طرح ” هدفمند کردن یارانه ها “در بوته نقد رادیکال کارگری

قطع سوبسیدها در واقع جزئی از طرح جامع تری است که در اقتصاد جهانی آنرا سیاست ریاضت کشی اقتصادی مینامند. بیکارسازیهای گسترده، حذف سرمایه گذاریهای دولتی و خصوصی کردن همه بخشهای تولیدی و خدماتی، آزاد گذاشتن دست بازار در تعیین قیمتها و دستمزدها و در نتیجه افزایش نجومی قیمت کالاها و کاهش دستمزدها به حداقل ممکن، زدن از بیمه های بیکاری و درمانی و خدمات عمومی مثل بهداشت و آموزش و پرورش و غیره ( خدمات دولتی که در واقع قبل از هر چیز حاصل و دستاورد مبارازت کارگری برای ارتقای شرایط معیشتی خود و کل مردم حقوق بگیر بوده است) همه از اجزای دیگر این طرح است. آقایان مدعی هستند که قیمت ها کالاها باید واقعی شود، آزاد شود به زبان بشری یعنی اینکه چندین برابر شود. اما در مورد یک کالای اساسی این جامعه یعنی نیروی کار درست برعکس معتقد هستند که باید منجمد شود! این طرح اگر یکی از اهداف مثبت آن به زعم آقایان  کاهش مصرف است در مورد نیروی کار درست برعکس نظر دارند. معتقدند که این یک کالا را تا میتوان باید مصرف کرد و تا میتوان و تا جا دارد با کمترین قیمت. و اگر امکان دارد آنرا هم نپرداخت. روی دیگر این طرح، مصرف تا بی نهایت کالای نیروی کار است و در عین حال پرداخت کمترین قیمت برای آن. هم اکنون این را نیز اجرا کرده اند، با تضمین نیروی امنیتی و پلیس و زندان و شکنجه و کارشناسان. برای بخش نظامی و انتظامی و امنیتی مثل ریگ پول خرج میکنند برای همچین روزهایی است که بتوانند این طرحهای خانمان برانداز را خوب اجرا کنند.
 عملا و بطور واقعی اقتصاد جمهوری اسلامی ملقمه ای است از دزدی و چپاول آشکار و پنهان منابع ثروت جامعه و دسترنج کارگران و تولید کنندگان بوسیله مقامات حکومتی و اعوان و انصارشان، فساد و اختلاس و ارتشا اداری و رانت خواری و بجیب زدن سودهای نجومی از طریق بازار قاچاق و تفاوت نرخ ارز و غیره و در کنار آن بیکارسازیهای گسترده و عدم پرداخت دستمزها و بزیر خط فقر راندن بیش از هشتاد درصد مردم. ( اقتصادی که اکنون بروز مشخص و عریان خود را در سلطه مافیای اقتصادی سپاه و بسیج در قالب کارتلهای خصوصی که انحصار بخش اعظم رشته های تولیدی و خدمات را در دست دارد یافته است). قوه محرکه و هدف عمومی این اقتصاد نه سازمان دادن تولید و باز تولید متعارف سرمایه داری در جامعه بلکه حفظ موجودیت حکومتی است که مدام با یک بحران سیاسی و اجتماعی، اعتراضات و اعتصابات و شورشهای شهری و خطر سقوط و از هم پاشیدگی روبرو بوده است. اقتصاد جمهوری اسلامی عاملی است صرفا در خدمت حفظ حکومت و بساط چپاول و سرکوبش. و لذا بی ثباتی و بی آیندگی جزء جدائی ناپذیر این اقتصاد است. شرایط آنقدر متغییر و بی ثبات است که حتی خودی ترین سرمایه دارهای حکومتی به سرمایه گذاری ای که سود آور شدن آن نیازمند یک دوره گردش یکی دو ساله، وحتی کوتاه تر از آن، باشد تمایل و رغبتی ندارند. روشن است که در چنین شرایطی طرح ریاضت کشی اقتصادی و یا هر طرح دیگری که در یک شرایط متعارف سیاسی و اقتصادی ممکن است کار آئی داشته باشد، نه عملی و قابل اجرا است و نه در صورت اجرا شدن مساله ای را حل خواهد کرد. این نوع برنامه ریزیها و طرحهای اقتصادی به تن این رژیم گشاد است.
