مدارس و دانشگاه ها در چه شرایطی باز گشایی می شوند؟!

امسال مدارس در شرایطی بازگشایی می شوند، که بسیاری از کودکان به علت فقر و تنگدستی خانواده های شان، پشت درهای بسته مدارس خواهند ماند. تعداد زیادی از کودکان یا اساساً به مدرسه راه نخواهند یافت، یا همزمان باید کار کنند و درس و مشق شان را بر پهنه پیاده روها انجام دهند. بنا به آمار خود وزارت آموزش و پرورش، هم اکنون نزدیک به ۴ میلیون کودک از رفتن به مدرسه و ادامه تحصیل محرومند و ۲ میلیون و ۵۰۰ هزار کودک کار در سطح کشور پراکنده اند.

امسال مدارس در شرایطی بازگشایی می شوند، که بسیاری از جوانان یا نتوانسته اند از هفت خوان رستم آزمون های سراسری بگذرند و به دانشگاه ها راه یابند، یا در نتیجه پاپوش دوزی های حراست و کمیته های انظباطی دانشگاه، ستاره دار و از ادامه تحصیل محروم اند، و یا بجرم آزادیخواهی و برابری طلبی و فعالیت سیاسی و شرکت در خیزش های اخیر توده ای، همچنان در زندان بسر می برند.

این تنها کودکان و دانش آموزان و دانشجویان نیستند که با بازگشایی مدارس و دانشگاه ها پشت در میمانند. بسیاری از معلمان دلسوز و استادان فرهیخته و مبارز هم، حق رفتن به کلاس ها را ندارند. آنان نیز یا بجرم خوشنامی و مبارز بودن از کار برکنار شده و در گوشه زندان افتاده اند، و یا برخلاف میل شان احکام اجباری بازنشستگی را دریافت کرده و خانه نشین شده اند.

هم اکنون تعداد زیادی از معلمان خوشنام و مبارز و فعالان صنفی جامعه فرهنگیان در زندان بسر می برند و در ظرف یک سال اخیر بسیاری از معلمان مدارس و ده ها نفر از استادان کاردان و محبوب را از کار برکنار کرده اند. تنها ظرف دو ماه اخیر۴۰ نفر از اعضای هیئت علمی دانشگاه تهران را، به اجبار بازنشسته کرده اند.

امسال مدارس در حالی بازگشایی می شوند، که بسیاری از کودکانی که برای اولین بار پا به مدرسه می گذارند، حامل عوارض خطرناک سوء تغذیه و انواع ناراحتی های جسمی و روحی هستند. بنا به اعتراف مقامات وزارت آموزش و پرورش، صدها هزار دانش آموز، سال تحصیلی جدید را با مشکل دهان و دندان و مشکلات اساسی دیگری از قبیل: بینایی، شنوایی، انحراف ستون فقرات، گوش، حلق، بینی و بیماری های پوستی، آغاز می کنند.

امسال نیز مدارس در حالی بازگشایی می شوند، که بسیاری از کودکان پا به همان مدارس مخروبه سال های قبل می گذارند. مدارسی که از حداقل استانداردهای ایمنی هم برخوردار نیستند؛ مخروبه هایی که هر آن ممکن است بر سرشان خراب شود و جان شان را بگیرد. ـ حمیدرضا حاجی بابایی ـ، وزیر آموزش و پرورش در اشاره به وضعیت ایمنی مدارس کشور، مدارس تهران را نمونه می آورد و می گوید:«از ۳۳ هزار کلاس درس موجود تهران، باید ۲۲ هزار کلاس آن تخریب و مقاوم سازی شوند.» خود مقامات حکومتی بارها گفته اند که بسیاری از مدارس یا باید بکلی تخریب شوند و یا نیاز به تعمیرات و بازسازی اساسی دارند. مطابق آمار رسمی وزارت آموزش و پرورش، در چهار سال گذشته، حدود ۵۶ هزار مدرسه غیرمقاوم، نا ایمن و مخروبه شناسایی شده اند. در حالی که همچنان بسیاری از مدارس دو و سه شیفته هستند، هنوز وزارت آموزش و پرورش۳۰ هزار مدرسه کمبود دارد و در استان های هرمزگان، کرمان، لرستان، سیستان و بلوچستان، بسیاری از کودکان دانش آموز در چادر و کپر درس می خوانند. این همه کمبود فضای آموزشی در شرایطی بچشم می خورند، که وزیر آموزش و پرورش، وقیحانه اعلام می کند که دولت دهم قرار است در سطح کشور۵۰ هزار مدرسه قرآنی و ۲۰ هزار نمازخانه بسازد و مژده می دهد که از هم اکنون مرحله اول ساخت ۱۰ هزار مدرسه قرآنی آغاز شده است!

