برای کارگران زندانی چکار کرده اید؟

شیرین عبادی اخیرا در مصاحبه ای با “رادیو فردا” گفته است که چرا برای سکینه محمدی آشتیانی و موضوع سنگسار این همه داد و قال و جنجال راه انداخته اند اما به مسئله زندانیان سیاسی نمی پردازند. شیرین عبادی حرف دل خیلی های دیگر را نیز زده است. جواب شیرین عبادی را آدم‌های زیادی داده اند. من اما اینجا می خواهم به طیفی از مخالفان جمهوری اسلامی ـ که البته شیرین عبادی را متأسفانه نمی توانم مخالف جمهوری اسلامی بدانم، اشاره کنم که ظاهرا بخاطر زندانیان سیاسی و فعالین کارگری زندانی، مسئله سنگسار علی العموم و سنگسار سکینه علی الخصوص برایشان جایگاهی نداشته است. جواب این طیف را هم داده ایم. ولی اینجا سعی می کنم از زاویه نسبتا متفاوتی این موضوع را دنبال کنم.
به نظر من جامعه ایرانی تبعیدی، چه پناهنده و چه مهاجر، با قوانین اسلامی مثل سنگسار و شلاق زدن و روزه و نماز و غیره مشکل جدی دارد. در هر جمع و محفلی که با دو نفر از ایرانیان باصطلاح غیرسیاسی بنشینید و در گفتگویشان با طرف مقابل دقیق شوید، از قوانین اسلامی اظهار تنفر می کنند. اما همین را نمی توان به این راحتی در باره طیف باصطلاح سیاسی گفت. هزار و یک بهانه می آورند که از اعتراض به سنگسار طفره بروند. یا مسئله را به مذهب توده‌ها ربط می دهند، یا آن را فرهنگ خودی می دانند، یا آن را حاشیه ای می بینند، یا غیرکارگری و یا با رابطه جنسی افراد مشکل دارند و خلاصه بهانه و دلیل کم نخواهند آورد. آدم‌های زیادی در طیف چپ این سیاسیون، مسئله را به سوسیالیستی بودن یا نبودن موضوع ربط می دهند و خط کش “طبقاتی” و “کارگری” خود را هم همیشه حاضر دارند! اما به لطف سماجت حزب کمونیست کارگری، اکنون کمتر کسی در بین تبعیدیان، چه “سیاسی” و چه “غیرسیاسی” درباره این موضوعات قادر بوده سکوت کند. و واقعا باید در بین “سیاسیون” چپ، کسانی را که سکوت کرده اند، ستایش کرد. من با این حال می خواهم با این دوستان، که بسیاری از آنها آدم‌های شریفی هم هستند و در دست شکنجه گران جمهوری اسلامی کتک هم خورده اند، بحث کنم.
اولین سئوالی را که می خواهم از اینها بپرسم این است که اگر برای سکینه محمدی کاری نکرده اید و یا به کارگر مربوط نمی دانید، برای آن ده‌ها کارگر زندانی چکار کرده اید؟ برای اسانلو، رضا شهابی، بهنام ابراهیم زاده، اسعد مولودزاده، خسرو بوکانی، ابراهیم مددی و دهها فعال کارگری دیگری که در همین مدتی که کمپین علیه سنگسار سکینه در جریان بوده و اینها در زندان بودند و مورد اذیت و آزار و شکنجه های گوناگون اسلامی قرار گرفته اند، چکار کرده اید؟ در همین مدتی که این کمپین در جریان بوده، کمپین دیگری نیز توسط شهلا دانشفر و بهرام سروش و تعداد زیادی از فعالین عرصه جنبش کارگری در جریان بوده است. شما کجای این کمپین قرار گرفته اید؟ بفرض اگر با کمپین مزبور مشکل دارید، آیا نمی شد برای این رفقای زندانی حتی کمپین جداگانه دیگری راه می انداختید؟ چند نفر از شما در این مدت طوماری را روی اینترنت گذاشتید و یا پیش همکاران خود برده و در اعتراض به زندانی شدن فعالین کارگری در ایران به امضا رساندید؟
