محمد مصطفایی وکیلی در نقش دادستان

اخیرا و در خارج کشور آقای مصطفایی وکیل سابق خانم سکینه محمدی آشتیانی طی مصاحبه و مطالبی که نوشته است مباحث و موضوعاتی را بیان کرده است که لازم است به آنها پرداخته و مورد بحث قرار گیرد. اما قبل از پرداختن به ادعاها و تناقض گوئیهای اخیر آقای مصطفایی لازم است کمی به گذشته نه چندان دور برگردم و خواننده را در جریان جزئیات بیشتری قرار دهم که مواضع امروز مصطفایی را بتواند دقیقتر مورد بررسی و قضاوت قرار دهد. او در جریان کیس نازنین فاتحی خیلی آشکار و بدون ترس با مینا احدی و نازنین افشین جم برای نجات نازنین همکاری کرد. در مورد کیسهای دیگر هم با اتکا به امکاناتی که داشت توانست در رسانه ها مطرح شود و تعدادی  از زندانیان را هم کمک کرد. او کار حقوقی و وکالت را با رسانه ای کردن آن تلفیق کرد و این باعث مطرح شدن بیشتر او شد. هنگامیکه  کیس سکینه محمدی آشتیانی حساس شد و خطر سنگسار او را تهدید کرد به توصیه مینا احدی  وکالت سکینه را هم به عهده گرفت. مینا احدی با فراهم کردن ارتباط او و سجاد پسر سکینه محمدی باعث شد که مصطفایی این وکالت را به عهده بگیرد.اما متاسفانه پروسه پرونده سکینه  محمدی آشتیانی به جایی رسید که راهی به جز سازمان دادن یک کمپین بین المللی نمانده بود. به همین دلیل مینا احدی به عنوان سخنگوی کمیته های بین المللی علیه اعدام و علیه سنگسار این کمپین را با انتشار نامه فرزندان سکینه که از مردم جهان درخواست کمک کرده بودند آغاز کرد. این کمپین با حمایت بی دریغ حزب کمونیست کارگری و همه تشکیلاتهای جانبی آن مواجه شد. در مدت کمتر از دو هفته  این کمپین در جهان آنچنان پر سرو صدا شد که جمهوری اسلامی را ناچار به عکس العمل کرد. یکی از عکس العملها رژیم این بود که مصطفایی را احضار کردند. مصطفایی این احضاریه را رسانه ای کرد. بعد از اینکه به مقامات قضایی و امینتی رژیم در تهران مراجعه کرد اتفاقاتی افتاد که  عادی نبود. از این مقطع تحولاتی کلید خورد که شباهت زیادی با قبل از این ندارد. من که با جزئیات در جریان تحولات این چند ساله و ارتباط تلفنی و ایمایلی مصطفایی با مینا احدی بودم٬ این اتفاق اخیر برایم جای تعمق داشت.  دلایل و مدارک و اینکه در آن  ملاقات  مصطفای با مقامات امنیتی رژیم چه اتفاقاتی افتاده و چی گفته شده و بر سر چی توافق یا اختلاف بوده فعلا برای کسی بجز خود او و دستگاه امنیتی رژیم معلوم نیست. اما آنچه معلوم است از این تاریخ لحن و برخورد و سیاست مصطفایی تغییر کرد. مصطفایی میتوانست به ترکیه نیاید و از امکانات و دوستانی که به قول خود در دستگاه قضایی و در نظام داشت استفاده کند و آنجا بماند. اما او چند روزی گم شد. بعد سر از ترکیه در آورد. همزمان که گم شدهمسر و برادر همسرش را دستگیر کردند. امنستی به مینا احدی خبر داد که مصطفای در ترکیه است فعلا تا خارج نشده است محل او علنی نشود و این خبر محرمانه بماند. سر وصدای زیادی راه افتاد و به درست مینا احدی در این مقطع علیرغم شک و تردیدی که از این وقایع  وجود داشت از او حمایت کرد. با سی ان ان و رسانه های دیگر مصاحبه کرد و نگرانی خود را از سرنوشت مصطفایی بیان کرد. بعد از این وقایع مصطفایی به