اما در برابر همه اینها من همراه دهها میلیون نفر دیگر طرح بهتری داریم. که باعث میشود جلوی یک عالمه خرج و مخارج و حیف و میلهای بیلیونی و تریلیونی گرفته شود و مردم هم هرچه دلشان میخواهد مصرف کنند و رفاه داشته باشند و شاد باشند. و آن به زیر کشیدن جمهوری اسلامی و کل این سیستم بچاپ بچاپ سرمایه داری است. صبر کنید زیاد طول نمیکشد که آنرا عملی کنیم. این اولین نقطه قدرت ماست که ما اکثریت جامعه هستیم. اکثریتی که کل ثروت و رفاه و امکانات جامعه محصول کار و خلاقیتمان است. اکثریتی که اگر متحدانه و متشکل به میدان بیاییم، میتوانیم ده تا حکومت اسلامی را یک شبه به زانو در بیاوریم. این قدرت است که زندگی انسانی، یعنی همان حق مسلم ما را که زیر دست و پای یک اقلیت مفتخور له میشود میتواند نجات دهد و زندگی انسانی را از یک آرزو به یک واقعیت تبدیل کند.
 حالا بگذارید ببینیم حکومتی که روز ۶ دی، تنها بعد از ۲ ساعت مبارزه جانانه مردم در خیابانها، رهبران ریز و درشتش قصد فرار از کشور را داشتند، واقعا چقدر توانایی مقابله با شورش گرسنگان را خواهد داشت.
همین احمدی نژاد، که دارد زور میزند “طرح هدفمند کردن یارانه ها” را اجرا کند که به زبان بشری میشود طرح هدفمند کردن بدبختی و فلاکت توده زحمت کش جامعه، فکر میکنید خودش دود چراغ خورده است و این طرح را ریخته است؟ نه؛ این نسخه اسلامی و آخوندی همان نظرات فریدمن مرحوم است. در واقع این طرح “… ریاضت کشی اقتصادی است که مدتهاست، از زمان تاچر و ریگان، بوسیله بانک جهانی و صندوق بین المللی پول، یعنی ستادهای اقتصادی چپاول دنیا بوسیله عظیم ترین سرمایه های مالی جهان، به همه کشورها دیکته میشود. و سردمدارن فکری آن هم میلتون فریدمن اقتصاد دان فوق ارتجاعی آمریکائی و مکتب فکری موسوم به مکتب شیکاگو است که دست پرودگانش نظیر رامسفیلد و دیک چینی و  نئو کنسرواتیستهای دو آتشه ای از این قماش، هیات حاکمه آمریکا را تشکیل میدهند.
“اجزاء این سیاست عبارتست از: برداشتن هر نوع مانع  و محدودیت حقوقی و قانونی و گمرکی و مالیاتی  بر سر کارکرد سرمایه، که  ” د ِرگوله” کردن اقتصاد نامیده میشود، سپردن همه بخشهای تولیدی و خدماتی به سرمایه های خصوصی،  سلب مسئولیت کامل از دولت در قبال جامعه، قطع کردن خدمات عمومی، بخشودگی مالیاتی برای سرمایه داران، قطع کامل سوبسیدها، سپردن قیمتها و دستمزدها به مکانیسم بازار آزاد، و در یک کلام افسار گسیختگی بیقید و شرط سرمایه دارها و در شیشه کردن خون مردم! تاچریسم و ریگانیسم ( آنچه ریگانومیکس نامیده میشد) طلایه داران این نوع اقتصاد بودند.”( حمید تقوایی انترناسیونال ۲۵۵)
تمام بحث بر سر اینستکه اکثریت عظیم مردم یک جامعه هفتاد میلیونی زیر فشار گرانی و بیکاری و فقر و نداری دارد مچاله میشود. بیشترین فشارروی کارگران است که مدام از کار اخراج میشوند، دستمزدهایشان پرداخت نمیشود، و گرانی و قیمتهای فزاینده قدرت خریدشان را به صفر نزدیک میکند. معلمان، پرستاران، کارکنان جزء و کلا مردم زحمتکش در شهرها و روستاها زیر فشار گرانی و بیکاری و فقر صدایشان بلند شده است. یک جامعه چندین میلیونی به اعتراض در آمده است اکنون دولت با حذف یارانه ها کارگران وتوده های زحمتکش را در مقابل مرگ و زندگی قرار داده است اما ازسویی اجرای این طرح برای این حکومت بازی با آتش است با اجرای این طرح میلیونها نفر به خاک سیاه می نشینند طبعا این میلیونها انسان هم اینطور خودبخود به خیابان نخواهند آمد و اگر هم بیایند کم دوام خواهد بود جنبش کارگری باید آماده این اتفاقات باشد و آنرا به شعله سرکشی تبدیل کند وتمام شیرازه این حکومت را بسوزاند
