نیاز حزب و طبقه به همدیگر به بهانه سالگرد تشکیل حزب کمونیست ایران

در ۱۱ اردیبهشت ۲۷ سال پیش، حزب کمونیست ایران اعلام موجودیت کرد. موجودیتی که رسالت و ضرورتی انقلابی و سیاسی بود در مقابل ضد انقلاب اسلامی که بی رحمانه کمر به قلع و قمع انقلابیون و کمونیست ها بسته بود، تولد امید و آرمانی نو بود در مقابل تشتت و یاس و ناامیدی پوپولیسم چپ. آغازی نو، که رجعتش بازگشت به ضرورت ایفای نقش تاریخی طبقه کارگر در روند اوضاع سیاسی برای ایجاد تغییر بنیادی در جامعه بود.

 تشکیل حزب کمونیست ایران در اوضاع و احوال سال های ۶۰ و ۶۱، سال های بازستاندن دستاوردهای انقلاب ۵۷، که با بی رحمانه ترین و شقاوت  بارترین سرکوب ها همراه گشت، یکی از رویدادهای مهم حیات سیاسی جنبش چپ و کمونیستی ایران محسوب می شود که در سخت ترین شرایط ممکن با تکیه بر فعالین سیاسی و کارگری در تهران و شهرهای بزرگ  و شمار نسبتا زیادی از کادرها و فعالین سیاسی موسوم به خط سه ایران و کومه له در کردستان، بوقوع پیوست. 

 به تشکیل حزب کمونیست و نقش و جایگاه آن  در ۲۷ سال گذشته که تابعی از اوضاع سیاسی جامعه ایران بوده است می توان برخوردهای متفاوتی داشت. 

هم دشمنی و کینه ورزی ها به ضرورت تشکیل این حزب، به تاریخچه و رسالتش و هم امیدها و انتظارات و تلاش های دوستداران این حزب برای پیشبرد اهداف و آرمانهایی که این حزب در این جهان وارونه برایش تشکیل شده، قابل درک است و هر دو نگرش از منافع و نگرش های سیاسی و طبقاتی درون جامعه تغذیه می کنند. همانگونه که در فراز و نشیب های این حزب نیز خود را نشان داده است در رهگذر محذوریت و محدویت های فعالیت این حزب و همه احزاب سیاسی دیگر اپوزیسیون در ایران، نام و موجودیت این حزب مورد حمله تجدیدنظرطلبان قرار گرفته و به این بهانه سیاست و استراتژی های غیر کارگری، گزینه جدید سیاسی شان شده است. 

 بجاست به مناسبت سالگرد تشکیل حزب، بجای ردیف کردن لیستی از فعالیت ها و خدماتی که این حزب به جنبش کمونیستی و جنبش های اجتماعی داشته و یا لیستی از ضعف و کمبودهایی که در راه پیشبرد اهداف و سیاست هایش داشته است، به این سئوال پاسخ بدهیم که اساسا ما یک حزب کمونیستی را برای چه هدفی می خواهیم؟ سنگ محک ما برای توقع از این حزب، سنجش این حزب و نهایتا قضاوت در مورد این حزب چیست؟

 حزب ابزار پیشبرد سیاست و استراتژی معینی است که در برنامه و اسنادش فورموله است. برای یک حزب کمونیستی محوری ترین هدف قدرت گیری طبقه کارگر برای استقرار یک جامعه سوسیالیستی است. اما در تاریخ احزاب و از جمله حزب کمونیست ایران بارها اتفاق افتاده است که این فرمول ها به این سر راستی پیش نرفته است.  بحث هایی از قبیل اینکه ملزومات تشکیل یک حزب کمونیستی چیست و بعد از تشکیل هم، چگونه فاصله بین حزب و جنبش کمونیستی با جنبش کارگری پر می شود و این دو هر چه بیشتر بهم چفت می شوند، چه در مقطع تشکیل حزب و در تمام طول عمر حزب بحث های واقعی بوده و هستند و  سنگ محک ارزیابی از این حزب هم بر همین بستر موضوعیت داشته و دارد. 

واقعیت این است که فعالین حزب کمونیست ایران در سال ۶۱ نه در کوره مبارزه طبقاتی کارگران، بلکه بر بستر شرایطی که کمونیست های گرد آمده دور این حزب مجبور بودند از یک طرف تاوان تشتت و بن بست های فکری و سیاسی سوسیالیست های خلقی را پس بدهند و از طرف دیگر در مقابل ضد انقلاب اسلامی بایستند، تشکیل شد. 

