وضعیت سیاسی جدید، کنش ها و واکنش ها

 با اینکه تظاهرات و اعتراضات خیابانی سال پیش فروکش کرده اند، اما مبارزات پراکنده طبقه کارگر علیه مناسبات استثمارگرانه، نابرابری و تبعیض، و بی حقوق های سیاسی و مدنی حاکم بر جامعه هنوز جریان دارد. این برآمدها و پیکارهای بی وقفه کارگری برضد هارترین و درنده ترین دولت های طبقه حاکم در جهان، و برضد تعرضات پشت سر هم کارفرمایان بخش های دولتی و خصوصی در موازات با مبارزات جنبش های رادیکال زنان و دانشجویی و ملل تحت ستم، موضوع بحران اتمی و تحریم های سیاسی و اقتصادی شورای امنیت و بلوک های بزرگ صنعتی غرب که بحران اقتصادی سرمایه داری ایران را بمراتب تشدید کرده اند، دوره جدیدی را در پهنه سیاست ایران پدید آورده اند. در ایندوره سوای جهت گیریهای جناح مسلط رژیم سرمایه داری- اسلامی ایران در برابر وضعیت جاری، و گذشته از تحرکات اصلاح طلبان حکومتی، اپوزیسیون راست و چپ هم در تلاش برای ایفای نقش خود یا بعبارت دیگر زدن مهر خود بر اوضاع ملتهب کشور هستند.

 

–          تقلای جناح های بورژوازی ایران

جناح سپاه پاسداران- خامنه ای (یا اصولگرایان) برای مهار بی ثباتی اقتصادی و سیاسی حاضر بهدف حفظ موقعیت خود، بقای رژیم، و ادامه حیات این شیوه و مناسبات تولیدی، کلیه امکانات مالی و نظامی اش را بکار انداخته است. این جناح که در گام نخست رفرمیست های حاکمیت را از مناصب حساس دولتی و نهادهای مهم تصمیم گیری پائین کشید، اینک در حوزه های داخلی و خارجی در پی آن است تا: الف) بر قابلیت و توانایی های قوای نظامی و قهریه رژیم بویژه نهادهای سرکوبگر سپاه پاسداران و بسیج بیافزاید. ب) با اختصاص منابع مالی عظیم بخش هایی از شهروندان را به مزدوران خود مبدل سازد و بدین نحو ماشین سرکوب را در مقابل چالش های کارگری علیه اخراج و بیکارسازیها و بتعویق انداختن دستمزدها، و همچنین خیزش های مردمی پر بنیه تر کند. ج) از مجرای دستیابی به تکنولوژی هسته ای به یکی از قدرت های بلامنازع منطقه مبدل گردد و نقش سیاسی جمهوری اسلامی را ارتقاء دهد تا شاید راحت تر با دول امپریالیستی حول موضوعات گوناگون وارد معامله شود. د) با به اجراء گذاشتن سیاست اقتصادی دیکته شده از سوی مراکز مالی بورژوازی جهانی که واگذاری صنایع دولتی به بخش خصوصی، به حداقل رساندن خدمات اجتماعی و حذف یارانه ها را در بر می گیرد، مسیر آمیخته شدن و ادغام هر چه بیشتر ایران را در بازارهای بین المللی هموار سازد.

با این اشاره کوتاه به نقشه های جناح حاکم رژیم، سراغ اصلاح طلبان حکومتی می رویم. پیش از آن بیان چند نکته ضروریست. اصلاح طلبان حکومتی که در طول هشت سال تسلط بر قوای مجریه و مقننه دمی از سرکوب مبارزات کارگران، زنان، دانشجویان و جوانان، و ملل تحت ستم کوتاهی نکردند و همانند اصولگرایان به پیگیری سیاست های اقتصادی نئولیبرالیستی برای منطبق شدن با نظم اقتصادی- سیاسی حاکم بر دنیا معتقدند، کمافی السابق بر خواسته هایی پافشاری دارند که بعقیده آنها راهبردهایی در راستای رهایی گریبان حاکمیت از بحران های اقتصادی و سیاسی موجود می باشند. با این اوصاف تمامیت خواهان بر این باورند که این راهکارها و کاربست آنها در نهایت به فروپاشی رژیم سیاسی موجود خواهد انجامید.

آن خواست ها یا راهبردهایی که تا به حال با عدم پذیرش و مقاومت جناح حاکم روبرو شده اند، عبارتند از: الف) آزادی عمل و فعالیت سیاسی برای وابستگان به حاکمیت که در عین داشتن آراء متفاوت مقید به اصول عقیدتی نظام  و قانون اساسی باشند. ب) رعایت حد و مرز دخالت در سیاست از جانب نهادها و ارگان هایی از قبیل رهبری، شورای نگهبان و سپاه پاسدارن. ج) سهیم کردن تمامی بخش های طبقه بورژوازی در اتخاذ تصمیمات کلان اقتصادی و سیاسی. د) نزدیکی و تعامل بیشتر با قدرت های امپریالیستی غرب.