نروژ آمد و همسر و برادر همسرش هم از زندان آزاد شدند. در فاصله کمتر از دو ماه همسر ایشان و فرزندشان قانونا از ایران خارج شدند و در نروژ به او ملحق شدند و اکنون در نروژ بسر میبرند. تا مقطع خروج همسر و فرزندش گفته هایش را در کانتکست اینکه مجبور است این چنین حرف بزند٬ خانواده اش در داخل ایران زندگی میکنند٬ احتمالا ترسیده است و حق دارد٬ اگر زن و فرزندش خارج شوند لحن و سیاستش ممکن است تغییر کند و٬…  توضیح داده میشد. اما با آزاد شدن همسر و برادر همسرش از زندان آقای مصطفایی گفته هایش به دادستان شبیه شد تا به وکیل. ادعاهای مقامات جمهوری اسلامی و حتی مصاحبه اجباری و “اعترافات” تلویزیونی سکینه محمدی آشتیانی علیه خودش را همگی تایید کرد و واقعی جلوه داد. مصطفایی مدعی شد آنچه را که خانم سکینه در مصاحبه تلویزیونی علیه خودش گفته است درست است او در قتل شرکت داشته و با دو مرد ارتباط “نامشروع” داشته است و… به عقیده این وکیل تنها جیزی که خانم آشتیانی به نادرست بیان کرده است بیاناتی است که علیه مصطفایی گفته است. در حالیکه همه میدانیم که اولا این روش وکالت نیست این نقشی است که دادستان به عهده میگیرد نه وکیل. دوما این روش اعترافگیری علیه خود ۳۱ سال است که در جمهوری اسلامی تکرار میشود و کسی تره هم برای آن خرد نمیکند. حتی جناح اصلاح طلب رژیم هم که بعد از انتخابات مورد غضب جناح حاکم قرار گرفتند بالاخره بعد از ۳۰ سال قبول کردند که زیر شکنجه و تهدید  حکومت٬ زندانیان علیه خود حرف میزنند  و این شوهای تلویزیونی  اعتباری ندارد. همه این گفته های بالا که در مورد مصطفایی میگویم در مصاحبه او با اشپیگل چاپ آلمان و همچنین مصاحبه او با سایت روز بیان شده است. بعد از این اتفاق سجاد پسر سکینه محمدی آشتیانی طی یک نامه سرگشاده اعلام کرد که مادرش آقای مصطفایی را از وکالت خود عزل کرده است و سند این عزل با مهر دولتی و اثر انگشت سکینه محمدی آشتیانی منتشر شد. آقای مصطفایی از این مقطع رسما از وکالت عزل شده است اما با این حال هنوز خود را وکیل سکینه محمدی آشتیانی معرفی میکند و اعلام کرده است که این عزل از وکالت به تحریک مینا احدی بوده است و آنرا قبول ندارد.  در همین مصاحبه ها گفته است که عکس سکینه را پسر سکینه برای یک فعال سیاسی  مخالف نظام و مقیم آلمان فرستاده است و او آنرا منتشر کرده است. اینجا چندین اشکال پیش می آید به نکاتی از آنها میپردازم. اولا آقای مصطفایی در جریان این بود که وزارت اطلاعات سکینه و پسرش را تحت فشار گذاشته بود که عکس سکینه را چه کسی به خارج فرستاده است. در این مصاحبه آقای مصطفایی این منبع را لو میدهد و میگوید سجاد آنرا فرستاده است. دوما تاکید او بر مخالف نظام بودن مینا احدی که توضیح واضحات است فقط این خاصیت را دارد که همزمان خود را مدافع نظام معرفی کند. اینجا دیگر شکی برای کسی باقی نمیگذارد که آقای مصطفایی کجا ایستاده است. سوما بعد از چند هفته در مطلبی در سایتش نوشته است که این عکس و عکس بی حجاب سکینه را سجاد برای مصطفایی فرستاده است. او مدعی است که عکس بی حجاب متعلق به سکینه است و آنرا به روزنامه تایمز داد و چاپ شد. بعد از چاپ این عکس سکینه محمدی به ۹۹ ضربه شلاق