لنین و آزادی بدون قید و شرط سیاسی(٢)

مقدمه :
۱- جای بسیار تأسف است که یک بحث چنین مهمی که با سوال هائی بسیار روشن از طرف رفیقی مطرح می شود ،ولی عده ای آنرا میدان تیر اندازی به حریف، ویا بدون اینکه به موضوع اصلی بپردازند در کنار منتظراند که مچ حریف رااز سر منافع گروهی و کسب امتیاز بگیرند.

بعد از انتشارسخنان حمید تقوائی حملات شروع شد “حزب اتحاد” بعد از صبر کردن و آموختن از گفتار تقوائی که چگونه می شود به بهترین شکل از لنین دفاع کرد، با تکرار همان مواضع(کپیه) تقوائی ، بصورت  خود سوال و خود جواب، مشتی از اتهاماتی را که مثل شمشیر داماکلیوس بر گردن خود “حزب اتحاد” قرار دارد نثار حکک کرد.(۱)
اولأ- آقای “یک دنیای بهتر” این مواضعی که شما در دفاع از لنین گرفتید همان مواضع تقوائی است که به صورت بسیار فورموله و روشن توضیح داده ،لطفأ یک بار هم که شده برای خالی نبودن عریضه یک نظری از خودتان بدهید تا ما بدون حسرت از این دنیا نرویم.
دومأ- سوال اصلی که تقوائی هم از روی آن ماهرانه پرید و جواب نداد هنوز پا بر جاست و آن این است که
(لنین اعتقادی به آزادی بصورت عام نداشت و با فرمان کشت و کشتار مخالفان و بگیرو ببند(چکا) و سرزیر آب کردن مخالفان خود راه را برای به قدرت رسیدن استالین هموار کرد.) بنابراین این فرصت خوبی است که آقای “یک دنیای بهتر” برای اولین بار نظر خودش را بدون “کدو کد کشی”از رفتگان به شکل سیاسی و جدی بیان کند.
۲- بحث “آزادی بدون قید شرط سیاسی” و با لطبع موضوع برخورد لنین و بلشیویک ها به آن برای اولین بار نیست که بصورت خاصی که اکنون توسط صالحی نیا مطرح شده، مطرح شده باشد. این بحث زمان کار ترویجی بر روی پیش نویس برنامه حزب (یک دنیای بهتر) که در “اتحاد مبارزان کمونیست” صورت گرفت، بصورت عام تری در گوشه و کنار مطرح شد، تا بعد از انتشار مقالاتی مخصوصأ “حزب و قدرت سیاسی” این بحث بصورت خاص تری دو باره به میدان آمد ،اما آن زمان بقول صالحی نیا  بخاطر”متورم شدن رگهای گردن” ودلایل دیگری  امکان به میدان آمدن را پیدا نکرد. این که چرا اکنون دو باره این بحث در حکک مطرح می شود دلایل خودش را دارد اما مهم خود موضوع بحث است که اکنون بخاطرامکانات موجود(اینترنت) قابل جاروب شدن به کناری نیست.
۳-  صالحی نیا در مقدمه ای که ابتدأ در جواب من نوشته مطالبی در مورد حکک نوشته که  در زمینه همین موضوع قابل بحث است اما من فعلأ بخاطر دور نشدن از بحث اصلی ام به آنها نمی پردازم تا جای آن در بحث اصلی برسد.
فرض بگیریم که “انقلاب” پیروز شده و حکک هم بعنوان حزب طبق کارگر قدرت را بدست گرفته در بهترین حالت هم فرمان همه قدرت به دست شوراها را هم صادر کرده است و صد در صد هم به شعار “آزادی بدون قید وبند سیاسی” پای بند است ،پس باید قاعدتأ همه طبقات موجود در جامعه من جمله بورزواژی از قدرت رانده شده دست به تشکیل شورا ها و تشکل های خود را بزنند و شروع به فعالیت کنند ؟ اگر قبول کنیم که آنها از این آزادی برای راه انداختن تور های مسافرتی و یا ورزش های یوگا در پارکها استفاده نخواهند کرد و شروع به مبارزه بر علیه دولت نوپای کار گری خواهند کرد واگر قبول کنیم که با پشتیبانی سرمایه جهانی دست به توطعه و خراب کاری وهر کاری که بتوانند منجمله تبلیغات همه جانبه خواهند زد ،در شرایطی که امکان آن در آینده ممکن است پیش بیاید و آنها بعلت مشکلات دولت نو پا بتوانند مردم را بر علیه دولت کار گری به خیابان بکشانند و بسوی سر نگونی حکک نزدیک شوند  شما طبق پای بندی تان به ” آزادی بدون قیدو بند سیاسی” باید طبق پیش نهاد رفیق رحمت خوشکدامن به بلشیویکها ،بصورت مسالمت آمیز از قدرت کنار بروید و قدرت را بدهید دست بورژوازی و دوباره بروید ته خط مبارزه برای قدرت نوبت بگیرید.
