیه  سنتی ترین چپها هم نیستند بلکه پوسته ظاهریشان را جدا کنی عین نظرات سیاسی خامنه ای هستند .

 اینکه کورش مدرسی به باز بینی و البته یاد گیری مارکس و منصور حکمت بنشیند و خطا های فاحش خود را بیابد ،جدا از آنکه یک   آرزوی شخصی ست می تواند  یک سنت شکنی هم باشد. کورش مدرسی می تواند با فرصت بیشتری که بعد از این دارد به نقد ارتجاع غیر قابل باور موجود درتفکرات خود بنشیند و البته نشان دهد که بلاخره کمونیزم کارگری یک سنت متفاوت  است و یا باز هم می تواند کما کان و با سکوت  وپاسخ ندادن به این نقدها  میدان را به آدمهای از نوع محمد فتاحی وحامد خاکی بدهد که با فحاشی چیزی شبیه بر خوردهای  رایج در ایران امروز را در دفاع از “رهبری” به جنبش ارائه  کنند.

 میشد انتظار داشت عبدالله مهتدی به حرفهای امروز ش برسد ” کمونیزم تفکر جوانی وکودکی بود” وحالا که بزرگ شده ایم دیگر “دموکراتیم” بلاخره آدم نمی تواند مدام دروغ بگوید و مهتدی که واقعا در جوانی و کودکی سیاسیش  دم از برابری میزد ، حالا مثل  همه ی  هم جنبشی هایش” عاقل شده”و فکر می کند که طلب برابری انسانها رویاست.

      اما واقعا اینبار می تواند مسئله برعکس  بشود . این چه سنتی است که چپهای پا به سن گذاشته باید الزاما “راست” وضد کمونیست بشوند؟ اینبار امکانش هست که این سنت شکسته بشود وانتظار دیگری داشته باشیم،  می توان از کورش مدرسی انتظار داشت فارغ از هر مصلحتی به حقیقت پای بند باشد و به نقد نظرات خود بنشیند و اتفاقا اثر امثال مهتدی را خنثی بکند و کمونیزم کارگری را  به سهم خود جلو براند . آیا کورش مدرسی در فرصت باقی مانده   این سنتی شکنی را خواهد کرد؟ ژست لیدری را کاملا  بدور خواهد ریخت و به بررسی این حقایق و یاد گیری مارکس و منصور حکمت خواهد نشست ؟

به نظر اینطور میاید که کمونیزم کارگری وقتی شانس بیشتری برای کسب قدرت سیاسی پیدا می کند که کادر هایش سنتهای دیرینه را در هم بکوبند. و کورش مدرسی شانس این را دارد و می تواند همین مقدار به پیشروی کمونیزم کارگری کمک کند، واثار منفی سالهای اخیرش را پس بزند، مشروط به اینکه کمی و فقط کمی  جسور باشدوبا کنار گذاشتن ژستهای تئوریک،و با یاد گیری الفبای کمونیزم پراتیک  با حکمت بماند وهنر سیاست را به آدمهای دور و برش بیاموزد.

  ۱۵/۷/۸۹