امسال مدارس در حالی بازگشایی می شوند، که بسیاری از مدارس به هیچوجه با استانداردهای مقبول آموزشی و بهداشتی همخوانی ندارند. در حالی که پیش شرط یادگیری و شکوفایی و باروری استعدادها و قابلیت های نوآموزان و دانش آموزان، منوط به محیط امن، سالم و بهداشتی، شاد و با نشاط است، فضای آموزشی بسیاری از مدارس ایران، ناامن، غیربهداشتی، بی نشاط و کسل کننده اند و سرمایه گذاری لازم برای تأمین سلامت دانش آموزان در اولویت قرار نگرفته است.

مطابق استانداردهای مقبول آموزشی سازمان جهانی بهداشت،«لازم است در هر مدرسه ای زیر نظر مسئولان آموزشی، مجموعه ای از اقدامات صورت گیرد که تأمین سلامت جسمی، روانی و اجتماعی دانش آموزان و کارکنان مدارس را، تضمین کند. اقداماتی که کودکان را متعادل و سالم بار آورد و بستر رشد و نمو طبیعی آنان باشد و هیچگونه اختلالی در آنان از نظر فکری، جسمی و عاطفی مشاهده نشود.»

با اینکه جمهوری اسلامی وانمود می کند که این استانداردهای جهانی را پذیرفته است، اما عملاً بسیاری از مراکز آموزشی کشور، به هیچوجه به این استانداردها نزدیک هم نیست و بهداشت مدارس در نازلترین حد ممکن است. بنا به استانداردهای بهداشت جهانی باید به ازاء هر۷۰۰ دانش آموز، یک مربی بهداشت وجود داشته باشد. در حالی که در ایران برای هر۴۰۰۰ دانش آموز، تنها یک مربی بهداشت وجود دارد! هنوز بیش از ۸۰ درصد مراکز آموزشی ایران، از مربی بهداشت و امکانات مناسب بهداشتی محرومند.

بسیاری از مدارس فاقد سرویس بهداشتی می باشند. اغلب دانش آموزان بسیاری از مدارس، تا زمان مراجعه به منازلشان امکان استفاده از سرویس بهداشتی در مدرسه را، ندارند. سرویس بهداشتی مدارس نه تنها کافی نیستند، بلکه غیرقابل استفاده می باشند. وضعیت سرویس‌های بهداشتی اغلب مدارس اسفبار است و این امر سبب بروز انواع بیماری‌های قارچی، به‌ خصوص در میان دختران شده‌ است. براساس استانداردهای مقبول، به ازاء هر۴۰ دانش‌آموز، حداقل باید یک حلقه توالت بهداشتی وجود داشته باشد. در حالی که حتی توالت های ناکافی اغلب مدارس هم، خراب و غیر قابل استفاده می باشند.

امسال مدارس و دانشگاه ها در حالی بازگشایی می شوند، که قرار است سیاست جداسازی ها و تفکیک جنسیتی در محیط های آموزشی پیگیرانه تر از پیش، تعقیب شود. جمهوری اسلامی خیز برداشته است تا با اجرای این سیاست ارتجاعی، تحقیرآمیز و ضدفرهنگی، سلب آزادی دانشجویان و دانش آموزان در محیط های آموزشی را، به بالاترین حد ممکن برساند و برای تحقیر و سرکوب آنان، اهرم دیگری در دست داشته باشد. و با این اقدام، عمومیت بیشتری به آپارتاید جنسی در کل جامعه داده باشد. از وقتی که احمدی نژاد به قدرت رسیده است، همواره موضوع تفکیک جنسیتی در جامعه و بویژه در محیط های آموزشی، داغ بوده است. این دولت همان گونه که تلاش کرده است اتاق کارمندان زن و مرد را در ادارات از هم جدا کند، و بیمارستان های تک جنسیتی راه اندازد و پارک تفریحی جداگانه برای زنان و مردان بسازد، تلاش کرده است مدارس و دانشگاه ها و کلاس های درس دانشجویان را هم، با پرده های برزنتی و دیوارکشی از هم جدا کند؛ دبیران مرد را از مدارس دخترانه بیرون بکشد، و برای اینکه امر جدا سازی ها را نهادینه و عادی سازد، می خواهد مضمون کتابهای درسی کودکان را از سن ۹ سالگی، بر حسب جنسیت شان تعیین کند.

