مصاحبه اکتبر با عبدالله دارابی از همسنگران و یاران دیرینه فواد مصطفی سلطانی چهره شناخته شده جنبش چپ و کمونیستی ایران و کردستان

اکتبر: همچنانکه اطلاع دارید روز نهم شهریور ۱۳۵۸ سالگرد رفیق فواد مصطفی سلطانی است. شما از همان اوایل دوران قیام  از یاران دیرینه و نزدیک فواد بودید. اگر ممکن است پروسه آشنایی خود با فواد و رابطه کاری و فعالیت مشترک سیاسی خود را تا زمانی که فواد در قید حیات بودند با خوانندگان اکتبر در جریان بگذارید.

عبدالله دارابی: فعالیت مشترک سیاسی من و فواد به دوران بعد از آزادی او از زندان بر میگردد. چون تا  آنوقت اورا ندیده بودم و از نزدیک با او آشنایی  نداشتم. از دور بوسیله برادرش امین، چیز هایی را از او شنیده بودم ولی در کل از نحوه کار و فعالیت سیاسی او بی خبر بودم. فواد در اواخر تابستان ۱۳۵۷ از زندان آزاد شد و همراه تعدادی از دوستانم به دیدار او در روستای آلمانه رفتیم و برای اولین بار اورا آنجا دیدم و همانجا قرار ملاقات گذاشتیم تا در شهر همدیگر را ببینیم. بعد از آن در یک گروه چند نفره دور هم جمع شدیم و از آن کانال کار و فعالیت سیاسی- تشکیلاتی خودمان را پیش بردیم. تا جایی که  من بیاد داشته باشم اسامی این گروه عبارت بودند از: فواد مصطفی سلطانی، حسین پیرخضری، امین مصطفی سلطانی، عبداله کهنه پوشی(عبه شیخ عزیز)، حه مه مراد امینی، عبداله مصطفی سلطانی، طاهر خالدی، عثمان روشن توده و من.  بعدا کار و فعالیت گذشته فواد را از خود وی شنیدم که با تعدادی از دوستانش در سال  ۱۳۴۸ محفلی را تشکیل داده بودند و مثل صد ها محفل و گروه آندوره که خود را چپ می دانستند به کار و فعالیت آزادیخواهانه مشغول بوده اند. به قول او، محفل آندوره آنها بلحاظ سیاسی- اجتماعی، منشاء اثر هیچ چیز خاصی در جامعه کردستان نبوده اند و از خودشان هیچ چیز خاصی بجا نگذاشته اند. او بشدت از کار و فعالیت آن دوره خودشان ناراضی بود. با توجه به آن، من خواننده عزیز را فقط به ۱۰تا ۱۱ ماه فعالیت مشترک و تاریخی خود با فواد جلب میکنم که بسیار ارزشمند است و خودِ این  بسهم خود میتواند گواه واقعیاتی باشد که فواد در آن دوره بسیار کوتاه توانست از خود بجا گذارد. متاسفانه فرصت مجال نداد که فواد اهداف و آرزو های آن دوره و آینده خود را رو کاغذ بیاورد و مستند کند. در نتیجه، فقدان این کار بعد از مرگ اش خلأی را باز گذاشت که فرصت طلبان راحت تر توانستند  در مورد ماهیت طبقاتی فواد به دروغ گویی و تحریف بپردازند و بر مبنای منافع طبقاتی خویش از آن استفاده نمایند. در این نوشته، جای پرداختن پاسخ  به تک تک تحریف کنندگان فواد نیست. فقط به این نکته اشاره می کنم که، وارونه نشان دادن فعالیت و پراتیک فواد، قبل از چیز بمعنای به چالش کشیدن خود فواد و رفتن به جنگ او است. چون الصاق کردن”قومیگری، کردایه تی و ناسیونالیسم و….” به فواد، واقعی نیستند و هیچ کدام اینها با ماهیت واقعی عملکرد های او سنخیت و سازگاری ندارند. چنانچه اشاره کردم  فواد در اواخر تابستان ۱۳۵۷ یعنی بعد از رهبری کردن اعتصاب ۲۴ روزه زندانیان زندان سنندج آزاد گردید و در فضای پر شور آنزمان بکار و فعالیت چپ و آزادیخواهانه پرداخت و  بی وقفه و خستگی نا پذیر تمام اوقات گرانبهای خود را صرف مبارزه علیه ظلم و ستم و بیداد گری حاکم بر جامعه نمود و تا پای جان هم علیه هر دو رژیم پادشاهی و اسلامی بی محابا ایستاد و در همین راه هم جان باخت و بدینوسیله یک تاریخ پر افتخار و کم نظیر را از خود بجا گذاشت. فواد مثل هر چپ و کمونیست آندوره، می کوشید جامعه به نفع کارگر و زحمتکش تغییر کند و خودِ این تغییر هم با نقش و دخالتگری خودشان رقم بخورد. فواد برای این تغییر و