حماسه های خاموش درسرابی تاریخی ٢۴

حماسه های خاموش درسرابی تاریخی .۲۴
اسلام دموکراتیک =  دموکراسی اسلامی
hoshyaresmaeil@yahoo.com
 
قسمت بیست و چهارم
 
    اتفاقی که در تابستان سال ۸۰ افتاد، به مانند زرد شدن برگهای درختی بود که خزانش نه از پاییز، که از پوسیدگی ریشه بود. رهبر عقیدتی توانست با نشستهای طعمه، چند نتیجه موقتی بگیرد:
۱-  شمار نفراتی را که قصد جدا شدن داشتند به کمترین حد برساند.
۲-  جو بی اعتمادی و ترس و ارعاب را در همه رده های تشکیلاتی بگستراند.
۳-  بار خودش را درهمان شرایط بن بست، برای ده سال دیگر بست.
    یکی از ویژه گی های بارز رهبر عقیدتی این است که جواز زد و بند و بازی سیاسی با هر فرد یا نیرو یا سیستمی را اتوماتیک در جیب خود دارد. به همین دلیل پس از سرنگونی صدام هم ، رهبر عقیدتی هنوز امکان بازی در نقش گالیور سرزمین کوتوله ها را داشت که گویی همه نیروها کوتوله های فکری هستند و تنها فرد عاقل آن جمع اوست و میتواند هر کاری که میخواهد به سان برده با آنان بکند.
    در تابستان سال ۸۰، رهبر عقیدتی دیگر صحبت از سرنگونی نمیکرد و تنها به مرزبندی با بورژوازی سقف زده بود و البته فریادهای سرنگونی سرنگونی سرنگونی ، همچنان ادامه داشت. هنوز یادمان نرفته که مسعود رجوی همیشه و همه جا، انقلاب ایدئولوژیک را ضرورت و لازمه سرنگونی معرفی میکرد و تاکید داشت که اگر غیر از موضوع سرنگونی رژیم ایران با هر هدفی وارد انقلاب ایدئولوژیک شده باشیم، اشتباه است، حرام است، باطل است!
با این همه پس از سرنگونی صدام و خلع سلاح، همچنان بر ماندن در غار اشرف اصرار داشتند و داستان انقلاب ایدئولوژیک و سرکوبهای تشکیلاتی بازهم ادامه داشت؛ یعنی کمترین محصولی که مجاهدین از کشتزار سیاست خط موازی با امریکا میتوانستند به دست آورند حفظ تشکیلات استالینیستی درعراق با کمک امریکا بود ! اکنون باید دید به راستی مجاهدین نگران چه چیزی هستند که به هر قیمت تلاش دارند تا از قرارگاه اشرف و عراق جارو نشوند و با هر نام و عنوانی فقط در عراق و غار اشرف بمانند؟
–    آیا مجاهدین نگران نیروهای سیاسی دیگر یا به قول خودشان حرف اضداد در صحنه سیاسی ایران هستند؟
–    آیا رهبر عقیدتی نگران سو استفاده یا خوشنودی رژیم ایران است؟
–    آیا نگران قضاوت مردم ایران هستند؟
–     یا پیش از هر چیز نگران انبوهی نیروهای تشکیلاتی خودشان هستند که تا مغز استخوانشان در تناقض و انتظاربه سرمیبرند؟
    آنچه که سازمان مجاهدین خلق ایران از آن وحشت دارد و رهبر عقیدتی هم به همین دلیل به غیبت کبرا رفت، فقط و فقط تهدید و تضاد درونی است. یعنی همان تهدیدی که ارتجاع غالب (رژیم ایران) هم با آن روبرو است. تهدید و تضاد اصلی رژیم ایران پیش از آمریکا و غرب  ؛ مردم ایران هستند.
 مجاهدین هم با هر شیوه و توجیهی از جمله ادامه انقلاب ایدئولوژیک، روی روند سیاست خط موازی، درون خودشان را تا به حال مهار کرده¬اند. پس هر دو ارتجاع غالب و مغلوب، امکان باز شدن از درون را ندارند زیرا نقض قوانین دستگاههای ایدئولوژیک، منجر به فروپاشی آنان خواهد شد. اما به هر حال، رهبر عقیدتی و مجاهدین با واقعیتهای تلخی باید روبرو شوند. چنین سرنوشت ناگواری تقصیر آمریکا و صدام و رژیم نیست. بلکه دقیقاٌ از اندیشه و عملکرد و روشهای خودشان بیرون امده است. اکنون کار به جایی رسیده است که رهبر عقیدتی پس از سالها تقدس نمایی، دیگر نمیتواند به اشتباهات گذشته¬اش اذعان کند. بنابراین پس از سرنگونی صدام قاطعانه به نیروهای باسابقه اعلام کردند که اگر قرار شد روزی همه چیز را دوباره از صفر آغاز کنند، تنها به نیروهایی با سابقه بیش از ۲۵ سال تکیه خواهند کرد چرا که دیگران به درد مبارزه نمیخورند!
    دلیلش روشن است: نیروها پرسشهای فراوان دارند . مگر انقلاب ایدئولوزیک لازمه و ضرورت سرنگونی رژیم ایران نبود؟
 چرا انقلاب ایدئولوژیک محقق شد اما سرنگونی رژیم ایران نه؟
 پس از سال ۷۲ که هر عمل و جنایتی با توجیه انقلاب ایدئولوژیک کاملاٌ مشروع شده بود، به جای رژیم ایران صدام سقوط کرد و همه امیدها و انرژی ها به باد رفت؛ چرا باز هم به درستی راه و رسم خود پافشاری کردند؛ چرا؟
اصرار مجاهدین پس از خلع سلاح، بر ماندن در عراق و ادامه داستان بی سرانجام انقلاب ایدئولوژیک، در حصار سیم خاردارهای اشرف و تبدیل شدن به یک ”شیر بی یال و دم و اشکم” برای چه بود؟
    در اواخر دهه ۷۰ خورشیدی شاهد نشست و بحثی بودم که مریم رجوی آن را اداره میکرد. چکیده بحث که در باره انقلاب ایدئولوژیک بود این است:
 “ما در شرایطی هستیم که “مبارزه و انقلاب ایدئولوژیک” روی هم افتاده است. یعنی در جهان امروز، فرد یا افرادی مبارز هستند و مبارز باقی میمانند که وارد انقلاب ایدئولوژیک شده باشند. این قانون مبارزه در جهان امروز است که ربطی هم به مجاهدین و شرایط سیاسی خاص ندارد. اگر در شاخ آفریقا و آمریکای لاتین هم  کسی بخواهد مبارز شود ومبارزه کند…. باید از مسیر انقلاب ایدئولوژیک مجاهدین بگذرد”. سپس با غرور افزود: “یکی از هنرهای مسعود رجوی این است که انقلاب ایدئولوژیک، یعنی همان قانون مبارزه را خلق کرد و توانست مبارزه را به شما تحمیل کند. پس شکرگزار و همیشه بدهکار مسعود باشید”!
    چنین نشستها و بحثهایی، هرگاه مطرح میشد به تناقضات بیشتری دامن میزد و همه میپرسیدند که در نهایت، داستان چیست؟
 آیا صورت مساله اصلی در دستگاه فکری مجاهدین و رهبر عقیدتی به راستی سرنگونی رژیم ایران بود؟ و یا جهانی کردن انقلاب ایدئولوژیک وا ثبات تئوریهای غیرعملی و غیرضروری و مسخره امام زمان که از چاه جمکران خط و خطوط آن را می¬گرفت!؟
ادامه دارد
اسماعیل هوشیار
 
www.tipf.info