تعجب غیر منطقی از یک قدردانی منطقی

در پاسخ به قدردانی کوتاه آقای سوران، مسئول سایت آزادی بیان از آقای کورش مدرسی، آقای شاهو پیرخضرانیان، شگفت زده مطلبی را در سایت آزادی بیان منتشر کرده است که نظر به اینکه منعکس کننده فرهنگ منفی نگر ایرانی است شایسته می دانم تا به آن نگاه مختصری بیندازم. در فرهنگ متداول در بین گروههای مارکسیست ایرانی که فقط بر مچگیری و تخریب همدیگر استوار است اگر کسی بخواهد تابوی منفی نگری را بشکند برای کسانی مانند آقای شاهو پیرخضرانیان، عجیب به نظر می آید!! من آقای سوران و آقای کورش مدرسی را اصلأ نمی شناسم و هیچوقت هیچ ارتباطی با حزب ایشان نداشته ام اما صرفنظر از اینکه به قول آقای شاهو پیرخضرانیان، آقای “… کورش مدرسی … این رهبر تمام عیار اپورتونیست٬ موقتا و ظاهری هم بوده٬ گوشه‌گیری می‌کند….” یا نه؟ نگرش آقای سوران در برجسته کردن نکته ای که به نظر ایشان یک نکته مثبت است نه تنها منفی نیست بلکه یک برخورد بسیار مثبت نیز هست. ما ایرانی در نتیجه فرهنگ مخرب چند هزار ساله همیشه در برخورد با دیگران بدنبال عیب جویی و تخریب هستیم و من مطمئنم که اگر آقای سوران بر علیه آقای کورش مدرسی می نوشت با استقبال قلبی آقای شاهو پیرخضرانیان، مواجه می شد!!
آقای شاهو پیرخضرانیان، که گویا از فرهنگ ایرانی هیچ اطلاعی ندارد و نمی داند که در فرهنگ چپ ایرانی انتقاد یعنی دشمنی و فرد یا گروه مورد انتقاد در پاسخ به انتقادات حتا به ترور شخصیت نیز دست می زنند چنین می نویسد: “.. مگر قرار بود رهبران احزاب سیاسی برای سایتهای اینترنتی خط و نشان بکشند؟..” بله آقای آقای شاهو پیرخضرانیان، در فرهنگ ایرانی اگر کسی منتقدین خود را تحمل کند این یک واقعه پسندیده است البته باید اذعان کنم که حتا مردم هلند نیز انتقادپذیر نیستند و اکر کسی از انان انتقاد کند او را دشمن تلقی می کنند و وظیفه خود می دانند تا در هر صورت از او انتقام بگیرند!!.
من تا کنون هیچگاه در بحث های گروههای سیاسی هیچ مطلبی در تأیید و ترقیب نظرات خوب دیگر افراد و گروهها ندیده ام و بی دلیل نیست که اگر این گروههای سیاسی حتا دو نفرشان نمی توانند بر ای مدت کوتاهی با همدیگر کار کنند و همدیگر را تحمل کنند! صرفنظر از تعلق فکری آقای سوران اما جای قدردانی است که در حالیکه تمام سکت های مارکسیست و از جمله سکت  آقای شاهو پیرخضرانیان، سانسورچی هستند اما آقای سوران در سایتش این امکان را فراهم کرده است تا همه بتوانند نظراتشان را به نظر دیگران برسانند و اگر در چنین شرایطی در همه جا و توسط همه گروههای مارکسیست سانسور اعمال می شود اما به گفته اقای سوران، آقای کورش مدرسی در مقابل انتقادات بجا و نابجا تا کنون اغماض کرده است و بطور مستقیم و یا غیر مستقیم آقای سوران را تحت فشار قرار نداده است جای تشکر دارد. به نظر می آید که آقای شاهو پیرخضرانیان، در بین گروههای ایرانی حضور ندارد و نمی داند که آنان هیچ نوع انتقادی را تحمل نمی کنند و اگر لازم باشد انواع اتهامات را نثار فرد منتقد خواهند کرد!! برخلاف اظهار تعجب آقای شاهو پیرخضرانیان، کنار رفتن داوطلبانه آقای کورش مدرسی از رهبری حزب حکمتیست یک یک واقعه جدید و مثبت در سنت مارکسیسم است. لازم به تکرار نیست که در احزاب و دولتهای مارکسیست رهبری مادام العمر و موروثی است و دو نمونه خوب کشورهای کوبا و کره شمالی هستند. من نمی دانم که آقای شاهو پیرخضرانیان، در کدام کشور زندگی می کند اما در کشور هلند مردم آن یاد گرفته اند تا برای محبوب کردن خود در نزد دیگران سعی می کنند تا در اولین برخورد و اولین نگاه یک نکته مثبت مثل لباس قشنگ یا کفش شیک یا خوش تیپ بودن یا داشتن موی خوب و یا موارد دیگری از این قبیل را در طرف مقابل برجسته کرده و به تعریف و تمجید از آن بپردازند ولی کسانی مانند ایرانی ها یا عرب ها و ترکها دقیقأ در طرف مقبل دنبال نکته ضعف می گردند تا او را تخریب کنند و به قول معروف حالش را بگیرند. بدون شک ما به یک رنسانس و تجدید نظر در ارزش های فکری و فرهنگی نیاز داریم.