تحول، ایجاد یک حزب کمونیستی را ضروی میدانست و بمثابه یک امر مهم و اجتناب نا پذیر به آن می نگریست که متاسفانه مرگ نا بهنگام مجال دیدن این آرزو را به او نداد. در راستای همین سیاست و جهت، مصمم بود که کارگر و زحمتکش بایستی با هم متحد و متشکل شوند و با جمع شدن دور هم امینیت و آسایش خویش را تامین نمایند. دغدغه تحقق این کار همیشه مشغله او بود و تا ایجاد و بر قراری آنهم  لحظه ای آرام نگرفت. بر خلاف اظهار نظر بعضی ها، ایده اتحادیه دهقانان بخاطر تامین امنیت کارگران و زخمتکشان و دفاع از خود در برابر آدمکشان رژیم اسلامی ایران و قیاده موقت و مرتجعین مسلح شده محلی بود که شکل گرفت نه دفاع صرف از دهقانان، که این هم بسهم خود بسیار ارزشمند بود. پراتیک کردن این ایده، از دور اندیشی لازم بر خوردار بود و سر انجام به مبنا خاصی برای تشکیل نیروی مسلح کومله تبدیل گردید. امروز صحبت کردن از اتحادیه دهقانان کار سختی  نیست ولی آنزمان به اجرا گذاشتن چنین ایده ای، کار هر کس و هر گروهی نبود. چون حتی خیلی از کادر های آن زمان کومله هم با اجرای چنین ایده ای مخالفت داشتند. بدون متحقق چنین ایده ای، مردم با دست خالی به تنهایی امکان مقاومت در برابر یورش سراسری رژیم و ارتجاع محلی تازه بدوران رسیده را نداشتند. یک جنبه دیگر این فعالیت، متوصل شدن به نیروی اجتماعی خود مردم و دخالت دادن آنها در سرنوشت حال و آینده اشان بود که فواد در راس آنهم  قرار گرغت که در نوع خود کم نظیر بود. همه بیاد داریم که رژیم جمهوری اسلامی در نظر داشت یورش بکردستان را از مریوان شروع کند و برای آن هم تدارک لازم را دیده بود. اگر چه طرح ایده کوچ مریوان از طرف فواد نبود ولی بدون تایید و ساق بودن او اجرا کردنش امکانپذیر نبود. ولی بمحض طرح این ایده از طرف مردم دارسیران که خودشان یک سال قبل تر آنرا اجرا و تجربه کرده بودند، فواد بلافاصله برای اجرای آن به میدان آمد و برای بسیج عمومی یک شهر ده ها هزار نفری در صف مقدم قرار گرفت. بعد از ۳ روز فعالیت مستمر شهر بکلی خالی از سکنه شد و مردم بمحلی در نزدیکی مرز ایران و عراق کوچ کردند. ادامه و تاثیر این حرکت سریعا  به یک اقدام سراسری در کردستان منجر گشت و حمایت احزاب و جریانات چپ آنزمان ایران را هم بخود جلب نمود.  و سر انجام به سد محکمی در برابر یورش رژیم به شهر مریوان تبدیل گشت. قبل از کوچ مریوان، ما دور پادگان نظامی رژیم را هم محاصره کرده بودیم و از ورود  نیرو های آنها به داخل شهر جلو گیری نمودیم. ولی با وجود آن، این اقدام به تنهایی ما را به هدف نمی رساند و بدون سازماندهی و بسیج توده ای مردم قادر به جلو گیری یورش قطعی رژیم به داخل شهر نبودیم. از این رو، کوچ مریوان توانست بخش دیگر سیاست ما را تکمیل کند و بدینوسیله از تعرض رژیم بداخل شهر ممانعت کنیم. همزمان با این کار، فواد بعنوان نماینده مردم شهر مریوان، هدایت مذاکره ۱۴ روزه شواری شهر با چمران و چند مقام دیگر رژیم اسلامی را هم بعهده گرفت و در نا کام گذاشتن تصمیم جنگ افروزانه آنها نقش درخور توجهی را ایفا نمود. در نتیجه رهبری کوچ عظیم مردم مریوان را نیز تا پیروزی کامل هدایت نمود. یک نمونه دیگر که تا حال کمتر از آن بحث شده، دستگیری کل مقامات دولتی رژیم شاه در مریوان بود که در یک زمان معیین و مقرر شده با موفقیت آنرا به پایان رساندیم که این هم در نوع خود کم نظیر بود. طرح این ایده هم توسط فواد صورت گرفت و ما توانستیم سر موعد تعیین شده به همه مقامات محلی رژیم شاه در مریوان حمله کنیم و بدون خونریزی همه دستگیر شدگان در یک ساختمان دولتی در وسط شهر بازداشت کنیم و تامین امنیت و نگهداری آنان را هم  به خودِ مردم شهر واگذار نماییم.