 -بطور نمونه من در مقاله آزادی بیان که در تاریخ ۱۵ آبان ماه ۱۳۸۸ نوشتم می گویم :”این تصور که پس از به قدرت رسیدن کارگران ، تنها برای کارگران آزادی بیان را مجاز بدانیم و برای دیگر اقشار وطیف های که در جامعه وجود دارند چنین چیزی را مجاز نشماریم ، نشان از آن دارد که ما حق اندیشدن و بر زبان آوردن را از دیگران سلب می کنیم . اگر لنین و بلشویکها چنین مسیری را طی کردند ، ما نباید راه رفته آنها را تکرار کنیم و آنرا به نظرات مارکس وصل کنیم و به دولت کارگری ربط بدهیم ، چیزی که پس از انقلاب اکتبر عملی شد ، یک تجربه شکست خورده است ، و یکی از علت های این شکست را می توان همین پشت کردن به اراده توده ای نام برد . و در یک کلام ما راه رفته آنها را نخواهیم رفت ، تجربه را تجربه کردن خطاست .” و یا در مقاله دیگری بنام “مارکسیسم و لغواعدام”  که یک ماه زودتر از مقاله آزادی بیان در همان سال نوشته می شود می گویم : ” حقانیت  ما از طریق زور نیست که ثابت می گردد . ما نمی توانیم حذف مجلس مؤسسان از سوی بلشویکها و سرکوب شورش کرونشتاد را درست بدانیم ، اگر ما چنین موضعی را قبول داشته باشیم راه را برای دولت کارگری باز گذاشته ایم که در شرایط استثنائی از شیوه های ضد انسانی استفاده نماید . ما چنین کاری نخواهیم کرد . اگر در فردای به قدرت رسیدن کارگران ، آنها نتوانستند جامعه آینده را سازمان دهند و به سوی دموکراسی و سوسیالیسم هدایت کنند ، خیلی ساده باید کنار روند و راه را برای نیروهای دیگر باز بگذارند ، نه اینکه به هر قیمتی قدرت را نگه دارند و از طریق سرکوب هر آن کس که مخالفند ، نابود کنند  .”(۲)
دوستان چرا این قدر راه خودتان را دور و مشقت بار کرده اید چرا بجای این همه رنج و زحمت”انقلاب” نمی روید با مبارزه پارلمانی وبصورت بسیار متمدن و از راه درستش “دمکراسی و سوسیالیسم”را برقرار کنید؟
این هم جواب صالحی نیا به برخورد به توطعه های بورژوای( در جوابیه به فواد عبداللهی):
تکلیف بورژوازی و مقاومتش چه می شود؟
من معتقدم انسانها وقتی ببینند که اینده دارند و زندگیشان بدست خودشانست، بیمار نیستند بروند دنبال کارگری کردن و فروش نیروی کار و آینده شان. من معتقدم که سرمایه دارها هم در اکثریتشان انسان هستند و با دیدن جامعه ای که درش نیروی کار فروخته نمی شود و کالا ها خرید و فروش نمی شوند دنبال جامعه می افتند.(۳)
” رمانتیسم سیاسی” این آن نگاه وشیوه تفکریست که “عاشقان آزادی “به مبارزه طبقاتی دارند،این آن رمانتیسمی است که درتفکر یک کشیش رمانتیک از آخرت بشکل پرده ای نقاشی شده که در آن گرگ و میش و پلنگ و آهو با صفا و آرامش در کنار هم به پای چوپانی دراز کشیده و از نعمت های آفرینش لذت می برند ،اگر خیال تنها راه رسیدن به این دنیای نقاشی شده نباشد حکومت سر مایه جوابی است که عملأ این نوع نگرش جلو پای ما می گذارد.
بنظرم میرسد که دوستم صالحی نیا به کشف جدیدی رسیده که لزومی برای در هم شکستن مقاومت بورژوازی نمیبیند و معتقد است که بورژواری هم آدم عاقلی شده و از این انسانیتی که فضای دوران مارا پر کرده است بوئی کشیده و دیگر احتیاجی به دیکتاتوری بازی در بعد از به قدرت رسیدن کار گران نیست:
من مغتقدم که قرن بیست و یکم قرن دیگری است و ابزارهای بسیاری برای زندگی انسانی فرخوانده و فریب و دروغ  جایش کمتر است. انسان جهانی ارزشهایش را مرتب به صاحبان قدرت بیشتر تحمیل می کند و عرصه بر کلاشان و رمالان تنگتر خواهد شد.
