به مناسبت سی یکمین سالگرد یورش وحشیانه جمهوری اسلامی به کردستان (متن پیاده شده گفتگو رادیو رهایی با سلام زیجی و سالار کرداری)

ابوبکر شریف زاده از رادیو رهایی : عزیزان شنونده به مناسبت سی یکمین سالگرد یورش وحشیانه جمهوری اسلامی به کردستان ، هم اکنون در استودیو سلام زیجی و سالار کرداری را داریم .  پیرامون  علل یورش مسلحانه به کردستان، اهمیت اعتصاب عمومی سال گذسته به این مناسب، نقش سران سبز در یورش سال ۵۸ به کردستان و همچنین داستان جنبش سبز و همرای چپ  با آن با مهمانان رادیو در ستودیو پای صحبت مینشینیم.

سلام زیجی من سئوال اول را از شما شروع می کنم . اطلاعیه کمیته کردستان حزب حکمتیست را  شنیدیم . سی و یک سال از حمله جمهوری اسلامی به کردستان می گذرد و جمهوری اسلامی همچنان که در اطلاعیه آمده بود ، از زمین و هوا  حمله ی وسیع خودش را به کردستان شروع کرد، شما فلسفه ی این حمله را چه می بینید و چرا این حمله به جامعه کردستان شد ؟

سلام زیجی : ببینید همانطوری که یک نسل حضور ذهن دارند در رابطه با تاریخی که در سال ۵۷ به وقوع پیوست و عبارت بود از وقوع یک انقلاب اجتماعی بر علیه نظام استبدادی و دیکتاتوری سلطنتی که در این انقلاب مردم ایران پیروز شدند و جامعه کردستان هم جزو تفکیک ناپذیر این حرکت و انقلاب به یادماندنی است. در همان دوره جمهوری اسلامی به همت کشورهای غربی زیر نور افکن قرار گرفت و شخص مرتجعی به نام خمینی را در بوق و کرنا کردند و به عنوان رهبر آن انقلاب به مردم تحمیل کردند و همان طوری که در جریان هستیم سرانجام متاسفانه آن انقلاب به اون هدفی که عبارت بود از آزادی ، برابری و رفاه و خلاصی از زندان و اعدام و استبداد و کشت و کشتار بود ، نتوانست  برسد . کشورهای غربی و جریانات ارتجاعی عملا خمینی و اینها را جانشین سیستم پهلوی کردند و این نظام می بایست بخاطر پس گرفتن دستاوردهای انقلاب ، به خاطر اینکه این انقلاب نرود تا ته خط، تا آنجایی که هدفش بود ، می بایستی جلوش را می گرفتند ، می بایستی از منافع و همان سیستمی که شاه بر سرش حاکمیت می کرد  جمهوری اسلامی تحت عنوان و پوشش انقلاب و نماینده انقلاب  با همین نام اون انقلاب را سرکوب کند و با همین نام  پیشروی اون انقلاب و آن فرهنگ و فضای آزادی و رشد مطالبات و اینها را بگیرد. و می بایست نظام سرمایه داری در ایران را دست نخورده نگه دارد، با سیستم سرکوبش، با زندانهایش و با استثمار بی وقفه ای که حکومت پهلوی علیه طبقه کارگر می کرد و علیه آزادیخواهان به پیش می برد. می خواهم بگویم  که جمهوری اسلامی برای این سر کار آمد که دقیقا این انقلاب را قیچی کند و راه سیستم نظام پهلوی را منتها به یک شکل دیگری ، با لباس اسلامی، به یک اسم دیگری ادامه بدهد.و این تعرض جمهوری اسلامی که شما به اون اشاره می کنید در واقع تعرض به کل آن انقلاب بود. قبل از کردستان از تهران شروع شد و قبل از تهران از کارگران شرکت نفت شروع شد و وقتی جمهوری اسلامی توانست به همت نیروهای مرتجعی و از جمله  همان هایی که همین امروز هم  زیر بال جنبش سبز رفتند بخش عمده شان  ، توانست اون انقلاب را در بخش عمده ای از ایران سرکوب کند ، کارگران را پس بزند، مردمی که مسلح شده بودند اونا را خلع سلاح بکند و بالاخره در یک پروسه ی یک ساله توانست در شهرهای بزرگی مثل تهران و جاهای دیگه جا پایی برای خودش باز کند و اعمال قدرت کند.