محکوم شد و این حکم در موردش به اجرا گذاشته شد. اما خیلی زود معلوم شد که عکس جعلی است و مربوط به خانمی به اسم سوسن هجرت مقیم استکهلم است که مطلبی در مورد سکینه نوشته بود. روزنامه تایمز از این اشتباه خود معذرت خواهی کرد. اما آقای مصطفایی که این عمل زشت را انجام داده بود همچنان بر اقدام خود اصرار دارد و مدعی است که عکس را سجاد همراه با عکس با حجاب مادرش برای او فرستاده است. یادمان نرود که قبلا در مصاحبه با اشپیگل و روز اعلام کرده بود عکس را سجاد برای یک فعال مقیم آلمان که منظورش مینا احدی بود فرستاده است و او آنرا منتشر کرده است. توضیح این تناقضات با خود آقای مصطفایی است. من فقط گفته های ایشان را مد نظر قرار میدهم. در این مورد آنچه روشن و بدون ابهام است سجاد نمیتواند ارسال کننده این عکس باشد زیرا نه نفعی در آن دارد و نه  چنین اشتباهی میتواند از جانب او صورت گیرد. هر چی هست یک عمل آگاهانه و با هدف آقای مصطفایی است.   مصطفایی  آن چنانکه در مصاحبه با اشپیگل و روز بیان کرده است و بعدا در سایت خود مجددا آنرا تایید و تاکید کرده است٬ آشکارا علیه مخالفین جمهوری اسلامی نوشته و گفته است. نوشته او علیه مینا احدی  دراین چهار چوب قابل توضیح است. ایشان به هر دلیلی حرفها و اعمالی از خود نشان میدهد که جای شک جدی است. باید خودش بگوید چرا این کار را میکند. واقعیت این است که آقای مصطفایی قبلا در مورد مینا احدی نظرش این نبود که اکنون در سایتش بیان کرده است. خوب حق دارد نظرش تغییر کند. اما منطق و دلیل این تغییر موضع هنوز روشن نیست. او در کمپین نجات نازنین فاتحی تا آخر کمپین مرتب با مینا احدی در تماس بود و حتی به توصیه مینا احدی وکالت پرونده سنگسار سکینه محمدی را هم پذیرفت. او تا مقطع ایجاد سرو صدای کمپین نجات سکینه در خارج کشور مثل یک وکیل فعالیت میکرد و با مینا احدی در تماس بود. اما هنگامیکه این کمپین در خارج کشور سرو صدا کرد آقای مصطفایی در تهران گم شد و بعد شنیده شد که همسر و برادر همسرش دستگیر شده و بعد خودش سر از ترکیه در آورد و فورا هم به نروژ رسید. بعد همسر و برادر همسرش آزاد شدند و هفته قبل هم همسرش به نروژرسید و قانونا از تهران پرواز کرد.
به هر حال سجاد و رابطه اش با مینا احدی و ارسال عکس را به خیال خود لو داد و او را فریب خورده و آلت دست مینا احدی معرفی کرد. اما در نوشته آخرش گفته است سجاد  دو عکس با حجاب و بدون حجاب مادرش را برای او فرستاده است.اولا سجاد اعلام کرد که از عکس بدون حجاب بی اطلاع است و هیچ عکسی را برای آقای مصطفایی نفرستاده است و سجاد به زبان خود اینرا گفت و تکذیب کرد. دوما آقای مصطفایی که خانم سکینه را میشناخت چگونه این عکس جعلی را نشناخت و آنرا برای روز نامه تایمز فرستاد.علاه بر این حالا که همه چیز افشا شده و معلوم شد که این عکس سکینه نیست چرا ایشان همچنان اصرار دارد که بگوید این عکس سکینه است. همه این موارد را کنار هم قرار بدهید بعد جایگاه حمله مصطفایی به مینا احدی را متوجه میشوید. زیرا منبع خبر مینا احدی٬ خانواده و وکیل سجاد است و منبع خبر آقای مصطفایی برای حکم ۹۹ ضربه شلاق افراد دادگستری رژیم اسلامی در تبریز که گفته دوست ایشان هستند.

