با تشکر از خانم شیرین عبادى

واقعا اگر یک جایزه صراحت هم بود باید به خانم شیرین عبادی داده میشد. او معنا و حکمت سکوت و سکون بسیاری از جریانات اپوزیسیون در مورد کمپین نجات سکینه آشتیانی از سنگسار را بیان کرد و حرف دل خیلی ها را با صراحتی قابل توجه بیان کرد. بعدا توضیح میدهم که میشد صریح تر بود اما همینقدرش هم از همه آن دیگرانی که در مورد حرکتی با این همه طنین و پژواک در سطح جهان، فقثط سکوت کرده اند صریح تر است. خانم شیرین عبادی قرار بوده است در مورد زندانیان سیاسی ظاهرا مصاحبه ای با رادیو فردا داشته باشد. اما فرصت را غنیمت شمرده تا مخالفتش را با کمپین جهانی نجات سکینه بیان کند. شاید هم تمام مساله بیان همین نکته بوده است. شیرین عبادی میگوید ” من شخصاً مخالف حکم سنگسار هستم و معتقدم خانم سکینه محمدى پس از این که مجازاتش را در زندان متحمل شده باید بیرون بیاید. اما توجه داشته باشید که چگونه یک باره خانم سکینه محمدى تبدیل به کمپین بین المللى مى شود و توجه افکار عمومى را به خود جلب مى کند تا حدى که ما فراموش مى کنیم بر سر زندانیان سیاسى چه مى آید.” ایشان اینطور ادامه میدهد ” ۱۷ زندانى سیاسى اعتصاب غذا کردند و تا پاى مرگ ایستادند، اما متاسفانه نه در سطح ملى و نه در سطح بین المللى آن گونه که باید به این مسئله توجه نشد چون داستان سکینه محمدى را وزارت اطلاعات به نحوى جلو انداخت که توجه همگان به آن جلب شود و مسئله بزرگتر یعنى زندانیان سیاسى اعتصاب کننده را فراموش کنیم.” و باز ادامه میدهد “من با هرگونه مجازات دیگرى براى خانم سکینه محمدى مخالف هستم و اعلام مى کنم با سنگسار مخالفم و معتقدم سکینه محمدى باید آزاد شود، اما درعین حال سوالى را هم مطرح مى کنم. به جاى آن همه داد و قال و جنجالى که براى خانم سکینه محمدى به پا کردیم، آیا جا نداشت که براى ۱۷ زندانى سیاسى که بدون گناه و فقط به جرم آزادى خواهى در زندان بودند و اعتصاب غذا کردند و تا پاى مرگ رفتند، حداقل به همان میزان حساسیت نشان مى دادیم. این مثال را از این جهت زدم که در آینده هوشیار باشیم و بدانیم به چه مسایلى توجه کنیم چون در غیاب توجه ما افرادى مانند شیوا نظرآهارى در چنین شرایطى قرار مى گیرند “

واقعا این جملات تاریخی اند. این جملات یک عالمه معنا در بطن خود دارند. و باید آنها را قاب گرفت و نگهداری کرد و به هرکس که معنای دفاع از حقوق بشر توسط جریانات بورژوا لیبرال و بویژه لیبرال اسلامی های وطنی را نمیداند نشان داد. پشت این جملات فقط دوم خردادیهای حکومتی و حزب توده و سازمان اکثریت و ملی اسلامیهای حاشیه حکومت قرار ندارند، بلکه طیفی از چپ های “منزه طلب” و محترم و متین و شلوغ نکن یعنی همه چپهای گیج سر غیر سیاسی و سکتی هم نمایندگی میشوند. بگذارید کمی وارد تجزیه و تحلیل این جملات شویم تا منظورمان روشن تر شود.