دوستان، اگر بدنبال کارگر به معنای عامیانه و فرد کارگر هم می گردید، سکینه محمدی و سجاد پسرش، یک نمونه تیپیک کارگر امروزی هستند. سکینه معلم مهد کودک بود. اگر سجاد، که کارگر شرکت واحد است و زیر سرنیزه سربازان گمنام امام زمان شجاعانه دنبال پرونده مادرش را گرفته و پا بپای مینا احدی کمپین آزادی مادرش و لغو قوانین سنگسار را همراهی کرده است، بداند که شما خودتان را مدافع حق و حقوق کارگر می دانید، ناامید خواهد شد. ناامید خواهد شد که ببیند فردی را از میان کارگران دارند اعدام می کنند و تعدادی با چرتکه انداختن حقیرانه دنبال بهانه می‌گردند که مبارزه برای آزادی او را تخطئه کنند. و مطمئنا دفاع دروغین بسیاری از “کارگر کارگری”ها از سندیکای واحد و مبارزه کارگران واحد را در جای واقعی اش خواهد دید.
برای اطلاع این دوستان بگویم که تمامی این فعالین کارگری دستگیر شده، در کنار دغدغه متشکل شدن و نقد کردن دستمزدهای پرداخت نشده شان، به خاطر مسائلی چون دفاع از سکینه محمدی آشتیانی و غیره مورد اذیت و آزار قرار می گیرند. در کامپیوتر خودتان فیلم منصور اسانلو را جستجو کنید. در این جستجو، فیلمی از منصور اسانلو را خواهید دید که در شروع آن درباره مملکتی حرف می زند که زندگی را بر مردم تباه کرده اند. که دخترانش را برای تن فروشی به ممالکی چون امارات متحده عربی و پاکستان می برند. بهنام ابراهیم زاده عضو کمیته پیگیری است. اسعد مولودزاده و خسرو بوکانی عضو کمیته هماهنگی هستند. اسانلو، رضا شهابی و ابراهیم مددی عضو سندیکای واحد هستند. همه این نهادها و تعداد زیادی از نهادهای کارگری دیگری مشترکا قطعنامه هایی را در اول ماه مه امسال و پارسال صادر کردند که رک و پوست کنده از مخالفت با مجازات اعدام حرف زده اند. در یکی از بندهای قطعنامه امسال آمده است: “ما خواهان لغو کلیه قوانین تبعیض آمیز نسبت به زنان و تضمین برابری کامل و بی قید و شرط حقوق زنان و مردان در تمامی عرصه های زندگی اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و خانوادگی هستیم.” این یعنی دفاع از سکینه محمدی!
رفقا دفاع از فعالین کارگری به برنامه های تفریحی و گذاشتن برنامه برای جمع آوری کمک مالی به یکی دو فعال کارگری خلاصه نمی شود. باید از حق زندگی سکینه محمدی دفاع کرد همچنانکه فعال کارگری در ایران با چنین مسئله ای شناخته شده است. باید خواهان لغو قوانین اسلامی مثل سنگسار باشیم. خواهان لغو قصاص باشیم. فعال کارگری ای که اینها را مشکل خود نداند، مبارزه اش بر سر دستمزد و برابری نیز به جایی نمی رسد و چپی که اینها را نبیند، از سوسیالیسم و کمونیسم چیزی نفهمیده است. امروز که دارم این مطلب را می نویسم (١ سپتامبر ٢٠١٠)، اطلاعیه ای از ١٣ نهاد با امضا “نهادهای همبستگی با جنبش کارگری در ایران ــ خارج از کشور” و به تاریخ ٢٩ اوت ٢٠١٠، تحت عنوان “باز هم زندان، باز هم شکنجه!” در چند سایت اینترنتی درج شده است. این اطلاعیه درباره خبر زندان و شکنجه شدن بهنام ابراهیم زاده است. این دوستان حتی اخبار مربوط به مبارزات کارگرانی که قرار است از آنها در خارج کشور دفاع کنند، را هم درست و حسابی دنبال نمی کنند. بهنام ابراهیم زاده حداقل ٣ ماه است که در دست شکنجه گران اسلامی دربند است.
دوستان، در دنیای سیاست انسانها را نه بر مبنای نامی که بر خود می نهند بلکه بر مبنای عملکردشان می سنجند. بسیاری از ماها در کمپ چپ برای همیشه از شما که خیری به طبقه کارگر و جنبش کارگری برسد، قطع امید کرده ایم. رفقا ما مجبوریم به کارگران در ایران بگوییم که امیدی، حتی کوچکترین امیدی را هم به شما نبندند. آدم واقعا دلش می گیرد وقتی می بیند که چپ این همه استعداد در سوزاندن فرصتها دارد. بسیاری از سوزاندن فرصتها عمدی نیست. بالاخره بورژوازی کلی عمله و اکره را جلو انداخته که بیایند و برای مارکسیستها “اصول” ببافند.

١ سپتامبر ٢٠١٠

http://nasserasgary45.wordpress.com/