من به سوسیالیزمم اعتماد می کنم. به مردم و توده های ملیونیشان. به کارگران فکری و یدی که اکثریت جامعه هستند. وقتی به آنها و تاریخ نو تکیه کردم، ترسم که مهمترین دلیل بکارگیری سرکوب است راه منطقی پیدا می کند و ذوب می شود.(۳)
خوب این هم نظریست اما این که سعید چگونه به این کشف رسیده و کدام دلایلی و شواهد او را قانع کرده باید به تاریخ نو تکیه کرد و این چه نوع” سوسیالیزم” ایست که او باید به آن اعتماد کند را من در نوشته های او نمیبینم .
پس شما اگر نخواهید به ته صف گرفتن قدرت بروید باید سرو ته “آزادی بدون قیدو بند سیاسی ” را هم بیا ورید و دکان های نمایش را تعطیل کنید و بگیرد و ببندیدو زندانی کنید(اگر فرض بگیریم که به لغو اعدام پایبند بمانید) . پس اگر بخواهیم امتیازی به کسی بدهیم باید به لنین بدهیم که با آگاهی ودید درستی که از بورژوازی داشت خیلی قبل تر از انقلاب با شعار “آزادی بدون قیدو شرط” مخالفت کرد و سر هیچ کس کلاه نگذاشت ، این شما ئید که باید توضیح بدهید که این دکان “آزادی بدون قید وبند سیاسی “را از کجا آورده اید و می خواهید در مقابل بورژوازی باآن چه کار کنید؟
این پاسخ شما است به آن تضمینی که باید بدهید:
پاسخ من :
ضمانت تحقق آزادی و تحقق همه اهداف انقلاب، بطور کلی خود مردم هستند. همان مردمی که انقلاب می کنند نهایتا ضامن نگه داری انقلاب و تعمیق مداوم آنند.(۴)
پس مسئولیت خفاظت از تحقق “آزادی “شما می افتد بگردن همان “مردمی” که “انقلاب” میکنند خوب اگر فرض بگیریم عده ای از همان “مردم” در همان “انقلاب” شرکت نمی کنند و عده ای هم از همان “مردم انقلابی” بنا به دلایل طبقاتی خودشان مایل به لغو کار مزدی نخواهند شد ،و دست دردست هم “آزادانه” بخواهند جلو لغو کار مزدی را بگیرند شما چه کار می کنید؟ ضمانت شما در چهار قسمت آنرا توضیح می دهد:
اول :زمینه قانونی ازادی بدون قید و شرط بیان:
دوم: زمینه تشکیلاتی اجرای قانون آزادی بدون قید و شرط بیان
سوم: زمینه سیاسی و فرهنگی اجرای قانون آزادی بیان بدون قید و شرط (۴)
من بطور خلاصه در سه مورد بالا توضیحاتی قبلأداده ام این جا  فقط به قسمت چهارم آن می پردازم
چهارم:  زمینه اقتصاد سیاسی اجرای قانون آزادی بدون قید و شرط
آزادی، بدون پیشبرد برابری انسانها و حذف همزمان نظام بهره کشی انسان از انسان امری ناممکنست. آزادی و نفی نظام سرمایه اموری لازم و ملزوم همند. حذف کار مزدی و بهره کشی سرمایه دارانه ، خودش بخشی از آزاد سازی انسان است. مناسبات بهره کشی انسان از انسان، دیکتاتوری را بازتولید می کند. (۴)
دوست من شما نمی توانید با بیانیه خواندن کار مزدی را لغو کنید فردای لغو کار مزدی یعنی این که دیگه توی رستورانها و هتل ها از جگر غاز آفریقائی سرخ شده همراه با خاویار و کره گوسفنده پرورده شده زیرنظر روان پزشک حیوانات خبری نیست این جماعتی(بورژوا لیبرال ها) که حالا دارند برای “آزادی”و “انسان” از زور سیری شکم سینه میزند به همراه همه اون هائی که در اطراف این سفره به لفت و لیس مشغولند تا دیدند دیگه از اون سفره رنگین خبری نیست میریزند توی خیابان و تا پای جان بر علیه لغو کار مزدی می جنگند حالا شما برو با “فرهنگ مدرن دیالوگ و….” جلوی اونهارا بگیر. دوست من سوسیالیسم با گفتار دالایی لامایی قابل پیاده شدن نیست  اگر برای جنگ واقعی آماده نباشی کار سوسیالیسم ات زار خواهد شد. (ادامه دارد)
منابع:
۱- ارزیابی از گرایش ضد لنین – ضد منصور حکمت در حزب اکس “کمونیست کارگری” / هیات دایر حزب
۲- وقتی که رفیق “سعید صالحی نیا” به نقد لنین می نشیند !! قسمت دوم
۳- پولپوتیزم و قشری گری “کمونیستی” در “دفاع از لنین” و دیکتاتوری پرولتاریا ٬ پاسخی به فواد عبداللهی
۴- چرا نقد کمونیستی به لنین در حزب کمونیست کارگری ایران مطرح می شود؟ پاسخ به احمد ثابت