احمدی نژاد در نیویورک و موقعیت جمهوری اسلامی

برای جمهوری اسلامی همین که هنوز یکی از سرانش میتواند به خارج سفر کند یک موفقیت حساب میشود. برای رسانه های بین المللی هم مصاحبه با کسی مثل احمدی نژاد مثل نمایش یک حیوان عجیب الخلقه سرگرم کننده است. و احمدی نژاد براستی این نقش دایناسور عجیب الخلقه را بخوبی ایفا کرد. او با سخنانی خارج از متن، با ادعاهایی مضحک و غیر منتظره خیلی ها را خنداند و سرگرم کرد. او گفت در ایران حکم سنگسار وجود ندارد و سکینه محمدی به سنگسار محکوم نشده است. و این را با قاطعیت و اعتماد بنفس گفت. و بعد هم که سخنگوی قوه قضائیه اش آنرا تکذیب کرد بر حکم سنگسار تاکید نمود، بروی خود نیاورد. او گفت در ایران همه آزادند و هرکس هرچه میخواهد میگوید و دولت به افراد کاری ندارد. او گفت انتخابات در ایران از همه جای دنیا عادلانه تر و دقیق تر است. او گفت دولت آمریکا هواپیماهایش را به برجهای دو قلو کوبید و هزاران نفر را کشتار کرد. و او حرفهای بسیاری براین روال زد و میلیونها نفر را سرگرم کرد. همه کس فهمید که مردم ایران با چه موجوداتی طرفه طرفند. احمدی نژاد و هیئت همراهش نیز دیدند که از یک سال قبل تا کنون چقدر دنیا عوض شده است. هرکجا که رفتند سایه جنبش علیه سنگسار و اعدام و شبح سکینه آنها را تعقیب میکرد. بحدی که جناب رئیس جمهور در یک مصاحبه با حدی از عصبانیت گفت این جنجال را یک نفر در آلمان ایجاد کرده. که منظورش مینا احدی بود.

در مورد سفر احمدی نژاد زیاد گفته شده است. نکته ای که من اینجا میخواهم بگویم اینست که جنبش اخیر علیه سنگسار سکینه و کلا علیه مجازات شنیع سنگسار، یک حرکت و یک مبارزه که جریان یافته و پایان خواهد یافت نیست. حتی این حرکت تنها مجازات سنگسار را عقب نخواهد راند. این جنبش موقعیت جمهوری اسلامی را در سطح بین المللی به جایی غیر قابل بازگشت رانده است. هیچ حزب و دولتی در جوامعی دموکراتیک که باید پاسخگوی مردم بود و انتخاباتی جریان می یابد و رای مردم مهم است، امروز دیگر به صلاح خود نمی بیند که ذره ای همراه و حامی این حکومت شناخته شود. حتی حامیان این حکومت و دولتهایی نظیر ترکیه و برزیل ناچارند کمی مخفیانه تر مناسبات خودرا با این حکومت پیش ببرند و انتقاداتی را در مورد نفی حقوق مردم در سطحی علنی طرح کنند تا مورد اعتراض مردمشان قرار نگیرند. این موقعیت منحصر بفردی است که تنها با حکومت آپارتاید نژادی آفریقای جنوبی بدرجه ای قابل مقایسه است. این روزها که مساله انتخابات در برزیل در جریان است در خیرها آمده بود که یک موضوع داغ انتخاباتی مساله سکینه است. و دولت برزیل و نه فقط شخص لولا اعلام کرده است که با وجود جواب منفی از جانب حکومت اسلامی برای دادن پناهندگی به سکینه در برزیل، همچنان این مساله را دنبال میکند. وزیر امور خارجه برزیل گفته بود که این تلاش ما جنبه تبلیغاتی ندارد بلکه چون مطمئنیم که تلاش ما میتواند سکینه را نجات دهد آنرا دنبال میکنیم. جنبش نجات سکینه و ضد سنگسار تلقی بین المللی نسبت به جمهوری اسلامی را بجایی برده است که این حکومت تا تحریم و بایکوت شدن فاصله چندانی ندارد و میتوان کاملا امیدوار بود که با کمی پیشرفت بیشتر در این زمینه دولتها مجبور شوند روابط