در ادامه این روند است که جمهوری اسلامی  تحت عنوان حفظ و بر قراری امنیت و مبارزه با اشرار شروع کرد به بهانه گیری و تدارک حمله به کردستان. زیرا تا آن مقطع یعنی تا یک سال بعد از انقلاب ، جمهوری اسلامی نه تنها در کردستان نتوانسته بود که دستاوردهای انقلاب را پس بزند ، بلکه به همت آزادی هایی که در اون جامعه به دست آمده بود، آزادی های سیاسی، آزادی تشکیل احزاب و فعالیت های متنوع دیگری که واقعا در اون جامعه و در اون تصویری که برای آن دوره می شود در نظر گرفت جامعه نسبتا آزاد بود، بسیار شکوفا گردید . این برای جمهوری اسلامی خطرناک بود از این نظر تصورشان این بود که این یک گوشه ای و سنگری از آن انقلابی است که اونا دارند پسش می زنند و می خواهند شکستش بدهند. از این زاویه بود که جمهوری اسلامی تدارک حمله به آخرین سنگر آن انقلاب را دید و این کار را کر . در ۲۸ مرداد  سال ۵۸، درست در شرایطی که مردم کردستان به عناوین مختلف از جمله در کوچ تاریخی که در مریوان صورت گرفت ، مردم بانه و سنندج و خیلی جاهای دیگر به اون کوچ پیوستند و هدف این کوچ این بود که بهانه ای دست جمهوری اسلامی ندهند و اعتراض کنند و بگویند : ما نه تنها این رژیم را نمی خواهیم ، بلکه می خواهیم در یک فضای به اصطلاح  مدنی و اجتماعی  زیر بار این سرکوب ها نرویم و آزادی خودمان را حفظ کنیم و مانع این شدند که جمهوری اسلامی یک جنگ خونین را به شهر مریوان و منطقه تحمیل کند . در این شرایط و در اون اوضاع و احوال درست دو هفته بعد از این واقعه ، ۲۸ مرداد پیش می آید و ۲۸ مرداد  تبدیل می شود بر روز و شروع یک حمله ی خونین زمینی و هوایی که جمهوری اسلامی سازمان می دهد و از پاوه و اون مسیرها شروع می شود و بالاخره ادامه پیدا می کند. تا این مقطع  یک جنگ بسیار نابرابر را به مردم کردستان ، به اپوزیسیون آن جامعه تحمیل می کند.  از نظر نظامی توانست به قیمت کشتار ده ها هزار نفر پیشروی کند، جامعه را ملیلیتاریزه کند و مستقر شود. منتها واقعیت این است که میتوانیم به دلایل های مختلف و با فاکت های متفاوتی نشان بدهیم، به عنوان مثال همین اعتصابی که پارسال صورت گرفت، نشان داد که جمهوری اسلامی اگر چه از نظر نظامی و سرکوب توانسته پیشرویهایی را در کردستان و در ابعاد ایران هم انجام بدهد ، منتها نسیم همان انقلاب و اهدافی که آن انقلاب ، انقلابی که جمهوری اسلامی کمر به شکستش و نابودی اش بسته بود، کماکان در قلب و هدف و آرزوهای تک تک آن مردم جامعه  باقی است و به همین دلیل هم امروز در کردستان نه تنها آن سرکوب ها  باعث عقب نشینی به کل آن مردم نشده بلکه در ابعاد بسیار گسترده و اجتماعی جمهوری اسلامی  مورد تنفر عمیق  و در میان بخش بسیار وسیعی است . این جنبه مهم را هم اضافه کنم که حساسیتی هم که جمهوری اسلامی به آن دوره داشت ، مسئله رشد و قدرت گیری کمونیزم در جامعه کردستان بود. در پس آن تحولاتی که گفتم در ایران، جمهوری اسلامی تعرض کرد به کارگران و چپ و علی العموم  جریانات اپوزیسیون مختلف را زد. در کردستان در اون دوره یک ساله بدون حضور کامل رژیم و سپس چندین سال در چند شهر و بیشتر مناطق که بدون امکان حضور جمهوری اسلامی ما فعالیت داشتیم به عنوان جریان چپ جامعه  که بعدا شکل کومه له را به خودش گرفت ، به اضافه جریانات چپ و آزادیخواهی که از مراکز دیگر مثل تهران و خیلی شهرهای دیگر آمده بودند و در همان باقیمانده سنگر آزادی داشتند فعالیت های خودشان را پیش می بردند. این موقعیت بزرگترین خطری بود که جمهوری اسلامی فکر می کرد بایستی بزند ، فکر می کرد بایستی برایش توطئه ای بچیند و نگذارد که کمونیزم و آزادیخواهی و اصلا آن خصلت و انگیزه ای که تحت پوشش یک انقلاب اجتماعی به پا خاست و حکومت سلطنتی را به زمین زد ، اون روحیه باقی بماند و بایستی اونو بزند و این را در گرو تداوم حاکمیت ننگین خودش دید . به هر حال دلیل اساسی اش زدن آزادی بود ، زدن حقیقت بود ،زدن عروج و به میدان آمدن کارگر و کمونیزم بود، زدن اهداف های  آزادیخواهانه ای بود که سال ۵۷ کل جامعه ایران و از جمله در کردستان شکل گرفته بود و به پیش می رفت .

رادیو رهایی :  سالارکرداری نظر شما در این رابطه چیست ؟

سالار کرداری : من هم در اضافه کردن به صحبت های سلام زیجی باید این رو بگم که کل این جنایت سازمان یافته ای که بر علیه نیروهای مستقر در کردستان شروع شد از به اصطلاح متمدن ترین شاخه هایی که در آن زمان جمهوری اسلامی نو پا حضور داشتند  که شخص بارزشون بنی صدر بود تا خود خمینی و دار دسته اش  همه متفق القول بودند برای این سرکوب و تاکیدی را میگذارم بر بحث آخر سلام که گفت ترس از نیروی کمونیزم در جامعه کردستان اینها رو به این کار واداشت . برای این می توانیم یک فاکت بیاریم ، به فرض پارسال خود بنی صدر در مصاحبه ای اعلام کرد کومه له  آن زمان جنگ افروزی کرد وگرنه  حزب دموکرات و احزاب راست و ناسیونالیست آن جامعه حاضر به سازش بودند این خودش گواه بر این ادعا است که تمام جناح های جمهوری اسلامی که امروز هم بخشی از آنها دم از حق و حقوق مردم می زنند در لوای یک اپوزیسیون نما خودشان را به مردم نمایش می دهند ، هنوز هم پشیمان نیستند از این کرده ی خودشان و در راس این جنایت سازمان یافته بودند برعلیه مردم کردستان ، بر علیه نیروهای چپ و کمونیستی که در آن جامعه حضور داشتند . اینها به نظر من باید جواب پس بدن و این جنایت تاریخی را که به مانند هر حقوق ابتدایی که بگوییم ، وقتی که می روند پینوشه را محاکمه می کنند ، وقتی که می روند موسولینی را  در تاریخ ها محاکمه می کنند ، این لکه ننگ جمهوری اسلامی را باید هر سال به یاد مردم بیاریم و نگذاریم حافظه مردم از این نوع جنایت های رژیم پاک بشود . عوامل و دست اندرکاران این جنایت که امروز هم پافشاری می کنند بر کرده ی خودشان و حاضر نیستند حتی اظهار پشیمانی بکنند ، باید روزی توسط مردم محاکمه بشوند و جواب پس بدهند.