این رژیم زن ستیز برای تحمیل تفکیک جنسیتی در مدارس و دانشگاه ها، و برای توجیه اقدامات زن ستیزانه خود، به سفیهانه ترین تشبیهات ارتجاعی متوسل می شود. در همین رابطه نماینده رهبر جمهوری اسلامی در دانشگاه خواجه نصیر طوسی، در دفاع از «طرح تک‌ جنسیتی» کردن دانشگاه‌ها، به خبرگزاری ایلنا گفته است: «یک ضرب‌المثل قدیمی است که می‌گوید دختر و پسر جوان در کنار یکدیگر مثل پنبه و آتش هستند. ما معتقدیم پنبه در کنار آتش سالم نمی‌ماند و می‌سوزد، بنابراین با اختلاط دختر و پسر در دانشگاه‌ها مخالفیم.»

البته چراغ سبز اینگونه اقدامات زن ستیزانه را شخص ”‌رهبر‌” کلید زده است. خامنه ای در آستانه سال تحصیلی گذشته خواستار ”‌تحول بنیادین آموزش و پرورش‌” و اسلامی کردن مدارس شد. از آن پس مقامات دولتی و حوزه های علمیه، بسیج و سپاه پاسداران، در پوشش طرحهایی با «اعزام روحانیون و مدرسان تربیت سیاسی به مدارس»، خواست خامنه ای را جواب گفتند و وزیر آموزش و پرورش نیز بر لزوم حضور «بسیج در مدارس» و «تغییر کتب درسی‌»تأکید کرد و هم اکنون جداسازی کتب درسی دختران و پسران دانش آموز از سن ۹ سالگی را در دستور دارند.

با بازگشایی مدارس و دانشگاه ها، یکی دیگر از برکات رژیم اسلامی سرمایه، یعنی «اعتیاد»، توسط توزیع کنندگان مواد مخدر که یک سرشان به سپاه پاسداران و نیروهای انتظامی وصل است، بیشتر از پیش به مدارس سرایت خواهد کرد و نوجوانان و جوانان بیشتری به این بلا گرفتار خواهند شد. هم اکنون بالغ بر۳۰ هزار دانش آموز معتادند و توزیع مواد مخدر در مدارس و محیط های آموزشی به امری عادی تبدیل شده است. آمار دانش آموزان معتاد، بقدری بالاست که خود مقامات حکومتی هم، به آن اعتراف می کنند. سال گذشته ـ‌ حمیدرضا حاجی بابایی ـ وزیر آموزش و پرورش در پاسخ به خبرنگاری که پرسیده بود:«آیا شما وجود۳۰ هزار دانش آموز معتاد را در مدارس قبول دارید؟» گفته بود: «من منکر نیستم که عده ای دانش آموز معتاد داریم، اما شما بگویید کجای کشور معتاد وجود ندارد؟»

جمهوری اسلامی نه تنها خود، مسبب گسترش اعتیاد در بیرون و درون مدارس و مراکز آموزشی است، که به بهانه مبارزه علیه مواد مخدر در مدارس، این روزها با علم کردن طرح ”‌پیشگیری از جرائم در مدارس‌” به میدان آمده و می خواهد با اعزام مشتی پاسدار و بسیجی، عملاً جوّی نظامی و پادگانی بر مدارس حاکم کند.

***

سران مرتجع جمهوری اسلامی سرمایه، از اقدامات ضد فرهنگی تاکنونی خود ناراضی اند و علیرغم کارکرد انواع مکانیسم ها و ابزارهای موجود خرافه پراکنی در مدارس و محیط های آموزشی، این سطح از آموزش آلوده به خرافه در مراکز آموزشی را نا کافی و نا مطلوب می دانند. اخیراً ـ کامران دانشجو ـ وزیر علوم دولت کودتا، در تشریح دانشگاه مطلوب در جمهوری اسلامی گفته است:«اگر دانشگاهی وجود داشته باشد که صدای اذان ظهر در آن بلند نشود، اگر دانشگاهی وجود داشته باشد که روحانی نتواند در آن وارد شود، اگر دانشگاهی باشد که نه تنها مسجد بلکه یک نمازخانه نیز نداشته باشد که بتوان نماز جماعت را در آن اقامه کرد، اگر دانشگاهی وجود داشته باشد که نه تنها در تمام ماه محرم و صفر، بلکه در تمام طول سال کوچکترین مراسم مذهبی نیز در آن برگزار نشود، خوب است چنین دانشگاهی اصلاً وجود نداشته باشد. چنین دانشگاهی را باید با خاک یکسان کرد.»!!