دیپلماتیک خودرا با این حکومت قطع کنند. این البته به خیزش های مجدد در داخل ایران پیوند ناگسستنی دارد. انتقادات تند کشورهای اروپایی به جمهوری اسلامی هر دلیل داخلی که داشته باشد انعکاسی از همین موقعیت بسیار منزوی جمهوری اسلامی در سطح بین المللی است. حتی موارد متعددی از شرکت مقامات رسمی کشورها در تظاهراتهای ضد جمهوری اسلامی را در ماههای اخیر شاهد بوده ایم. هنرمندان مشهوری مثل پینک فلوید عکس سکینه را به صحنه آوردند و برای آزادی مردم ایران ترانه سرودند و سخن گفتند. اتحادیه های کارگری جلسات همبستگی با کارگران ایران و مردم ایران برگزار میکنند و یا قطعنامه و نامه های اعتراضی مینویسند. مقامات اتحادیه اروپا به سکینه نامه مینویسند و اعلام میکنند که او را تنها نخواهند گذاشت. اینها وموارد بسیاری از این دست که اینجا قصد برشمردن همه آنها را ندارم انعکاس تفکر و تلقی دهها میلیون نفر مردم جهان نسبت جنبش اعتراض و انقلابی در ایران است که در عکس العمل دیپلماتها نیز خودرا بیان میکند. اهمیت این رویدادها را باید دید. این فضایی است که با شروع فضای ضد جنگ ویتنام در دهه هفتاد قابل مقایسه است. این فضایی است که در ادامه خود میتواند جنبشهای بسیار عظیمی را در حمایت از مردم ایران به حرکت در آورد. و این فضایی است که یک سال پیش حمید تقوایی آنرا تحت عنوان جالب “سرنگون کردن جمهوری اسلامی در خارج کشور” طرح کرد. واقعیت اینست که ما در میانه یک چرخش و تحول بین المللی به نفع خواستهای مردم ایران هستیم و این خود بر آینده تحولات در ایران تاثیرات شگرف و مهمی خواهد داشت. از هم اکنون میتوان به عینه دید که تحول و انقلاب در ایران، همراهی و سمپاتی مردم جهان را با خود دارد. و بر این مردم تاثیرات خودرا خواهد گذاشت و این نیروی بین المللی هم بر این انقلاب تاثیرات خودرا خواهد بخشید. انزوای گسترده و بی سابقه جمهوری اسلامی در سطح بین المللی و مضحکه شدن سران و دست اندرکارانش، بیش از پیش گسترش خواهد یافت. یک تاثیر فوری این فضای بین المللی علیه جمهوری اسلامی، بالا گرفتن و تشدید نزاعهای درونی حکومت خواهد بود که هم اکنون نیز بازتابهای آنرا بروشنی در سخنان برخی دست اندرکاران حکومت علیه یکدیگر میتوان دید. و تاثیر مهم دیگر آن بالا بردن روحیه مردمی است که در داخل ایران دست به مبارزه و اعتراض علیه حکومت میزنند که خودرا در پیوند با یک دریای عظیم جهانی می بینند. یک نکته دیگر که باید توجه کرد اینست که مردم جهان باید ببینند و بدانند و هرچه بیشتر متوجه شوند که جنبش آزادیخواهانه وسرنگونی طلبانه در ایران مستقیما به خود آنها مربوط است و بر فضای زندگی و امنیت و حتی حقوق سیاسی و اجتماعی آنها تاثیرات شگرفی خواهد داشت. جمهوری اسلامی بعنوان ستون اصلی ارتجاع در قرن بیست و قرن بیست و یکم بطور واقعی گفتمان های اجتماعی را در این دوره تنزل داده است. قرون وسطی را از گور بیرون کشیده است. با سرنگون کردن این حکومت به قدرت یک انقلاب انسانی و مدرن و مردمی، فضای زندگی برای بشر امروز بسیار مساعد تر خواهد شد. با باور هرچه گسترده تر به این حقیقت است که میتوان جنبش بایکوت و اخراج جمهوری اسلامی از مجامع بین المللی را با قدرت هرچه بیشتری به پیش راند.*