رادیو رهایی : سلام زیجی هم چنان که شما اشاره کردید و در اطلاعیه هم بود خواست مردم ایران که در ۵۷  علیه حکومت سلطنتی و برای خواست آزادی و برابری، یعنی انقلاب هدفش این بود ، شما هم توضیح دادید که جمهوری اسلامی به هر حال برای سرکوب این انقلاب آمده بود و تا الان ۳۱ یا ۳۲ سال است سرکوب می کند و در سراسر ایران این مبارزه به شکل های مختلف بود خودتان هم اشاره کردید . شما فکر می کنید چرا این  مقاومت در کردستان به این شکل علنی و مسلحانه و توده ای و تا به امروزش که ما داریم صحبت می کنیم جدا از تمام اعتراضات و مبارزاتی که در سراسر ایران هست ، تو کردستان در یک شکل دیگری مطرح است . دلیل این را شما چه می دانید ؟ می خواهم بگویم چرا به این شکل حاد و اعتراضی و مسلحانه تا به حال درکردستان هست ؟ ویژگی اش چیست ؟

سلام زیجی : چند تا ویژگی دارد مهمترین جنبه اش به نظرم همون که توضیح دادم : مردم تو جامعه ی کردستان همون مردمی که توضیح دادم پا به پای کل کارگران و زحمتکشان ایران بر علیه حکومت استبدادی به پا خاستند . به دلیل اینکه جمهوری اسلامی نتوانست، جمهوری اسلامی برای قدرت گیری از تهران شروع کرد همچنان که توضیح دادم یک پروسه ای را طی کرد و یک مدت چشم گیری حدود یک سال و اندی و بعدا در دوره ی دوم که جنگ دوم نام گذاری شد ، چندین سال مردم کردستان بدون حضور جمهوری اسلامی تجربه آزادیهای سیاسی را کردند و این مسئله به ویژه وقتی یک جریان چپ و کمونیست و آزادیخواه رشد می کند و شکل می گیرد در اون جامعه و نقش ایفا می کند این به خود آگاهی کارگران تبدیل می شود و روحیه مبارزاتی را بالا می برد . خود اینکه در تهران و خیلی جاهای دیگر همان موقع می گفتند که کردستان سنگر انقلاب است  این یک روحیه ، یک انگیزه و به یک چیزی تبدیل شده بود که  کسی که تو کردستان زندگی می کرد  و این را می شنید ، احساس غرور می کرد ، احساس تشویق می کرد برای پیشبردن مبارزه اش . می خواستم بگم یک جنبه اش این است که یک فرصت بود ، زمان بود که احزاب شکل بگیرد . کارگران فرصت بیشتری برای رشد آگاهی خود و ایجاد تشکل ها و بنکه های زحمتکشان و خیلی چیزهای دیگر را تجربه می کردند . تشکل های متعدد کارگری زده شد . برای اینکه در تهران همان نفس اول شرکت نفت که شاهرگ آن انقلاب بود ، که کلید اصلی بود برای سرنگونی حکومت سلطنتی ، درست جمهوری اسلامی آنجا را زد از داریوش فروهر گرفته تا بعدها بنی صدرش تا بقیه اش  رفتند از اونجا شروع کردند و نگذاشتند مردم از آن فضای آزاد به وجود آمده خودشون را سازمان بدهند آگاهی را به پیش ببرند و حزب تشکیل بدهند . ولی این امکان در کردستان وجود داشت . این فضا به وجود آمد و این یکی از دلیل های پایه ای این مسئله است. یک جنبه ی دیگرش این بود که در جامعه ی کردستان مثل هر جامعه ی دیگری طبقات هست ، احزاب دیگری هست . جدا از سنت کارگری و کمونیستی ما  یک سنت بورژوایی هم در جامعه ی کردستان ریشه داشت و دارد ، این سنت ، سنت جنبش بورژوا ناسیونالیستی کرد است . این هم ساز خودش را داشت در آن دوره . می شود بیشتر توضیح داد که هیچ وقت این جنبش ناسیونالیستی در سازماندهی این مقاومت انقلابی علیه جمهوری اسلامی دخیل نبود ، بلکه همیشه در پای  میز مذاکره و اسکورت ارتش و این جور چیزها بود . منتها با وجود این بالاخره اون هم دنبال سهم خودش بود از حکومت و برای اینکه این سهم را بگیرد اونم جنبش خودش را سازمان می داد ، اون هم مسلح شد . علاوه بر کمونیزم و جنبش کمونیستی کارگری ، پا به پای آن یک جنبش ناسیونالیستی و بورژوایی کرد هم امکان براش فراهم شد که خودش را سازمان بدهد و سرانجام کل جامعه کردستان تحزب یافته شد و مسلح شد. این ویژگیها ، این مسئله را به وجود می آورد و به اینها اضافه کنم : وقتی که جمهوری اسلامی حمله ی ۲۸ مرداد را سازمان داد و حمله های ادامه اش چه قبل و چه بعد از آن هر جند همه جای ایران ا جنایت آفریدند و کشت و کشتار بود، منتها شکل کردستان آن ودر حمله ۲۸ مرداد و بعداز آن خیلی قبیح بود ، خیلی زشت بود . خیلی کشت و کشتار جمعی بود . جمهوری اسلامی هواپیما هایش را به آسمان می فرستاد و می زد و دیگر کاری به این نداشت که طرف مسلح است  مسلح نیست. از کودک و پیر و جوان را تو روستا و شهر به خاک و خون کشید . جنگ ۲۴ روزه سنندج ،اصلا  روستا به روستا و شهر به شهر کردستان ما با چنین اقداماتی رو به رو بودیم . لیست اعدام ها  را که نگاه می کنیم ، همان وقت که بحث خلخالی  آمد و از  کردستان شروع شد ، یک وحشت  بود برای خیلی ها . این عملا منجر شد به اون زمینه هایی که توضیح دادم ، یک تنفر عمیق از یک حکومتی که اینجوری داره من را می کشد ، بچه ام را می کشد ، جنایت رو سازمان می دهد ، به هیچ چیزی رحم نمی کند و تازه اسم من و شما قربانی را هم ضد انقلاب گذاشته ، اسمش را عوامل پالیزبان گذاشته و یک دنیا دروغ را سازمان می دهد ، پاسدار را می برد مغز خر بهش میدهد ، طرف می آید می گوید میروم در کردستان شهید می شوم، چنین فضایی را درست می کند . اینها تبدیل می شود به یک تنفر عمیق اجتماعی در جامعه کردستان . در نتیجه دلایلش همین است ، همین فاکتور هایی که توضیح دادم ، این ویژگی را در کردستان به وجود می آورد که شکل این مقاومت طولانی مدت تر باشد ، کماکان وجود دارد و احزابش توانستند خودشان را شکل بدهند همان کمونیزمی که من دارم ازش صحبت می کنم ، اگر ما و کمونیزم ما و منصور حکمت و خط ما و بعدش در حرکت های بعدی فقط یک سال فرصت می داشتیم در تهران ، در نفت و در خیلی جاهای دیگر ، شکی در این نبود که  این قدرتی که ما در کردستان می بینیم برای کمونیزم و چپ و کارگر در آنجا ها ده برابر می شد ، منتها  آنجا این فرصت و این فضا را جمهوری اسلامی نداد و دقیقا هدفش هم همین بود که این فرصت و اجازه را ندهد . به هر حال این ویژگیها باعث می شد که  مبارزه در کردستان تداوم پیدا کند و فضا عمیقا ضد کل حاکمیت باقی بماند .

