رویا

اسفالت ها راشخم زدند
وبرشیارهای آن درختان سرو کاشتند
برکنار جاده سوسن هاو شقایق روید
وگلهای آنها سفینه های محبت شد
تانگ ها
 در زیر خورشید غروب آب شدن
ودشت بی انتهای کویر را آبیای کردن
سربازان
 باسر نیزه هایشان
سنگ ها راچاک میدهند
وگل های خر زهره میکارند
آتشفشان ها
 با آروغی آرام عطر گل یاس بالا می آورند
وبر سر شبنم های صبحگاهی
خاکستر نقرئی می افشاند
 درخت تان
 لباس عروسی خود را
بدست کفش دوز میسپارند
اسب بان وحشی
 با قدم های آرام حجله عروسان نقره پوش را
بربستر لاله های رنگین حمل می کنند
من شاخه های بید مجنون را
در کنار نهر
 با بیلی از مهربانی می کارم
ونهر
عاشقانه با موج های کوچگش
 برآنها بوسه می زند
 وگیسوان مواج آنها رادر آغوش میگیرد
تو
 بر روی آب راه می روی
وبرای بلبلان عاشق ترانه عشق می خوانی
هر کجا قدم می گذاشتی
گلها از تو زودتر از سنگ ها  می رویئدن
همه جا رنگ عشق بر آسمان پاشیده بود
ابرها برسر گلها
 شبنم عشق می باریدن
وتو باز  به جاده آسفالت رسیدی
که  سربازان درآن
 سیب زمینی های سرخ را بیرون می گشیدن
دریا با ماهیانش وداع گفته بود
 وبر قله کوههای پوشیده از برف نشسته بود
جنگل پناهگاه خورشید وماه گشته بود.

اکبر یگانه ۷٫۹٫۲۰۱۰