امسال نیز با بازگشایی مدارس، وضعیت معلمان و فرهنگیان، نه تنها هیچ بهبودی نخواهد یافت، که قرار است اسفبارتر هم بشود. در نظام جمهوری اسلامی، معلمان به عنوان عناصر اصلی و تعیین کننده در امر آموزش، از امکانات شهروندی که مؤثرترین نقش را در امر تعلیم و تربیت دارد، برخوردار نیستند. اسفباری زندگی این قشر محروم، تنها در این خلاصه نمی شود که از یک زندگی شایسته برخوردار نیستند، به آنان تحمیل هم می شود که مروج آموزش و پرورشی باشند که عمیقاً به خرافه و ارتجاع آلوده است. نفوذ مذهب در امر آموزش و پرورش برای معلمان مبارز و شریف، بسیار رنج آور و دردناک است.

از آنجایی که سطح زندگی ناامن معلمان بعنوان بخشی از مزدبگیران تهیدست جامعه، پاسخگوی نیاز خانواده های آنان نیست، به بسیاری از آنان تحمیل شده است تا بجای استراحت کافی و تحقیق و مطالعه و ارتقاء کیفی کار تخصصی خویش، فارغ نشده از کلاس و مدرسه، با تنی خسته کار دومی را هم شروع کنند تا بلکه تا حدودی کم و کسری های زندگی خانواده های شان را جبران کنند!

معلمی که بلافاصله بعداز تعطیل کلاس و مدرسه، کار دومش را شروع می کند و نیمه شب خسته و کوفته به خانه برمی گردد، روز بعد باید با چه انرژی و دل و دماغی به کلاس درس برود؟! چنین معلم هایی، هر قدر هم که دلسوز، و هر قدر هم که در کار خود مسلط باشند، مادام که از حداقل امکانات زندگی برخوردارنباشند، چگونه خواهند توانست سرحال و با انرژی، بی دغدغه و آماده بکار، به کلاس درس بروند و به بچه ها، بهره برسانند؟! با اینکه خود مقامات مملکتی به ناچیز بودن حقوق معلمان و نازل بودن سطح زندگی این جمعیت یک میلیونی، اعتراف می کنند، اما علیرغم اعترافات شرم آورشان، برای بهبود اوضاع اسفبار زندگی آنان هیچ اقدامی بعمل نمی آورند.

با بازگشایی مدارس و دانشگاه ها، نزدیک به ۱۸ میلیون دانش آموز و دانشجو و متجاوز از یک میلیون معلم مدارس و استاد دانشگاه، بار دیگر فشرده و در کنار هم قرار خواهند گرفت. این نیروی عظیم ۲۰ میلیونی می توانند و لازم است در ظروف مناسب تشکیلاتی خویش متشکل شوند. آغاز بازگشایی مدارس و دانشگاه ها، می تواند و لازم است سرآغاز تشدید مبارزات توده ای جاری باشد. تشدید مبارزات توده ای، در گرو تلاش همه جانبه تری برای سازمانیابی و متشکل شدن است. با وجود رژیم ارتجاعی و سرکوبگر جمهوری اسلامی، تحقق هرخواستی در گرو به میدان آمدن های متشکل است.

تنها در اینصورت است که می توان طرح های ارتجاعی، ضدفرهنگی، و تحقیرآمیز رژیم را خنثی و صدای یاوه گوی سران مرتجع آنرا خفه کرد. تنها در اینصورت است که می توان دانشجویان ستاره دار و محروم شده از تحصیل و دانشجویان زندانی را به دانشگاه ها بازگرداند. تنها در اینصورت است که می توان آن ده ها هزار معلمی که از کار بیکار شده اند به سر کار بازگرداند و آن ۱۲۰ هزار معلم حق التدریسی سرگردان را، به استخدام رسمی درآورد.

جمهوری اسلامی با وجود تشکل های مستقل و رادیکال دانشجویان، دانش آموزان و معلمان، به آسانی نمی تواند به ضرب زور و سرکوب، فضای مراکز آموزشی و دانشگاه ها را مختنق نماید؛ و طرح های ارتجاعی و ضد فرهنگی خود را اجرا و خواست و مطالبات دانش آموزان، دانشجویان و معلمان را نادیده بگیرد.