رادیو رهایی :  سالار کرداری در رابطه با اوضاع کنونی، می دانیم رهبران و گردانندگان امروز جنبش سبز خود بخشی از سازمان دهندگان همان شروع سرکوب گری های جمهوری اسلامی و تعرض به کردستان و اقصی نقاط ایران بودند . شما نظرت در رابطه با جنبش سبز و گردانندگان و رهبران کنونی جنبش سبز چیست ؟

سالار کرداری : اصلا بی دلیل نیست که ما اینجا بحث  جنبش سبز را به میان بیاوریم  . و به نظرم جای تاریخی خودشان را دارند این رهبرانی که شما اسم می برید ، اون زمان در شورای عالی انقلاب ها و در سطحی از حکومت اسلامی  بعضی اوقات به اسم اینکه از خمینی گلایه داریم که خشونت در جامعه بیش از حد است و قتل و عام زیاد است .همین آقایان زمانی که به طبقه کارگر ، به نیروهای زحمتکش ، به جنبش کمونیستی در جامعه می رسید اینها بیشترین نقش را سرکوب و جنایت داشتند . و وقتی که کسی پیدا می شود یقه ی اینها را بگیرد که تاریخ را دوباره مرور کنید باز هم پا فشار خودشان را بر این سرکوب ها دارند و دوباره هم مطمئنم که این پتانسیل و این ظرفیت را دارند که اگر جنبش کمونیستی در جامعه دوباره پا بگیرد دوباره به سرکوب و جنایت دست بزنند . ببینید هر آدمی و طبیعتا هر جنبشی  و جریانی با کارنامه ی سیاسی که دارا هست  مورد قضاوت قرار می گیرد . کسانی که در راس جنبش سبز هستند دستشان به خون بیش از هزاران نفر آلوده است ، اینها هنوز جواب پس نداده اند هیچ ، اظهار ندامت و پشیمانی هم از کرده ی خودشان هم ندارند . اینها امروز هم صف محکمی در مقابل  با جنبش آزادی خواهی و برابری طلبی واقعی در جامعه دارند . و رساندن این پیام به گوش مردم که سران جنبش سبز چه کسانی هستند ، با توجه به میدیای پر قدرت غرب که در اختیار اینهاست  و لحظه به لحظه ساپورتشان می کند ، برای ما کمونیستها برای کسانی که خلاف جریان اینها ایستاده اند خیلی سخت است . ولی باید افشا بشود که جنایتی که در اوایل انقلاب  در کردستان و در اقصی نقاط ایران  صورت گرفت ، سرکردگان این جنایت همین رهبران کنونی جنبش سبز بودند  که بنا به مصالح خودشان از جناح دیگر جمهوری اسلامی خیلی رک و صریح تقاضای سهم می کنند . ما باید یادآور بشیم در هیچ کجای دنیا  کسی نیست که طرفی که جنایتی را صورت داده مسئولش نداند.باید اینها محاکمه بشوند و سزای جنایاتی را که صورت داده اند ببینند.

