رابطه شخصیت و”شرایط” تاریخ برای پوشش خطاهای شخصیت! پاسخ دوم به رحمت خوشکدامن

مقدمه برای خواننده:
این مقاله هژدهم من در موضوع نقد لنین از دیدگاه آزادی است. همانطور که خواننده محترم مشاهده می کند، بحث همچنان بحث می آورد و رفقای متعددی بتدریج نظرات خود را ارائه می دهند. عموما مشاهده می شود که همه در زبان می پذیرند که همه بزرگان چپ قابل نقد هستند و جالب است که با اینکه در مقدمه اکثر مقالاتشان اینرا تکرار می کنند، هیچکدامشان تا بحال نقدی ولو اینطور که بمن نسبت می دهند، “آبکی”، “سطحی” نه از لنین و نه از مارکس و نه از منصور حکمت(آنها که خودشان را جزئی از جنبش کمونیزم کارگری می دانند) ارائه نداده اند! راستی چرا اینطور است؟!
چرا این عمل “شدنی” را اول تایید می کنند اما خودشان تا حالا نکرده اند؟ می شود بجایشان پاسخ داد که با اینکه این عمل را شدنی دانسته اند اما خودشان را در این حد ندانسته اند یا با اینکه مارکس و لنین و دیگران اشتباه “می توانند داشته باشند” اما در عمل واقعی این رفقا و سایر رفقا اشتباهی ندیده اند! خوب اگر اینطور است که ماجرا پیچیده تر می شود! سوال بعدی این خواهد بود که اگر این رفقا تا بحال یعنی بیش از صد سال بعد از مارکس و لنین (با کم و زیادش) نتوانستند در این اسطوره ها اشتباهی بیابند، چگونه اساسا قابل اعتماد هستند؟! چگونه می شود بر درایت نقاد آنها اعتماد داشت؟ چگونه می شود به درک سیاسیشان همین امروز تکیه کرد و سرنوشت جامعه ای بمرتب پیچیده تر را به آنها سپرد؟
من فکر می کنم، مسئله ناتوانی این عزیزان در پیدا کردن اشتباه نیست. مسئله عمیق تر است و برمی گردد به نگاهی که این عزیزان به این بزرگان دارند. تابوی این بزرگان، مانع عملی این بوده که ببینیم مثلا رحمت خوشکدامن یا سایر رفقا مقالات خودشان در نقد لنین را منتشر کنند!
رفیق رحمت خوشکدامن، بنظر من استثنائی است در میان رفقائی که به پاسخ من نشسته اند. او حداقل سایقه ای در نقد لنین و بلشویکها دارد ارائه می دهد و من از این جهت بسیار خوشحالم. نکته اینست که پس انگیزه او از مخاطب قرار دادن من چیست؟ طبیعتا او باید هواداران سینه چاک و عموما فحاش لنین را مورد نقد می کشید!
اینهم سوالی است که او باید پاسخ دهد. اما شاید علتش این باشد که در میان این بحثها هدفی دیگر را دنبال می کند و آن فرصتی برای تصویه حساب با کمونیزم کارگری است! که البته باز محق می بود اگر در مقالاتی جدا اینکار را می کرد و نه زیر تیتیر نقد لنین و مسئله آزادی!
من از این مقدمه می گذرم و سعی می کنم به مقاله دوم رفیق خوشکدامن پاسخ دهم و قضاوت را هم به خواننده واگذار می کنم:
رفیق عزیزم رحمت خوشکدامن،
تشکر از اینکه بحثتان را ادامه دادید و عذر خواهی از اینکه دیر پاسخ دادم. همینطور که می بینید من سعی می کنم به ترتیب دریافت نامه ها به رفقا پاسخ دهم و طبعا سرعتم کند می شود . از این مقدمه بگذریم به چند بحث شما می پردازم:
الف: اشتباهات لنین و “شرایط”
تکرار می کنید و تکرار کرده اند که اشتباهات لنین وجود دارد اما باید در “شرایط” بررسی شود. ایراد می گیرید که من “شرایط” را بررسی نکردم. فکر می کنم من لازم ندارم شرایط را بررسی کنم که شما و بسیاری رفقا به درستی شرایط را بررسی کردید!  من در مورد اینکه هر عمل انسانی در شرایطی اتفاق می افتد هرگز شکی نداشتم و هیچ عقل سالمی هم شک ندارد. اساسا این بحث “شزایط” از سوی شما و سایر رفقا قرار است پاسخ به چی باشد؟! من چندین بار این بحث را پاسخ دادم :
اینکه شرایط باعث شده که لنین نقض آزادی بکند و این نقض را حتی در شکل سازماندهی اعدام تئوریزه کند آیا برشمردن آن شرایط قرار است چه حکمی را عوض کند؟
عده ای مدعی بودند که من دارم لنین را دادگاهی می کنم. خوب اگر دادگاهی کردن است، طبعا شرایط را بررسی کردن مقدار و شدت حکم را ممکنست تخفیف دهد! اما این کار من نبوده! کار من این بوده که ضعفی را در لنین نشان دهم و از طرفداران لنین بخواهم این ضعف را ببینند و در سیاستهای کنونی خودشان لحاظ کنند.