کارگران نیروی عظیمی هستند که می توانند خواسته ها و مطالبات میلیونها میلیون انسان را مطرح کنند و خود را در راس آن تبدیل به یک نیروی اجتماعی تعیین کننده نمایند .فعالین کارگری میبایست بطور جدی از فرصت و فضای تعرض و انقلابی استفاده نمایند و با تمام قدرت و یکپارچگی خواسته های مستقل طبقه کارگر را به میان مردم ببرند.بیش از هر جنبشی و هر کسی این کارگران و مبارزه آنان است که خواستار سرنگونی رژیم اسلامی سرمایه و غارتگران سفره های مردم هستند . باید و میتوان رهبری جنبش کارگری را به سطح کل جامعه تعمیم داد رژیم یک لحظه تردید نکرده است که جنبش کارگری می تواند پیگیرانه جنبش انقلابی را به سرانجام برساند.امروز رژیم هر حرکت سازمانیافته کارگری را بعنوان یک جنبش بشدت سیاسی می بیند و با تمام قدرت دستگاه های سرکوب رنگارنگ رابرای تحمیل بی حقوقی مطلق به سراغ رهبران و فعالین این جنبش می فرستد .
مبارزات صرفا اقتصادی در ایران با وجود حکومتهای دیکتاتوری مانند جمهوری اسلامی کاملا بی معنی است به ما فعالین کارگری ثابت شده است که کوچکترین خواسته صنفی از سوی رژیم بی هیچ تردیدی سیاسی تلقی میگردد و با آن وحشیانه مقابله میشود شرایطی پیش آمده است که طبقه کارگر را میتواند به صدر انقلاب در مرحله فعلی پرتاب کند.رژیم با حمله  به سطح معیشیت ناچیز  کل کارگران را در مقابل خود قرار داده است برای رهایی از این فشار خرد کننده واین حمله سرمایه داران مفتخور اتحاد توده عظیم کارگران لازم است .درست است که تشکل سراسری خود را نداریم اما در کوران مبارزه میتوانیم ضف خود را نیز متحد تشکل هایمان را بسازیم تجربه اعتضاب و مبارزه و تظاهرات و متشکل شدن و سازماندهی هم در میان کارگران و فعالین کارگری کم نیست و انگیزه اساسی برای پایان دادن به کل این حاکمیت واین نظام مبتنی بر چپاول و غارتگری در توده کارگران قوی است . ابتدا کارگران برسر مطالبات مشخص و روشنی که به تمام زندگیشان به بود و نبودشان به عنوان یک انسان بستگی دارد به حرکت درمی آیند .
کارگر نه بعنوان قربانی این نظام بلکه به عنوان پیشرو و پرچمدار مبارزه توده های مردم برای رسیدن به آزادی و برابری باید به میدان بیاید این عرض اندام سیاسی و اجتماعی تا کنونی تشکل های کارگری در ایران را باید باور کرد  جنبش کارگری میتواند و باید فعال و گسترده و متحد ومتشکل تر از گذشته باید پرچمداری مبارزات را قدرتمندانه در دستان خود بگیرد .برای تمام این مطالبات باید جنبش کارگری را در پیشاپیش مردم معترض قرار داد وبا بالا بردن پرچم اعتراض و خواستهای رادیکال کارگری بطور وسیع و گسترده جامعه معترض را تحت تاثیر خود قرار داد .
واقعیت اینست که مبارزات کارگران یک فاکتور مهم در کشیده شدن اوضاع جامعه به وضعیت انقلاب امروز داشته اند. مبارزاتی که دستاوردهای قابل توجهی برای کارگران داشته است. دهها نمونه از آنها را میتوان نام برد تجربیات همه این اعتراضات قدرتمند امروز راهنمای کل جنبش کارگری شده است.

سرنگون باد رژیم جمهوری اسلامی
زنده باد جمهوری سوسیالیستی

۶ اکتبر ۲۰۱۰ –مالمو
   صادق امیری