بر اساس قوانین دولت های سرمایه داری مانند دولت جمهوری اسلامی، هر فرد فقط می تواند دو بار کاندیدای مقام ریاست جمهوری بشود و در صورت شکست یک حزب در رقابت های انتخاباتی، رهبری حزب باید کنار برود اما در جریانات مارکسیست که خود را به القاب دهن پر کن مانند “دمکراتیک”  مفتخر می کنند رهبری حزبی تابع هیچ منطقی نیست و بستگی به میل جناب رهبر دارد تا هر زمان که دوست دارد پیروزمند از صندوق انتخابات بیرون بیاید، مانند کیم ایل جونگ رهبر کنونی کره شمالی که چند روز پیش در کنگره سراسری حزب حاکم “کار” پسر ۲۴ ساله اش را نه تنها به رهبری حزب بلکه تا سطح یک ژنرال چهار ستاره ارتقاع داد! به این می گویند دمکراسی مارکسیستی!! و حالا که در بین احزاب عاشق قدرت در ایران فردی پیدا شده است و دست از سلطنت بر حزبش برداشته است و آقای سوران بدرستی از او تقدیر کرده است فردی به نام آقای شاهو پیرخضرانیان پیدا می شود و بجای تشویق این رفتار و کردار خوب از موضع سکتاریستی و برای اثبات وفاداری به رهبری سکت مربوطه به دفاع از شرایط غبر دمکراتیک در بین سکت های مارکسیست بر می خیزد!! آیا براستی بهتر نبود که ایشان با رجوع به حزب یا سازمان خودش از آنان می خواست تا از انتقاد نترسند و مانند آقای کوروش مدرسی برای منتقدین احتمالی خط و نشان نکشند و دست از سلطنت بر حزب و سازمان مربوطه بردارند و اجازه بدهند تا نسل جوان با تفکرات جدید جای آنان را بگیرند؟ و مانند سایت آزادی بیان، در سایت های اینترنتی خودشان را بروی دگراندیشان باز کنند و سانسور نکنند!؟ البته بدون شک حزب حکمتیست نیز یک حزب مارکسیست است و در فرهنگ چپ ایرانی که در آن سرکوب دگراندیشان فقط مختص حکومت جمهوری اسلامی نیست، حزب حکمتیست نیز تفاوتی با دیگر احزاب ندارد اما کاندیدا نشدن آقای مدرسی و دست از سلطنت برداشتن ایشان، بدون شک یک بدعت پسندیده است و ای کاش کسانی مانند آقایان علیزاده در رهبری کومله و حمید تقوایی در رهبری حزب حکک نیز مانند آقای مدرسی رفتار می کردند و از تخت سلطنت تشکیلات مربوطه پائین می آمدند. به نظر من شرایط اسفبار گروههای مارکسیست در ایران و تمام جهان در وحله اول بیانگر ماهیت مارکسیسم و در وحله دوم بیانگر ماهیت پیروان آن است که از مارکسیسم یک مذهب سیاسی درست کرده اند که نقش دولت و حزب را بجای طبقه کارگر و مردم نشانده اند و در مقابل هر نوع تغییری مقاومت می کنند. من حزب حکمتیست را بخوبی نمی شناسم اما موضع آن را در تحلیل “جنبش سبز” در ایران درست می دانم و فکر می کنم که کناره گیری آقای مدرسی از رهبری این حزب احتمالأ ناشی از خواست بدنه این حزب است و در صورت درست بودن این برداشت، این نشانه رشد فکری بدنه این حزب است.
http://rahaii.weebly.com/

یک قدردانی عجیب و غریب!!
شاهو پیرخضرانیان
October 02, 2010
رفیق  سوران٬ که مسئول سایت آزادی بیان است٬ از کوروش مدرسی به این دلیل قدردانی کرده است که او٬ در دورانی که لیدر حزب “حکمتیست” بوده است٬ حتی یک بار هم که شده به مسئولین سایت ننوشته است که مطالبی را که علیه‌اش  نوشته شده است٬ روی سایت نگذارد. چه بزرگ‌ منشی خارق‌القاده‌ای!! واقعا جا دارد قدردانی کرد. اما  سوالی که بلافاصله مطرح می شود این است: مگر قرار بود رهبران احزاب سیاسی برای سایتهای انترنتی خط و نشان بکشند؟ یااینکه اگر کوروش مدرسی از مسئولین سایت آزادی بیان می‌خواست مطالب مخالفین او را روی سایت نگذارد٬ چه اتفاقی می‌افتاد؟
به نظر من٬ این قدردانی مسئول سایت آزادی بیان بی مورد است. در جریان برگذاری کنگره حزب “حکمتیست” خیلی‌ها از ایشان به خاطر یک دوره فعلیت در ارگان رهبری این حزب از او قدردانی کردند. لابد کورش مدرسی برای حزبش مفید بوده‌است. کمونیستهای جامعه ایران هم البته هرکدام یک قدردانی به کورش مدرسی بده کارند که این رهبر تمام عیار اپورتونیست٬ موقتا و ظاهری هم بوده٬ گوشه‌گیری می‌کند. من به نوبه خود٬ ضمن  آرزوی سلامتی کوروش مدرسی٬ با این امید که حزب “حکمتیست” در غیاب او بتواند از رخوت و انفعال سیاسی بیرون بیاید٬ کناره گیری ایشان از رهبری حزب را به این حزب تبریک می‌گویم.