رادیو رهایی : سالار کرداری در ادامه سئوالی از شما دارم در مورد اعتصاب ۲۸ مرداد پارسال که به فراخوان حزب حکمتیست و صدها کمونیست داده شد و علی رغم تلاش جمهوری اسلامی با تمام دستگاه هایش همراه نیروهای ناسیونالیست و راست جامعه که نمی خواستند این اعتصاب برگزار شود ، اعتصاب یک دست و قدرتمندی در کردستان برگزار شد . دلیل این را چگونه می بینید و علت اینکه این اعتصاب با موفقیت برگزار شد چه بود ؟

سالار کرداری : در رابطه به اهمیت تاریخی این روز سلام زیجی به درستی و کامل توضیح داد. اما اگر برگردیم به پارسال و اعتصابی که مشخصا حزب حکمتیست و بیش از چهارصد نفر از آزادیخواهان و کمونیست های جامعه کردستان از اولین فراخوان دهندگان این اعتصاب بودند . جامعه ایران در این دو سال اخیر دستخوش تغییراتی شده است . جنبش سبز وارد صحنه شده و تلاش فراوانی کرده که نیروی زیادی را با خودش ببرد. در مقابل این طیف که حتی بخش عظیمی از چپ سنتی اپوزیسیون ایران را جدا از راست ها و جنبش بورژوازی ایران را با خودش برده است . در مقابل این ها جنبش آزادی خواهی و برابری طلبی یک آلترناتیو می طلبید و باید عرض اندام می کرد. مناسب ترین جا و مناسب ترین زمان برای این امر ۲۸ مرداد بود .که به یاد همه بیاورد که رهبران این سرکوب و جنایت سازمان یافته چه کسانی بودند و جدا از این جنبش کمونیستی در اون جامعه عرض اندام کند . طبقه ی کارگز صف خودش را که داشتند از هر دو جناح چه سبزش و چه سیاهش داشتند و می خواستند ، الان هم می خواهند متوهمش کنند . یکیشان احمدی نژاد است که با مستضعف گرایی و اینکه طرفدار فقرا است می خواهد بخشی از طبقه کارگر را زیر پرچم خودش بیارد . بخش دیگرش که موسوی و شرکاست با دم زدن از خلاصی فرهنگی و آزادی های اجتماعی می خواهد قسمت دیگری از این طبقه را ببرد . رهبری مسئول طبقه ی کارگر باید این احساس مسئولیت را به درست می داشت که با یک حرکت اجتماعی مسالمت آمیز عرض اندام کند و عرصه را بر اینها تنگ کند مناسب ترین مکان و زمان کردستان ۲۸ مرداد بود . در این روز جنبش کمونیستی آن جامعه عرض اندام کرد . با توجه به این که حتی ما از حمایت نیروهای چپ هم برخوردار نبودیم . متاسفانه در آن جامعه به یاد داریم که نیامدن پشت این اعتصاب . با توجه به سیاست محافظه کارانه و دو پهلویی که دارند و تاریخا هم داشتند حاضر به حمایت از این حرکت نبودند . اما با محدودیت رسانه ای ما و با اینکه صدای ما سخت به مردم می رسید . مردم و بخصوص طبقه کارگر در راس این حرکت تصمیم به این اعتصاب گرفته بود و این را راه درستی می دانست که در برابر جنبش سبز و متوهمینی که  دوروبر جنبش سبز چه در خارج در اپوزیسیون و چه در داخل ایران دور این حلقه زده اند عرض اندام کند و بگوید که جنبش دیگر در جامعه هست به طبقه کارگر تا حدی نا امید و مایوس بگوید که می تواند چنگ به ریسمان دیگری بزند که مال خودش است و صاحبش است و می تواند جنبشش را با آن رهبری کند . اعتصاب عمومی که در کردستان شکل گرفت ، نقطه عطفش مراکز کارگری بود که خیلی سخت و محکم جواب دادند و به استقبال این اعتصاب رفتند . جدای از کسبه ، بازاریان ، مردم ، معلمین و فرهنگیان چیزی که خیلی امید بخش بود این بود که طبقه کارگر اون جامعه صف خودش را می شناخت و در این اعتصاب این مسئله را بروز داد و محسوس کرد برای مردم . ببینید احزاب راست جامعه ی کردستان در همان موقع اعلام کردند که این روز، روز عزای عمومی است و ما باید سیاه بپوشیم . جدای از اینکه عزای عمومی یک سنت ارتجاعی است ، اینها به خاطر این که آلترناتیوی در مقابل طیف کمونیست جامعه داشته باشند این سیاست را مطرح کردند که جلوی مردم مانعی درست کنند که در اعتصاب شرکت نکنند و خوشبختانه مردم کردستان با توجه به تاریخ ویژه ای که در حزبیت و در تشکل و در تشخیص سیاسی داراست این سیاستشان را نپذیرفت و در اعتصاب عمومی بیست و هشت  مرداد تا حد زیادی شرکت کرد.

جنبش سبز از آن طرف در طی این دو سال تبدیل شده به بخش عظیم تبلیغات احزاب راست و ناسیونالیست کرد که دهها بیانیه و فراخوان را می توانیم نام  ببریم که این احزاب در حمایت از جنبش سبز داده اند و مردم را به حمایت از این حرکت توهم آمیز فراخوانده اند.  که می بینیم حتی یکی از این فراخوان ها پاسخ مثبت نگرفت . ولی ما بدون اینکه کوچکترین رسانه ای رو در اختیار داشته باشیم . خیلی محدود بودیم و صدای ما خیلی سخت می آمد . فشار و سرکوبی که جمهوری اسلامی بر روی اپوزیسیون گذاشته بود ، روی حکمتیستها دو برابر بود . و صدای کمی داشتیم .ولی همین صدای کم ما توانست به مراکز کارگری این جامعه ، به کسبه و بازاریان، فرهنگیان و حتی به دانش آموزان برسد . این نوع دید و این نگرش سیاسی ، طبقاتی که در کردستان هست نقطه امیدی برای جنبش کمونیستی باز کرد که این جامعه هنوز هم می تواند سکوی پرشی برای کمونیزم باشد در جامعه ی ایران . در اعتصاب بیست و هشت مرداد و جوابی که این مردم به این اعتصاب دادند ، صف جدا و متمایز و بدون توهم طبقه ی کارگر را در مقابل جنبش سبزی که سرکردگان آن دستشان به خون هزاران نفر آلوده است ، به میدان آورد  و این را به جامعه قبولاند . این پروسه در هشت مارس ها ، در  اول ماه مه ها ، در ۲۳ اردیبهشت در اعتراض به اعدام دوبار بازتکرار شد و الان برای  کل ایران به اثبات رسیده طیف کمونیستی که در منطقه جغرافیایی مشخص کردستان هست از قدرت ویژه ای برخوردار است و صاحب آلترناتیو هست و هر وقت که مردم و طبقه کارگر را مورد خطاب قرار بدهد می تواند آنها را به حرکت در بیاورد.