در جریان سال تحصیلی گذشته مراکز آموزشی، بویژه دانشگاه ها، مراکزی پر جنب و جوش و سنگرهایی محکم در برابر تهاجم ارتجاع بودند. در این مدت دانشجویان با مبارزات شان در درون دانشگاه ها و با تعرضات شان در خیابان ها، نشان دادند که یکی از ستون های قابل اتکاء جنبش عمومی و همگانی علیه این رژیم می باشند. در این دوران دانشجویان سوسیالیست خود را منسجم تر کردند و با بدست گرفتن ابتکار عمل جنبش دانشجویی، همراه و پشتیبان جنبش کارگری، شدند. اکنون جنبش دانشجویی از چنان وزنی برخوردار است، که جمهوری اسلامی را واداشته تا با توسل به هر ترفندی این مزکز پرجوش و غلیان را آرام کند!

جمهوری اسلامی با جدا کردن کلاس های درس دختران و پسران دانشجو، با برزنت کشی و دیوار کشی در دانشگاه ها، با تلاش برای حذف دروس علوم انسانی و تغییر متون کتب دانشگاهی، با بازنشسته کردن استادان خوشنام و مبارز، با دفن اجساد قربانیان جنگ در صحن دانشگاه ها، می خواهد، فضایی اختناقی، پادگانی و گورستانی در دانشگاه ها بوجود آورد و شور و تحرک و رادیکالیسم جاری در دانشگاه ها را بکُشد. اما علیرغم همه این توطئه های رژیم، دانشگاه ها کماکان سنگر مقاومت و مبارزه باقی خواهند ماند و دانشجویان مبارز اجازه نخواهند داد که آرزوهای مرتجع مزدوری چون کامران دانشجو وزیر علوم، که خواب با خاک یکسان کردن دانشگاه ها و تبدیل ساختن آنها را به پادگان و مسجد و گورستان در دل دارد، تحقق یابد!

اگر چه از روی اظهارات سران مرتجع رژیم و پروژه های ضد فرهنگی آنها معلوم است که جمهوری اسلامی چه برنامه هایی در دستور دارند و می خواهند بجای فریاد آزادیخواهی جوانان، صدای اذان و نوحه شنیده شود و بجای اختلاط دختران و پسران دیوار کشیده شود، اما جوانان دانشجو زیر بار این تحقیرها نخواهند رفت و اجازه نخواهند داد که سیاست های ارتجاعی رژیم عملی شوند!

با آغاز سال تحصیلی جدید، توده میلیونی دانش آموزان و دانشجویان و معلمان مدارس و دانشگاه ها، باید خواست جدایی مذهب از نظام آموزشی و تربیتی را، در رأس مطالبات فوری خود قرار دهند و برای این خواست مهم، و مطالباتی چون:«متوقف کردن طرح های جداسازی های جنسیتی در مراکز آموزشی، متوقف کردن طرح های اعزام آخوند و پاسدار و بسیج به مراکز آموزشی، متوقف کردن دفن اجساد قربانیان جنگ در صحن دانشگاه ها، متوقف کردن حذف دروس علوم انسانی و طرح تغییر مضمون کتابهای درسی، متوقف کردن اخراج معلمان مدارس و بازنشسته کردن اجباری استادان دانشگاه ها، و خواست استخدام رسمی معلمان حق التدریسی، مبارزاتی سازمانیافته، متشکل و سراسری در دستور بگذارند.

با آغاز سال تحصیلی، همچنین باید به همت دانشجویان مبارز و سوسیالیست، پرونده جنایات این رژیم در طول یک سال و نیم اخیر، بویژه جنایاتی که در این مدت علیه دانشجویان روی داده اند، بازگشایی شوند. باید یکبار دیگر پرونده های جنایات حمله به دانشگاه ها و خوابگاه های دانشجویان و جنایات زندان کهریزک و دیگر قتلگاه های این رژیم، گشوده شوند.

تحقق هر یک از خواست های برشمرده، تنها آنزمان ممکن خواهد بود که سازمانیافته و متشکل برایش مبارزه کرد. بدون سازمانیابی و تشکل، کاری از پیش نخواهد رفت. هم اکنون و بدنبال تجارب و دستاوردهای گرانبهای خیزش های توده ای یک سال و نیم اخیر، ملزومات شکل گیری این تشکل ها فراهم هستند. برای برپایی آنها باید تعجیل کرد!