منطق شیرین عبادی روشن و ظاهرا محکم است. او میگوید بالاخره اگر نوبتی هم باشد بجای مبارزه برای آزادی یک زن گمنام و غیر سیاسی و شاید بیسواد و روستایی که هیچ سابقه فعالیت برای آزادی و حقوق بشر و اینها را هم ندارد، و تازه کارهای خلافی هم کرده (زنا؟) و مجازات هم حق اوست (که البته ایشان بعنوان وکیل حواسشان هست که بگویند مجازاتش را کشیده) بجای مبارزه برای آزادی او از سنگسار، میبایست میرفتیم سراغ مبارزه برای آزادی زندانیان سیاسی که “بدون گناه” و فقط به جرم آزادیخواهی در زندان هستند. و چون این کار روشن و منطقی را نکرده ایم این ما هستیم که مقصریم که زندانیان سیاسی به چنین وضعی افتاده اند. “در غیاب توجه ما افرادی مانند شیوا نظر آهاری در چنین شرایطی قرار میگیرد” یعنی ما مقصر شرایط زندان و قرار گرفتن شیوا نظر آهاری در آستانه اعدام هم هستیم. این “ما” هم معلوم است که کیست خود ایشان و هم پالگیهایشان که نیستند بلکه روشن است که منظور آنهایی است که “داد و قال و جنجال” برای سکینه راه انداخته اند.

نتیجه اینکه اول باید برای زندانیان سیاسی مبارزه کرد و حتی اگر زنی را روز بعد میخواهند سنگسار کنند و کاری از دستمان هم بر می آید نباید بکنیم. بگذاریم سکینه و سکینه ها سنگسار شوند تا وقتی که نوبت مبارزه برای آزادی سنگسار شدگان هم برسد! شیرین عبادی جابجا اعلام میکند که البته من با سنگسار مخالفم. باید گفت ممنونیم خانم عبادی که از سنگسار طرفداری نمیکنید. واقعا فهمیدیم که شما مخالف سنگسار هستید! و ممنون که نشان دادید که بخاطر همان داد و قالها و جنجالها یعنی جنبش جهانی و کسانی مثل مینا احدی است که شما امروز بجای این که بگویید اسلام با حقوق بشر تناقض ندارد ناچارید مرتب بگویید با سنگسار مخالف هستید. با سنگسار مخالف هستید اما اگر زنی را فردا صبح میخواهند سنگسار کنند و عده ای برای جلوگیری از این توحش گندیده قرون وسطائی با خشم و نگرانی از خانه هایشان میریزند بیرون و علیه حکومت سنگسار اسلامی شعار میدهند شما البته با متانت میگویید نه! دست نگه دارید! الان نوبت این زن غیر سیاسی که گناهی هم مرتکب شده و مجازاتش را کشیده نیست که آزادش کنید. اول نوبت زندانیان سیاسی است که “بیگناه” به زندان رفته اند. و شما خانم عبادی حاضر هم نیستید نام چهارتا کارگر زندانی یا زندانی کمونیست و چپ و غیر خودی را بیاورید بلکه زندانیان سیاسی معینی را مد نظر دارید. واقعا چقدر باید از شما ممنون بود که زیر جملات دفاع از حقوق بشر عده ای مثل خودتان را رو آوردید و به همه نشان دادید که چقدر شما و اینها مدافع حقوق بشرید. ممنون که به همه نشان دادید که حقوق سکینه و سکینه ها جزو حقوق بشر کذایی شما نیست. حقوق زن به قهقرا رانده شده توسط جانوران آدمخوار اسلامی جزو حقوق بشر شما نیست. او غیر سیاسی است. او زنا کرده. او گمنام است. او عادی است. از خودیها نیست. او…باید مجازات شود. یک جمله “من با سنگسار مخالفم” را بعنوان طهارت کافی است بگوییم و کارهای مهم خودرا بکنیم. واقعا که خانم عبادی گل کاشتید با این حقوق بشرتان.

