ریچارد داوکینز: راتزینگر دشمن بشریت است

متن سخنرانی ریچارد داوکینز در تظاهرات لندن علیه سفر پاپ در روز ۱۸ سپتامبر ۲۰۱۰٫ پانزده هزار نفر در این تظاهرات شرکت کردند.
ترجمه : سیف خدایاری
آیا باید از جوزف راتزینگر با این همه کبکبه و دبدبه به عنوان رئیس یک دولت استقبال شود؟ نه. آنگونه که جفری رابرتسون در کتاب کیس پاپ نشان داده است، ادعای دولت فخیمه در خصوص داشتن دولت بر اساس معامله ای فاوستی است که طی آن موسولینی مقدار۲/۱ مایل مربع از مرکز شهر رم را در عوض پشتیبانی کلیسای کاتولیک از دولت فاشیستی موسولینی به کلیسا بخشید. دولت بریتانیا سفر پاپ را برای اعلام قصد خود مبنی بر ” خدایی کن ” انتخاب کرد.همانگونه که دوستی به من یادآوری کرد، انتظار می رود که ما هم هاید پارک را برای همیشه به واتیکان واگذار کنیم تا این معامله جوش بخورد.
آیا باید از راتزینگرسابق به عنوان رئیس کلیسا استقبال شود؟ با تمام وجود. اگر افراد کاتولیک بخواهند بسیاری از قانون شکنی های او را نادیده بگیرند و به خاطر طراحی کفش قرمز( کنایه از کفش های پاپ.م ) فرش قرمز زیر پایش پهن کنند، بگذار بکنند.اما از ما نخواهند که برایش هزینه بپردازیم.از مالیات پرداز انگلیسی نخواهند که برای تبلیغات این سفربه نهادی سوبسید دهند که دارایی آن دهها میلیارد پوند تخمین زده می شود، ثروتی که ممکن است عبارت ” نامشروع ” به خاطر آن ابداع شده باشد. ما را از جشن تهوع آور ملکه، دوک ادینبورگ و نظامیان رنگارنگ دوک و سایر مقامات کشوری که اطراف او می پلکند و موس موس و خایه مالی  می کنند، معاف دارید. انگار او شخصی است که ما باید به او احترام بگذاریم.
سلف بندیکت،ژان پل دوم به عنوان یک فرد روحانی مورد احترام تعدادی از مردم بود.اما هیچکس نمی تواند بندیکت شانزدهم را روحانی بنامد و مستقیم در چشمان آدم نگاه کند.این دلال هرزه پیر هر چی باشد،پاک نیست.آیا روشنفکر یا دانشمند است؟ اغلب چنین ادعا می شود. البته خیلی واضح است آنچه را که در الهیات یافت می شود، نمی توان دانش نامید و مطمئناً ارزش احترام را ندارد.
این حقیقت ناچیز که جوزف راتزینگر به سازمان جوانان هیتلر پیوسته موضوعی است که به طرز گسترده ای مسکوت گذاشته شده است.من شخصاً تا این لحظه به این قضیه احترام گذاشته بودم اما بعد از سخنرانی متهورانه پاپ در ادینبورگ که آتئیسم را به خاطر هیتلر مورد عتاب قرار داد،کسی نمی تواند احساس کند دستان اوآلوده نیست.آیا شنیدید چی گفت؟
حتی در دوران خودمان می توانیم به یاد آوریم که چگونه بریتانیا و رهبرانش در مقابل سلطه نازی ایستادگی کردند که می خواستند خدا را از جامعه بزدایند؛ که انسانیت مشترک بسیاری از ما و از جمله یهودیها را انکار می کرد…. هر گاه بخواهیم به درسهای جدی افراط گرایی آتئیسم در قرن بیستم برگردیم …
باید در مهارتهای روابط عمومی مشاوران پاپ شک کرد که اجازه داده اند چنین پاراگرافی بیرون بیاید.اوه، البته من فراموش کردم که مشاور ارشد او همان کاردینالی است که در فرودگاه هیثرو نگاهی به مأموران اداره مهاجرت انداخته و گفته بود “فکر کردم در یک کشور جهان سومی پیاده شده ام.”مرد بینوا شکی نداشت که برای حمله ملایمش به نقرس دیپلماتیک یک بسته دعای مریم تجویز شده بود و نباید تعجب کرد که پای رنجور همانی بود که او در دهانش گذاشته بود.
ابتدا من به خاطر حمله غیرمنصفانه پاپ به آتئیست ها و سکولاریست ها ناراحت شدم. اما بعداً آرام گرفتم.حمله او نشان می دهد که ما آنچنان موی دماغ آنها شده ایم که باید برای توهین کردن به ما به خط شوند.تلاشی نومیدانه برای پراکنده ساختن اذهان از رسوایی تجاوز به کودکان.