خواستم اتفاقا بعد از تحلیل آن شرایط که باعث شد لنین آنگونه به “اشتباه” نقض آزادی کند را دوباره تحلیل کنیم و ببینیم چگونه می شود حتی با وجود تکرار چنان شرایطی در آینده ایران، ما همان تئوریهای سرکوب را از خودمان صادر نمی کنیم! شما یا سایر رفقا با ایجاد چرخه “شرایط” و تایید “اشتباه” به جائی نمی رسید. فقط گرد و خاکی هوا می کنید تا آخر بحث به نتیجه ای نرسید و دیگران البته به این نتیجه برسند که تعدادی چپی هستند که هنوز نمی خواهند بازنگری در تاریخ بکنند برای عدم تکرار آن!
تکرار می کنم که انگیزه من و بحثی که اینهمه بی جا سر و صدا کرده علتش اینست که من و شما که زنده ایم و داریم برای آزادی می جنگیم ، مشکلات واقعی لنین را ببینیم و فکر کنیم که چگونه با وجود توطئه امپریالیزم و ارتجاع داخلی، چگونه با غشار نظامی و ترور سفید ما دچار ترور سرخ نشویم. حالا هی مرتب شما پاسخ منرا با “تکرار شرایط” بدهید! خودتان را خسته می کنید و خواننده را از خودتان نا امید!
ب: رابطه شخصیت و تاریخ و اهمیت اغتشاش در درک آزادی و شکست انقلاب روسیه
عده ای از جمله شما وقتی من شکست انقلاب اکتبر را ناشی از ضعف ذهنیت لنین می دانم به من ایراد می گیرند که “زیر بنای مناسبات” را ندیدم، به “شخصیت” زیادی بها داده ام و غیره!
از شما و سایر رفقا اگر بپرسم چرا شما اینقدر طرفدار لنین هستید بلافاصله از اهمینت لنین در تاریخ صحبت می کنید! مثلا رفیق تقوائی هم می گوید که لنین ۵۰ در صد جامعه را یعنی زنان را آزاد کرد و ساعتها در مورد اثرات لنین در تاریخ می گوید! خوب اگر لنین اینقدر در تاریخ بطور مثبت مهم بوده که هست چرا موقعی که ضعفش و اهمیت ضعفش در تاریخ بحث می شود شماها بلافاصله شخثیتش را کوچک می کنید و اثرش را کم جلوه می دهید! این چه جور دفاعی است!
لنین فقط وقتی اثر مثیت دارد اثرش جهانی است و وقتی درک مغشوشش از آزادی یا حتی اقتصاد سیاسی باعث شکست انقلاب می شود شماها فورا پای “ماتریابیزم تاریخی” را بمیان می کشید! یکجای کار بشدت لنگ است در منطق شما!
ج: رابطه آزادی و زیر بنا و عروج استالین:
ظاهرا پدیرفتید که در بعد مالکیت، آزادی مداخله می کند و دیگر عنصر روبنائی نیست. برای پوشاندن ادعای روبنا بودن آزادی سایر عناصر “مناسبات انسانی” را اضافه کردید که باز گرد و خاک بشود و اصل مسئله منسی!
خیر عزیز!