شاهو پیرخضرانیان
٢ اکتبر ٢٠١٠
حرف حرف پیش می‌آورد. در جواب رفیق سوران ( در ادامه همین نوشته جوابی کوتاه از سوران )
شاهو پیرخضرانیان
October 03, 2010
رفیق سوران گرامی‌٬ شما حق دارید از هرکس که دلتان می‌خواهد قدردانی بکنید اما به نظر من قدردانی از کوروش مدرسی به این دلیل که او از شما نخواسته است مطالب دیگران را حذف کنید٬ بی‌مورد است. من فکر می‌کنم شما به خاطر احترام به آزادی بیان (هم سایت آزادی بیان و مفهوم ازادی بیان) نباید مدوین قدردانی از هیچ کسی٬ حتی “رهبر حزب مورد علاقه من” باشید. مطمائن باشید اگر از “رهبر حزب مورد علاقه من” هم٬ به این دلیل مشخص قدردانی می‌کردید٬ باز به نظر من عجیب و غریب و بی مورد بود. من باعینک هیچ جریانی نگاه نمی‌کنم.
شما اگر به این دلیل از کوروش مدرسی تشکر و قدردانی که شما را در به وجود آوردن “فضایی برای  دیالوگ و بحث” یاری رسانده است٬ کسی را به تعجب نمی‌انداختید.
ولی تشکر کردن از رهبر احزاب سیاسی به این دلیل که از شما نخواسته‌اند سانسور بکنید٬ در وهله اول یک تصویر وارونه از همین رهبران ارائه می‌دهد. می‌توانند بگویند: “مگر قرار بود من دستور سانسور به شما بدهدم؟”
و در ثانی خود این تشکر نقض غرض است. مثل این است که من وقتی از کنار  کسی رد می‌شوم از او تشکر بکنم که نزده توی صورتم.
 
و اما سایتهای مورد علاقه و ازنطر سیاسی نزدیکتر به من (شاهو پیرخضرانیان) کدامند؟ محض اطلاع خواننده هیچ سایت دیگری به اندازه سایت آزادی بیان مورد علاقه من نیست و من از رفیق سوران که مسئول این سایت است٬ به خاطر تلاش خستگی ناپذیرش قدردانی می‌کنم. 
 
شاهو پیرخضرانیان
دوم اکتبر ٢٠١٠
________________________________________
جوابی کوتاه به نوشته دوم شاهو
سوران
برای اینکه حرف حرف نیاورد و این موضوع را تمام کرده باشم در ادامه این نوشته شاهو چند کلمه دیگر مینویسم و بحث را همینجا از طرف خودم به بایگانی میسپارم .
من نمیدانم در منطقه ایی که شاهو زندگی میکند رسم و رسوم چه جوری است ولی در مکانی که من زندگی میکنم رسم بر این است که وقتی انسانی کاری را تمام میکند ٬ از سمتی کناره گیری میکند و یا بازنشسته میشود همکاران وی برای تقدیر از وی در آخرین روز با دسته  گلی از زحمات این دوستشان قدردانی و تشکر میکنند .
 شاهو ی عزیز اگر من ناگهان ٣ هفته پیش این قدردانی را برای کورش مینوشتم خوب حق با تو بود که انتقاد کنی و بگویی این قدردانی در آسمان بی ابر بخاطر چیست ٬ ولی من درست زمانی اینکار را کرده ام که کورش برای هیچ پستی کاندید نمیشود و از پست خود مانند کمیته مرکزی کناره گیری میکند .
شخصا دوست دارم اگر قرار باشد از کسی تشکر و قدردانی کنم زمانی آنرا انجام دهم که خود شخص زنده باشد و هیچ علاقه ایی ندارم قدردانی و تشکر را مانند خاطره برای نوه هایم تعریف کنم .
شاهوی عزیز !
قبلا هم گفتم ما به بهانه گرفتن عادت کرده ایم و با آن بزرگ شده ایم . شما هم واقعا تشکر من از کورش را بهانه کردید که پیام خودتان را برسانید . پیام شما یعنی خوشحالیتان از نبود کورش در کمیته مرکزی حزب حکمتیست رسید و همه هم آنرا خواندند .
علیرغم تمام اینها شما هم میتوانید از هر شخصی که دوست دارید تشکر و قدردانی کنید و مطمئنا ما یقه شما را به خاطر نشان دادن احترام به شخصی مورد انتقاد قرار نخواهیم داد.