انتظار اینکه راتزینگر ۱۵ ساله در میان نازیها دیده شود، شاید خیلی زمخت باشد.او به عنوان یک مسیحی جانفدا پرسشنامه در دست با نازی ها حشر و نشر داشته ـ ایده زشتی که همه ی یهودیان را مسئول قتل مسیح می داند و عنوان مسیح کش را بر آنها نهاده اند. این عنوان تا دومین شورای واتیکان (۱۹۶۵ ـ ۱۹۶۲ ) برداشته نشد.سرشت کلیسای رومن کاتولیک آلمان در آن دوران هنوز از لوله قرنها ضد سامی گری شلیک می شد.
آدلف هیتلر یک رومن کاتولیک بود و یا حداقل به همان اندازه کاتولیک بود که ۵ میلیون به اصطلاح کاتولیک در بریتانیای امروزی.از آنجا که هیتلر هیچگاه تعمید کاتولیکی خود را رد نکرد ـ معیاری که بدون شک ۵ میلیون کاتولیک بریتانیای امروز به همین حساب سرشماری شده اند. نمی توان هر دو طرف قضیه را داشت.یا ما ۵ میلیون رومن کاتولیک در بریتانیا داریم و در نتیجه هیتلر را نیز داریم یا هیتلر کاتولیک نبود و در نتیجه باید آمار درست تری درباره کاتولیک های اصیل بریتانیای امروز به ما بدهید.آمار افرادی را بدهید که واقعاً بر این باورند مسیح خودش را به ویفر(یک نوع شیرینی بسیار نازک . م ) تبدیل کرد، همان کاری که فرض بر آن است پروفسور راتزینگر اسبق نیز انجام دهد.
در هر صورت به طور قطع یقین هیتلر یک آتئیست نبود. در سال ۱۹۳۳ اظهار داشت ” آتئیسم قدغن” و بیشتر سازمانهای آتئیست آلمان و از جمله باشگاه آزاد اندیشان آلمان را ممنوع کرد.ساختمان باشگاه مربوطه بعدها به دفتر اطلاعاتی امور کلیسا تبدیل شد.
حداقل هیتلر به ” مشیت ” شخصی باور داشت و احتمال می رود به چیزی شبیه به ” مشیت الهی ” که در سال ۱۹۳۹ بعد از نجات هیتلر از قتل، توسط اسقف اعظم مونیخ به وی اعطا شد. کاردینال در کلیسای اعظم مونیخ یک ستایش خاص پروردگار (umDe Te ) برای وی ترتیب داد که در آن ” به نام اسقف نشین مونیخ از مشیت الهی به خاطر نجات پر فیض پیشوا تشکر شد.”
ممکن است ما هرگز ندانیم آیا هیتلر ” مشیت ” اش را همان خدای کاردینال می دانست یا نه. اما مطمئناً او با کمال جان عضویت مسیحی خود را می فهمید.میلیونها مسیحی خوب بر روی سگک کمربندهایشان عبارت خدا با ماست (Gott mit uns ) را نوشته بودند که نشان دهند در حقیقت آن عمل کثیف را برای رضای او انجام می داد.هیتلر تکیه گاه  مردمی خودش را می فهمید. او قطعاً ” خدایی کن ” اش را انجام داد.در اینجا بخشی از سخنان هیتلر درمونیخ یعنی قلب کاتولیک های باواریا  را به سال ۱۹۲۲ می بینید.
احساس من به عنوان یک میسحی است که از من به برای پادشاه ونجات دهنده یک جنگجو ساخته است.احساس من از من مردی ساخته است که یکبار در تنهایی، در میان تعداد کمی از پیروان خود، تشخیص دادم این یهودیها چه جنسی هستند و مردانی را برای نبرد با آنها گرد آوردم.کسی که می داند حقیقت خدا بزرگترین حقیقت است، نه به عنوان یک انسان رنجور بلکه به عنوان یک انسان جنگاور.در عشقی بلاواسطه به عنوان یک مسیحی و به عنوان یک انسان متنی را خوانده ام که به ما می گوید چطورمسیح بالاخره به اراده خدا بر می خیزد و دست از مصیبت کشید تا از معبد،جایگاه مارها و افعی ها  بیرون آید.(کنایه از یهودیان.م) نبرد او با یهودیان کثیف چقدر سخت بود. امروز بعد از دوهزار سال با پرشورترین احساساتی که عمیق تر از همیشه داشته ام، می دانم که به همین سبب بود که مجبور شد به صلیب کشیده شود.
این فقط یکی از چندین سخنرانی هیتلر در کتاب نبرد من است که مسیحی بودن خود را در آن نشان داده است.جای تعجب نیست که چنان پشتیبانی گرمی را از سلسله کاتولیک های آلمان بدست آورد وهمانگونه که نویسنده کاتولیک جان کورنول در کتاب خود پاپِ هیتلر به طرز بیرحمانه ای نشان داده است، سلف بندیکت، پیوس دوازدهم هم  بی تقصیر نبود
نیازی به تفصیل این موضوع نیست اما سخنرانی راتزینگر در روز پنجشنبه در ادینبورگ آنچنان وقیحانه، هیستریک  و آنچنان مشحون از صدای سنگ هایی بود که از میان خانه شیشه ای پرتاب می شود، که احساس کردم باید به او جواب دهم.