رادیو رهایی: سلام زیجی اگر شما روی این سئوال صحبتی دارید ،بفرمایید.

سلام زیجی : من فقط  تاکیدی دارم ، سالار به درستی جوانب قضیه را توضیح داد . ۲۸ مرداد پارسال و اعتصابی که ما و چهارصد و اندی کمونیست و آزادیخواه فراخوان دادیم ، علاوه بر گرامی داشت آن حرکت و مقاومت توده ای و گرامی داشت قربانیان آن در فضای سیاسی ضد آزادیخواهانه ایران در واقع  یک نوع عکس العملی بود به پیروزی جمهوری اسلامی و شاخه سبز آن بر جنبش آزادیخواهی در ایران به یک معنا .علیه  روند ارتجاعی که خیلی ها برایشان “انقلاب” بود و هنوز هم هست. تعرض بورژوازی به جامعه بود که تاکتیک ها ش  بخشی از آن جامعه را فریب داد و دنبال خودش برد . تحت نام انتخابات و تحت عنوان اصلاحات ، تغییرات تو رژیم که گویا رژیم تغییر پیدا می کند  خیلی ها فریب خوردند. خیلی ها به اصطلاح دو میلیون و سه میلیونی که می رفتند پشت رفسنجانی مرتجع و کثیف فکر می کردند که این بازتاب شروع انقلاب است. اینکه انقلاب الله اکبر گویان است یا چه برای این بازیچه ها مسئله نبود. این دقیقا برای ما کمونیستهای حکمتیست و این کسانی که فراخوان رو اعلام کردند بسیار جدی بود که نگذاریم جامعه این همه شیادی را بپذیرد ، تصویر سال ۵۷ که در موردش صحبت کردیم  در شکل دیگری برای ما داشت تکرار میشد و کرور کرو مردم را کشاندن زیر ابا و کراوات شاگردان خمینی .  آنزمان همان سنت چپ ، راست ، مجاهدش ، چپ سنتی اش ، اکثریتش و حزب توده اش رفتند و گفتند خمینی ضد امپریالیست است ، نماینده ی انقلاب است ، کارگران دارند پیروز می شوند ، عکس خمینی در ماه افتاده است . بالاخره همان مزخرفات ، همان توطئه و همان فریب کاری ها منتها هر کدام قطعا با ادبیات و لفافه ی دیگری امروز بعداز سی سال تجربه تکرار کردند . ما موظف بودیم عکس العمل نشان دهیم و سازمان دادن اعتصاب عمومی کارگران و بقیه اقشار جامعه در کردستان یکی از این اقدامات بزرگ و اجتماعی ما بود. پارسال در بحبوحه و در جنگ جناحهای جمهوری اسلامی ، که اساسا جنگ بر سر اقتصاد و آرایش اقتصادی اون جامعه است ، بر سر قدرت گیری و سهم گیری در اون جامعه است، آن هم تازه کسانی ظاهرا اپوزیسیون جمهوری اسلامی شده اند که نخست وزیر آن مملکت بوده اند ، برادر خمینی و خلخالی اند ، آنهایی هستند که فرمانده ی سپاه پاسداران بودند و کشتار ۲۸ مرداد را سازمان دادند ، کارگران شرکت نفت را سرکوب کردند . اینها امروز گویا رفتند تو حمام و دوش گرفته اند، خودشان را تمیز کرده اند و دارند طرف اصلاحات را در پیش می گیرند .ظاهرا چرک و کثافت دوران خمینی را از بدنشان پاک کرده اند . در حالی که این بزرگترین دروغی است که تحویل تاریخ و تحویل جامعه ایران می دهند. در این اوضاع احوال که شما می بینی همون چپ و چوله که دیروز هم با تو بود و به اضافه بورژواها و احزاب بورژوازی که دربطن روندها و اصطکاک های خود نهادهای حاکم بورژوازی که در قدرت است ، اینها هم طلب سهمی می کنند و در این محوطه شنا می کنند ، میدان بازی اینها ، میدانی است که حاکمیت تعیین می کند . منتها  ما فکر می کردیم و اینجوری فکر می کنیم که طبقه کارگر و کمونیزم درست عکس این است .در میدان بازی آنها نمی رود . پیروزی آنها پیروزی من نیست ، همانطور که شکست آنها نیز شکست  من و شما نیست . اما هر کدامشان شکست بخورند مانند همیشه در خلا  حضور صف مستقل و قدرمند کارگری و حزب کمونیستی وکارگری  میتوانند تبدیلش کنند به شکست  آن طبقه و جامعه و من و شما.

