تقابل هر روزه گرایشات ” در خود” و اجتماعی در جنبش کارگری ایران … بررسی دو نمونه

مقدمه:
طی چند روز گذشته ، دو مقاله با دو دیدگاه متضاد در سایت آزادی بیان توجه منرا جلب کرد. یکی را سعید ابوترابیان، مسئول روابط عمومی شرکت واحد بمناسبت پنجمین سال فعال شدن سندیکای شرکت واحد نوشته(۱) و دیگری سندی از کمیته هماهنگی برای ایجاد تشکلهای کارگری(۲). این دو مقاله دو برداشت از جنبش کارگری را نشان می دهند. یکی با امضای سعید ابوترابیان درک در “خود” و محدود “غیر سیاسی” و “صنفی” را بنمایش می گذارد و دیگری دارد مسئله سنگسار را مطرخ می کند و ریشه های فرهنگی و طبقاتیش را باز می کند و مدعی می شود که “سنگسار مجازات تعرض به سرمایه است”. بقول معروف باید گفت: میان ماه من تا ماه گردون تفاوت از زمین تا آسمانست!”.
گرایشات “در خود” و صنفی درون طبقه کارگر، در همه جای دنیا ، ابزارهای منزوی کردن جنبش طبقه کارگر هستند. در آمریکا این گرایشات توسط گرایشات راست و عوامل اف بی آی بطور سنتی درون طبقه کارگر تبلیغ می شده اند و عامل اصلی شقه شقه کردن طبقه کارگر و جدا کردنش از سایر جنبشهای ضد سرمایه بوده اند.(۳-۶)
برای فعالین کارگری امری واجب است که به جنگ گرایشات راست درون طبقه کارگر بروند و با افشا و انزوای آنها، پیشروان کارگری را در اجتماعی کردن جنبش کارگری کمک نمایند.
بخصوص گرایش کمونیزم کارگری در جنبش کارگری، سالهاست که در مطبوعاتش دارد تاکیید می کند که طبقه کارگر و فعالینش برای پیشرفت جنبششان باید مرزهای صنفی دیدن را در هم نوردند و در کنار همه جنبشهای اجتماعی مترقی از جنبش آزادی زن تا جنبش دانشجوئی قرار بگیرند. اجتماعی شدن جنبش طبقه کارگر یعنی مسئله زن و مسئله کودک و مسئله جوان و مسئله نقد و پس زدن مذهب همانقدر مربوط به طبقه کارگر است که مسئله حقوق پرداخت نشده و مبارزه برای ایجاد تشکلهای مستقل کارگری. اینست راز پیروز شدن جنبش طبقه کارگر و هر کس بخواهد این جنبش را در محدوده “صنفی و غیر سیاسی” متوقف کند برغم آنکه چه نیتی دارد در خدمت نظام سرمایه و حکومتش دارد عمل می کند. این درسی است که فعالین طبقه کارگر در طی چند دهه اخیر در سراسر دنیا دارند بما یادآوری می کنند.
گرایشات صنفی و محدود نگر درون طبقه کارگر از عوامل شکست مبارزات طبقه کارگر هستند و مزوی کردنش. سندیکالیزم در شکل غربیش هم اگر عملی بشود باعث شکست مبارزات کارگری و گریز فعالین از سندیکالیزم است ومانع هر گونه اتحاد طبقه کارگر می شود.
اجازه بدهید این دو نمونه را از نزدیکتر بررسی کنیم:
“سندیکالیزم” سعید ترابیان و ندیدن “نور در انتهای تونل”!
گرایش سعید ترابیان را سالهاست ما در موضع گیریهای فعالین دیگری مثل منصور اساتلو هم شاهد بوده ایم. این گرایش سالهاست که دارد تبلیغ می کند که مسئله کارگران، فقط حقوق خودشانست و آنها به سیاست کاری ندارند. سعید ترابیان در همین مقاله کوتاهش بعد از اینکه مشکلات متعددی که سر راه همین فعالین مثل او حکومت ایجاد کرده می گوید که سندیکای شرکت واحد نمی خواهد “بحث در مورد موسوی و کروبی و جنبش سبز را  پز سوپر انقلابی بگیرد” و سهم سندیکایش را از “فعالین حقوق بشری” جدا می کند که “اخبار نادرست می دهند” و همینطور قول می دهد که به رهبران سایر کشورها نامه نمی نویسد چون اینها دارند خط صندوق بین المللی پول را در ایران دنبال می کنند!
در انتهای مقاله اش هم می گوید:
” فعالیت صنفی در کشورهایی مانند ایران با مسائل سیاسی گره خورده است و کارکرد نهاد صنفی را بسیار پیچیده میکند که در کجا باید چگونه برخورد کنیم چرا که این فعالین کارگری هستند که باید جوابگویی کار خودشان باشند نه کسانی که از راه دور دستی به آتش دارند”
جالب است که این گرایش، موسوی و کروبی و جنبش سبز را هم “سوپر انقلابی” می داند! همه دنیا این گرایش را راست و جزئی از ساختار کنونی ایران می دانند اما سعید ترابیان اینها را “سوپر انقلالیی” می داند!. او معتقد است که “نهادهای حقوق بشری” اخبار نادرست می دهند. “نهادهای حقوق بشری” امروزه کد فعالین سیاسی خارج کشور است. رژیم مبارزات فعالین خارج کشور برای دفاع از مردم ایران را “خقوق بشری” می نامد! حرف سعید ابوترابیان اینست که این مبارزات را هم نباید “طبقه کارگر صنفی” باهاش رابطه ای داشته باشد. فشار به مراجع و حکومتهای غربی برای زیر فشار قرار دادن رژیم اسلامی را هم ایشان با استدلال اینکه اینها همان نظام بانک جهانی هستند یکسره می گذارد کنار!