در مقابل موجی از یاس و ناامیدی و تسلیم و شکست خوردگی آن دوره، منطقی ترین راه حل همانا متحد شدن زیر پرچم حزبی بود که نوید نسلی رزمنده و امیدوار به آینده را نمایندگی می کرد. این نه یک اراده گرایی روشنفکرانه و در خفا، بلکه طی پروسه ای کار شده که به اجماع نظری، فکری و پراتیکی جمعی وسیعی از کمونیست ها انجامید پیش رفت و پاسخی شایسته و مناسب بود به یک ضرورت سیاسی و مبارزاتی. 

اما ما نه در آن مقطع و نه بعد از آن، هیچگاه این مسئله را کتمان نکردیم، که علیرغم امکانات و رابطه وسیعی که در کانون های مبارزاتی در سراسر ایران و کردستان، هنوز از تاسیس یک حزب کمونیست تماما متکی بر پیشروان طبقه کارگر فاصله داشتیم و این لنگی بود که تلاش برای رفع آن در همان قدم اول فعالیت مان در راس اولویت ها قرار گرفت.

ما بر خلاف منشعبین از این حزب، از این ضعف که در مقابل شرایط ناهموار مبارزاتی که با بی رحمی و قصاوت دشمن هر روز محدویت بیشتری را برای فائق آمدن بر آن برایمان کمتر می کرد، تئوری درست نکردیم و به نتایجی که با روایت های چپ و راست، از طبقه کارگر بیشتر فاصله گرفت و یا به نفی آن رسید و حزب را در غیاب حضور متشکل کارگران نماینده طبقه کرد، نرسیدیم. 

ما علیرغم شرایط ناهمواری که بدنبال تشکیل حزب بر ما و همگان تحمیل شد و  این امر به مانع بزرگی بر سر راه پیشرفت نقشه های تشکیلاتی مان در سراسر ایران و کردستان تبدیل شد، همواره در اندیشه چگونگی عبور از این موقعیت نامناسب برای پیوند خوردن هر چه بیشتر به جنبش های اجتماعی و کارگری بودیم. این بحث و مشغله، تاریخی به قدمت همه عمر حزب دارد.

 اما بحث یا مشغله بودن این امر با هر درجه ای از خلوص نیت و صداقت برای رهبری حزب کافی نبوده و نیست. یک حزب هر چند جهت گیری های درستی هم داشته باشد می بایست شانس این را پیدا کند که بر بستر جنبش کارگری به یک حزب توده ای کارگری تبدیل شود. حزب کمونیست ایران متاسفانه هیچگاه شرایط مشابه آنچه کومه له در کردستان در سال های اول بعد از انقلاب ۵۷ داشت، بدست نیاورد تا به یک جریان قدرتمند اجتماعی تبدیل شود و با سنبه پر زورتر نقش و رسالت کمونیستی اش را در قبال مبارزه طبقاتی ایفا کند. اما با این حال تلاش صادقانه این حزب برای پر کردن فاصله جنبش کمونیستی با جنبش کارگری اگر بدلیل محذوریت های پلیسی و بی رحمانه رژیم اسلامی حاصل نیامده، اما در همین سطحش هم تاثیرات بسیار مثبتی بر کل فرهنگ سیاسی نیروهای چپ و رادیکال در ایران گذاشته است.

 ما هر ارزیابی ای از پروسه تشکیل و عملکرد و تاریخچه مبارزاتی حزب کمونیست ایران داشته باشیم، نمی توانیم این واقعیت را نبینیم که این حزب بیشتر از هر جریان دیگری به رشد گرایش سوسیالیستی در  درون جنبش های اجتماعی در ایران یاری رسانده است. تاریخ این حزب که با خون هزاران رزمنده کمونیست عجین گشته است، خدمت به آرمانهای انسانی و تلاشی صمیمانه است برای تحقق حقوق ستمدیدگان و استثمارشدگان جامعه.

 اوضاع خطیر سالی که گذشت و کنگره اخیر حزب کمونیست ایران بار دیگر این حلقه محوری و اولویت را برای رزمندگان این حزب تاکید می کند که تقویت گرایش سوسیالیستی در جنبش های اجتماعی و بویژه جنبش کارگری را در راس اولویت های خود قرار دهند. 

معنای عملی این مسئله در سالگرد تشکیل حزب کمونیست ایران این است که ما مصمم تر از همیشه از همه امکانات مادی و معنوی حزب و کومه له، از موقعیت مناسبی که در سال های اخیر در جنبش های اجتماعی پیدا کرده ایم، بهره می بریم تا بتوانیم زمینه های رشد و فراگیر شدن تشکل های توده ای کارگری را که ستون فقرات یک حزب قدرتمند کارگری- کمونیستی خواهد بود، بیشتر سازیم. حزب کمونیست ابزار موثری برای رسیدن به این هدف است.                 
هلمت احمدیان