حتی اگر هیتلر یک آتئیست بوده باشد ـ آنگونه که با اطمینان بیشتری استالین آتئیست بود ـ چطور راتزینگر جرأت می کند بگوید اعمال دهشتناک آنها ربطی به آتئیسم دارد؟مگر نه اینکه هیتلر و استالین به تک شاخ ها ولپرکون(leprechaun در افسانه های ایرلند ـ جن کوچکی که هر کس آنرا گرفتار می ساخت گنج های نهفته را پیدا می کرد.م) باور نداشتند. مگر نه اینکه آنها ـ به همراه فرانکو و صدام حسین، سبیل چاق می کردند. هیچ مسیر منطقی از آتئیسم به خباثت وجود ندارد، مگر اینکه در فحاشی شومی که در ذات آیین کاتولیک وجود دارد غرق شده باشید.منظور من اینجا دکترین گناه اولیه است.این افراد معتقدند وـ آن را در کنار آموزش فوق العاده غلط آمیز جهنم به کودکان نحیف تحمیل می کنند ـ که هر کودکی ” در گناه بدنیا آمده است”.آن گناه آدم است به طرزی که آنها خودشان اکنون پذیرفته اند که آدم هرگز وجود نداشته است.گناه اولیه یعنی ما از لحظه تولد خبیث،بدطینت و لعنتی هستیم.
یا باید به خدای آنها ایمان داشته باشیم یا گرفتار هویج بهشت و چماق جهنم آنها باشیم.خانمها، آقایان با این تئوری است که آنها فرض می کنند بی خدایی هیتلر  و استالین بود که آنها را به غولهایی آنچنانی تبدیل کرد.ما همه غول هستیم مگر اینکه توسط مسیح اصلاح شویم.چه تئوری شوم،غیر انسانی و دهشتناکی که انسان زندگی خود را بر اساس آن قرار دهد.
جوزف راتزینگر دشمن بشریت است
او دشمن کودکانی است که اجازه داده است بدن آنها مورد تجاوز قرار گیرد ودشمن کودکانی اسست که آنها را تشویق کرده است با احساس گناه آلوده شوند.یقیناً باعث سرافکندگی است که کلیسا بیشتر نگران نجات  روحهای تطهیر یافته از جهنم واعتبار دراز مدت خود کلیساست تا نجات تن کودکان از تجاوزگران.
او دشمن افراد همجنس گراست  و با همان کینه  با آنها برخورد می کند که کلیسایش برای یهودیان نگهداشته بود.
او دشمن زنان است ـآنها را از امور رهبانی منع کرده است انگار که وجود آلت رجولیت ابزاری ضروری برای انجام وظایف دینی است.کدام کارفرمایی اجازه دارد برای شغلی که ـ مطلقاً به قدرت بدنی و سایر ویژگیهایی که گمان می رود فقط مردها آن را دارند بستگی ندارد ـ بر اساس جنسیت تبعیض قائل شود ؟
او دشمن حقیقت است با ترویج دروغهای بی پایه ای که کاندوم از ایدز جلوگیری نمی کند،مخصوصاً در آفریقا.
او دشمن فقیرترین افراد بر کره زمین است که آنها را محکوم  به داشتن خانواده هایی بی رویه می کند که نمی توانند آنها را سیر کنندو آنها را در حاشیه فقر ابدی نگه می دارند.فقری که با ثروت ناعادلانه واتیکان خوانایی ندارد.
او دشمن علم است که تحقیقات ارزشمند سلولهای بنیادین را نه بر اساس اخلاقیات بلکه به خاطر خرافات پیشا علمی مسدود می کند.
و یک نکته نه چندان جدی: از نظر من راتزینگر دشمن کلیسای ملکه هم هست که اظهارات وقیح سلف خود در مورد کلیسای آنجلیکن را  ” مطلقاً پوچ و بی نهایت باطل ”  با تکبر تأیید کرده است. در حالیکه بی شرمانه تلاش می کند حقه بازانه روحانیون آنجلیکن را به سمت دستگاه روحانیت رقت انگیز و در حال زوال خود بکشاند.
و در آخر شاید به عنوان نگرانی شخصی خودم او دشمن آموزش است.فراتر از آسیب روانشناختی طولانی مدت که با احساس گناه و ترس، آموزش مذهبی کاتولیک را در سراسر جهان مشهور ساخته است. او و کلیسایش دکترین آموزشی مهلکی را رواج می دهد که طبق آن شواهد و مدارک کمتر از ایمان،سنت،الهام و اتوریته ـ البته اتوریته خودش، در باور داشتن به خدا قابل اعتماد است.