بی خود نیست که در ابتدای مقاله اش عدم اطمینان خودش را اینطور بیان می کند:
” معلوم نیست بهای آن چقدر خواهد بود و تا کجا پیش میرود، آنهم در جایی که مزد گورکن از جان آدمی بیشتر است ، آیا نور از انتهای تونل هویدا است و صبر باید ش کرد؟ آیا مبارزه را با تمام شرایط سخت ادامه باید داد ؟ آیا میتوان گفت این رخوت نیز میگذرد؟”
این شرایط روانی ترسیم شده توسط سعید ترابیان آخر کار اینطور دیدن و عمل کردن در جنبش کارگری ایرانست. گرایشی که از سیاست فرار می کند، هم پیوندی جهانی مبارزه طبقه کارگر را منکر است و موسوی را هم “سوپر انقلابی” می داند و هنوز دارد فسم می خورد که صنفی است طبیعتا باید هم نتواند “نور را در انتهای تونل ببیند”!
نمونه گرایش اجتماعی و پیشرو در طبقه کارگر:
اطلاعیه کمیته هماهنگی تشکلهای کارگری دیدگاهی کاملا متضاد با دیدگاه سعید ترابیان را نمایندگی می کند (۲). این دیدگاه به ریشه یابی فرهنگ و سیاست منحط و ضد انسانی سنگسار می پردازد و سکینه آشتیانی را سمبل انسانی می داند که مظلوم نظام سرمایه و فرهنگ منحطش قرار دارد. در نامه تحلیلی کمیته هماهنگی تشکلهای کارگری از محافظه کاری و محدود نگری “صنفی” خبری نیست. مسئله زن و نابرابریش با مرد در موضوع بسیار حساس عشق مورد بررسی قرار می گیرد و ریشه مردسالاری را به درستی به جامعه سرمایه داری پیوند می زند.
کسی که این متن را می خواند متوجه می شود با کارگری سر و کار دارد که دغدغه اش همه جامعه است. دغدغه اش همه نابرابریهاست. دغدغه اش ستم مضاعق به زن است. کارگری که برای احقاق حقوق زن و احقاق حقوق سکینه آشتیانی بیانیه می دهد دارد اعلام می کند که تماینده همه جامعه است. مدعی العموم همه مصیبتهای ناشی از نظام سرمایه داری است. این الگوئی است که نه تنها می تواند طبقه کارگر را بدور خودش جمع کندف بلکه قادر است همه جامعه تحت ستم را بدور طبقه کارگر سازمان دهد.
این الگو را باید تبلیغ کرد که می گوید:
“… دولت نمی خواهد این کار را بکند زیرا مدافع سرسخت مالکیت خصوصی سرمایه داران است. دولت با چنگ و دندان از مالکیت خصوصی صاحبان سرمایه دفاع می کند و این مالکیت نه تنها شامل مالکیت بر ابزار تولید بلکه مالکیت بر جسم و جان و روح زنان و دختران با تصاحب آن ها و تمتع از آنان به صرف برخورداری از تمکن مالی می شود. هم از این روست که اگر کسی چون سکینه محمدی آشتیانی به هر نحوی حتی با برقراری رابطه با دیگری به این مالکیت تعرض  کرده باشد باید تا شانه در خاک فرو برده شود و آن قدر با سنگ بر سر و صورتش بزنند تا بمیرد و این درس عبرتی باشد تا کسی دیگر به مالکیت صاحبان سرمایه تعرض نکند.”
خلاصه اینکه:
از موانع ناتوانی طبقه کارگر ایران در قرارگرفتنش در مرکز سیاست و جنبشهای مبارزاتی همین گرایشات “درخود” ، “غیر سیاسی” و “صنفی” بوده اند. این گرایشات هر جا باشند، با خود انزوا و حاشیه نشینی و تفرقه به همراه می آورند. هر جا باشند توان “دیدن نور در انتهای تونل” را از طبقه کارگر و کلیت جامعه می گیرند. نگرش اجتماعی و رادیکال اینست که نمونه اش را کمیته هماهنگی تشکلهای کارگری نشان می دهد. حمایت از سکینه آشتیانی را هم جزئی از خواستهای طبقه کارگر دانستن، جامعه را بسوی خود فراخواندن است!

منایع دیگر:
(۱)سعید ترابیان (مسئول روابط عمومی سندیکای شرکت واحد): رنسانس تشکل کارگری یا شب بی تقدیر
http://www.azadi-b.com/J/2010/09/post_298.html
(۲)کمیته هماهنگی برای ایجاد تشکلهای کارگری: سنگسار، مجازات تعرض به سرمایه
http://www.azadi-b.com/J/2010/09/post_318.html
(۳)سعید صالحی نیا: نگاهی به وضعیت اتحادیه های کارگری و سازماندهی طبقه کارگردر آمریکا- سال ۲۰۰۶
http://www.wpiran.org/00-k-komonist/kk51/html/kk51-ss.htm
(۴)سعید صالحی نیا: نگاهی به وضعیت اتحادیه های کارگری و سازماندهی طبقه کارگر آمریکا
http://www.wpiran.org/00-k-komonist/kk53/html/kk53-ss.htm
(۵)سعید صالحی نیا:نگاهی به وضعیت اتحادیه های کارگری و سازماندهی طبقه کارگر درآمریکا گرایشات نو در جنبش کارگری
http://www.wpiran.org/00-k-komonist/kk54/html/kk54-ss.htm
(۶)سعید صالحی نیا: نگاهی به وضعیت اتحادیه های کارگری و سازماندهی طبقه کارگر درآمریکا گرایشات نو در جنبش کارگری
http://www.wpiran.org/00-k-komonist/kk55/html/kk55-ss.htm