کمی هم لجن
شیرین عبادی البته پا را از این هم فراتر میگذارد و کمی هم لجن به سوی جنبش جهانی علیه سنگسار حواله میدهد. میگوید وزارت اطلاعات به نحوی شرایطی ایجاد کرده که این جنجال راه بیفتد تا مساله زندانیان سیاسی تحت الشعاع قرار گیرد. روشن است که هر مغز ساده ای هم میتواند بفهمد که طرح مساله زندانیان سیاسی و آنرا آلترناتیو مبارزه علیه سنگسار قرار دادن، فقط هذیان گویی است. هر مغز ساده ای میتواند بفهمد که مبارزه برای آزادی سکینه و سکینه ها و تحت فشار قرار دادن جمهوری اسلامی و در جهان منزوی و رسوا کردنش نه فقط فضایی مناسبتر برای جمهوری اسلامی ایجاد نمیکند که فشار بیشتری روی زندانیان سیاسی بگذارد چه رسد که کسی را اعدام کند، بلکه برعکس کار جنایتکاران حکومت را به درجات زیادی مشکل و مشکل تر میکند. بخاطر این شیرین عبادی نیاز پیدا میکند که یک تخم مرغ گندیده و یک مقداری لجن هم به سوی جنبش انسانی علیه سنگسار پرتاب کند. گویا وزارت اطلاعات زمینه سازی کرده که این جنبش راه بیفتد تا اذهان را از مساله زندانیان سیاسی دور کند! براستی انسان میماند به این استدلال جز هذیان گویی چه بگوید. تصورش را بکنید جمهوری اسلامی و وزارت ا طلاعاتش نشسته اند و محاسبه کرده اند که اگر مردم دنیا آنها را به عنوان حکومت متعفن ضد بشری و قرون وسطائی بشناسند به نفعشان است و فرصت میکنند که شماری از زندانیان سیاسی را اعدام کنند! گویا برای حکومت فرق میکند که بعنوان دیکتاتور و شکنجه گر و ضد آزادی سیاسی شناخته شود تا اینکه بعنوان حکومت سنگسار و سرکوب و قرون وسطائی شناخته شود. کسی که این را نمیفهمد که این فقط قاضی پرونده سکینه نیست که زیر فشار قرار گرفته بلکه کل حکومت (برای شیرفهم کردن باید بگویم یعنی ولی فقیه و رئیس جمهور و وزیر و سردار و شکنجه گرانش و کل آخوندها و سنتها و قوانین اسلامی و مزدورانش) است که زیر فشاری عظیم بخاطر جهانی شدن پرونده سکینه قرار گرفته، واقعا نمیدانم چه چیزی را درک میکند. گفتم یک مغز ساده میتواند رابطه اینها را درک کند. خانم شیرین عبادی هم همه اینها را قطعا میداند  و این را نه با تحقیر و نه با تعارف میگویم. مساله فهم نیست. مساله موضع سیاسی است. مساله آن جنبشی است که شیرین عبادی نمایندگیش میکند. جنبشی که بندنافش به جمهوری اسلامی و قوانین اسلامی اش بند است. جنبشی که خود خمینی و خامنه ای هم در راس آن قرار میگیرند. مساله اینست که با جنبش جهانی علیه جمهوری اسلامی نه فقط جمهوری اسلامی بلکه همین جنبش ملی اسلامی هم زیر فشار شدیدی قرار گرفته. حتی اگر با سنگسار مخالفت کند زیر فشار است. اینها نگران جلو آمدن صفی رادیکال و چپ و آزادیخواه هستند که آزادیخواهی و حقوق انسانی را همه جانبه و بدون کم و کاست میخواهد. حتی دفاع امثال شیرین عبادی از زندانیان سیاسی هم باسمه ای و قلابی است. میخواهد از مساله زندانیان سیاسی بعنوان یک اهرم فشار اخلاقی علیه مخالفان سنگسار استفاده کند. نمیدانم اگر اکنون یک جنبش جهانی برای آزادی زندانیان سیاسی با همین ابعاد توجه جهانیان را بخود جلب کرده بود و مبتکرینش همین شخصیتهای چپ و رادیکال بودند، آیا خانم شیرین عبادی واقعا از آن دفاع میکرد یا به سیاق آن طنزپرداز مرتجع و بیمزه اشان نبوی میگفت که کمونیستها حقشان است که اعدام شوند و اول باید خودیها را آزاد کرد. وگرنه کسی که دلش برای آزادی زندانیان سیاسی میطپد با دیدن جنبشی عطیم در سطح جهان علیه جمهوری کثیف اسلامی به شوق می آید و آستین بالا میزند و این جنبش را با تمام توان تقویت میکند. زیرا این جنبش دارد ریشه جمهوری زندان و شکنجه را تکان میدهد. این جنبش دارد علیه جمهوری اسلامی نیرویی دهها میلیونی بسیج میکند. این جنبش دارد به هر کودک دبستانی میگوید این یک دیکتاتوری ضد انسانی است و باید سرنگون شود. کدام زندانی سیاسی است که از بسیج اینهمه نیروی جهانی علیه حکومت به شوق نمی آید؟ کدام زندانی سیاسی است که نمیداند که وقتی شما حکومت سرکوب را از روزنه سنگسار هم بکوبید فضا را برای مبارزه برای آزادی زندانیان سیاسی و ایجاد جامعه ای بدون زندانی سیاسی هموار کرده اید؟ تازه شیرین عبادی میداند که همین ها که در راس کمپین جهانی علیه سنگسار هستند، همینها در راس کمپینها و مبارزات و کارزارهای متعددی برای آزادی زندانی سیاسی هم بوده اند و هستند و بیش از هرکسی برای این امر و برای آزادی همه زندانیان سیاسی و از جمله شیوا نظر آهاری تلاش کرده اند و میکنند. این واقعیت است که امثال شیرین عبادی را به جایی میکشاند که طنین انسان دوستی میلیونها نفر در سطح جهان را “داد و قال و جنجال” بخواند و آنرا به وزارت اطلاعات حکومت اسلامی منتسب کند. واقعا باید از شیرین عبادی تشکر کرد و این افاضات را بعنوان سند گندیدگی و ریاکاری جریانات لیبرال اسلامی که سرگلشان شیرین عبادی بعنوان فعال حقوق بشراست، در تاریخ ثبت کرد.