از این نظر اعتصاب در آن دوره و زیر فشار کل اون فضای عمومی ، یک تعداد کمونیست تصمیم گرفتند در یک جای جامعه ی ایران یک عکس العملی نشان بدهیم که خلاف اون هست یعنی درست بر علیه تمامشان باشد . برعلیه انتخابات است بر علیه موسوی است ، بر علیه سبز است ، بر علیه سیاهست و بر علیه اون انقلاب ارتجاعی هم است که خیلی از جریانات چپ می گویند و بر علیه همه ی اون اوضاع است . به همین دلیل در کردستان این اتفاق افتاد و همون اندازه که کمونیست در جامعه ی کردستان قدرت داشت  گرفت. این خشم سبز و جمهوری اسلامی و ناسونالیسم کرد و چپ ملی و سبز شده را علیه ما را بالا برد. بی شرمانه این بود که جمهوری اسلامی به این مناسبت مردم را دستگیر کرد و کارگران را  گرفتند که چرا اعتصاب کردید . کارگر را آنوقت اینقدر زده اندو عکسش هم در سایتها بود و جای شلاقهایش را در پشتش دیده میشد  منتها یک کمونیست سبز شده دنباله رو اوضاع ، همانوقت به ما می گفت دروغ است  اعتصاب نشده و هیچ اتفاقی نیافتاده ، حکمتیستها دروغ می گویند در حالی که خود این اعتصاب ، جمهوری اسلامی فهمید که باید عکس العمل نشون بد ه . نه تنها جمهوری اسلامی کل جنبش سبز یها بار ها فراخوان تحصن دادند، حزب دموکرات و عبدالله مهتدی و حسن زاده و خالد عزیزی ، همه گفتند بروید رای بدید، بروید اعتصاب و  اعتراض کنید به نفع سبز و غیره و وقتی ما اعتصاب اعلام کردیم گفتند بروید عزای عمومی بگیرید . سئوال اینجاست که چرا به آنها جواب داده نشد در آن جامعه ، حتی یک مورد و حتی یک شهر ؟

ولی کمونیستها با همان محدودیتهایی که سالار هم توضیح داد می روند یک سنگری را ایجاد می کنند در مقابل این وضعیت و حرکت بعدی  که بالاخره در ماه می پیش آمد و کارگران مشت محکمی به دهان همه ی این انقلابی گری های مفت چپ ،امثال حزب کمونیست کارگری و دنباله رویی کومه له و خیلی جریانات دیگه در این اوضاع  زدند . به نظر من  این دو وریداد تعادل را به هم زد . اون اعتصاب عمومی پارسال به اضافه اول ماه می اخیر کل اوضاع و احوال سیاسی را نه صددرصد ولی به یک درجه ای  تغییر داد و اجازه نداد که این همه فریبکاریها و این انقلابی که از نماز جمعه و ۲۲ بهمن جمهوری اسلامی برخواست مانند طوقی به گردن من کارگر و کمونیستی که ۳۰ سال است می گوییم که این حکومت را با هیچ کدام از شاخه هاش نمی خواهیم بیاندازند.این خاصیت اساسی بود که به نظر من ۲۸  مرداد توانست مهر خودش را بکوبد و این تو تاریخ ثبت شد.

 .
رادیو رهایی : به عنوان آخرین سئوال  از سلام زیجی، در این فضایی که شما جنبه های تاریخی اش را به مانند مبارزه ی آزادیخواهانه مردم در کردستان اشاره کردید ، نقش احزاب ملی و بورژوازی را توضیح دادید . چگونه در بطن چنین شرایطی، نه اینکه احزاب متوهمی که سی سال است دارند با جمهوری اسلامی مذاکره می کنند و دنبال خواستهای خودشانند ، جدا از این احزاب ، جمهوری اسلامی توانست بخشی از احزاب چپ را هم همرنگ و هم صدا با خودش بکند دلیل این را چه می بینید ؟