و حال حرکات رفرمیست های رژیم در این مقطع. اینان نیز که نجات جمهوری اسلامی، سودآوری سرمایه و جلوگیری از فروپاشی سرمایه داری ایران را از کانال اصلاح در ساختارهای روبنایی دنبال می کنند، بشکل همه جانبه ای در داخل و خارج از مرزها در حال فعالیت های تبلیغی و بازیابی قوایشان برای آغاز مصاف هایی تازه با جناح رقیب می باشند. اصلاح طلبان که اینک جزو اپوزیسیون بشمار می روند، در یک سال و نیم سپری شده، در تقابل با جناح اصولگرا سعی کردند تا با استفاده از اعتراضات مردمی میدان چانه زنی اشان را در بالا گسترده کنند. مضافاً اینکه، این حسرت به دل ماندگان همه نیرویشان را در ایندوره بکار بسته اند تا پشتیبانی غرب را بسوی خود جلب نمایند.

هرچند پروژه های جناح رفرمیست در زمان ریاست جمهوری خاتمی با عزم راسخ جنبش های رادیکال اجتماعی به شکست کشیده شدند و در این مدت هم کمونیست های جامعه مانع از توهم پراکنی آنان شده اند، ولیکن این جناح در بین بخش های وسیعی از بورژوازی لیبرال- سکولار از مطلوبیت بسیاری بهره مند است. این واقعیت به ما گوش زد می کند که جناح رفرمیست روند یا بعبارتی یک بازیگر اساسی در صحنه سیاسی ایران است.

در این روزها اپوزیسیون بورژوا- لیبرال و سکولار که طیف وسیعی از احزاب و سازمانهای گوناگون را شامل می گردد، برای از میان برداشته شدن رژیم فعلی بر فعالیت های خود افزوده اند. در مورد احزاب و سازمانهای وابسته به لیبرالیسم بورژوایی ایران که نمایندگان فکری و سیاسی بخش های زیادی از طبقات بالایی و میانی جامعه اند و منعکس کننده آمال و خواسته های آنانند لازم است تا خاطر نشان کنیم: با آنکه همگی ایشان برای سقوط جمهوری اسلامی و دستیابی به قدرت سیاسی بطور بالفعل می کوشند، معهذا آنان خواهان سرنگونی رژیم از پائین و از راه انقلاب کارگران و توده های زیر دست جامعه نیستند، چرا که وقوع آنرا به زیان منافع طبقاتی شان ارزیابی می کنند. اینان از ابتدا تا به اینک در آرزوی تغییر رژیم سیاسی حاضر بوسیله دخالت قدرت های غربی و در رأس آنها ایالات متحده بوده اند و از طروق مختلف برای وقوع آن وارد عمل شده اند*.

بانضمام کار برای دخالت امپریالیست ها در مسائل داخلی ایران، آنها باز در ایندوره (شروع اعتراضات خرداد پارسال به بعد) تمامی انرژی خود را بکار بسته اند تا کنار گذاشتن رژیم بگونه ای متحقق گردد که در اوکراین، گرجستان و یا سایر ممالک اروپای شرقی روی داد. اعلام پیوستن این قماش به اصلاح طلبان حکومتی و “جنبش سبز” ایشان علیه تمامیت خواهان و سپاه پاسدارن، بر این واقعیت شهادت می دهد. آری، به میدان آمدن نیروهای وابسته به لیبرالیسم بورژوایی جدا از کوشش برای حذف هم طبقه ای های مرتجع شان و کسب قدرت، جلوگیری از وقوع امر انقلاب کارگری است. بجاست تا کارگران و توده های ستمکش کشور اینرا هم بدانند که لیبرالیسم بورژوایی ایران نه تنها هیچ راه حلی برای خاتمه یافتن فقر و فلاکت اقتصادی به نفع مستمندان و تهیدستان جامعه ندارد، بلکه پلاتفرم های اقتصادیشان همان برنامه های اقتصادی به اجرا در آمده در سطح جهان و ایران یعنی سیاست ضد کارگری نئولیبرالی است. استراتژی اصلی این گرایش ابقاء ستم و استثمار طبقاتی و ماندگاری نظام سرمایه داری، و پاسداری از آنست.

 

–          گرایش چپ و کمونیستی و ضرورت همگرایی کمونیست ها

آنچه رفت تنها گوشه ای بود از چگونگی حول و تقلاهای هر کدام از جناحهای بورژوازی ایران در این ایام. اما در مصاف و نبردی تنگاتنگ با جناح حاکم رژیم، اصلاح طلبان و اپوزیسیون بورژوایی یا به دیگر کلام سه “روند استراتژیک” اصلاح طلبی، لیبرالیسم بورژوایی و جناح صاحب قدرت جمهوری اسلامی، گرایش چپ و کمونیستی قرار دارد.