و بالاخره

سکینه محمدی یک زن معمولی در ایران بوده است. او اکنون به سمبل زن تحت ستم و تحقیر و قربانی شده در ایران اسلامی تبدیل شده است. حتی اگر این گونه نمی بود باید هر انسانی برای آزادی او تلاش میکرد. مبارزه علیه سنگسار و برای آزادی سکینه ها مساله همه مردمی است که میخواهند از شر نکبت جمهوری اسلامی خلاص شوند. مساله همه زنانی است که نکبت بی حقوقی و آپارتاید جنسی را با گوشت و پوست لمس کرده اند و زجر کشیده اند. مساله همه کارگرانی است که میخواهند از فقر و مشقت و سرکوب طاقت فرسا رهایی یابند. این یک آژیتاسیون نیست. واقعیتی است. سنگسار میکنند تا بتوانند کل ماشین جنایت و سرکوب و چپاول و تبعیض را سرپا نگه دارند. این حکومت همه چیزش جهنمی و کثیف و ضد انسانی است. از هرجایی بشود افشایش کرد باید کرد. از هرجایی بشود زیر فشارش قرار داد باید داد. هرکس که قلبش برای خلاصی مردم ایران از شر حکومت منفور جمهوری اسلامی می طپد قطعا تردید نمیکند که به جنبش علیه سنگسار بپیوندد. این اولین بار است که اپوزیسیون رادیکال و چپ ایران دارد یک مساله را به موضوعی بین المللی تبدیل میکند. این اولین بار است که حتی دولتهای جهان ناچار میشوند نسبت به کمپین و کارزاری عکس العمل نشان دهند که مساله همه مردم شریف در ایران است. بهانه اینکه زندانی سیاسی چه میشود که یک نمونه اش را مرور کردیم، و بحثهایی نظیر اینکه مسائل مهمتری وجود دارد که به آن بپردازیم در بهترین حالت گویای گم کردن راه و مسیر و هدف مبارزه و آزادیخواهی است. ما از همگان میخواهیم که بدون هیچ تردیدی و فعالانه به این جنبش بپیوندند. این مبارزه جا را برای هیچ کس و برای هیچ مبارزه دیگری تنگ نکرده است. برعکس فضای بیشتری برای مقابله با جمهوری اسلامی در همه سطوح مهیا نموده است. باید چشم ها را باز کرد و این واقعیت را دید.*