اولا آزادی فقط آزادی بیان نبیست و دخالت واقعی مردم و مشارکتشان در تمامی عرصه های کنترل و تصمیم گیری ، همه اش آزادی است
دوما: با چنین تعریفی از آزادی، تمامی زیر و زبر جامعه تحت تاثیرش هست و هرگز جامعه ای نمی تواند آزاد نباشد و سوسیالیزه باشد. روند انقلاب اکتبر بر عکس این حرکت کرد. هر قدر از اکتبر به جلو می آئیم نقش مردم در کنترل قدرت به ضرر قدرت حزب کاهش می یابد. امکان آزادی بیان در مطبوعات بسته می شود و مخالف بنام ضد انقلاب و به بهانه “شرایط” سرکوب می شود. اینطور که شد بطور موازی، قیقاجهای سازماندهی اقتصاد سیاسی هم از “کمونیزم جنگی” به نپ ختم شده و چون کنترل مردم و دخالت گری مستقیم مردم و توان اعتراض مردم سلب شده، زمینه برای شکست انقلاب و عروج استالین که سمبل ناسیونالیزم عظمت طلب است آماده می شود.
بنا بر این من بر خلاف ادعای شما هرگز بین لنین و استالین تساوی قائل نشدم. بلکه عروج استالین را بدون زمینه سازی دوران لنین غیر ممکن می دانم و هنوز هم منتظرم شما حکم من را رد کنید!
د: آزادی بیان” مسئله حقوقی” است و نمی تواند زیر بنا باشد!
اولا آزادی وسیعتر از آزادی بیان است و ثانیا آزادی بیان محدود به امری حقوقی نیست!
همانطور که در مقاله ام به احمد ثابت نوشتم، چهار بعد و شرط همین آزادی بیان را ساختاری می کند:
الف: بعد قانونی و حقوقی
ب: بعد ساختار احتماعی و قدرت سیاسی
ج: بعد فرهنگی و اهمیت وسایل ارتباط جمعی
د: بعد مناسبات اقتصاد سیاسی
لذا اصل ادعای شما که آزادی حتی در بعد بیانی آن “امری حقوقی” است نادرست است و غیر قابل پیاده شدن!
آزادی ناشی از روند مداوم توزیع برابری، توزیع قدرت سیاسی و اجتماعی در جامعه و ناشی از دگرگونی فرهنگ جامعه است. از این رو تا تمامی اعماق جامعه را در نوردد، تحقق کامل نمی یابد.
ه: بازی با کلمات؟!
شما در نامه اولتان مدعی شدید که من آزادی بیان را هدف قرار دادم و پاسخ منرا که زندگی هزاران بعد دارد مسخره کردید! که چی رفیق؟ این تکه از پاسخ دومتان کاملا دل خودتان را خنک کرد و بحثی جدی نبود!

ی: پیدا کردن” تناقض” ، ارائه مثال برخورد با بابک کسرائی:
برای پیدا کردن تناقض در من( ونه بحث من در موضوع لنین و نقض آزادی)! رفتید سراغ بحث من با بابک کسرائی.
اولا: حتی اگر ثابت کنید که من در جائی نتوانستم درک آزادی را خودم تمرین کنم، باز استدلالی بر علیه بحث من در مورد لنین نیست! این فقط شخصی کردن بحث بسوی منست که سفسطه ای ساده است!
من مثل هر آدم دیگر و مثل بزرگترین فلاسفه آزادی می توانم خودم در زندگیم نقض آزادی کرده باشم و اشتباه داشته باشم. حریف بحث من نمی تواند اشتباه من را دال بر رد بحث من بداند!
دوما: بر خلاف بابک کسرائی و کامران مزین و برخی از رفقای دیگر که مرتب خواستار سانسور من و پرتاب کردن من از حزب کمونیست کارگری بخاطر نظرات من بوده اند ، من در تمامی مقالاتم تاکیید کرده ام که حزب کمونیست کارگری ایران حزبی سیاسی است. تعریف هم کردم که سیاسی بودن حزب معنیش اینست که اختلافات تئوریک هم می تواند باشد و هم مغتنم است. لذا آخرین کسی که بشود این وصله نچسب عدم تحمل مخالف درون حزب را بهش چسباند من هستم! شما کاملا اشتباه می فرمائید. خواهش می کنم مقالات منرا عمیق تر مطالعه کنید!
منابع دیگر:
رحمت خوشکدامن: وقتی که رفیق “سعید صالحی نیا” به نقد لنین می نشیند !! قسمت دوم
http://www.azadi-b.com/J/2010/09/post_511.html
سعید صالحی نیا: عرصه های باز نگری کمونیستی به تاریخ کمونیزم پاسخ  اول به رحمت خوشکدامن
http://rowzane.com/fa/component/content/article/145-lenin/4016-1389-06-09-05-19-22.html