این روند و جریان اجتماعی نیروی خود را از طبقه کارگر می گیرد و فقط به این طبقه انقلابی اتکاء دارد. صرف نظر از محافل و جریاناتی که محوری ترین هدف کمونیست ها یعنی قدرت گیری طبقه کارگر _ به نیروی خود _ برای استقرار جامعه ای سوسیالیستی را دور انداخته اند، مجموعه ای از احزاب انقلابی چپ و کمونیست، و نیز کمونیست های منفرد با این روند تداعی می شوند که در حین مبارزه نظری با سوسیالیسم خرده بورژوایی و بورژوایی یا جدال با پوپولیسم، رویزیونیسم و رفرمیسم و … وسیعاً برای بهبود وضعیت معیشتی کارگران و از بین بردن موانع ذهنی و عملی متشکل شدن ایشان در تشکل های طبقاتی و سیاسی شان می جنگند.

گرچه این جریانات از اختلافات تاکتیکی و بعضاً تفاوت هایی در تبیین رویدادهای داخلی، منطقه ای و بین المللی بایکدیگر برخوردارند، اما جملگی دارای استراتژی مشترک بزیر کشیدن جمهوری اسلامی از راه انقلاب کارگری، درهم شکستن ماشین دولتی، و ایجاد سوسیالیسم می باشند که این استراتژی همگون می تواند زمینه ای را فراهم کند تا احزاب چپ و کمونیست از تشتت و افتراق دوری گزینند و بسمت همگرایی و همکاری عملی متمایل شوند.

بدون تردید تقویت روند کمونیستی در برابر سه روند بورژوایی بازگو شده در این برهه حساس، مشروط به چنین سمت گیری ای است. باید عنایت داشت تورم، و فقر و فلاکت اقتصادی بی سابقه ای که با تداوم تحریم ها و پیاده شدن سیاست حذف سوبسیدها بر دامنه آن افزوده خواهد شد و زندگی میلیونها انسان را تباه خواهد ساخت، و اختناق و سرکوب بی مانندی که هر ساله بیشتر و بیشتر شده، هر دو زمینه یک انفجار عظیم اجتماعی را پدید آورده اند. استمرار تعرضات بورژوازی و اوجگیری این یورش ها، نبردهای طبقاتی وسیعتری را در ایران خلق خواهند کرد، به همان وجهی که در ممالک اروپایی آغاز شده اند.

این خطر را اصولگرایان، رفرمیست های حاکمیت و اپوزیسیون بورژوا- لیبرال و لائیک که همانگونه رفت اولی ها درپی ماندن بر اریکه قدرت، و دومی ها و سومی ها در سودای جلوس بر سریر قدرت می باشند، کاملاً درک کرده اند. همین موضوع تمامی این دشمنان طبقه کارگر و کمونیسم را به صرافت انداخته تا از هر راه ممکن این خطر را دفع و شرایط کنونی را به نفع خود عوض کنند.

حتی دول غربی هم که با تشدید تحریم های اقتصادی و حمایت از رفرمیست ها صرفاً قصد دارند جناح اصولگرا و سپاه پاسداران از زیاده طلبی هایشان در سطح منطقه دست بردارند و ادب شوند، از این موضوع عمیقاً نگران و مکدر می باشند. بی سبب نیست که در حین صدور و اجرای مجازات های سنگین تر، همچنان از دیالوگ و گفتگو جهت حل مسئله غنی سازی اورانیوم و اختلافات دیگر دم می زنند. چنانچه سردمداران جنایت پیشه و مرتجع ایران حول مسائل متنوع با آنها بسازند دیگر این قدرت ها مشکلی نخواهند داشت.

بنابر این اگر نمی خواهیم در این اوضاع پیچیده که علی رغم کوشش های حاکمیت، چشم انداز تحول در وضع موجود بروشنی در آن قابل دیدن است، نمایندگان بورژوازی و کاپیتالیسم کار را به سود خود فیصله دهند؛ اگر نمی خواهیم مبارزات و از خود گذشتگی طبقه کارگر و جنبش های رادیکال اجتماعی به کنترل اپوزیسیون بورژوازیی درآید؛ و اگر نمی خواهیم در صورت تغییر رژیم سیاسی فعلی باز حکومت سرمایه داری دیگری با دخالت امپریالیست ها بقدرت برسد؛ رهبران کمونیست کارگران، و احزاب و تشکل های کمونیستی میباید در همکاری تنگاتنگ با یکدیگر بر فوریت و ضرورت انقلاب کارگری و چند و چون سازمان دادن آن بیش از قبل تمرکز کنند و همچنین با کار و فعالیت مضاعف در درون جنبش های اعتراضی، مبارزات سیاسی- طبقاتی کنونی را به خدمت روند چپ و رادیکال جامعه درآورده و توازن قوای لازم را بهدف پیشروی شق و بدیل کارگری- کمونیستی در برابر آلترناتیوهای بورژوایی، دگرگون نمایند.

 

                                                       ۱ اکتبر ۲۰۱۰

 

درست است گروهها و احزاب بورژوا- لیبرال و لائیک بدرجاتی از پشتیبانی دولت های غربی سود می برند، ولی امپریالیست ها این جریانات را چندان آلترناتیو مطمئنی که قادر گردند در فردای هر تحولی اوضاع را کنترل کنند و مانع از پیشروی برآمدهای انقلابی طبقه کارگر و نیروهای چپ و کمونیست شوند، نمی دانند.