اکتبر: چنانکه اطلاع دارید، هر ساله جریانات و افرادی تحت عنوان یاد بود از فواد، اکثرا تصویر بسیار متناقض و همراه با فرهنگ ناسیونالیستی”شهید خوری”، فواد چپ و آزادیخواه را به عنوان”کرد”، قوم پرست، “رهبر کرد ها” و هر آنچه وصف حال خود این افراد و جریانات است فواد کمونیست و از بنیانگذاران کومه له را به مردم و به نسل دوم معرفی میکنند. لطفا ابتدا شناخت واقعی خود را، آنطور که فواد از نظر سیاسی و آرمانخواهی کمونیستی و آزادیخواهانه بود و می شناختید، به عنوان شاهدان زنده برای خوانندگان اکتبر بازگو کنید. سپس علاقمند هستیم نظر شما را در مورد علل و اهداف  که پشت این تصویر دروغین از فواد هست جویا شویم.

عبدالله دارابی: جریانیکه فواد مؤسس آن بود در ۲۱ سال قبل دستخوش تغییر و تحولاتی زیادی شد  و بر مبنای منافع طبقاتی، به چند گروه و جریانات متفاوت تقسیم گردید. علاوه بر آن رویداد، چنانچه در بالا اشاره کردم، مرگ نا بهنگام و زود رس فواد  به او مجال نداد از خود آثار مکتوب بجا بگذارد و به منشأ رجوع نسل های آینده تبدیل شود. در نتیجه، فقدان این کار، به سود جویان و دلالان سیاسی امکان داد تا به راحتی هویت طبقاتی او را دستخوش تحریف و جا بجایی قرار دهند. برای نمونه، قوم پرستانی چون عبداله و صلاح مهتدی و امثالهم که بخاطر منافع طبقاتی امروزشان به سینه چاکان بخشی از استثمارگران و قاتلین آندوره فواد و هزاران انسان شریف کمونیست چون او، تبدیل شده اند، اکنون نیز در کمال وقاحت وبیشرمی برای فواد و بیش از ۲ هزار کمونیست جانباخته دیگر که تا آخرین لحظه حیاتشان شعار زنده باد آزادی و سوسیالیسم بر زبانشان جاری بود، لای لای سر می دهند وآنها را بمثابه “خودی” به جامعه به ویژه نسل جوان معرفی میکنند. راجع به فواد، افراد و جریانات زیادی صحبت کرده اند که متاسفانه اکثرشان برهمین منوال”شهید خوری” کرده اند. ولی با وجود آن،بایستی به این نکته واقف بود منشأ این تحریفات به هیچ وجه از سر پس فطرتی و بد طینت بودن این افراد صورت نگرفته و اصل موضوع هم سر سوزنی به این نوع برخورد ها مرتبط نمی باشد. بر عکس، علل عمده  این همه حقیقت ستیزی و وارو زدن ها ناشی از تغییر و تحولاتی است که از دو دهه قبل استارتش زده شد و بسرعت این طیف وا مانده را به درون نظام سرمایه داری پرت نمود و آنها را به زیر پرچم بلوک ظفرمند بورژوازی سوق داد. این طیف، از آن به بعد تا کنون، با ساز این بلوک می رقصند و با فرمان آنها بر خود می لولند. تاثیرات این تحول جهانی، به همینجا ختم نشد. رجعت به زیر پرچم جناح بنیان گذار اصلی رژیم اسلامی هم بخش دیگر این سناریو است که به سیاست اصلی و استراتژی بخش زیادی از این ناسیونالیست ها تبدیل گشته است. اگر این جناح«سبز»، پیروز شود یا با جناح حاکم آشتی کنند بی تردید پیشا پیش همه ناسیونالیست ها بخش قوم پرست کوتوله آن سریع از بقیه به پاسداران جان بر کف رژیم اسلامی تبدیل خواهند شد و بدینوسیله روی سیاه برادران توده ای خود را سفید خواهند کرد. اگر ما سیر روند این تحولات را بر مبنای همین داده موجود بپذیریم، آنگاه خواهیم پرسید آیا تحریف تاریخ واقعی انسان های کمونیست و مبارز چون فواد، به نسبت خیز بر داشتن سریع و هدفمند ناسیونالیست و قوم پرستان به سمت رژیم، کوچکتر نیست؟ جوابش روشن است و این نوع حقیقت ستیزی بی پروا هم بهمین خاطر صورت میگیرد نه چیزی دیگر. بنا بر این، در پرتو همچو انتخاب ای که امروز،”شهید خوری” و تحریف تاریخ کسانی چون فواد به امری روتین وعادی برای ناسیونالیست ها و قوم پرستان تبدیل گشته است. روتین کردن و جاری نمودن این نوع کار ها و رواج دادن آن در جامعه یکی از مشخصه های امروز ناسیونالیست ها  و قوم پرستان کرد است که باید در مقابلش  ایستاد و در این زمینه هم رسواشان کرد.

