اندیشه دون کیشوتی و رویاهای اعلی حضرتی داریوش همایون

بدون شک برای برون رفت از بحران و  برای حل یک مسئله،  بدیل یا آلترناتیوی اساسی لازم است که در آینده دوباره  آن بحران سر بر نیاورد.
این امر نیز نیازمند شناخت و درک بحران و تحلیل و بررسی دقیق و عینی آن بوده تا ازمیان راه حلهای ممکن و موجود بهترین را برگزیدکه در نهایت منجر به رفع و از بین رفتن بحران گردد.
بدون شک در عرصه سیاست و برای اداره یک مملکت نیز شناخت و تحلیلی واقعبینانه و در نظرگرفتن تمام زوایا و ابعاد جامعه مدنظر امری لازم و اساسی است.
ـ با ورود اندیشه دولت ـ  ملت در اواخر سده ی نوزدهم به مشرق زمین و به ویژه خاورمیانه و تب تشکیل دولتهای ملی بعد از جنگ جهانی اول،  در ایران کثیرالمله چهره ای به نام رضاخان قزاق و با توسل به عنایت و امداد نیروهای خارجی زمام ایران را در دست می گیرد و موازی با همتای خود در ترکیه نوین(مصطفی کمال آتاتورک) به مجموعه اقداماتی دست می زند تا ایران را ایرانی مدرن و یکدست و فارغ از تفاوتها نماید.
اما این امر به نوعی با دو مشکل همراه بود و به نوعی مدرانیزسیون رضاخانی را اقدامی  متناقض نشان می داد و ملیتهای ایران با مدرانیزاسیونی پارادوکسیکال مواجه بودند . نخست آنکه بی هویت نمودن ملیتهای دیگر و هویتی تازه بخشیدن به آنان امری مشکل و با واکنش و مقاومت شدید مردم این مناطق روبرو شد و دوم اینکه مدرنیزاسیون رضاخانی تنها پیامدش برای مردم این ملیتها(آذری،کرد،عرب،بلوچ، ترکمن و لر و گیلک و …) جز از خودبیگانگی و فقر شدید اقتصادی چیز دیگری در برنداشت.یعنی منافع این نوگرایی تنها مناطق مرکزی ایران را شامل میگردید.
 رضا خان با آسمیله کردن زبان،فرهنگ و .. این ملتها و  با انتشار تاریخهای جعلی و تدریس زبانی بیگانه با زبان آن مناطق در مدراس و گسترش اندیشه های انحصار گرایانه و .. سعی در ذوب  آداب و سنن و فرهنگ و زبان این ملتها داشت.
رضا خان سقوط کردو بعد از او نه سرکوبها و خفقان اعلی حضرت همایونی فرزند ایشان و نه کشتار و قتل عام و یورشهای وحشیانه ی نظامی و فرهنگی جمهوری اسلامی  و حتی تحت لوای دین و مذهب نتوانست سبب یکدست نمودن ایران و همسان سازی ملی و فرهنگی این کشور گردد.
تراوش این کنش و واکنشها در جامعه و برای تامین مطالبات مشروع ملل ایران در آلترناتیوی تحت عنوان”فدرالیسم” توانست به بسیاری از پرسشهاو شبهات موجود پاسخگو باشد و در میان مردم و  رجال  و سازمانهای سیاسی همچون آلترناتیو و بدیلی عملی و اساسی مورد پذیرش قرار گیرد. در روزهای اخیر “داریوش همایون”، از اعضای حزب مشروطه ایرن طی سخنانی در مصاحبه با “رادیو صدای ایران”  با حمله قراردن مبحث فدرالیسم و مورد اتهام قرار دادن حامیان این راه چاره، با توسل به انگ تجزیه طلبی رسالت خود و حزبش را مبارزه با این مبحث و به زعم او عنوان ساختگی ملیتهای ایران مطرح ساخته است.
در اینجا و حسب موضوع به بررسی این سخنان می پردازیم .هرچندکه از اندیشه های دون کیشوتی این آقا و همفکرانشان و خوابهای اعلی حضرتی آنها بیش از این توقعی نیست.
عنوان ساختگی ملتهای ایرانی، نمی دانم منظور از ساختگی چیست؟ آیا با برنداشتن عینک جزم اندیشی می توان واقعیت اجتماع را دید یا اینکه هر آنچه را که خود دوست میداری می بینی؟
جناب همایون و همفکرانشان باید متوجه این نکته باشند که سطح خودآگاهی و خودباوری مردم  و علی الخصوص ملیتهای تحت ستم ایران آنقدر رشد یافته که دیگر واقعیات جامعه را مشاهده نموده، بررسی کرده، و خود تشخیص و انتخاب کنند.
ایشان سوار بر الاغ دون کیشوت و در خلا به جنگ چه چیزی می روند؟ جنگ ملیتهای ایرانی ؟ جناب همایون ها باید بپیذیرند که اگر در سالهای قبل ملیتهای ایرانی علاوه بر فاکتورهای ملت بودن(خاک،زبان،فرهنگ و … مشترک) از اراده و خواست ملی نیرومندی بهره مند نبودند امروز با توسل به این خواست ـ که بدون شک حاصل رشد جامعه این ملیتها است ـ در پی تحقق و دستیابی به حقوق مشروع خویش می باشند، حقوقی که سالهاست تحت عنوان ایرانی بودن از آنها دریغ گشته، ایرانی بودنی که بهره آن برای آذریها تحقیر و ساختن جکهای تحقیر انگیز که تمامی از مرکز ایران تولید و پخش می گردید برای بلوچها فقرو بدبختی، برای عربها سرکوفت و انگ بیابانی بودن و … برای کردها قتل و کشتار و انگ آدمکشی و …. .
آقای همایون باید اذعان داشته باشند که ایران یکپارچه مدنظر ایشان برای ملیتهای ایرانی خالی از هر گونه بهر ه ای  است و هیچ انسان بالغ و فهیمی برای نابودی خود تلاش نمی کند؟
ملیتهای ایرانی می خواهند ایرانی باشند و ایرانی را می خواهند که در آن احساس بیگانگی و تحقیر نکنند. ایرانی که فرهنگ هیچ ملتی خود را بالادست نشمارد و دیگران را زیر مجموعه خود نداند.
و این در قالب ساختاری فدرالیستی است که می تواند تحقق یابد و پریشانی جناب همایون و همفکرانش به دلیل عدم تحقق رویاهای خوش اعلی حضرتی آنها و نوستالژی است که زندگی آنها را عاری از واقعیت نموده و با رویاها  و خاطرات خویش می زیند. و این مرا به یاد یک ضرب المثل کردی می اندازد که می گوید: “کور واسه خودش خوب حساب کتاب می کنه”.
این محاسبات و خط و نشانهای آقای داریوش همایون امروز تنها در محفلهای خودشان خریدار دارد و بس.