این خبر در حضور خود آقای مصطفایی در کنفرانس پاریس بوسیله سجاد و وکیل سکینه تایید شد و هر دو آنها از طریق تلفن در این کنفرانس شرکت کردند و گفتند که سکینه محکوم به ۹۹ ضربه شلاق شد و این حکم اجرا هم شده است. آقای مصطفایی در مقابل گفته های این دو سکوت کرد. دلیلی برای مقاومت و استدلالی برای ارائه به کنفرانس نداشت. حالا همین مطلب غیر واقعی که تکذیب هم شده است همچنان روی سایتش هست. در این مطلب آقای مصطفایی نوشته بود در آن کنفرانس شرکت نمیکند چون مینا احدی آنجا هست میبینیم که شرکت کرد. گفته بود که خبر حکم ۹۹ ضربه شلاق را تکذیب میکند در آن کنفرانس تایید شد و ایشان هم لب نگشود. گفته بود هنوز وکیل سکینه است اما با نشان دادن سند لغو وکالتش فقط سکوت کرد. اکنون بعد از این اتفاقات تعدادی از دلسوزان و احتمالا همراهان او نگران شده اند که وقایع بد جوری به ضرر این سناریو تمام میشود. به همین دلیل کسانی گفته اند که گفته های پسر و وکیل سکینه مدارک قابل قبولی نیستند. پاسخ به اینها فقط این میتواند باشد که چگونه است که گفته های هم بندان سکینه که از زندان آزاد شده اند و پسر و وکیل سکینه که در داخل ایران هستند و وقایع را با دقت و نگرانی پیگیری میکنند مدرک و منبع قابل باور محسوب نمیشوند٬ اما گفته مصطفایی و نقل قول او از مقامات دادگستری جمهوری اسلامی و ارجاعش به قوانین جمهوری اسلامی مدرک محسوب میشوند. آیا این دم خروس به این آشکاری را میتوانند پنهان کنند.  
در پایان یک نکته دیگر اما به نظر من حاشیه ای هم در گفته های مصطفایی مطرح شده است.
او نوشته است مینا احدی از فعالیت حقوق بشری سو استفاده سیاسی میکند و موضوع اینکه مینا کمونیست کارگری است را به عنوان “لو دادن مسایل پنهان” بیان میکند. اولا مینا احدی که یکی از رهبران حزب کمونیست کارگری است امری علنی و اعلام شده است و آقای مصطفایی به گفته خودش اینرا از ایران و از چند سال قبل میدانسته است. حالا چرا امروز اینرا با نفرت اعلام میکند دلیلش را باید از ایشان پرسید. انگار او هنوز در فضای تهران بسر میبرد که فکر میکند “لو” دادن چنین امری کسی را ساکت میکند و یا تهدیدی برای کسی است. اما با این حال مصطفایی برخلاف نوشته اش در کنفرانس مطبوعاتی پاریس شرکت کرد. در جوار همان کنفرانس مینا احدی و محمد مصطفایی با هم صحبت کرده و ایشان به مینا احدی گفت خواهش میکنم این حملات علیه من را ادامه ندهید. مینا هم در جوابش میگوید ما به کسی به جز جمهوری اسلامی حمله نکرده ایم. شما حمله کردید و چیزهای گفته اید که به ضرر سکینه و پرونده اش است حرفهایی زده اید که برخلاف عرف وکالت بوده است. حرفهای زده اید که به داستان میخورد تا به وکیل. علاوه بر این ما از سکینه دفاع میکنیم و علیه سنگسار و اعدام هستیم اگر هر کسی در این راستا اخلال کند مورد نقد ما خواهد بود.
این نمونه ها و این تناقض گوئیها تنها بخشی از گفته ها و نوشته های آقای مصطفایی است اما در همین حد هم برای قضاوت دلیل و مدرک کافی وجود دارد. آیا مصطفایی میتواند این همه خرابکاری را جبران کند باید دید. فکر نمیکنم مصطفایی با روش کنونیش بتواند زیر این همه خرابکاری کمر راست کند. 
۸ سپتامبر ۲۰۱۰