اکتبر: آیا در مورد فواد و جایگاه او در آنزمان و همچنین خطاب به مردم و نسل جوان در آن خصوص، تاریخ  واقعی فواد و تصویر دروغین و ضد حقیقت که از جانب”کومله” ایهای جدید و”دوستان” فواد تولید شده و میشود لازم به تاکیدات یا طرح نکات دیگری می بینید؟

عبدالله دارابی: تا جائیکه به این بحث مربوط میشود باید بر این واقعیت تاکید گذاشت که یکی از جدال و کشمش های بین ما و طیف قوم پرستان کرد و کومله جدید بر سر تحریف تاریخ واقعی کومله و شخصیت های مبارزی چون فواد است که همواره بر مبنای منافع گروهی و طبقاتیشان آنرا وارونه و جابجا میکنند. راجع به  پاسخ سئوالات فوق، بسیار کوتاه و مختصر به علل بنیادی آنها اشاره خواهم کرد. در این رابطه، بر این نکته تاکید می کنم که نسل جوان امروز، بمنظور درک حقایق، بایستی قبل از چیز به تغییر و تحولات بنیادی اخیر درون احزاب ناسیونالیست کرد مراجعه نماید و بر مبنای آن سیاست و پراتیک روزمره آنها مورد بحث و بررسی قرار دهد. بایستی بر این امر واقف بود که طیف “کومله” های امروز، زمین تا آسمان با کومله کمونیست قدیم فاصله دارند و تفاوت بین آنها با هسچ متر و معیاری قابل اندازه گیری نیست. چون این تفاوت، برای هر رهگذر و ناظر خارجی هم براحتی قابل لمس و تشخیص است. معیار های واقعی سنجش احزاب، منافع طبقاتی آنهاست نه یدک کشیدن کلمات. باید این را دانست که “کومله” جدید و زحمتکشانی ها هیچ ربط و سنخیتی با کومله کمونیست و قدیمی ندارند. در این چوار چوب حتی برنامه های مدون شده معیار نیستند. ناسیونالیسم و مذهب پشت و روی سکه نظام سرمایه داری هستند و به عنوان ستون فقرات این نظام رو آنها حساب میشود. اگر حکومت های فاشیست منطقه احزاب ناسیونالیست و قوم پرست را در ثروت و سامان بتاراج گرفته مردم با خودشان شریک و سهیم کنند، مطمئن باشید بدون هیچ شرو و تعارفی همه این جریانات به سربازان جان بر کف این حکومت های استثمارگر و آدمکش تبدیل خواهند شد و بی صبرانه لوله تفنگ هایشان بسوی کارگر و زحمتکش جامعه نشانه خواهند گرفت. کل فلسفه وجودی این احزاب همین است و بس. در غیر این صورت هیچ چیز پنهان و نا گفتنی موجود نیست. ما کمونیستها بار ها گفته ایم که ناسیونالیست های کرد به رفع ستم ملی بر مردم کرد هیچ ربطی ندارند و نخواهند داشت. احزاب ناسیونالیست، ستم ملی را برای خود غنیمت می شمارد چون بود و نبود آنها به این زخم لای استخوان گره خورد است. اگر این زخم بر طرف گردد بازار سیاسی آنا هم کساد خواهد شد. اگر کسی فواد را دوست دارد باید با همه ترفند های رنگا رنگ ناسیونالیست ها هم آشنا گردد. اگر کسی علاقمند است فواد را بشناسد، بایستی مثل خود فواد، برای مبارزه علیه ارتجاع و ناسیونالیسم پیشقدم شود و نبرد سیاسی خود علیه آنان را شروع کند.

۲۷ آگوست ۲۰۱۰