سلام زیجی : ببنید شاید منتقدی که این حرف را می شنود خیلی برایش سنگین باشد که گفته شود همرنگ و همراه جمهوری اسلامی یا طرفدار جمهوری اسلامی شده ای. با این حال واقعیتهای در آن هست. به نظر من جمهوری اسلامی  یک حکومت تمام عیار بورژوازی ایران است ، صرفا یک جریان اسلامی بکش و ببر نیست . یک جریان بورژوایی  با فرهنگ و قوانین و منش و پاسدار اسلامی که منفعت اقتصادی بخش بزرگی از سرمایه داران ایران را تامین و نمایندگی می کند و به پیش می برد. آن احزابی هم که بهش اشاره کردید به نظر من هیچ وقت به جمهوری اسلامی متوهم نبودند. وقتی میرفتند پشت میز مذاکره هم بحث این بود که احساس می کرد و انتظار چنین بوده و هست که  دولت مادرش است ، پدرش است و نماینده رسمی طبقاتی اش است  و چرا به بیرون هولش داده است ؟ برای مثال اگر همان روز اول خمینی احمق نبود وقتی قاسملو رفت و لبیک بهش فرستاد یک سمت دولتی در حکومت ، یک پست بالایی به قاسملو می داد حزب دموکرات مالیده بود و دیگه در اون موقعیت باقی نمیماند، بخشی از آن پیکره میشد. در نتیجه بحث توهم نبود ، بحث یک جنگی است تو یک خانواده ، در یک طبقه که یک پدربزرگی دارد که سهم یکی را کم می دهد و این دعوا بینشان می اندازد . وقتی به” چپ” امروزی در فضا سیاسی ایران هم می رسید به نظر من چپ هم عملا همین موقعیت را دارد اما در شکل افراطی و ناراضی تر آن . درست است که چپ از نظر عمومی یعنی “ضد سرمایه دار” ، “ضد حکومت بورژوازی” ، “ضد کلیت جمهوری اسلامی” و قبل از هر کس دوست من و توی کمونیست باید باشد. ولی وقتی شما چپی را به مانند همین کومه له جدید یا حزب کمونیست کارگری جدید را می بینید ، صد بار مهربانتر  و نزدیکتر هستند با این و آن شاخه بورژوازی اصلاح طلب و پرو غرب و یا بورژوازی کرد  و با حزب دموکرات،  تا شما کمونیست . خوب این دیگر نمیتواند کمونیست و ضد سرامایه دار و غیره باشد،  ، یک ایرادی دارد ، یک گیری دارد ، یک منفعتی دارد. همین است که عمقیا معتقد به یک جنبش و چیز دیگری هستند، آنها هم به رام شدن دولت و حاکمیت و برخورداری از مقداری فضا ازاد و غیره راضی هستند. اینها به کمونیزم ملی و خلقی و ناسیونالیستی تعلق دارند و به همین دلیل ساده هم همیشه دنبالچه بخشهای از طبقه بورژوا هستند و در مقابل به طرف من و شما  کمونیست شلیک میکنند. در اعماق فکر می کنند نه بابا این بل بشوها ی مانند  طبقه کارگر در برابر دیکتاتور و بورژوا و قدرت گیری کمونیزم و حزب کمونیستی و کارگری  و از این دست موضوعات شدنی نیست،  دیر است ، میسر نیست، اصلا ارزاشان نمیکند و به خود مربوط نمیدانند. در یک چهارچوب “جنبش انقلابی خلق کرد” یا جنبش سبز(” انقلاب انسانی”) میشه کاری کرد، تغییراتی پیش آمده است و میشود به یک جایی رسید. به ما می گویند چرا شلوغ می کنید ، چرا اینقدر سخت می گیرید ، کمونیزم چرا اینقدر نمک به زخم می پاشد . از این سر است که اون نوع “کمونیزم”  شاخه ی چپ جناح بورژوازی  آن جنبش ها است . در کردستان هیچ شکی در این نداشته باشیم که کومه له ، منظور کومه له جدید ابراهیم علیزاده است و، گرنه بقیه ی کومه له ها آن طرفتر  حزب دموکرات و قومپرستی عریان قرار دارند. واقعیتش این است که  درجناح چپ حزب دموکرات و ناسیونالیسم کرد قرار دارند. نه تقابل طبقاتی با آن جنبش و حزب  دارد نه هیچی. بیست سال اخیر هم اگر تاریخ این دو جریان، همین کومله و حزب دمکرات، را نگاه کنی حتی یک کلمه ، یک جمله ، یک برنامه تلویزیونی خطاب به طبقه کارگر  که ضد آن حزب دمکرات باشد و یا چیزی علیه اون بورژوا و اون حزب نداشته و نگفته است . علی العموم در لوای دیپلماسی یک چیزهایی را مطرح می کند، اما حاضر نیست واضح  هیچ موضوع “کمونیستی” علیه شان بگیرد، حتی آنها را “انقلابی” نامگذاری کرد. منتها برید ادبیاتشان را نگاه کنید ببینید صد تا فحش و بدوبیراه  و دروغ پردازی و غیره علیه به ما ی کمونیست که  خودشان هنوز هم نان گذشته من و تو را می خورند، داده است و میدهد .چرا چنین است ؟ از بدی آدماشون نیست .از اون راه و مسیری است که انتخاب کرده اند و فکر می کنند ما و کمونیزم کارگری  ما مانع سر راهشان به عنوان یک جنبش راست و یک سازمان راست هستیم . این آگاهانه است به دلیل اهدافی که جنبش ها دارند. منافع جنبش های طبقاتی است که در احزاب تداعی پیدا می کند و رنگ و بویش را می بینیم . بنا به این روند و دلایل, که تنها به یکی دو جریان محدود نمانده  بله من هم  فکر میکنم  جمهوری اسلامی به عنوان نماینده رسمی یک طبقه و یک افق بورژوازی توانسته خیلی ها را هم رنگ و کم و بیش نزدیک به طبقه که خود نیز بخشی از آن است بکند. در حد اپوزسیون بی خطر نگاهشان دارد. این سیستم و کارکرد بورژوازی از این نظر و تا امروز کلا و علی العموم توانسته  پیروزی و موفقیت برای خود کسب کند. سال گذشته و مضحکه سبز و انتخابات نمونه بارز و شنیع آن بود. خیلی ها که در این سطح ماکرو و طبقاتی عملا به بورژوازی خدمت کرده اند ولی هنوز جای در آن سیستم ندارند امروز به عنوان سهم خوران و اپوزسیون ناراضی “ملیتانت” و بعضا ” سرنگونی خواه” ادعای میکنند  که درست انعکاسی از همان سنت و اهداف غیر کمونیستی آنها و عصبانیت آنها از دست شاخه “تندرو و سرکوبگر” دولت و سرمایه داری حاکم را به نمایش میگذارد. طوری که اگر کسی اینها را نشناسد انگار مادر زادی کمونیست بوده اند. همین ها مدعی هستند، رژیم تغییر میکند، که فردا و پس فردا جمهوری اسلامی میرود، زمین می افتد ، و خلاصه کلی گنده گوئی تو خالی.به نظر من تو باغ نیستند . اتفاقا جنبش سبز و موسوی و  همین نو ع کمونیزم ملی وشرکا عمر جمهوری اسلامی را سالها بالا برده اند. آنهایی که به این روند ضد انقلابی انقلاب گفتند سالها بیشتر کلاه سر طبقه کارگر گذاشتند و اساس انقلاب کارگری و اجتماعی را به عقب زدند و اونی که تو کردستان هم فکر کرد باید در ۲۸ مرداد پارسال عزای عمومی کرد یا حتی آنهای هم که هنوز با طبل ” جنبش انقلابی کردستان” میرقصند بر علیه بیست و هشت مرداد بود که همه خاصیتتش بر علیه همه وجوه جمهوری اسلامی است. برعلیه اون اهداف و خصلتی بود که قاعدتا باید ۲۸ مرداد حولش سازمان پیدا کند که برعلیه کلیت جمهوری اسلامی ، در دفاع از دستاوردهای جنبش توده ای و در ادای احترام به یک نسل وسیع و هزاران آدم شریف که جمهوری اسلامی آنها را اعدام و کشت و کشتار کرد .

( این گفتگو را سالار کرداری پیاده کرده است)

۳۰ مرداد ۸۹